باید کاری کرد

وبگاه شخصی حسن عبدالصمد

باید کاری کرد

وبگاه شخصی حسن عبدالصمد

۳۹ مطلب با موضوع «رهبری» ثبت شده است

ضرورت لبخند و تفریح سالم در کلام رهبری

| يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۱۰ ق.ظ | ۰ نظر

علت تلاش برخی برای خشن نشان دادن چهره اقشار مذهبی چیست؟

 
 وقتی غرب متوجه شد که موج اسلام گرایی حتی به اروپا و آمریکا رسیده دست به کار شد و نوزادی را تربیت کرد تا چهره‌ای دروغین از اسلام را به نمایش بگذارد. اسم این نوزاد «داعش» بود. داعشی که ماموریت داشت مسلمانان را افرادی جنگ‌طلب و خشن جلوه دهد. علاوه‌بر ماموریت داعش، دستگاه‌های تبلیغاتی هم سال هاست تمام قدرت خود را برای تخریب اسلام ناب محمدی به کار گرفته و متاسفانه عده‌ای هم در داخل کشور به منظور سوق دادن کشور به سمت غرب گرایی، خشن نشان دادن چهره امت حزب‌الله را در دستور کار خود قرار داده‌اند. به لطف رشادت و مقاومت رزمندگان اسلام، پرونده داعش در سوریه و عراق بسته شد. اما تفکر مسموم داعش و حامیانش همچنان ادامه دارد. شاید یکی از برگ‌های برنده رشد تفکر داعش، عدم تبلیغات مناسب برای ترویج اسلام ناب محمدی باشد. اسلامی که « اَشِدّآءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم» است. اسلامی که بیش از هر آیینی انسان را به زندگی شاد و سالم سوق می‌دهد.
چه خوب است در ماه پر برکت ربیع، نگاهی بیاندازیم به بیانات کمتر شنیده شده رهبر انقلاب، که چه زیبا، لبخند و تفریح سالم را جزئی از ضرورت زندگی هر مسلمانی می‌دانند.
چهره‌ها باید شاد باشد
«یکی از مقوله‌های بسیار مهم و یقیناً یکی از ضرورت‌های جامعه، لبخند است. لبخند یکی از نیازهای زندگی انسان است. زندگىِ بی‌شادی و بی‌لبخند، زندگی دوزخی است. زندگی بهشتی، زندگی با لبخند است. حضرت علی(ع) فرمود: «المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه»؛ اگر غصه‌ای دارید، باید در دلتان نگه دارید؛ مؤمن این‌طوری است. لبخند و شادی مؤمن در چهره‌ اوست. اصلاً چهره‌ها باید شاد باشد. اگر با چهره‌ خودتان می‌توانید به جامعه شادی بدهید، باید این کار را بکنید. شادی لازم است و باید آن را برای مردم تأمین کرد.»
(بیانات رهبری در دیدار با مسئولین صدا و سیما 11/09/83)
جهنم شدن زندگی درصورت نبودن تفریح سالم
«راجع به موضوع تفریحات، چیزی که می‌توانم بگویم این است که موضوعی بسیار مهم و اساسی است. اگر چه در جامعه، خیلی‌ها هستند که ممکن است آن را جدی نگیرند و فکر کنند که یک زندگی جامد و خشک و بی‌انعطاف و بی‌لبخند، می‌تواند زندگی موفقی باشد. اما چنین نیست. اگر در زندگی تفریح سالم نباشد؛ اگر آن لبخند طبیعی که ناشی از نشاط است بر لب انسان ننشیند، زندگی برخود انسان و بر معاشران او، جهنم خواهد شد. مادیات، مقدمه‌ زندگی خوبند؛ و تفریح، عنصر اساسی زندگی خوب است. فرض کنیم کسی در آمدهای مالی بسیار کلانی داشته باشد، اما در زندگی دل خوشی نداشته باشد. این، زندگی نیست که دارد! تفریح، از باب تفعیل است؛ یعنی فرح آوردن؛ یعنی ایجاد فرح. اگر فرح و شادمانی در انسانی نباشد، ولو خیلی هم در آمد داشته باشد؛ مقام بسیار عالی داشته باشد یا نفوذ اجتماعی داشته باشد، این اصلاً برای او زندگی نیست و حتی نمی‌شود با او زندگی کرد.»
(بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا ۰۱/10/71)
لبخند بهتر از دارو
«گاهى یک لبخند شما (پرستاران)، از دارو و درمانى که براى این بیمار به کار می‌رود، ارزشش بیشتر است، اثرش بیشتر است. بیمار دچار آشفتگى است، دچار ناراحتى است - بخصوص بیماران سخت - کمک به او، فقط کمک به جسم او نیست؛ جسم او را با دارو و درمان و تزریق و تدابیر پزشکى بایستى علاج کرد؛ اما روح او با محبت، با لطف، با نوازش، با مهربانى درمان می‌شود. گاهى این درمان روحى، حتّى جاى درمان جسمى را هم می‌گیرد؛ این، هم علمى است، هم به تجربه ثابت شده است که شادى روح انسان، شادى عصبى و احساسى انسان، بر روى جسم او تأثیر مثبت می‌گذارد.»
(بیانات در دیدار گروه کثیری از پرستاران نمونه کشور01/02/89)
غلط بودن تصوّر چهره‌ اخمو و بداخلاق از اسلام
«تفریح، یک کار اسلامی است. من قبول ندارم کسی چهره‌ اسلام را یک چهره‌ خشمگین و اخمو و بد اخلاق تصور کند. به‌هیچ‌ وجه، اسلام این نیست. چهره‌ اسلام، چهره‌ یک انسان جدی است؛ یک انسان متین. یک چهره‌ جدی و متین را شما تصور کنید! این، چهره‌ اسلام است. یک چهره‌ جدی، در هر جای زندگی، آن کار بایسته را انجام می‌دهد. یک جا باید شادمانی کرد؛ یک جا باید تلخی نشان داد؛ یک جا انسان با دشمن روبه‌روست؛ یک جا با غریبه روبه‌روست؛ یک جا با خودی روبه روست و یک جا با یک مشتاق و دوست رو به روست. اینها با هم فرق می‌کند. یک انسان متین، چهره‌اش همه جا یکسان نیست. آن‌جا که با یک دشمن روبه‌روست، طبیعی است که چهره‌ دیگری خواهد داشت. آن‌جا که با یک انسان غریبه رو به روست - که دشمن هم نیست، اما غریبه است - یک‌طور روبه‌رو می‌شود، و با یک دوست و محبوب و عزیز و نزدیک و دلسوز، یک طور دیگر روبه رو می‌شود. اسلام این‌گونه است و هر جایی یک برخورد دارد.»
(بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا ۰۱/۱۰/۱۳۷۱)
شاد بودن محیط زندگی در زمان پیغمبر(ص)
«محیط زندگی پیغمبر، محیط شادی هم بود؛ با افراد شوخی می‌کرد، مسابقه می‌گذاشت و خودش هم در آن شرکت می‌کرد. آن مردمی که ده سال با او زندگی کردند، روزبه‌روز محبت پیغمبر و اعتقاد به او در دل‌هایشان عمیق‌تر شد. وقتی در فتح مکه، ابوسفیان مخفیانه و با حمایت عبّاس - عموی پیغمبر - به اردوگاه آن حضرت آمد تا امان بگیرد، صبح دید که پیغمبر وضو می‌گیرد و مردم اطراف آن حضرت جمع شده‌اند تا قطرات آبی را که از صورت و دست ایشان می‌چکد، از یکدیگر بربایند! گفت: من کسری و قیصر - این پادشاهان بزرگ و مقتدر دنیا - را دیده‌ام؛ اما چنین عزّتی را در آنها ندیده‌ام.»
(بیانات در خطبه‌های نماز جمعه‌ تهران ‌۲۸/۰۲/۱۳۸۰)
سعی دشمن در وارد کردن تفریح‌های منحرف در کشور
«درس خواندن، پاکدامنی و پرهیزِ از سرگرمی‌های عاطل و باطل، جزو وظایف جوان‌هاست. البته من با سرگرمی و تفریح و شادی جوان‌ها خیلی موافقم؛ اما بعضی از سرگرمی‌ها و تفریح‌های منحرف را دشمن به قصد غافل کردن ما و جوانان عمداً وارد جامعه‌ ما می‌کند. این، مخصوص جامعه‌ ما نیست؛ در خیلی جاهای دیگر هم این کار را می‌کنند. در یکی دو سال گذشته خبرهای متعددی داشتیم که در کشورهای مختلف آسیایی - مثل مالزی و چین و... - و حتّی کشورهای اروپایی، سی‌دی‌هایی که به صورت قاچاق وارد کشورشان شده بود و آنها برای جوان‌ها گمراه‌کننده و مضر تشخیص داده بودند، جمع‌آوری و منهدم کردند. در واقع با این سی‌دی‌ها مثل مواد مخدر - که دوروبر اینها گشتن، برای جوان‌ها گناه است - برخورد کردند. کسانی هم که این محصولات را قاچاق می‌کنند، غالباً صهیونیست‌های خبیث هستند؛ اینها عامل گمراهی و فساد جوان‌ها در خیلی از کشورها، بخصوص در کشورهای اسلامی، و به‌طور ویژه در ایران هستند. چرا؟ چون از آینده ایران می‌ترسند.»
(بیانات‌ در دیدار جمعی از اعضای انجمن‌‌های اسلامی دانش‌آموزان‌ 24/12/83)
ساخت برنامه تفریحی برای مردم عبادت است
«در چهره‌ اسلام، تفریح و ادخال سرور - دیگران را مسرور کردن، خشنود کردن، خوشحال کردن، شاد کردن و امیدوار کردن - جای بسیار حساسی دارد. بنابراین، شما همین‌طور که یک کار تفریحی را انجام می‌دهید، یک نمایش اجرا می‌کنید، یک ماجرای طنزآمیز را بیان می‌کنید، یک شعر اجرا می‌کنید و می‌خوانید یا یک مسابقه اجرا می‌کنید، در همان حال احساس کنید که یک عبادت انجام می‌دهید. حقیقتاً همین است. این یک واقعیت است. احساس کنید که بخشی از آن مجموعه‌ای را که زندگی اسلامی برای انسان‌ها در نظر گرفته، متعهد می‌شوید و انجام می‌دهید.»
(بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا۰۱/۱۰/۱۳۷۱)
چند شاخصه از الزامات برنامه‌های تفریحی در کلام رهبر انقلاب
1.برنامه‌های تلویزیون باید شاد باشد
««نباید نمایشنامه‌هایی پخش کنید که فضای زندگی را تلخ می‌کند. ایجاد نگرانی، اضطراب و دلهره، لزومی ندارد... ما متأسفانه در صدا و سیما - بخصوص بیشتر سیما - از این چیزها زیاد داریم. تلویزیون را باز می‌کنیم، می‌بینیم دعوای خانوادگی است و دو نفر دعوا می‌کنند. شما در خانه‌تان هم که نشسته باشید، اگر از خانه‌ همسایه‌تان صدای دعوا بیاید، ناراحت نمی‌شوید؟ مگر آدم دعوا را خودش باید راه بیندازد یا جلوی چشم خود انسان باشد تا ناراحت شود؟ فیلم، طبیعتش این است که انسان را در فضای حادثه ببرد؛ والّا فیلم نیست. وقتی انسان می‌رود در آن فضا، می‌بیند این فضا، فضای دعواست؛ فضای جنگ و جدل است و زن و شوهر با هم دعوا می‌کنند. این را چرا منتقل می‌کنید؟... از هر چیزی که مأیوس‌کننده است، باید به کلی پرهیز شود. برنامه‌ها باید شاد باشد. شادی را، فرح را و سرور را، اصل قرار دهید. هر پیامی هم که می‌خواهید بدهید، در لابه‌لای این شادی بیاید. چرا پیام‌ها در لابه لای موضوعی ناامید‌کننده باشد؟»
(بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا 01/10/1371)
 2.هدف خنداندن نیست، خنده باید آسایش و آرامش را همراه داشته باشد
«این نکته‌ بسیار مهمی است که اصلاً از تفریح مقصودمان چیست؟ شما انسان‌های برگزیده‌ای هستید. آن‌جا ننشسته‌اید که فقط مردم را بخندانید. فقط خنده که نیست. مقصود این است که این خنده، آسایش به روح بدهد و آرامشی ببخشد. همان‌طور که گفتیم، جامعه مثل کارخانه‌ عظیمی که از فولاد درست شده و یک میلیون قطعه فولاد را حرکت می‌دهد؛ سایش دارد، استهلاک دارد، لذا گاهی مقداری روغن لطیف و خوشرنگ، تمام سایش‌ها را از بین می‌برد و کار، تندتر، روان‌تر و بهتر انجام می‌گیرد. تفریح، چنین نقشی دارد و باید به حرکت کلی جامعه کمک کند. شما باید با برنامه‌های تفریحی‌تان، امید ببخشید. اگر مجموعه‌ کار شما، از اول تا آخر ناامید‌کننده باشد، از ارزش ساقط خواهد شد؛ یعنی همه‌ آنچه که انجام شده، هیچ می‌شود. مثل این‌که شما با بهترین ابزارهای نقاشی، یک تابلو بد بکشید. ما باید کاری کنیم که در دل مردم، نور امید بدرخشد. انتقاد و طنز، همه‌اش خوب است؛ تا این حد اثر دارد و شما می‌توانید کار را به این شکل هدایت کنید. باید امید ایجاد شود و نور امید در دل‌ها بدرخشد...»
 (بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا 01/10/71)
3.پرهیز از ابتذال برای شادی دادن به مردم
«شادی لازم است و باید آن را برای مردم تأمین کرد؛ منتها این کار برنامه‌ریزی می‌خواهد... مراقب باشید شادی در مردم با لودگی و ابتذال و بی‌بند و باری همراه نشود؛ از این طریق به مردم شادی داده نشود. همه‌جور می‌شود به مردم شادی داد؛ از نوع صحیح آن شادی داده شود. گاهی اوقات یک لطیفه یا یک تعبیرِ به‌جا مخاطب را شاد و خوشحال می‌کند؛ گاهی هم ممکن است یک آدم لوده با ده جور ادا درآوردن، نتواند آن‌طور شادی را ایجاد کند. شادی کردن و شادی دادن به مردم، به‌معنای لودگی نیست... طنز فاخر و برجسته، یکی از هنرهاست. طنز، هنر خیلی بزرگی است... طنازهای واقعی را تقویت کنید، پرورش دهید و کمک کنید تا طنز بیاورند. طنز، یعنی مطلب مهمِ جدی که با زبان شوخی بیان می‌شود؛ محتوا و معنایی در آن هست، منتها به زبان شوخی.»
(بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما‌‌ 11/09/83)
با نگاهی گذرا به بیانات رهبری درمی‌یابیم، که برای ایجاد «تمدن نوین اسلامی»، می‌بایست به تمامی توصیه‌های امامان و پیشوایان معصوم«ع» عمل نمائیم، که یکی از فرامین مهم آن ضرورت زندگی سالم و شاد است.

گردآورنده: حسن عبدالصمد


همین مطلب در  روزنامه کیهان

داستان1/هدیه ای که ما را مسجدی کرد

| شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۳:۱۴ ب.ظ | ۰ نظر


داستان اول: هدیه ای که ما را مسجدی کرد

تازه ازدواج کرده بودیم .مثل همه تازه عروس ها در ابتدای زندگی مشترک کارهامون حساب و کتاب نداشت؛ خیلی دوست داشتیم که زندگیمون دیگه از حالت مجردی بیاد بیرون و دیگران با ما طوری برخورد کنند که یعنی دیگه ما بزرگ شدیم.

شوهرم وقتی از محل کار به خانه می آمد، برایش چای و شربت آماده می کردم تا گلویی تازه کند بعد از کمی صحبت پای تلویزیون می نشستیم و سریال می دیدیم.

بعد از یک هفته این روال برایمان عادی و تکراری شده بود. تفریحاتی مثل پارک و سینما و رستوران هم هفته پیش رفته بودیم و از طرفی پول کافی هم برای مسافرت نداشتیم.حوصله مان سر رفته بود.

تا اینکه صدای زنگ خانه مان آمد. منتظر کسی نبودیم. آیفون را برداشتم:

بفرمائید:

سلام علیکم. منزل آقای نوروزی

بله امری داشتید؟

 من امام جماعت مسجد محل هستم شنیدیم که شما به تازگی منزلتان را به این اینجا آورده اید به همراه اهالی مسجد اومدیم ازدواجتون رو بهتون تبریک بگیم.

ممنونم.بفرمائید داخل

نه اسباب زحمت نمیشیم. اگر تشریف بیارید دم در یک هدیه ای از طرف مسجد خدمتتون تقدیم کنیم.

این چه حرفیه حاج آقا بفرمائید بالا

حاج آقا و 5 نفر از اهالی مسجد با یک دسته گل شرینی و کادویی وارد خانه مان شدند. برخورد بسیار خوب و صمیمی با ما داشتند.

حاج آقا بعد از احوال پرسی چند روایت  از اهمیت وثواب ازدواج گفت و بعد از خوردن چای و گرفتن شماره تلفنمان منزل ما را ترک کردند.

بعد از رفتن آنها به سرعت به سمت کادویی که از طرف مسجد برایمان آورده بودن رفتیم؛ کاغذ کادو را که باز کردم چشمم به چهار جلد کتاب زیبا افتاد: قرآن، نهج البلاغه ،صحیفه سجادیه و کتابی پیرامون ازدواج در کنارش هم یک قابی بود که نام حضرت علی و حضرت زهرا در آن نقش بسته بود و در انتها هم پاکت پولی بود که 50 هزار تومان داخلش گذاشته بودند.

اصلا انتظار این لطف و محبت را از مسجد نداشتیم.خیلی خوشحال بودیم که اولین مهمان های ما هم افرادی مومن بودند.

صدای اذان آمد.نا خود آگاه من و همسرم به یکدیگر نگاه کردیم که یعنی پاشیم آماده شیم بریم مسجد.

از اون روز تا الان 15 سال میگذره و من و همسرم وفرزندانم اکثر نماز هامون رو تو مسجد میخونیم و به فعالیت های فرهنگی هنری مسجد مشغول شدیم.

------------

امام خامنه ای:

«مساجد باید مَدرَسِ تفسیر و حدیث و منبرِ معارف اجتماعی و سیاسی و کانون موعظه و پرورش اخلاق باشد. زمزمه‌ی محبت متولیان و مدیران و امنای مساجد، باید دلهای پاک جوانان را مجذوب و مشتاق کند. حضور جوانان و روحیه‌های بسیجی باید محیط مسجد را زنده و پرنشاط و آینده‌پو و لبریز از امید سازد. میان مسجد و مراکز آموزشی در هر محل، همکاری و پیوند تعریف شده و شایسته‌‌ای برقرار گردد. چه نیکوست که دانش آموزان برجسته و ممتاز در هر محل، در مسجد و در برابر چشم مردم و از سوی امام جماعت، تشویق شوند. مسجد باید رابطه‌ی خود را با جوانانی که ازدواج میکنند، با کسانی که به موفقیتهای علمی و اجتماعی و هنری و ورزشی دست می‌یابند، با صاحب همّتانی که کمک به دیگران را وجهه‌ی همت میسازند، با غمدیدگانی که غمگساری می‌جویند، و حتی با نوزادانی که متولد میشوند، برقرار و مستحکم کند. مسجد باید در هر منطقه و محل؛ مأمن و مایه‌ی خیر و برکت باشد و به طریق اولی، وسیله‌ی زحمت و آزار مجاوران نگردد.»

پیام رهبری به نوزدهیمن اجلاس سراسری نماز 18/07/89

 

چرا اصل ولایت فقیه

| شنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۲۴ ق.ظ | ۰ نظر

بعضیا فکر می کنن کار ولی فقیه،آوردن نان ،آنهم به موقع ،آنهم به قیمت مناسب و ارزان بر سر سفره مردم است،یعنی وقتی قیمت سیب زمینی و پیاز و تنقلات شکمی،درست و به قاعده باشد،کار ولی فقیه هم درست است و اگر خدای نکرده ،زبانم لال کم و کسری بود .......!!!

البته نمی گویم فایده و اثر ولی فقیه این نیست... اما وظیفه و هدف و غایت آن،نه.

«مثل این است که کسی بگوید می خواهم بروم شمال کنار دریا ،در مسیرش هم چایخانه می ایستد وچای می نوشد ،هم از مناظر زیبای اطراف جاده لذت می برد و هم کباب برگ اعلا نوش جان می کند،اینها همه از فواید سفر به شمالند اما هدف ،کنار دریا و لذت بردن از آبی بیکران دریاست»

 

این را هم بگویم، وقتی وظیفه و رسالت ولی فقیه را نان و آب تعریف کردید،دیگر لازم نیست برای آوردن آب و نان ،فقیه باشد،شجاع باشد،مدیر و مدبر باشد،خداترس باشد،کافی است یکی باشد مثل اوباما،از لجنزار خون و قطعه قطعه مردم بی گناه عراق و لیبی وسوریه برایتان نفت و منافع بدست می آورد،نانتان به جا،خانه هاتان به جا و همه چیز خوش و خرم.

اما وظیفه و کارکرد ولی فقیه چیست! که اگر آن انجام شود هم نان،هم آب  و هم همه چیز با عزت و پاک و حلال و طیب، نصیب مردم می شود،مردم نه تنها نان دارند ،نام هم دارند، چون زیر پرچم ولایت آنچه می دهند ،همه چیز است با قید غیرت.

کار ولی فقیه در یک کلام رشد است،رشد سیاستمداران،رشد مردم،رشد نانوا،رشد راننده،رشد منابع مادی و معنوی.

. اگر کارش رشد نبود هیچ وقت با بعضی افکار کودکانه بعضی مردم ، که میخواهند کودک بمانند درگیر نبود،هیچ وقت در کوچه های کوفه مورد بی مهری و بی سلام و علیکی مردم قرار نمی گرفت،هیچ وقت زهر به خوردش نمی دادند و هیچ وقت کربلایی نبود.

رشد با گنده شدن فرق دارد و مشکل هم همین است و همین است که بعضی از سیاستمداران و خواص و اساتید ،حرف ولی فقیه را یا نمی فهمند و یا نامفهوم می فهمند،آنها از رابطه با آمریکا می گویند تا در دنیا گنده شوند و چند کشور به اصطلاح پیشرفته برایشان کف بزنند و ولی فقیه از موضع رشد می گوید : نه،ما باید برای رشد و تعالی مان ،آمریکا را پله کنیم و رویش پا بگذاریم ...شاید سخت باشد اما این سختی ها ،تحریم ها ،جنگ ها و نعره کشیدن های این غول بی شاخ و دم ،برای ما و ملت ما رشد به همراه دارد و رشد است که از یک فرهنگ یک تمدن می سازد،رشد است که یک ملت را در تاریخ جاودانه می کند،فکر و اندیشه و ایدئولوژیش را به دنیا صادر می کند... رشد است که چمران می سازد ،همت می سازد،که هر چند در عدد ریاضی 2نفراند اما در حساب الهی یک لشکرند،رشد 8سال یک کشور را بر 27 کشور دنیا دست خالی پیروز می کند،رشد،ماهواره امید به آسمان می فرستد،نانوتکنولوژی راه می اندازد،سلولهای بنیادین را توسعه می دهد،انرژی هسته ای می دهد،رشد، خیلی کارها می کند که گنده شدن نمی کند،و آمریکا هم از رشد ملتها بویژه ملت ایران می ترسد.نه از گنده هایی مثل چین،روسیه،ژاپن و آلمان و...، زیرا گنده ها،دیر یا زود تسلیم گنده تر ها می شوند اما رشد یافته ها هرگز سر تسلیم فرود نمی اورند.

ولایت فقیه کارش به دل مردم حرف زدن نیست هر چند دل دادن به حرف مردم اصل کارش  است.ولایت فقیه کارش سر خم آوردن پیش این و آن نیست هرچند پیش پدر شهید  و پیرمرد رنجور بمی تمام وجودش خم می آورد.

ولایت فقیه کارش حفظ خودش نیست،هرچند حفظ مرامش و تفکر ولایتی اش در راس کارش است.

اگر بعضی از ما کودک نبودیم و پا به پای ولایت فقیه رشد می کردیم و بزرگ می شدیم،مطمئنا امروز می توانستیم کارهای بزرگی در دنیا انجام دهیم،هرچند با همین مقدار کم،پیروی ،بازهم شما معجزه ولایت فقیه را دنیا می بینید،مدرک برای اثبات کارسازی ولایت فقیه ،تهاجم همه جانبه استعمارگران،شهوت پرستان،نااهلان،بی خداها به این اصل است.

حالا میشودبه این سوال پاسخ داد ،چرا مرگ بر اصل ولایت فقیه ؟؟چون این اصل رشد اور است، رشد، درد دارد ،جان کندن دارد، سختی دارد،رشد باهوا و هوس ادمها درگیر میشود، رشد میگوید آزادی آری اما بیبند وباری نه ،رشد ادمها را از درون بزرگ میکند و بعضی ادمها میخواهند کودک بمانند ، کودکی کنند و دنیا را پارک بازی می دانند، و این است که مثل کودکی که به پدرش به خاطر اینکه می خواهد اورا از کودکی و کوچکی بیرون کند وبزرگش کند،اخم می کند و غرلند می زند ، بعضی ها هم به درد کوچکی و کودکی دچارند و دلشان میخواهد همینطور هم بمانند و همینطورهم بمیرند ،اما رسالت ولایت درطول تاریخ ،بیرون اوردن ادمها از لاک کودکی خودشان است .... و این دلیل مقاومتها ودشنامهای انهابه ولایت است .....

به امید روزی که ما هم به اندازه خواسته های ولی فقیه رشد پیدا کنیم انروز امتحان ما هم به پایان می رسد و وارد دوران طلایی ظهور امام زمان میشویم


این مطلب زیبا را دوست خوبم آقای طالبی در وبلاگ انعکاس نگاشته است

"اقتصاد مقاومتی" دقیقاً کجایی؟

| چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۴۵ ب.ظ | ۲ نظر


سوال های کماکان بی جواب از دولت پیرامون اجرای اقتصاد مقاومتی/"اقتصاد مقاومتی" دقیقاً کجایی؟
اکنون سه سال از این ابلاغیه بسیار مهم و سرنوشت ساز می‌گذرد و سوال مهمی در ذهن‌ها پدید می‌آید که مردم و مسئولین تا چه حد نقش خود را در این سیاست ها ایفا کرده اند.

به گزارش خبرنگار شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به غیر منافقین و دشمنان اصلی این کشور، نمی‌توان فردی را در این مرز و بوم یافت که به طور کلی از اجرایی شدن اقتصاد مقاومتی در کشور سودی نبرد، از جوان مومن انقلابی گرفته  تا یک فردی که دل خوشی از نظام ندارد، همه با گرایش های مختلف فکری و سیاسی، با اندک تاملی در می‌یابند که اجرای اقتصاد مقاومتی چه در کوتاه مدت و چه در بلند مدت به نفع اقتصاد کشور است و اثرات آن به صورت مسقیم در زندگی افراد مشهود است.

از طرفی دیگر به علت گفتمان پیشرفت و عدالت انقلاب اسلامی، دشمنان این مرز و بوم از همان شکل گیری انقلاب اسلامی، تا به امروز تمام تلاش خود را برای ضربه زدن به این نظام انجام داده اند، یک روز با جنگ نظامی و امروز با جنگ اقتصادی به نبرد علیه ما دست زده اند.

شاید برای همین است که دیدبان تیزبین کشور، یعنی رهبر معظم انقلاب در چند سال اخیر در اکثر سخنرانی‌ها و شعارهای سال خود، بحث "اقتصاد" را موضوعی بسیار مهم در کشور قلمداد می‌کنند و با ابلاغ سیاست‌های اقتصاد مقاومتی در سال 92، راه و چاه را به صورت واضح برای مسئولین کشور می‌گشایند و از سران قوا می‌خواهند تا بی‌درنگ و با زمان‌بندی مشخص، اقدام به اجرای این سیاست های اقتصادی کنند و با تهیه قوانین و مقررات لازم و تدوین نقشه راه برای عرصه‌های مختلف، زمینه و فرصت مناسب برای نقش‌آفرینی مردم و همه فعالان اقتصادی را در این جهاد مقدس فراهم آورند.

اکنون سه سال از این ابلاغیه بسیار مهم و سرنوشت ساز می‌گذرد و سوال مهمی در ذهن‌ها پدید می‌آید که مردم و مسئولین تا چه حد نقش خود را در این سیاست ها ایفا کرده اند.

با اندک نگاهی به کارنامه مسئولین و وضعیت فعلی کشور، درمی یابیم که هرچند اقداماتی در همین راستا آن هم بیشتر توسط ارگان های غیر دولتی انجام گرفته است، اما به طور مشخص اکثر مسئولین به جای تلاش در این قضیه، تنها به کلی گویی در اقتصاد مقاومتی می‌پردازند و انجام وظایف خود را منوط به انجام دیگر ارگان ها می‌دانند.

شاید برای همین بود که رهبری شعار امسال را "اقتصاد مقاومتی اقدام و عمل" نامیدند تا دیگر حجت بر مسئولین تمام شود و به جای بیان صرف "اقتصاد مقاومتی" به صورت جدی این موضوع را پیگیری نمایند.

در همین راستا رهبری در بیانات خود در 14 خرداد 95 فرمودند:« ما برای اینکه با تحریم مقابله کنیم چه‌کار باید بکنیم؟ اوّلِ صحبت عرض کردم که یک دوراهی‌ای را دشمن نشان میدهد به ما؛ میگوید یا بیایید تسلیم آمریکا بشوید و هر چه او میگوید گوش کنید، یا فشار و تحریم ادامه پیدا میکند؛ این یک دوراهی است که گفتیم غلط و دروغ است، امّا یک دوراهی دیگری وجود دارد: یا بایستی مشکلات تحریم را تحمّل کنیم یا ایستادگی کنیم به‌وسیله‌ی اقتصاد مقاومتی. خیلی خب، آمادگی شما خوب است، منتها برای اقتصاد مقاومتی، صِرف آمادگی کافی نیست؛ ما گفتیم «اقدام و عمل». البتّه دولت محترم در زمینه‌ی اقتصاد مقاومتی کارهایی کرده‌اند؛ ما گفتیم یک ستاد فرماندهی تشکیل بدهید برای اقتصاد مقاومتی، تشکیل دادند و معاون اوّل رئیس جمهور محترم را در رأس آن گذاشتند؛ کارهایی هم کردند، گزارشش را هم به من دادند که من امروز در پیام اوّل سال به ملّت عزیزمان این را گفتم؛ منتها اینها کارهای مقدّماتی است. به من گزارش داده‌اند که بر اثر فعّالیتهایی که انجام گرفته است، تراز بازرگانی مثبت شده یعنی صادرات غیر نفتی‌مان از وارداتمان بیشتر است؛ خب، این خبر بسیار خوبی است؛ یا اینکه مثلاً فرض بفرمایید واردات ما از سال گذشته کمتر شده است؛ اینها خبرهای خوبی است، منتها اینها کفایت نمیکند و کار با اینها تمام نمیشود؛ کارهای اساسی باید انجام بگیرد.»

 

برای روشن شدن وظایف ارگان ها و وزارت خانه های مختلف به طور مشخص در اقتصاد مقاومتی، باید پرسید که :

 وزارت نفت، در مقابله با ضربه پذیری درآمد نفت گاز چه اقدامی انجام داده است؟

وزارت جهاد و کشاورزی و وزارت بهداشت و درمان، چه فعالیتی برای مصون سازی در امنیت غذایی و تولید محصولات راهبردی و همچنین افزایش بهره وری بخش کشاورزی و منابع طبیعی انجام داده است؟

آیا وزارت نیرو در این چند سال اقدامی برای بهینه سازی مصرف آب، کاهش شدت انرژی و صادرات برق انجام داده است؟

وزارت فرهنگ و ارشاد و صدا وسیما چه نقشی در گفتمان سازی اقتصاد مقاومتی، تقویت فرهنگ جهادی و خربد کالای ایرانی و ترویج مدیریت مصرف انجام داده است؟

 سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور، در ارتقا بهره‌وری و رقابت پذیری اقتصاد، انظباط مالی وشفاف سازی بودجه، هدفمند سازی یارانه ها و عدالت اجتماعی، چه کاری انجام داده است؟

وزارت اقتصاد، در اصلاح نظام درامدی دولت و تقویتِ رقابت‌پذیری اقتصاد و  ایجاد بستر رقابت بین مناطق و استان‌ها چه کاری انجام داده است.

وزارت راه و شهر سازی، در توسعه زیر ساخت های تجارت خارجی و ترانزیتی چه اقدامی انجام داده است؟

وزارت علوم و معاونت علمی و فناوری رئیس جمهور، در ساماندهی نظام ملی نواوری و اقتصاد دانش بنیان و شناسایی و بکارگیری ظرفیت های علمی، فنی، و اقتصادی برای دسترسی به توان آفندی،چه قدم هایی برداشته است؟

وزارت صنعت و معدن و تجارت، در کاهش وابستگی به کشور های محدود و خاص در تأمین نیازهای کالایی کشور، شفاف سازی  در نظام توزیع کالا، و حمایت همه‌جانبه‌ هدفمند از صادرات کالاها چه اقدامی موثری برداشته است؟

وزارت تعاون کار و رفاه اقتصادی، چه اقدامی در تقویت سرمایه انسانی، اجتماعی، توسعه کارآفرینی و اشتغال زایی، انجام داده است؟

آیا وزارت امور خارجه، به غیر از مذاکره با 5+1، از ظرفیت دیگر کشورها برای واردات و صادرات و بهروه‌وری، وارد مذاکره شده است؟

بانک مرکزی آیا اقدامی در اصلاح سیاست های پولی و اعتباری و بانکداری بدون ربا  انجام داده است؟

سازمان ملی استاندارد چه اقدامی در گسترش پوشش استاندار ملی انجام داده است؟

آیا رئیس جمهور، رئیس مجلس شورای اسلامی و رئیس قوه قظائیه، بعد از ابلاغ سیاست های اقتصاد مقاومتی که از سوی رهبری در سال 92 اعلام شد، بی‌درنگ و با زمان‌بندی مشخص، اقدام به اجرای آن ابلاغیه کردند؟ و با تهیه قوانین و مقررات لازم و تدوین نقشه راه برای عرصه‌های مختلف، زمینه و فرصت مناسب برای نقش‌آفرینی مردم و همه فعالان اقتصادی را در این جهاد مقدس فراهم آوردند؟

آیا مجلس شورای اسلامی، وظایف وزرای دولت را برای اجرای اقتصاد مقاومتی زیر زربین برده اند؟ یعنی همه وزرا به وظایف خود به خوبی عمل کرده اند که هیچ وزیری استظیاح نشده است؟!

آیا قوه قضائیه درشناسایی، معرفی و محاکمه مفسدان اقتصادی و سلامت اداری مقتدر عمل کرده است؟

حوزه های علمیه و دانشگاه ها چه اقدامی در گفتمان سازی اقتصاد مقاومتی در میان نخبگان و مردم داشته اند؟

روحانیون و سخنرانان تا چه حد از ضرورت اقتصاد مقاومتی و دوری از فرهنگ تچمل گرایی، مصرف زدگی و خرید کالای ایرانی سخن می‌گویند؟

سازمان تبلیغات اسلامی، سپاه پاسداران، شهرداری ها،موسسات فرهنگی و اقتصادی، شرکت های و بنگا ه های اقتصادی،سازمان های مردم نهاد چه گامی را در ترویج فرهنگ گفتمان اقتصاد مقاومتی انجام داده اند؟

مدیران اداره‌های دولتی وغیر دولتی و ارگان‌های  نظامی، در محل کار خود از چه وسائل خارجی که مشابه ایرانی ان وجود دارد استفاده می‌کنند؟

رسانه ها اعم از صدا و سیما،خبرگزاری ها ، سایت های خبری و تحلیلی،روزنامه ها و نشریات تا چه حد بدون نگاه حزبی مسائل مربوط به اقتصاد مقاومتی را به صورت جدی پیگیری و مخابره می‌کنند؟

شهروندان ایرانی، از کارگر شهرداری گرفته تا معلم و دکتر، تا چه حد از کالای ایرانی در محل زندگی و محل کار خود استفاده می‌کنند؟

خلاصه باید گفت همه در اجرایی شدن فرهنگ اقتصاد مقاومتی سهیم هستیم اما به طور مشخص سکاندار اجرایی کشور یعنی دولت نقش بسزا و پررنگی در اجرایی شدن سیاست های اقتصاد مقاومتی است.

 با توجه آخرین سال از عمر دولت یازدهم، اگر دولت همچنان بخواهد در اجرای سیاست های ابلاغی اقتصاد مقاومتی ضعیف عمل کند و چاره مشکلات اقتصادی را ارتباط با غرب بداند، جدای از متضرر شدن مردم، بدون شک در دوره بعدی ریاست جمهوری مردم به گفتمانی رای خواهند داد تا فارغ از شعار زدگی، قدمی برای بهبود وضعیت معیشتی درکشور بردارد.

حسن عبدالصمد


                                    106 توصیه برای ترویج نماز در کلام امام خامنه ای

                        باید ها و نباید های ترویج نماز در کلام رهبری


با اندک جستجویی در بیانات رهبر معظم انقلاب به این مهم پی می‌بریم که ایشان در اکثر سخنرانی های خود به موضوع ارتباط با خدا به ویژه نماز اشاره میفرمایند در ادامه با توجه به پیام اخیر ایشان در اجلاس سراسیر نماز گلچینی از بیانات رهبریبا عنوان   بایدها و نبایدهای ترویج نماز در کلام امام خامنه ای را گلچین نموده ایم  که این بیانات برگرفته از ۲۲ پیام رهبر انقلاب به  اجلاس سراسری نماز از سال ۱۳۷۰ تا 1394 است.

حسینی هستیم یا یزیدی؟

| دوشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۳۳ ق.ظ | ۳ نظر

حسینی هستیم یا یزیدی؟


اگر میخواهی کوفی نباشی


گفتم: سرت رو بنداز پایین زندگیتو بکن

به هیچ چیز و هیچ کس هم فکر نکن،ما بی طرفیم، کار به کسی نداریم...


گفت:زیارت عاشورا را خوانده ای...

دو دسته جمله دارد یا سلام یا لعن؛جامعه هم دو دسته دارد...

مورد سلام اهل بیت(ع) و مورد لعنشان،

عاقبت هم دو دسته میشوند، بهشت و جهنم ، وسط ندارد.


گفتم: حتی بی طرف ها؟؟؟؟


گفت در زیارت عاشورا جوابت هست...

( و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله)

امام صادق(ع) ان بی طرف ها را هم لعن کرده...

البته زیاد هم بی طرف نبودند...هر که در لشگر حسین(ع) نباشد

در محفل شراب باشد یا نماز...یزیدی است.


گفتم زمانه عوض شده ، فرق کرده...


گفت:باز زیارت عاشورا جوابت را داده،

(و اخر تابع له علی ذلک)

تا اخرالزمان هر کسی مثل این ها باشد لعن شده..

قرار نیست که فامیلیش یزیدی باشد.


گفتم با این حساب کل یوم عاشورا یعنی چه؟


گفت: یعنی حسین زمان و شمر امروزت را بشناسی.

در هیئتی که بوی استکبار ستیزی، نباشد ابن زیاد هم در ان هیئت سینه میزند.


گفتم حسین زمان که در غیبت است؟


گفت:اگر میخواهیم کوفی نباشی باید بدانیم تا حسین نیامده، مسلم ولی امر است.

ببین چقدر گوش به فرمان ولی فقیه هستی...

 

ایده برای هیئت ها و ایستگا های صلواتی(سری اول)

سی دی صلواتی همراه چای صلواتی



هر ساله با رسیدن ماه محرم هیئت ها مساجد و گروه های خودجوش فرهنگی شروع به سیاه پوش کردن محیط خود و برگزاری مراسم عزاداری برای سید الشهدا(س) می کنند.

یکی از این اقدامات ایستگاه صلواتی است. معمولا در ایستگاه های صلواتی چای و شربت توزیع می شود و در کنار ان صدای مداحی فضای ان محمدوده را پر میکند.

چه خوب است که ایستگاه های صواتی فرهنگی هم در کنار این ایستگاه ها ایجاد شود که به جای مداحی های خالی از مضمون، فایل های صوتی مفید و اموزنده شامل مداحی و سخنرانی های کوتاه شنیده شود. همچنین بتوان به هر اتومبیلی که در حال گذر هستند یک سی دی هدیه داد.که مطمئنا این اقدام با استقبال رانندگان مواجه خواهد شد.

و یا میتوان با تهیه یک برشور و یا برگه در رابطه با سبک زندگی امام حسین(ع) و عبرت های عاشورا، و هدیه دادن ان به افراد، بتوانیم در انتقال مفایهم دینی سهیم باشیم.

در ادامه گلچینی از فایل های مفید را برای دانلود در اختیار مخاطبان گذاشته ایم(دوستانی که برای دانلود این فایل ها مشکل و یا محدویتی دارند میتوانند در خواست خود برای سی دی را در نظرات این وبلاگ اعلام نمایند)

مداحی و سخنرانی و داستان های کوتاه و شنیدینی در رابطه محرم و..


نواهای محرم - کربلایی حنیف طاهری (جدید) 7,525

صداهای نامکشوف 3,682

نوکری برای حسین (ع)... 6,668

محبت حسینی... 3,673

درد و دل با امام حسین (حاج علی قربانی) 1,947

کربلا 4,198

محرم نزدیک است 3,568

ماجرای مداحی گوش کردن جوان روس 1,724

عدل ستمدیده - کلیپی زیبا از سخنان آیت الله جوادی آملی 1,870

غریبانه (حضرت رقیه)...حاج محمود کریمی،نوای استدیویی 3.14

نگاهش به سمت آسمون/در مورد حضرت رقیه (محمود کریمی) 1,037

مقتل خوانی حضرت علی اکبر (ع) 2,311

زائر کوی حسین - برادران میثم مطیعی و امیر عباسی 1,652

شعر خوانی استاد شهریار در مورد حضرت علی اصغر 493

شهید مطهری و شبهه ازدواج حضرت قاسم (ع) 299

کلیپ صوتی زیبای مهرتو ای حسین جان (ع) 1,503

شعر خوانی مقام معظم رهبری به زبان آذری در جمع شعرای اردبیل 446

صبر و مدیریت حضرت زینب (علیها السلام) دربیان رهبری 856

سخنان رهبر معظم انقلاب در مورد: 1-گریه و عاشورا 2-تبلیغ دین / امام خامنه ای 580

خیلی غلط ها از ما سر زده - (حاج سعید حدادیان ) 1,358

درد دل با امام حسین از زبان حاج حسن خلج 175

السلام علیک یا ابا عبدالله ... (امام خامنه ای) 296

قسمتی از زیارت عاشورا از زبان رهبر معظم انقلاب 1,322

سخنان رهبری، در مورد امر به معروف و نهی از منکر 474

توصیف وقایع اربعین حسینی توسط رهبر معظم انقلاب 155

علمدار (حضرت عباس)...حاج محمود کریمی،نوای استدیویی 1,04

ای هلال شب زینب.. (کلیپی زیبا از همخوانی و مداحی امام حسین (ع) 1,981

روضه ای زیبا درباره ی امام حسین (ع) 451

سخنانی سوزناک از آیت الله جوادی آملی در مورد کربلا 1,299

روضه ای سوزناک از زبان حجت الاسلام پناهیان در مورد امام حسین (ع) 2,046

از بین خیمه، اومد سرباز شش ماهه/در مورد حضرت علی اصغر (محمود کریمی) 2,843

حاج سید احمد نجفی - عشق امام حسین(ع) 2,561

روضه حضرت عباس(ع) (حاج سعید حدادیان) 1,469

خداحافظ سیاهی ها (حاج سعید حدادیان) 2,297

مقتل امام حسین(ع) در قالب شعر (مهدی اقدم نژاد) 2,333

 شعری زیبا در وصف حضرت علی اکبر (ع)- سید حمید رضا برقعی 1,989

شعر خوانی حاج فیروز در رثای امام حسین(ع) «نهال دین پیغمبر ز خون او سیراب گشت» 1,449

در اوج روضه - سید حمید رضا برقعی 1,183

با یک قیامت است هم الغالبون حسین، در این قیام نقطه پرگار زینب است-محمود کریمی 1,356

حج شما من هستم - استاد ضیا آبادی 702

تعبیر «السلام من الله علیک یا ابا عبدالله »- آیت الله بهجت (ره) 590

ما ملت گریه سیاسی هستیم - امام خمینی (ره) 658

داستان زهیر بن قین - انصاریان 1,073

حرمت زائر امام حسین - فاطمی نیا 435

مرد شامی و امام حسین  - سید جواد هاشمی 593

مهمان نوازی امام حسین- انصاریان 1,203

روضه حضرت قاسم  - شهید مطهری 1,185

حسین و آب حیات - علامه جعفری 862

به بهانه ی دیدار امام خامنه ای و مردم اصفهان - ابراهیم های زمان 1,844

بعثت خون 2 - فصل اول، فصل امتحان 2,392

بعثت خون 2 - فصل دوم، فصل طوعه 2,248

بعثت خون 2 - فصل سوم، شبیه ماه 2,144

 بعثت خون 2 - فصل چهارم،خاک وخون 2,009

 بعثت خون 2 - فصل پنجم، باهم تا بهشت 2,086

 بعثت خون 2 - فصل ششم، اشک تاریکی 1,189

بعثت خون 2 - فصل هفتم، گهواره خالی 2,134

بعثت خون 2 - فصل هشتم،بدرقه ستاره ها 2,138

  بعثت خون 2 - فصل نهم، مادر ادب 2,488

بعثت خون 2 - فصل دهم،از بلندای آسمان 1,911

بعثت خون 2 - فصل آخر، سمت بهشت 3,129

بعثت خون 1 - فصل اول، فصل بی وفایی 1,450

بعثت خون 1 - فصل دوم، فصل آزادگی 2,018

بعثت خون 1 - فصل سوم، فصل یتیمی 2,107

 بعثت خون 1 - فصل چهارم، فصل یاران 1,769

 بعثت خون 1 - فصل پنجم، فصل آخرین یاور 2,574

 بعثت خون 1 - فصل ششم، فصل طعم عسل 2,858

بعثت خون 1 - فصل هفتم، فصل عطش 1,468

بعثت خون 1 - فصل هشتم، فصل پیامبر دوباره 2,966

  بعثت خون 1 - فصل نهم، فصل علمدار 3,202

بعثت خون 1 - فصل دهم، فصل وداع 893

بعثت خون 1 - فصل یازدهم، فصل عاشقی 3,665

بعثت خون 1 - فصل آخر، فصل انتقام 3,026



دفاع از ولایت فقیه، رو دربایستی ندارد (حجت الاسلام پناهیان) 2,661

شهید دستغیب: لعنت خدا بر عمامه به سری که از رهبر انقلاب فاصله بگیرد 1,294

اسلام آمریکایی... 3,544

پرسشی از آقا در مورد حمایت از ولایت 273

دفاع از اعتقادات در مقابل تهاجمات دشمن / امام خامنه ای 263

تفکر و عبرت درباره فتنه 88، امیدوار کردن دشمن / امام خامنه ای 1,652

سخنان هلالی در مورد رهبر معظم انقلاب در شب هفتم محرم سال 89 663

انتظارات بی جا از ولی فقیه - پناهیان 479

"چشم من و امر ولی، جان من و سید علی" - میثم مطیعی 470

سخنرانی آیت الله توکل درباره ولایت مقام معظم رهبری 1,680

استکبار جهانی / امام خامنه ای 89

در مورد "مرگ بر آمریکا" / امام خامنه ای 157

سخنرانی مقام معظم رهبری درباره ی جاهلیت مدرن 413

سخنرانی مقام معظم رهبری درباره ی مکر و سیاست 779

رابطه گرگ و میش را نمی خواهیم - بیانات امام خامنه ای 1,711

حکومت از دیدگاه امیرالمومنین (ع) / امام خامنه ای 2,163

ایستادن امیدوارانه / امام خامنه ای 867

گریه سیاسی 966

فقط رسانه کم است - استاد پناهیان 1,261

غیر متعهد واقعی - امام خامنه ای 1,193

صحبت های حجت الاسلام پناهیان درباره ولایت فقیه 1,655

صحبت سید حسن نصرالله در مورد امام خامنه ای 851

این پرچم باید برافراشته باشد - امام خامنه ای 824

شنبه پس از انتخابات 901

اصلح کیست؟ 1,215

عوامل تامین مقصود دشمن در انتخابات 908

نامزد اصلح - قانون 465

نامزد اصلح - توان اجرایی و همت جهادی 1,124

نامزد اصلح - حکمت و تدبیر 759

نامزد اصلح - مقاومت در برابر دشمن 1,117

نامزدهای انتخابات قول بدهند... 904

انتخاب آگاهانه - بیانات رهبری در تاریخ شانزدهم اردیبهشت
(کاری، مردمی، مقاوم، ارزشی، با تدبیر، پابند به قوانین، احساس در مردم، طبقات مختلف مردم)
222

انتخاب آگاهانه - بیانات رهبری در تاریخ شانزدهم اردیبهشت
(تعهد، تدین، آمادگی، توانایی، طبق تشخیص، نیت خالص)
346

بدانند مدیریت اجرایی یعنی چه...  (بیانات در حرم رضوی) 243

شرایط نامزدها
(سیاست خارجی،سیاست های اقتصادی،اخلاق و حاشیه سازی،وعده های غیرواقعی)
بیانات در حرم رضوی
692

ویژگی های رئیس جمهور
(تکامل در سلسله رئیس جمهور ها، پایبند به انقلاب،ارزشها،نظام،عقل جمعی،تدبیر)
بیانات در حرم رضوی
476

شاخصه های پیشرفت از دیدگاه مقام معظم رهبری (مدظله العالی) 1,545

ازدواج... 1,215

عمر تلف... 2,741

بی حیایی 8,740

تهذیب نفس 3,746

داستان ها و حکایات







داستان عاقبت بخیری رسول ترک (حجت الاسلام پناهیان) 3,430

حکایت لباس خریدن یک شهید... (حجت الاسلام پناهیان) 2,188

ماجرای مداحی گوش کردن جوان روس 1,724

عنایت عجیب حضرت زهرا (س) به جوان گناهکار 3,357

عنایت امام جواد (ع) به یک جوان به روایت آیت الله مشکینی 876

داستان سگی که به حرم امام رضا پناه آورده بود 1,328

خاطراتی از شهید برونسی از زبان استاد عباسی 2,781

دفاع از ولایت فقیه، رو دربایستی ندارد (حجت الاسلام پناهیان) 2,661

خاطره ای از استاد پناهیان :اوج شادی در جبهه ها 1,006

داستانی از حجت الاسلام پناهیان در مورد موسیقی 422

حکایتی شیرین از زبان آیت الله مجتهدی درباره گناه اولاد آدم 321

داستانی در مورد "چشم مردم" از زبان حجت الاسلام پناهیان 599

خاطره ای زیبا و عبرت آموز از حجت الاسلام قرائتی 2,054

داستان یک جوان که خارج از کشور درس میداد و پدرش خادم حرم امام رضا بود 272

داستان ازدواج یک پسر با عنایت امام رضا (ع) (پناهیان) 820

تشرف حمال اصفهانی به محضر امام زمان (پناهیان) 717

اگه شفا بگیرم شیعه می شم 647

خوش به حال میوه فروشی که به خود آمد (فاطمی نیا) 693

ترگ گناه، داستانی زیبا از یک آهنگر (حاج حسین مومنی) 928

داستانی زیبا از مسلمان شدن یک مسیحی - پناهیان 2,463

علی گندابی 1,355

علی گندابی 2

3,947

قاسم جیگرکی (دانشمند) 4,990

زیبایی بی نهایت (شیخ حسین انصاری) 1,649







ببار ای بارون ببار (کریمی) 3,673

سخنرانی به مناسبت ولادت حضرت زینب (س) 894

مجموعه 70 کلیپ صوتی در رابطه با ولایت فقیه

| سه شنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۹ ب.ظ | ۰ نظر

سخنرانی هایی در مورد ولایت فقیه

 

حجت الاسلام روح

ردیف توضیحات حجم (KB) زمان موضوع
1 جلسه 1 5,661 0:48:18 درباره ولی فقیه
2 جلسه 2 5,661 0:48:18
3 جلسه 3 6,433 0:54:53
4 جلسه 4 5,757 0:49:06
5 جلسه 5 6,868 0:58:35
6 جلسه 6 7,145 01:00:57
 

استاد طاهر زاده

ردیف توضیحات حجم (KB) زمان موضوع
1 جلسه 1 (نقش بیعت در نظام ولایی اسلام) 12,525 0:53:25 درباره ولی فقیه
2 جلسه 2 (تصورات صحیح وناصحیح از اجتهاد و ولایت ) 13,973 01:35:22
 

دکتر حسن عباسی

ردیف توضیحات حجم(KB) زمان موضوع
1 دانلود قسمت 1 3,965 0:27:02 بررسی اندیشه استراتژیک مقام معظم رهبری
2 دانلود قسمت 2 3,965 0:27:02
3 دانلود قسمت 3 3,965 0:27:02
4 دانلود قسمت 4 3,965 0:27:02
5 دانلود قسمت 5 418 0:02:49
 

حجت الاسلام جوان آراسته

ردیف توضیحات حجم(KB) زمان موضوع
1 مبانی حکومت اسلامی 9,014 0:51:15 12 جلسه بحث
در مورد ولایت فقیه
2 دین و سیاست 9,068 0:51:33
3 مهمترین دلایل منکرین رابطه دین و سیاست 8,450 0:48:02
4 رابطه دین با دموکراسی 1,959 0:45:15
5 حاکمیت و ولایت عامه 7,800 0:44:20
6 ولایت اهل بیت(ع) 8,685 0:49:22
7 انتخابات و حاکمیت ملی 8,676 0:49:19
8 ولایت فقها در عصر غیبت 9,025 0:51:18
9 دلایل نقلی ولایت فقیه 9,149 0:52:01
10 دلایل عقلی ولایت فقیه 8,318 0:47:17
11 بررسی حکومت اسلامی 1 8,989 0:50:35
12 بررسی حکومت اسلامی 2 8,725 0:49:36
 
حجت الاسلام پناهیان
ردیف توضیحات حجم (KB) زمان موضوع
1 دانلود 2,205 0:06:16 منطق رهبری
2 دانلود 12,531 01:35:00 حرف های مقام معظم رهبری را باید قدر دانست
3 دانلود 1,241 0:02:38 عملکرد اجرایی مقام معظم رهبری
4 دانلود 3,247 0:11:04 حکم ولایی
5 دانلود 10,109 0:43:06 اندیشه ی راهبردی
6 دانلود 1,980 0:11:14 انتظارات بی جا از ولی فقیه
 
حجت الاسلام قرائتی
ردیف توضیحات حجم (KB) زمان موضوع
1 دانلود قسمت اول 388 0:28:02 ولایت فقیه در تمام ادیان
و پاسخ به شبهات
2 دانلود قسمت دوم 2,133 0:35:31
3 دانلود قسمت سوم 1,655 0:21:34
4 دانلود قسمت چهارم 891 0:28:26
 
آیت الله مصباح یزدی
ردیف توضیحات حجم (KB) زمان موضوع
1 دانلود قسمت اول 2,938 0:25:02 ولایت فقیه پرتویی از خورشید امامت
2 دانلود قسمت دوم 3,283 0:27:59
3 دانلود 2,404 0:20:25 مقدمه‌اى بر مبانى تشکیل حکومت
4 دانلود 9,025 1:16:59 شبهات ولایت فقیه
5 دانلود 7,959 0:07:54 ششمین نشست تبیین علمی موضوع ولایت فقیه
6 دانلود قسمت اول 3,106 0:25:43 معنا و مبنای ولایت فقیه
7 دانلود قسمت دوم 4,872 0:40:47
8 دانلود قسمت اول 4,430 0:37:01 اثبات ولایت فقیه
9 دانلود قسمت دوم 4,155 0:34:40
10 دانلود قسمت اول 4,155 0:34:40 بررسی چند شبهه
11 دانلود قسمت دوم 4,052 0:33:47
12 دانلود قسمت اول 4,165 0:34:45 حوزه ولایت ولی فقیه
13 دانلود قسمت دوم 4,507 0:37:40
14 دانلود 2,791 0:19:00 تبیین ولایت فقیه
 
آیت الله میانجی
ردیف توضیحات حجم (KB) زمان موضوع
1 دانلود 3,380 0:29:23 درباره ولایت مطلقه
 

حجت الاسلام مهدوی

ردیف توضیحات حجم (KB) زمان موضوع
1 جلسه 1 9,502 0:54:01 درباره ولی فقیه
2 جلسه 2 9,718 0:55:15
3 جلسه 3 10,273 0:58:24
4 جلسه 4 9,214 0:52:23
5 جلسه 5 10,058 0:57:11
6 جلسه 6 8,616 0:48:59
7 جلسه 7 10,232 0:58:10
8 جلسه 8 10,645 1:00:32
9 جلسه 9 9,840 0:55:57
10 جلسه 10 13,655 1:17:39
11 جلسه 11 9,756 0:55:28
12 جلسه 12 10,784 1:01:19
13 جلسه 13 10,104 0:58:27
14 جلسه 14 9,979 0:56:44
15 جلسه 15 8,358 0:57:31
16 جلسه 16 9,358 0:53:12
17 جلسه 17 7,409 0:42:07
18 جلسه 18 7,292 0:41:27
19 جلسه 19 8,629 0:49:03
 


داستان/ گفتگو پدر و پسر در رابطه با غدیر و ولایت فقیه


بابایی یکی از بچه های کلاسمون میگفت امام علی رو به عنوان امام قبول نداره؟

بابا: خوب تو چی جوابشو دادی؟

علیرضا: بهش گفتم واسه چی قبول نداری؛ اونم گفت چون پیامبر بعد از خودش کسی رو جانشین معرفی نکرد

بابا: پسرم. میدونی غدیر چیه؟

علیرضا: تو کتابمون یه درس داشتیم که میگفت پیامبر(ص) دست حضرت علی رو بالا گرفته و گفته هر کس که من مولای اویم از این به بعد حضرت علی مولای اوست.

بابا: خوب این رو به همکلاسیت گفتی؟

علیرضا: آره بابا گفتم. ولی گفت منظور از مولا یعنی دوست نه جانشین.

منم دیگه جوابی نداشتم بهش بگم گفتم فردا میرم از بابام سوال میکنم تا جوابشو بهت بگم.

بابا: ببین پسرم اول از همه این خیلی خوبه که با دیگران راجع به مسائل دینی صحبت میکنی فقط حواست باشه هر جایی جوابی نداشتی از خودت چیزی نگی بیا و سوال کن.

برو به دوستت بگو چطور میشه که پیامبر تو اخرین سفرش چندین هزار نفر رو تو گرما نگه میداره و میگه به کسانی که جلو هستند بگید بیان عقب و کسانی که کیلومترها عقب هستند بیان جلو تا من بهشون بگم امام علی(ع) دوست منه!

یعنی مردم نمیدوستن این رو. در حالی که همیشه حضرت علی در کنار پیامبر بوده.پس پیامبر یه چیز خیلی مهمی رو میخواسته بگه تا برای همه اتمام حجت بشه.

علیرضاک بابا اتمام حجت یعنی چی؟

بابا: یعنی،دیگه بقیه بهانه ای نداشته باشن. چون پیامبر قبل از این واقعه هم چندین مرتبه گفته بود که بعد از خودش مردم باید از حضرت علی پیروی کنن.حتی همون روز غدیر هم ایه قران نازل میشه.

علیرضا: بابایی وایسا قرآن رو بیارم بهم بگو کجای قرآن هستش تا فردا به دوستم نشون بدم.

بابا:خوب، برو فهرست قرآن سوره مائده آیه 60 رو پیدا کن

علیرضا با کمی مکث: پیدا کردم بابا. بخونم؟

بابا اول عربیش رو بخون بعدش ترجمش رو

علیرضا: یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ

ای پیامبر ، آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان ، اگر چنین نکنی امر رسالت او را ادا نکرده ای خدا تو را از مردم حفظ می کند ، که خدا مردم کافر را هدایت نمی کند

بابا:آفرین پسرم.دیدی خدا به پیامبر دستور داده اگر این پیام را نگویی انگار هیچ کاری انجام نداده ای.یعنی انقدر مهم هست.

علیرضا: خوب بعد از شهادت پیامبر چی شد؟

بابا: متاسفانه مردم به حرف پیامبر گوش ندادن و خودشون یکی رو برای حکومت انتخاب کردن.

علیرضا: ای کاش کاش حضرت علی(ع) حکومت میکرد

بابا: البته حضرت علی امام مسلمین بود اما تنها اواخر عمرشون تونستن حکومت کنن

علیرضا: خوب بابا الان چی/ وقتی امام زمان غایب شده باید چیکار کنیم؟

بابا: چه سوال خوبی پرسیدی پسرم.خود امام زمان مثبل پیامبر(وقتی میخواستند غیبت صغری کنند گفتند از این چهار نفر تبعیت کنید، بعد از اون گفتند که در زمان غیبت کبری از راویان حدیث رجوع کنید و از او تبعیت کنید.اگر خواستی تو کاغذ بنویس این حدیث رو تا فردا به دوستت بگی.

امام زمان حضرت مهدی (عج)- فرموده اند:

(أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعوُا فیها إِلى رُواهِ حَدیثِنا، فَإِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَأَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِمْ)

امّا در رویدادهاى زمانه، به راویان حدیث ما رجوع کنید. آنان، حجت من بر شمایند و من، حجّت خدا بر آنانم

علیرضا: خوب الان این راویان حدیث کیا هستند؟ معلممون میگفت وقتی امام زمان(عج) در غیبت هست باید به حرف ولی فقیه گوش بدیم.

بابا: معلمتون درست گفته، الان اقای خامنه ای نائب امام زمان(عج) هستند،و ما باید به همه حرفاشون گوش بدیم.

علیرضا: من خیلی آقا رو دوست دارم. عکسشون هم میخوام بزنم روی دفترم.

بابا:

بابا: آفرین پسرم.فقط حواست باشه با دوستت با ارامش صحبت کنی و اصلا به اعتقاداتش بی احترامی نکن حتی اگه اون بهت بی احترامی کرد.باید با هم دوست باشید اما محکم حرفت برو بزن. حالا هم برو کمک مادرت کن زودتر آماده بشید. میخوایم بریم پارک. داره دیر میشه.

علیرضا: اخ جون. بابا میشه یه توپ والیبال هم بخریم.

بابا: قران رو بزار سر جاش، باشه،توپ هم برات میخرم.  

 

نویسنده: حسن عبدالصمد

--------------

این اولین داستان بنده با ادبیات کودک برای قشر نوجوان است. نظرات و پیشنهادات خود را در این رابطه بگوئید


سخنان کمتر شنیده شده امام خمینی(ره) در رابطه با انگلیس

امام خمینی

بعد از مذاکرات هسته ای متاسفانه در ذهن برخی از مسئولین مفهوم استکبار ستیزی کمرنگ شده است، تا جایی که برخی در رسانه هایشان به شعار مقدس" مرگ بر امریکا ، مرگ بر انگلیس و مرگ بر اسرائیل" حمله می‌کنند.

از طرفی دیگر بازگشایی سفارت انگلیس و مجوز فعالیت شبکه بی بی سی باعث شد که افرادی بر این باور برسند که سیاست نظام بر تعامل با غرب است.

در حالی که فارق از عملکرد دولت یازدهم، با نگاهی به سخنان امام خمینی(ره) و امام خامنه ای درمیابیم که روحیه استکبار ستیزی، اصلی مهم در شکل گیری انقلاب اسلامی و تداوم ان است و به هیچ عنوان این روحیه نباید تضعیف بشود.

از آنجائیکه رهبر معظم انقلاب در سخنرانی چهارده خرداد امسال به مسئله تحریف امام هشدار دادند، و در سخنرانی اخیرشان با دولتمردان یازدهم  با بیان صریحشان، خطر نفوذ دشمن را یاد اور شدند و فرمودند:"به نظر من کاری که علی‌العجاله باید کرد این است که در اتّخاذ مواضع انقلابی، باید صراحت داشت؛ یعنی رودربایستی نکنیم. مواضع انقلابی را، مبانی امام بزرگوار را صریح بیان کنیم، خجالت نکشیم، رودربایستی نکنیم، ترس نداشته باشیم و بدانیم که «وَ للهِ‌ جُنودُ السَّمٰواتِ وَ الاَرضِ وَ کانَ اللهُ عَزیزًا حَکیمًا».(۴) همه‌ی امکانات عالم و سنن عالم، جنود الهی هستند، میتوان آن جنود الهی را پشت سرِ خود قرار داد و به کمک خود کشاند با توکّل به خدا، با پیمودن راه خدا."

باید گفت این روزها دولت یازدهم هر چند کمرنگ در مقابل با شعار مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل واکنش نشان دهده است، اما در مقابل با شعار مرگ بر انگلیس سکوت پیشه کرده است، گویی میخواهدند ملت خیانت های انگلستان را در کشور به فراموشی بسپارد و با رویکردی جدید تعاملات بیشتری با این کشور داشته باشد.

 از همین رو  تصمیم گرفتیم سخنان امام خمینی(ره) در رابطه با انگلیس را از صحیفه امام استخراج کرده  تا مبادا در آینده عده ای بخواهند شخصیت و گفتمان امام راحل را تحریف نمایند

برای دیدن سخنان امام خمینی(ره)ادامه مطلب مراجعه نمائید..

هشدار! فرزندتان را قبل از 20 سال همسر دهید

| دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۱۱ ب.ظ | ۰ نظر
ازدواج آسان و بلوغ زودرس جنسی/بخش اول

هشدار! فرزندتان را قبل از 20 سال همسر دهید

بالا رفتن سن ازدواج پدیده ای است که امروزه صدای همگان را درآورده است. بسیاری از کارشناسان بر این عقیده هستند که اکثر بزهکاری های اجتماعی و فساد ها، ناشی از عدم ازدواج جوانان و یا ازدواج های ناموفق است.

فرض کنیم؛ نوجوان پسری به علت های مختلفی مانند ترویج بی بند باری از طریق ماهواره و اینترنت و دیدن صحنه های تحریک آمیز در کوچه و خیابان، در سن 12 سالگی و حتی 10 سالگی دچار بلوغ زودرس می شود، از طرفی دیگر بنابر شرایط عرفی غلط، بسیاری از خانواده ها و دوستان در گوش این نوجوان می خوانند که باید در سن 30 سالگی ازدواج کند؛ در واقع فاصله بین بلوغ جنسی این فرد تا ازدواج او 20 سال به طول می انجامد!

با این فرض که جامعه آماری آن بسیار زیاد است، یک سوال بسیار مهم و اساسی پیش می آید:

این جوان نیاز طبیعی جنسی و عاطفی خود را چگونه و از چه طریقی طی 15 الی 20 سال بر طرف می کند؟

دو فرض عمده برای پاسخ به این سوال وجود دارد: اول اینکه  این جوان با سرکوب نیاز جنسی خود سعی دارد به رفتارهای نامتعارف جنسی روی نیاورد، در این فرض که جامعه آماری آن بسیار اندک است، مقاومتی مقطعی برای فرد رخ می دهد، که ناخودآگاه این فرد را دچار فشارهای روحی و روانی می کند، حجت الاسلام محسن قرائتی در همین رابطه می فرمود:" 14هزار بیمار روانی در تهران داریم که به خاطر تنهایی بیمار شده‌اند". اولین نیاز بشر، اکسیژن؛ دومین نیاز آب و سومین نیاز لباس است و طبق فرمایش قرآن، همسر لباس است." در واقع به نوعی این افراد همیشه در حال تحمل یک رنج و سختی هستند.

فرض دوم این است که این جوان نمی تواند نیاز جنسی خود را کنترل نماید و معمولاً با رفتارهای نامتعارف جنسی به مسائل غیر اخلاقی روی می آورد، مسائلی که عوارض ناشی از آن مدت ها بر زندگی فرد اثر گذار است.

فراموش نکنیم، شرایط امروز با جامعه دیروز تفاوت بسیار چشمگیری دارد، نوجوانی که از خانه به مدرسه می رود با صدها وسیله های اغواکننده مورد تهدید قرارمی گیرد و همانند باروتی است که تنها به یک جرقه نیاز دارد؛ جرقه هایی که به راحتی در پوشش ماهواره، فضای مجازی، شبکه های اجتماعی موبایلی، خانم های بدحجاب و حتی در گوشی همراه نوجوانان در حال آتش افروزی است.

متأسفانه بسیاری از کارشناسان و مسئولین به علت های مختلف و شاید حیایی بی مورد از اوج فاجعه جنسی در مدارس صحبتی به میان نمی آورند.

برای اثبات این قضیه می توان گفت وگوی دانش آموزان در یک زنگ تفریح را ضبط کرد و یا با چند نوجوان در مورد مسائل جنسی صحبت کرد، آن زمان است که متوجه خواهیم شد که اگر این موضوع مدیریت نشود تا چه حد می تواند آینده جوانان ما را به خطر بیندازد.

*باید چه کار کرد؟

برای کنترل و هدایت این موضوع تنها راه ازدواج به هنگام و صحیح است. ازدواجی که بنا بر دستور اسلام باید در همان ابتدای نیاز جنسی صورت بگیرد. نظر اسلام این است: زمانی که فرد احساس می کند که می خواهد به گناه بیفتد باید ازدواج کند و اگر این عمل را به تأخیر بیندازد، ترک واجب، یعنی حرامی را مرتکب شده است.

در روایات اسلامی آمده است پیامبر(ص) وقتی جوانی را می دید از او دو سوال می پرسید یکی اینکه ازدواج کردی؟ و دیگر اینکه شغلی داری؟ اگر پاسخ می شنید نه، پیامبر می فرمود : "سقطت عن عینی" از چشمانم افتادی .

مفتخریم در دین اسلام تأکید فراوانی بر ازدواج آسان شده است. روایت شده است روزی دختری در مسجد نزد رسول خدا آمد و به حضرت فرمود: می خواهم ازدواج کنم، حضرت بعد از نماز دو جوان را که از قبل شناخت داشت به آن دختر معرفی می کند و به دختر می گوید: یکی را انتخاب کن، آن دختر هم یکی از آن دو جوان را  انتخاب می کند و حضرت همانجا خطبه عقد آن دو جوان را می خواند.

این روایت نشان می دهد که ازدواج باید به راحتی و با کمترین دردسر صورت گیرد تا این نیاز طبیعی انسان، کنترل و در راه صحیح قرار گیرد.

همچنین رهبر معظم انقلاب تأکیدات زیادی بر ازدواج آسان، صحیح و به هنگام دارند ایشان در سخنانی فرمودند:

"اسلام اصرار دارد بر این که این پدیده در اوان خود، هر چه زودتر، از آغاز احساس نیاز انجام گیرد. این هم از اختصاصات اسلام است، هر چه زودتر بهتر. زود که می گوییم یعنی از همان وقتی که دختر و پسر احساس نیاز می‌کنند به داشتن همسر؛ هر چه این کار زودتر انجام بگیرد، بهتر است. علت چیست؟ علت این است که اولاً برکات و خیراتی که در امر ازدواج وجود دارد در وقت خود و زودتر از این که زمان بگذرد و عمر تلف بشود، برای انسان حاصل خواهد شد. ثانیاً جلوی طغیانهای جنسی را می‌گیرد. لذا می فرماید: «من تزوّج احرز نصف دینه».طبق این روایت معلوم می‌شود که نصف تهدیدی که انسان درباره‌ی دین خود می‌بیند از طرف طغیانهای جنسی است که خیلی رقم بالایی است." بیانات در خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 9/12/1380

البته باید به این نکته توجه کرد که مراد از ازدواج زود و به هنگام به معنای توجه کامل به خواسته های نوجوان و عشق های زودرس ناپخته این دوران همراه نباشد. بلکه این ازدواج زود در صورتی موفق است که با معیارهای اسلامی، سنتی و با انتخاب درست همراه باشد.

در واقع هراس جوانان امروز از ازدواج ناشی از حس گریز از مسئولیت و همچنین ایجاد سنت های غلط و دست پا گیر است.

در یادداشت بعدی عوامل ترس جوانان از ازدواج، سنت های غلط، و همچنین علت های گریز از مسئولیت جوانان بازگو خواهد شد.

--------------------------------------

همین مطلب در طنین یاس، دانا حرف تو، خراسان،شاخه طوبی

داستان/ من و شیشه خرد های وسط خیابان

| دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۰۷ ب.ظ | ۰ نظر

داستان/ من و شیشه خرد های وسط خیابان

دیر از خواب بیدار شده بودم و با سرعت در خیابان راه میرفتم تا در محل کار تاخیر نخورم.اما مثل همیشه هر وقت میخواستم به آنطرف خیابان بروم چراغ راهنمای عابرین قرمز میشد و ماشین ها با سرعت حرکت میکردند. 40 ثانیه مانده بود تا چراغ سبز شود. نگاهم به خط عابر پیاده ای بود که شیشه های خرد شده ای رو آن ریخته شده بود.گویی دقایقی قبل ماشینی یا موتوری در همین محل تصادف کرده بود.

حسی درونم میگفت وقتی چراغ سبز شد، بایستم و این شیشه ها را جمع کنم تا مبادا ماشین یا موتوری پنچر شود. آخر یکباری وقتی سوار موتور بودم یکی از همین شیشه ها لاستیک موتورم را پنچر کرد.

اما حسی دیگر به من میگفت: بیخیال بابا. جلوی این همه جمعیت با این کت و شلوار میخوای کار رفتگرشهرداری رو انجام بدی! اصلا وظیفه من نیست . تازه عجله هم دارم باید سریع به محل کار برسم

40 ثانیه تمام شد و من با سرعت به آنطرف خیابان رفتم. 10 متری که دور شدم ناگهان صدای تصادف و جیغ دادی صدای قدم هایم را کند کرد. برگشتم و نگاه کردم.

دقیقا در همان خط عابر پیاده ای که شیشه ریخته بود یک موتوری که همراه همسر و فرزندش بود بر اثر پنچر شدن و لیز خوردن به زمین خورده بودند....

با اینکه بعداز آن اتفاق همیشه هر وقت شیشه ای بر روی زمین ببینم خم میشود و آن را به گوشه ای میاندازم اما هنوز صدای داد و فریاد آن موتوری در گوشم من را شرمنده میکند.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

بیانات امام خامنه ای در دیدار با اعضای مجمع عالی بسیج مستضعفین:06/09/93

 پایهى این تفکّر، اعتقاد به مسئولیّت انسان است؛ مسئولیّت انسان. انسان موجودى است مسئول. نقطهى مقابل این فکر، حالت احساس بىمسئولیّتى، «ولش کن»، «برو خوش باش»، «به خودت بپرداز» است. پایهى فکرى بسیج این مسئولیّت الهى است که حالا عرض میکنم مبانى دینى مستحکمى دارد. نه فقط مسئولیّت در برابر خود و در برابر خانوادهى خود و نزدیکان خود - که این هست - بلکه مسئولیّت در قبال حوادث زندگى؛ در قبال سرنوشت جهان، سرنوشت کشور و سرنوشت جامعه، چه مسلمان، چه غیر مسلمان. این احساس مسئولیّت فقط نسبت به انسانهاى همعقیده و مسلِم و مؤمن نیست بلکه حتّى نسبت به غیر مسلمین و غیر مؤمنین هم احساس مسئولیّت میکند. نقطهى مقابلِ همان دَمغنیمتى، ولش کن و حالت تنبلى و حالت گریز از مسئولیّت و مانند اینها است. پایهى اصلى بسیج، این احساس مسئولیّت است. این تفکّر مسئولیّت انسان، جزو بیّنات اسلام است. یعنى هیچکس نمیتواند در این تردید بکند که اسلام، انسان را اینجور موجودى میداند: موجودى که مسئول است، کار از او خواسته شده است.
 
 پیغمبر اکرم پیش خداى متعال التماس میکند، تضرّع میکند که «اَللّهُمَّ اهدِ قَومى»؛(۶) قومش همانهایى بودند که او را میزدند، او را طرد میکردند، او را تهدید به قتل میکردند، اینهمه بر او زحمت وارد مىآوردند، او پیش خداى متعال التماس میکند که خدایا، اینها را نجات بده، اینها را شفا بده، اینها را هدایت کن! این پیغمبر. امیرالمؤمنین وقتىکه مىشنَود که سپاهیان معاویه رفتند آن شهر را غارت کردند با غصّه میگوید که - بَلَغَنى اَنَّ الرَّجُلَ مِنهُم کان یَدخُلُ عَلَى المَراَةِ المُسلِمَةِ وَ الاُخرَى المُعاهِدَة(۷) - مردهاى این لشکرِ غارتگر وارد خانهى مسلمان و معاهَد (معاهد یعنى غیر مسلمانى که در زیر سایهى اسلام زندگى میکند؛ مسیحى، یهودى) میشدند، به زنها اهانت میکردند، دستبند زنها را میگرفتند، زیور زنها را میگرفتند، بعد حضرت میفرماید که اگر مسلمانْ از این غصّه بمیرد، جا دارد. شما ببینید؛ یعنى احساس مسئولیّت تا این حد است. نمیگوید اگر امیر مسلمین بمیرد جا دارد؛ میگوید اگر انسان، اگر مسلمان از این غصّه بمیرد جا دارد. این همان احساس مسئولیّت است. پایهى اصلىِ حرکت بسیج این است: احساس مسئولیّت الهى.


رهبر معظم انقلاب در دیدار با مردم قم در 93/10/17 به نکات بسیار مهمی تاکید کردند. یکی از نکات بسیار مهمی که ایشان زمان زیادی را به ان اختصاص دادن ویژگی های دوران رژیم پهلوی بود.

اینکه رهبر انقلاب در این برهه از زمان قصد بازخوانی جنایات رژیم پهلوی را دارد خود بسی جای تامل دارد، چرا که همان طور که رهبری هم در همین سخنرانی فرمودند، عده ای سعی دارند تا جوانان از حوادث مهم انقلاب و جنایات رژیم شاهنشاهی بی خبر بمانند و با سانسور و تحریف وقایع سعی بر ناامید کردن ملت ایران را دارند.

 

http://s4.picofile.com/file/8162920918/%D9%88%DB%8C%DA%98%DA%AF%DB%8C_%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%B1%DA%98%DB%8C%D9%85_%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C.JPG

برای دیدن سایز بزرگ نمودار بر روی عکس کلیک نمائید

 

برشی از سخنان رهبری در دیدار با مردم قم پیرامون خصوصیات رژیم پهلوی:

یکى از خصوصیّات آن رژیم فاسد، دیکتاتورىِ سیاه و خفقان عجیب علیه مردم، با قساوتآمیزترین روشها [بود] که ممکن است در جاهاى دیگرى از کشورها هم وجود داشته باشد. در اینجا خود ما از نزدیک مشاهده کردیم که چه میکردند و چه رفتارى داشتند با آحاد مردم؛ هم در دوران رضاخان که گذشتگان ما، بزرگترهاى ما آن را دیده بودند و براى ما نقل کردند، هم در دوران اخیر، که خود ماها، آحاد مردم، در میدان بودیم. جوانها البتّه آن دوران را ندیدند. حرفهاى فراوان و موثّق [وجود دارد] از آنچه اینها با مردم، با مبارزین و با کسانى که انتقاد داشتند - ولو انتقادهاى اندک - داشتند انجام میدادند؛ رفتارهایى که اینها میکردند، آن شکنجهها، آن فشارهاى عجیب و غریبِ جسمى و روحى، آن زندانهاى مخوف، که امروز برخى از نشانههاى آنها هست که افراد میروند مىبینند تعجّب میکنند. یکى از کارها این بود، اینها با قدرت زور و استبداد و فشار بر مردم، حکومت خودشان را ادامه میدادند؛ و همین کسانى که امروز دَم از حقوق بشر میزنند و این ادّعاهاى رسوا را مرتّب، پىدرپى تکرار میکنند، با همهى وجود طرفدار اینها بودند؛ نمیشود هم گفت خبر نداشتند، چرا! دستگاه جهنّمى ساواک را خود صهیونیستها و خود آمریکایىها و سیاى آمریکا بهوجود آورده بودند، روشها را آنها بهشان یاد داده بودند، چطور ممکن بود خبر نداشته باشند. حالا که اخیراً معلوم شد خود اینها هم دچار یکچنین مشکلات عظیمى هستند؛ این افشاگرىهایى که در این اواخر انجام گرفت نسبت به رفتار سازمانهاى جاسوسى آمریکا با مخالفین و معاندین، اینها کجا، سخن از آزادى بیان و لیبرالیسم و دموکراسى و اعتناى به حرف مردم کجا! (۲) اصلاً عالم عجیبى است! در کشور ما، آن رژیم خبیث، یکى از خصوصیّاتش این بود: شدّتعمل، قساوت کامل نسبت به هرکسى که اندکاعتراضى به آنها داشت و مطّلع میشدند.

 خصوصیّت دوّم، وابستگى ذلّتآمیزى بود که اینها به قدرتهاى خارجى داشتند. حالا در این کتابهایى که براى تبرئه و بىگناه نشان دادن رژیم خبیث پهلوى مینویسند، این را منکر میشوند، که [البتّه] قابل انکار نیست. رضاخان به دستور انگلیسىها آمد، به دستور انگلیسىها هم رفت؛ بمجرّد اینکه انگلیسىها پیغام دادند که باید برود، بعد از هفده هجده سال سلطنت، ناچار [رفت]؛ یعنى پشتیبان دیگرى نداشت؛ آنها او را آورده بودند، حالا هم لازم میدانستند او برود، رفت؛ به دستور انگلیسىها آمد، به دستور انگلیسىها رفت. بعد هم که محمّدرضا را انگلیسىها سرِ کار آوردند تا آخر دههى ۲۰، از اوایل دههى ۳۰ آمریکایىها وارد میدان شدند، همهى امور را قبضه کردند و در اختیار گرفتند؛ سیاستها سیاستهاى آمریکا [بود]؛ آنچه منافع آمریکا ایجاب میکند، چه در رفتار داخلى، چه در رفتار منطقهاى، چه در رفتار بینالمللى؛ عیناً آنچه آنها لازم میدانستند؛ یعنى یک تحقیر عظیم ملّت ایران. این یکى از خصوصیّات آن رژیم خبیث این بود. اینکه شما مىبینید آمریکایىها با چه لجى، با چه دشمنى و بغضى به ملّت ایران و به انقلاب اسلامى و به نظام اسلامى نگاه میکنند؛ بهخاطر این است. اینها یک چنین دورانى را گذراندند؛ چنین کشورى، چنین نظامى از دست آنها رفته است؛ لذا دشمنى آنها با انقلاب تمامشدنى نیست.

 خصوصیّت سوّم این رژیم خبیث، فساد بود. انواع فساد، از فسادهاى جنسى بگیرید که مبتلابه تقریباً همهى دربارىها و دوروبرىها و مانند اینها بود که دیگر حالا داستانهایش شرمآور است. آن روز خیلى از آحاد مردم هم میدانستند، اگرچه جرأت نمیکردند بر زبان بیاورند. گاهى از قلم خارجىها درمیرفت، چیزهایى را میگفتند فساد جنسى، فساد مالى، نه فقط در سطوح متوسّط که هر وقتى ممکن است پیش بیاید؛ نخیر، در عالىترین سطوح کشور. از طرف شخص محمّدرضا و دوروبرىهایش، بالاترین فسادهاى مالى، بزرگترین رشوهها، بدترین دستاندازىها، خباثتآلودترین فشارها بر منابع مالى ملّت بهوجود مىآمد. براى خودشان ثروت درست میکردند به قیمت فقیر کردن مردم و بیچاره کردن مردم. فساد، فساد جنسى، فساد مالى، اعتیاد، ترویج اعتیاد و ترویج موادّ مخدّر صنعتى بهوسیلهى عناصر اصلى حکومت آن روز در ایران بهوجود آمد و اتّفاق افتاد. یکى از خواهرهاى محمّدرضا را در فرودگاه سوئیس با چمدان پر از هروئین، پلیس سوئیس دستگیر کرد! [خبر آن در] همهى دنیا پیچید، منتها زود ماستمالى کردند؛ خب مربوط به خودشان بود؛ قضیّه را برطرف کردند، گره را باز کردند؛ یکچنین وضعیّتى [بود].

 بىاعتنائى به مردم؛ ازجملهى خصوصیّات مهمّ رژیم طاغوت بىاعتنائى به مردم بود؛ مردم بههیچقیمت بهحساب نمىآمدند. ما در دوران عمرمان، در دوران جوانى در رژیم گذشته، یک بار هم نه در انتخاباتى شرکت کرده بودیم، نه از مردم کوچه و بازار معمولى مىشنیدیم که شرکت کنند؛ انتخاباتى وجود نداشت. در یک برههاى خیلى صریح، در یک برههاى کمتر صریح، دخالتهاى آنها بود؛ یک مشت مزدور را میبردند، مىنشاندند آنجا و بهوسیلهى آنها در مجلس شورا و مجلس سنا کار خودشان را انجام میدادند. مردم اصلاً نمیدانستند چه کسى در رأس کار است؛ اصلاً رابطهى بین مردم و حکومت قطع بود. آگاهى مردم، اطّلاع مردم از مسائل کشور، از مسائل سیاسى که شما امروز مىبینید، این درست نقطهى مقابل آن چیزى است که آن روز وجود داشت؛ رژیم خبیث بکل منقطع بود با آحاد مردم.

 بىاعتنائى به پیشرفت علمى، ترویج خودکمبینى ملّى و بزرگنمایى غربى؛ حالا کار علمى که پیشرفت نمیکرد، حرکت علمى به معناى واقعى کلمه که اصلاً وجود نداشت، در رسانهها ذائقهى مردم را به واردات عادت دادند که این عادت متأسّفانه تا امروز باقى است. عادات طولانىمدّتى که براى مردم بهوجود مىآید، بهآسانى از بین نمیرود. اینها به جاى کشاندن کشور به سمت احیاى تولیدات داخلى و منابع حقیقى یک ملّت، مردم را با پول نفت عادت دادند به واردات؛ ذائقهى مردم را عوض کردند؛ کشاورزى کشور را نابود کردند، صنایع واقعى و ملّى کشور را از بین بردند، کاملاً کشور را وابسته کردند به خارج و به دشمنان این ملّت. ملّت را تحقیر کردند، توانایىهاى ملّت را دستِکم گرفتند، به زبان آوردند، فرهنگ غربى را بزرگنمایى کردند؛ یک رژیم هفتجوشِ(۳) خبیثِ جامعِ همهى بدىها. خب، مردم هم احساس میکردند؛ ملّت ایران ملّت باهوشى است، حقایق را میفهمند، احساس میکنند، منتها یک دستى لازم است، یک صداى رسایى لازم است، یک دل مؤمنى لازم است که دیگران را وارد به میدان مبارزه کند؛ مبارزات گوشه و کنار بود، اینکه مردم بیایند وارد میدان بشوند، این کار یک مرد الهى بود که خداى متعال این مرد الهى را به مردم داد؛ امام بزرگوار ما همان فریادى شد که همهى خواستههاى مردم را در خود جمع داشت؛ مردم هم پاسخ گفتند، اجابت کردند، جان دادند، فداکارى کردند، وارد میدان شدند؛ ملّت با چنین رژیمى گلاویز شد و پیروز شد.

...........................................

   متن کامل سخنان رهبری را دراینجا بخوانید.

طبق گزارشات مردمی :

آلودگی فضای فرهنگی در شهر تهران به مرحله هشدار رسیده است


 


طبق گزارشات رسیده میزان غلظت آلاینده‌های فرهنگی از استاندارد گذشته و آلودگی فرهنگی در شهر تهران به مرحله هشدار رسیده است.

طبق نظر کارشناسان این آلودگی از طریق ویروس‌های مختلف به صورت نامحسوس در حال گسترش از سوی رسانه‌های متنوع است. 
فاجعه به حدی است که این ویروس‌ها به خانه‌های افراد هم نفوذ کرده است. 
یکی از ویژگی‌های این ویروس مهلک و کشنده این است اکثر بیماران درد و بیماری را در خود احساس نمی‌کنند و عجیب‌تر آنکه خود را در معرض این ویروس‌ها قرار می‌دهند.
این ویروس‌ها با ترفندهای مختلف به فرد بیمار نفوذ پیدا می‌کنند که مهم‌ترین نفوذ‌ها از طریق چشم، گوش، قلب، افکار و زبان صورت می‌گیرد و خطر این بیماری به حدی است که آثار آن تا ابدیت همراه افراد باقی می‌ماند.
طبق آمار سازمان خودباختگی و خودفروشی میزان مرگ و میر قلبی در دنیا به اوج خود رسیده است به طوری که در هر ثانیه هزاران نفر قلب‌های خود را با اختیار خود در معرض آسیب و فروش می‌گذارند.
 
کارشناس این ویروس اظهار داشت: به تمام افراد به خصوص جوانان توصیه می‌شود حتی‌الامکان از منزل‌های خود بیرون نیایند و به خصوص در معابر، پیاده‌روها و بازار که غلظت آلودگی بسیار شدید است حضور پیدا نکنند و اگر ضرورتی پیش آمد حتما از واکسن‌های استاندارد استفاده کنند.
این کارشناس ادامه داد: یکی از واکسن‌های مهم برای دفع این بیماری (چشم پاک) است که اگر اشخاص این واکسن را به خود تزریق نکرده باشند در معرض تیرهای شیطان قرار خواهند گرفت.
استاد دانشگاه آسمان افزودند: این تیرها به غیر از پارگی و مصدوم کردن قلب ، فرد مریض را مسموم می‌کند چرا که این تیرها بسیار سمّی هستند، بنابراین حفاظی را به دور قلب‌های خود به همراه داشته باشید.
این کارشناس با اشاره به حیا و عفت جوانان مخصوصا خانم‌های جوان شهر تصریح کردند: به تمام دختران و زنان شهر توصیه می‌شود که تا زینت‌های خود را فقط در معرض دید محرم‌های خود قرار دهند نه  نامحرمان. و همچنین خود را در معرض فروش و استفاده ابزاری دلالان قرار ندهند. 
ایشان می‌افزایند: از رفاقت با دوستان و هم‌نشینان نااهل به شدت دوری کنید چرا که این دوست‌نماها به راحتی ویروس‌ها را به شما منتقل می‌کنند. 
از دیگر توصیه‌های این کارشناس برای واکسینه شدن جوانان ،ازدواج است. بنابراین به تمام افراد مجرد هشدار داده می‌شود که در بهار جوانی قبل از آلودگی به این بیماری ، با ازدواجی مناسب و آسان خود را واکسینه کنند تا نیمی از ویروس‌ها در آنها اثری نکند.
این کارشناس ادامه می‌دهد آثار یکی از این ویروس‌ها روابط نامشروع است که شش عوارض دارد که سه مورد آن در دنیا و سه مورد آن در آخرت گریبان‌گیر فرد بیمار است.
رسوایی،‌ کوتاهی عمر و قطع روزی سه عقوبت دنیوی ، و سختی حساب و کتاب، خشم و غضب پروردگار و جاودانگی در آتش دوزخ سه عقوبت آخروی آن است.
وی می‌افزاید: اگر شخصی شاهد این گسترش ویروس و آلودگی بود وظیفه دارد تا با دست وعمل خود مانع گسترش ان شود و اگر نتوانست با زبان و اگر نتوانست در قلبش منکر شود که این حداقل‌  کاری  است که باید انجام دهند.
به بیمارانی که گرفتار این ویروس‌ها شده‌اند توصیه می‌شود تا با داروی توبه وضعیت خود را بهبود ببخشند و بدانند درد آنها تنها با استغفار و پشیمانی کامل از گناه درمان‌پذیر است و همچنین هیچ‌گاه ناامید نباشند چرا که ناامیدی خود یکی از ویروس‌های بسیار خطرناک این بیماری است.
این استاد ادامه می‌دهند:از دیگر داوهای موثر برای محفوظ ماندن از این آلودگی توجه به نماز اول وقت و حضور قلب در نماز و انجام واجبات است.
در پایان برای نجات از این آلودگی توصیه می‌شود به وسیله صبر، استقامت و اطاعت از کارشناسان، زمینه را برای واکسینه شدن نهایی و ریشه‌کن شدن این بیماری به وسیله فردی به نام «مهدی (عج)» آماده کنند.

..                             .......................

کارشناس موردنظر در مصاحبه شاخص‌ترین و کامل‌ترین فرد  موجود در روی زمین و آسمان بوده است این شخص مدرک خود را از دانشگاه آسمان با تنها استاد عالم یعنی «خدا» گرفته است.او آخرین پیامبر خدا حضرت محمد (ص)است.


                                          پس توصیه‌های ایشان را جدی بگیرید.

برخورد ما در مواجه با دزد بزرگ

| شنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۸:۳۶ ق.ظ | ۷ نظر


برخورد ما در مواجه با دزد بزرگ


سوال: فردی مست به خانه ای حمله میکند و قصد دارد اموال و ناموس خانه را برباید، مَرد آن خانه چه اقدامی را باید انجام دهد؟


الف) به سرعت چوبی را برمیدارد و به دزد حمله میکند تا از اموال و ناموسش دفاع کند. در اقدام بعدی وقتی دزد را ترساند قفلی بسیار محکمتر بر در خانه خود میزند.

ب) از ترس خود را به خواب میزند تا جلوی چشمش اموال و ناموسش را بدزدند.و با این تصور که قفل های موجود در بازار بی کیفیت است اقدامی برای تعویض قفل خانه نمیکند.

ج) وقتی دزد وارد میشود در ابتدا به او لبخند میزند و به او میگوید دزد عزیز که محترم و مودب هستی بیا با هم گفتگو کنیم. دوران تقابل گذشته است. یک پیشنهاد به شما دارم بیا شما ناموسم و قسمتی از اموال من را با خود ببر اما به این گلدان دست نزن.همچنین برای اطمینان بیشتر کلید خانه ام را هم به شما دزد عزیز میدهم تا هر وقت دلت خواست بیایی و به ما صدمه بزنی فقط ما را نکش، در این صورت معمله ای بُرد بُرد را خواهیم داشت.

------------------------------------------

حال ربط رفتارهای صاحبخانه را با سخنان زیر تطبیق دهید:


بیانات رهبر معظم انقلاب 31/05/89 :

(چون اخم میکنند، تحریم میکنند، دندان نشان میدهند، دستهایمان را بالا ببریم؟ حالا یک قدری کوتاه بیائیم؟ تحلیلتان این است؟ در داخل کشور ما مجموعه‌های سیاسی‌ای هستند که تحلیلشان این است؛ میگویند وقتی که طرف خیلی چهره‌ی سگی از خودش نشان میدهد، شما عقب بنشینید! خوب، شما این را قبول دارید؟ عقب بنشینیم؟ یا نه؛ معتقدید که هر گونه عقب‌نشینی، طرف را تشجیع میکند. بمجردی که دیدند شما با اخم میترسید، میگویند آقا اخم کنید؛ علاج این آدم اخم است. بمجردی که دیدند تهدید به کتک یا خود کتک، شما را به عقب‌نشینی وادار میکنند، میگویند دو تا بیشتر بزن تا خوب از همه‌ی حرفهایش دست بردارد. طرف، اینجوری است. محاسبات دنیا این است.)


 ---------------------------------------------

سخنان جناب آقای حسن روحانی 09/02/93

(مسلما کشورهای مختلف دنیا اهداف مختلف دارند و شرایط ما با امریکا یک شرایط دشواری بوده است و خواهد بود و مسائلی که با یک کشور که سال ها با ما روابط خصمانه داشته است و هنوز هم دارد این نیست که به زودی حل و فصل شود،  اما من معتقدم با هر کشوری که ما دچار تنش هستیم می توانیم تنش را کاهش بدهیم و در این چند ماه تنش را کاهش دادیم(

 در مذاکرات هسته ای ما از اول اعلام کردیم که مذاکرات بر مبنای برد- برد خواهد بود و معنای آن این است نه ما می خواهیم در این مذاکرات شکست بخوریم و نه می خواهیم طرف ما شکست بخورد.

 برای اینکه اگر کسی فکر می کند می تواند در یک مذاکره طرف مقابل را شکست بدهد و خودش صددرصد پیروز شود اشتباه می کند.

 در دنیای سیاست این گونه نیست و دنیای سیاست دنیایی است که شما یک قدم بر می دارید و طرف مقابل نیز قدم دیگری را بر می دارد تا به نقطه تعامل می رسید.

 دنیا امروز می بیند که ما با منطق داریم با جهان حرف می زنیم، دنیای سیاست دنیای شعار نیست، آنها که

 فکر می کنند ما بلند صحبت کنیم، لحن درشت به کار ببریم در دنیا پیروز می شویم، مسائل سیاسی را خود نمی شناسند.

 در دنیای سیاست، اگر قصد تقابل باشد بحث دیگری است اما سیاست این دولت تعامل سازنده است)

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------




بازخوانی سخنان رهبری پیرامون امر به معروف و نهی از منکر

چرا برداشتن یک زباله در پارک را امر به معروف نمی دانیم؟!


 چند درصد از افراد جامعه وقتی نام نهی منکر را می‌شنوند تنها به یاد تذکر به یک خانم بدحجاب نمی‌افتند؟!!!



تمامی مسلمانان میدانند که فریضه امر به معروف و نهی از منکر مانند دیگر واجبات انسان مثل نماز و روزه بر آنان واجب است، اما متأسفانه این فریضه به صورت فراگیر در جامعه گسترش پیدا نکرده است.

شاید علت اصلی این مهجوریت ضعف در شناخت این فریضه است. حال سخنان رهبر معظم انقلاب را پیرامون این واجب بررسی میکنیم.

ایشان در خطبه هاى نماز جمعه تهران‏  که در تاریخ 25/9/79 برگزار شد می‌فرمایند:

«بخش دیگرى که باز آن را مختصر عرض مى‏کنم - که مربوط به عموم مردم است - در درجه اوّل عبارت است از امر به معروف و نهى از منکر در مسائل اجتماعى. البته در مسائل فردى، تقوا بسیار زیاد مورد توصیه امیرالمؤمنین است؛ اما در زمینه مسائل اجتماعى شاید هیچ خطابى به مردم شدیدتر، غلیظتر، زنده‏تر و پُرهیجان‏تر از خطاب امر به معروف و نهى از منکر نیست.

امر به معروف و نهى از منکر، یک وظیفه عمومى است. البته ما باید تأسّف بخوریم از این‏که معناى امر به معروف و نهى از منکر درست تشریح نمى‏شود. امر به معروف، یعنى دیگران را به کارهاى نیک امر کردن. نهى از منکر، یعنى دیگران را از کارهاى بد نهى کردن. امر و نهى، فقط زبان و گفتن است. البته یک مرحله قبل از زبان هم دارد که مرحله قلب است و اگر آن مرحله باشد، امر به معروفِ زبانى، کامل خواهد شد. وقتى که شما براى کمک به نظام اسلامى مردم را به نیکى امر مى‏کنید - مثلاً احسان به فقرا، صدقه، راز دارى، محبّت، همکارى، کارهاى نیک، تواضع، حلم، صبر - و مى‏گویید این کارها را بکن؛ هنگامى که دل شما نسبت به این معروف، بستگى و شیفتگى داشته باشد، این امر شما، امر صادقانه است.

وقتی کسی را از منکرات نهی می کنید مثلا ظلم کردن، تعرض کردن،تجاوز به دیگران، اموال عمومی را حیف و میل کردن، دست درازی به نوامیس مردم، غیبت کردن، دروغ گفتن، نمامی کردن، توطئه کردن، علیه نظام اسلامی کار کردن، با دشمن اسلام همکاری کردن و می‌گویید این کارها را نکن، وقتی که در دل شما نسبت به این کارها بغض وجود داشته باشد، این نهی، یک نهی صادقانه است و خود شما هم طبق همین امر و نهی تان عمل می کنید.اگر خدای نکرده دل با زبان همراه نباشد، آنگاه انسان مشمول این جمله می شود که «لعن الله الامرین بالمعروف التارکین له ».کسی که مردم را به نیکی امرمی کند، اما خود او به آن عمل نمی کند; مردم را از بدی نهی می کند، اما خوداو همان بدی را مرتکب می شود; چنین شخصی مشمول لعنت خدا می شود; این چیزخیلی خطرناکی خواهد شد.»

رهبر معظم انقلاب در ابتدای فرمایشات خود امر به معروف و نهی از منکر را مربوط به عموم مردم می‌دانند در حالی که بسیاری از افراد و رسانه ها این فریضه را تنها به مسئولین و ستاد امر به معروف و نهی از منکر ارجاع می‌دهند و مسئولیت این فریضه با ارزش و شیرین را از سر خود باز می‌دارند.

ایشان در ادامه برای نشان دادن اهمیت امر به معروف و نهی از منکر  هیچ خطابی را شدیدتر، غلیظتر، زنده‏تر و پُرهیجان‏تر خطاب امر به معروف و نهى از منکر نمی‌دانند.

 رهبر معظم انقلاب این فریضه را زنده و پر هیجان معرفی می‌کنند این بدان معناست که هیچ گاه امر به معروف و نهی از منکر کهنه نمی‌شود و همیشه زنده می‌ماند و حتی اثر آن هم همیشه زنده و پویا است. و اینکه رهبر می‌فرمایند پر هیجان، شاید بدین معناست که فردی که این فریضه را انجام می‌دهد، هیچ گاه از انجام دادن آن خسته نمی‌شود چرا که از لحاظ روانی قدمی را برای اصلاح فرد که در نهایت به اصلاح جامعه منجر می‌شود برداشته است.

در ادامه رهبر معظم انقلاب از این مسئله ابراز تأسف می‌کنند که معنای امر به معروف و نهی از منکر به درستی تشریح نشده است. چرا که به فرموده خود آقا که در سخنانی دیگر فرمودند: «تا می گوییم نهی از منکر، فورا درذهن مجسم می شود که اگر یک نفر در خیابان رفتار و لباسش خوب نبود، یکی باید بیاید و او را نهی از منکر کند; فقط این نیست. این جز دهم است. نهی از منکر در همه زمینه های مهم وجود دارد. مثلا کارهایی که افراد توانادستشان می رسد و انجام می دهند; همین سو استفاده از منابع عمومی; همین رفیق بازی در مسائل عمومی کشور، در باب واردات، در باب شرکتها و در باب استفاده از منابع تولیدی و غیره..

حال باید ببینیم واقعا تا نقطه مطلوب چقدر فاصله داریم . چند درصد از افراد جامعه وقتی نام امر به معروف و نهی منکر را میشنودند یاد یک خانم بدحجاب نمی‌افتند؟!

چند درصد از مردم جامعه دعوت به محبت بین دو فرد را امر به معروف می‌دانند؟

چند درصد از مردم جامعه تواضع کردن را امر به معروف میدانند؟

چند درصد از مردم جامعه همکاری در مسائل مختلف اجتماعی و خانوادگی را امر به معروف میدانند؟

چند درصد از مردم فرستادن یک بلوثوت و یا هدیه دادن یک کتاب ارزشی به هموطن خود را امر به معروف می‌دانند؟

چند درصد از مردم جامعه پشت چراغ قرمز ایستادن را امر به معروف میدانند؟

چند درصد از مردم جامعه برداشتن یک زباله در پارک یا کوه را امر به معروف می دانند؟

چند درصد از مردم جامعه خاموش کردن یک لامپ اضافه را امر به معروف میدانند؟

چند درصد از مردم جامعه جلوگیری از غیبت یک نفر را نهی از منکر میدانند؟

چند درصد از مردم جامعه جلوگیری از اتلاف نان را نهی از منکر می‌دانند؟

 چند درصد از همین افرادی که این اقدامات را امر به معروف و نهی از منکر می دانند، به قول رهبر معظم انقلاب دل و زبانشان یکی است و مورد لعن خدا قرار نمی گیرند؟

به امید فراگیر شدن و چشیدن این فریضه شیرین در کام مردم مسلمان جهان.

وقتی رهبری "لبخند" را ضروری می‌داند

| چهارشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۲، ۰۵:۲۰ ق.ظ | ۴ نظر

وقتی رهبری "لبخند" را ضروری می‌داند


این جمله از کیست؟


( یکى از ضرورتهاى جامعه، لبخند است)


الف) چارلی چاپین

ب) دکتر شریعتی

ج) فرانسیس بیکن

د) آیت الله خامنه‌ای

زیاد فکر نکنید، گزینه صحیح (د) است. شاید خیلی از شما خوانندگان جملات آیت‌الله‌ ‌خامنه‌ای پیرامون لبخند را نشنیده باشید.

وقتی کلیپ صوتی سخنان رهبری راجع به لبخند را از تلفن همراه برادرم شنیدم، برایم خیلی جالب بود که رهبرمسلمین جهان صحبت از شادی و ضرورت داشتن لبخند در جامعه سخن به میان می‌آورد.اما بسیاری از ما شیعیان نسبت به این مهم بی توجه هستیم.

از زمان های گذشته تا کنون دشمنان اسلام سعی در سیاه نمایی و خشن بودن مسلمانان را داشته اند.این قضیه را میتوان از فیلم‌های دنیای غرب متوجه شد که مدام به مخاطب خود القا میکنند که مسلمانان افرادی عبوس، عصبانی، خشن و غیر لطیف هستند.

حال سخنان بسیار زیبا و دلنشین رهبر معظم انقلاب پیرامون لبخند را میخوانی: 

یکى از مقوله‏هاى بسیار مهم و یقیناً یکى از ضرورتهاى جامعه، لبخند است. لبخند یکى از نیازهاى زندگى انسان است. زندگىِ بى‏شادى و بى‏لبخند، زندگى دوزخى است. زندگى بهشتى، زندگى با لبخند است.

حضرت على فرمود: «المؤمن بشره فى وجهه و حزنه فى قلبه»؛ اگر غصه‏یى دارید، باید در دلتان نگه دارید؛ مؤمن این‏طورى است. لبخند و شادى مؤمن در چهره‏ى اوست. اصلاً چهره‏ها باید شاد باشد.

اگر با چهره‏ى خودتان مى‏توانید به جامعه شادى بدهید، باید این کار را بکنید. شادى لازم است و باید آن را براى مردم تأمین کرد؛ منتها این کار برنامه‏ریزى مى‏خواهد. مراقب باشید شادى در مردم با لودگى و ابتذال و بى‏بندوبارى همراه نشود؛ از این طریق به مردم شادى داده نشود. همه‏جور مى‏شود به مردم شادى داد؛ از نوع صحیح آن شادى داده شود.

گاهى اوقات یک لطیفه یا یک تعبیرِ بجا مخاطب را شاد و خوشحال مى‏کند؛ گاهى هم ممکن است یک آدم لوده با ده جور ادا درآوردن، نتواند آن‏طور شادى را ایجاد کند. شادى کردن و شادى دادن به مردم، به‏معناى لودگى نیست.

یکى از آقایانى که در صدا و سیما گاهى صحبت مى‏کند و مصاحبه‏هاى خوب و صحبتهاى خوبى دارد - من گاهى گوش کرده‏ام - اصلاً شوخى نمىکند؛ اما تعبیرات و کیفیت بیانش طورى است که انسان گاهى بى‏اختیار لبخند به لب مى‏آورد؛ این‏طور خوب است.

بیانات رهبر انقلاب در دیدار رییس و مدیران سازمان صدا وسیما11/09/89



(گاهى یک لبخند شما، از دارو و درمانى که براى این بیمار به کار میرود، ارزشش بیشتر است، اثرش بیشتر است. بیمار دچار آشفتگى است، دچار ناراحتى است - بخصوص بیماران سخت - کمک به او، فقط کمک به جسم او نیست؛ جسم او را با دارو و درمان و تزریق و تدابیر پزشکى بایستى علاج کرد؛ اما روح او با محبت، با لطف، با نوازش، با مهربانى درمان میشود. گاهى این درمان روحى، حتّى جاى درمان جسمى را هم میگیرد؛ این، هم علمى است، هم به تجربه ثابت شده است که شادى روح انسان، شادى عصبى و احساسى انسان، بر روى جسم او تأثیر مثبت میگذارد)
بیانات در دیدار گروه کثیری از پرستاران نمونه کشور01/02/89

------------------------------------------------------------------------------------------------------------

این مطلب را به مناسبت ایام مبارک ربیع باز نشر نمودم

مسلم امروز را دریاب

| شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۲، ۰۶:۲۸ ق.ظ | ۱۱ نظر

اگر می‌خواهی کوفی نباشیم

 باید بدانیم تا وقتی "حسین" نیامده،  "مسلم" ولی امر است.

 

چه کنیم عاشورا تکرار نشود؟

| سه شنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۵۷ ق.ظ | ۱ نظر

عبرت گرفتن از تاریخ عاشورا

قرآن، صادق مصدق است و ما را به عبرت گرفتن از تاریخ دعوت می کند. عبرت گرفتن از تاریخ، یعنی همین نگرانی ای که من الآن عرض کردم. چون در تاریخ چیزی هست که اگر بخواهیم از آن عبرت بگیریم، باید دغدغه داشته باشیم. این دغدغه، مربوط به آینده است. چرا و این دغدغه برای چیست مگر چه اتفاقی افتاده است؟

اتفاقی که افتاده است، در صدر اسلام است. من یک وقتی گفتم که جا دارد اگر ملت اسلام فکر کند که چرا 50 سال بعد از وفات پیغمبر(ص)، کار کشور اسلامی به جایی رسیده باشد که همین مردم مسلمان، از وزیرشان، امیرشان، سردارشان، عالمشان، قاضی شان و قاری شان، در کوفه و کربلا جمع بشوند و جگر گوشه همین پیغمبر را، با آن وضع فجیع، به خاک و خون بکشند؟!

آدم باید به فکر فرو برود که چرا این طوری شد؟ من 2، 3 سال پیش، این را در یک صحبتی مطرح کردم، به عنوان عبرتهای عاشورا، البته درسهای عاشورا جداست، درس شجاعت، درس ایثار و امثال آن. مهمتر از درسهای عاشورا، عبرتهای عاشورا است. من این را قبلاً گفته ام. کار به جایی برسد که جلوی چشم مردم، حرم پیغمبر را در کوچه و بازار بیاورند و به اینها تهمت خارجی بزنند! معنای خارجی این نیست که اینها از کشور خارج آمدند، خارجی به معنای امروز به کار نمی رود. خارجی یعنی جزء خوارج، یعنی خروج کننده. در اسلام یک فرهنگی است که اگر کسی علیه امام عادل خروج و قیام بکند، لعنت خدا و رسول و مؤمنین، علیه چنین کسی است. خارجی یعنی این، یعنی کسی که علیه امام عادلی خروج می کند. لذا همه مردم مسلمان آن روز، از خارجیها -از خروج کننده ها- بدشان می آمد. "من خرج علی امام عادل، فدمه هدر" در اسلام کسی که خروج کند، قیام کند علیه یک امام عادل، خون او هدر است، اسلامی که این قدر به خون مردم اهمیت می دهد.

اینها آمدند پسر پیغمبر، پسر فاطمه زهرا، پسر امیرالمؤمنین را به عنوان خروج کننده بر امام عادل -که آن امام عادل، یزیدبن معاویه است- معرفی کردند؛ کارشان گرفت! آنها که دستگاه حکومت ظالمند، دلشان هر چه می خواهد، می گویند. چرا مردم باور کنند! چرا مردم ساکت بمانند!

آن چیزی که من را دچار دغدغه می کند، این جای قضیه است، ملتفتید! من می گویم چه شد که کار به این جا رسید؟ چرا امت اسلامی که آن قدر نسبت به جزییات احکام اسلامی و آیات قرآنی دقت داشت، در یک چنین قضیه واضحی، این قدر دچار غفلت و سستی و سهل انگاری بشود که یک چنین فاجعه ای به وجود بیاید! این مسئله، انسان را نگران می کند. مگر ما از جامعه زمان پیغمبر و امیرالمؤمنین قرص تر و محکم تریم؟ چه کار کنیم که آن طوری نشود؟

البته آن سؤالی که ما گفتیم چه شد، کسی جواب نداده است، جوابش پیش خودم هست. کسی در این مورد صحبت نکرده است، این را عرض می کنم، صحبتهایی شده است، اما کافی و وافی نیست. من امروز مختصری در این باره صحبت می کنم. البته نسبت به اصل قضیه، کوتاه خواهد بود. من سر رشته مطلب را به دست ذهن شما می سپارم تا شما خودتان روی این قضیه فکر کنید. کسانی که اهل اندیشه هستند، اهل مطالعه هستند، دنبال این رشته بروند. کسانی که اهل کار و عملند، دنبال این بروند که چگونه می شود جلوی این را گرفت؟

اگر امروز من و شما جلوی این قضیه را نگیریم -ممکن است 50 سال دیگر، ممکن است 5 سال دیگر، ممکن است 10 سال دیگر- یک وقت دیدید جامعه اسلامی ما هم، کارش به آن جا رسید! تعجب نکنید.

در آن عهد، کار به جایی رسید که پسر و نوه کسانی که در جنگ بدر، به دست امیرالمؤمنین و حمزه و بقیه سرداران اسلام، به درک رفته بودند، پسر همان افراد، نوه همان افراد، جای پیغمبر نشست و سر جگر گوشه پیغمبر را جلوی خود گذاشت و با چوب خیزران به لب و دندان او زد و گفت: "لیت اشیاخی ببدر شهدوا، جزع الخزرج من وقع الاسل"، یعنی کشته های ما در جنگ بدر بلند شوند، ببینند که ما با کشنده هاشان چه کار کردیم. این طوری شد!

این جاست که قرآن می گوید عبرت بگیرید. این جاست که می گوید: "قل سیروا فی الارض" در سرزمین تاریخ سیر کنید، ببینید چه اتفاقی افتاده است، خودتان را بر حذر بدارید. من برای این که این معنا، انشاءالله در فرهنگ کنونی کشور ما، به وسیله انسان های صاحب رأی و نظر و فکر حرکت بکند و راه بیفتد، امروز یک مختصری برای شما صحبت می کنم.

ویژگی های کلی خواص و عوام

ببینید عزیزان من، به جماعت بشری که نگاه کنید، در هر جامعه ای، در هر شهری، در هر کشوری، مردم با یک دید با یک برش، به 2 قسم تقسیم می شوند.

یک قسم کسانی که از روی فکر و فهمیدگی و آگاهی و تصمیم گیری کار می کنند، یک راهی را می شناسند و دنبال آن راه حرکت می کنند -خوب و بدش را کار نداریم- یک قسم اینها هستند، اسم اینها را خواص بگذاریم. یک قسم هم کسانی هستند که نه، دنبال این نیستند که ببینند چه راهی درست است، چه حرکتی صحیح است، بفهمند، بسنجند، تحلیل کنند، درک کنند. می بینند که جو این طوری است، دنبال آن جو حرکت می کنند. اسم این را بگذاریم عوام. پس جامعه را می شود به خواص و عوام تقسیم کرد.

حالا دقت کنید: من نکته ای را درباره این خواص و عوام بگویم که اشتباه نشود. خواص چه کسانی هستند آیا یک قشر خاصی هستند نه، در بین اینهایی که ما می گوییم خواص، آدمهای با سواد هم هست، آدمهای بی سواد هم هست. گاهی کسی بی سواد است، اما جزء خواص است، می فهمد که چه کار می کند. از روی تصمیم گیری و تشخیص عمل می کند ولو درس نخوانده و مدرسه نرفته است، مدرک ندارد، لباس روحانی ندارد، اما می فهمد که قضیه چیست. در دوران انقلاب -یعنی پیش از پیروزی انقلاب- من در ایرانشهر تبعید بودم. از یک شهری از نزدیکی های ما، چند نفر بودند که یکی از آنان راننده بود. آدمهای اهل فرهنگ و معرفت نبودند. به حسب ظاهر به اینها عامی می گفتند، اما جزء خواص بودند. اینها مرتب در ایرانشهر، دیدن ما می آمدند و قضیه مذاکرات خودشان را با روحانی شهرشان می گفتند. آن روحانی شهر هم آدم خوبی بود، منتهی عوام بود! ملاحظه می کنید، راننده کمپرسی جزء خواص بود، آن روحانی محترم پیشنماز، جزء عوام بود. مثلاً آن روحانی می گفت: چرا وقتی که اسم پیغمبر می آید، یک صلوات می فرستید، اسم این آقا که می آید، 3 صلوات می فرستید؟ نمی فهمید! آن راننده به او جواب می داد، می گفت: آن روزی که دیگر مبارزه ای نداشته باشیم، اسلام بر همه جا فایق بشود، انقلاب پیروز بشود، ما همان 3 صلوات را هم نمی فرستیم، یک صلوات را هم نمی فرستیم. امروز این 3 صلوات، مبارزه است. او (راننده) می فهمید ولی او (روحانی) نمی فهمید! توجه کنید.

این مثال را زدم برای این که بدانید خواص که می گوییم، معنای آن یک لباس خاص نیست. ممکن است مرد باشد، ممکن است زن باشد، ممکن است تحصیل کرده باشد، ممکن است تحصیل نکرده باشد، ممکن است ثروتمند باشد، ممکن است فقیر باشد، ممکن است یک انسانی در دستگاههای دولتی باشد، ممکن است جزء مخالفین دستگاه های دولتی طاغوت باشد. خواص که می گوییم -از خوب و بد آن- البته خواص را باز هم تقسیم خواهیم کرد.

فرض بفرمایید یک وقت حضرت مسلم وارد کوفه می شود، می گویند پسر عموی امام حسین آمد، خاندان بنی هاشم آمدند، ببینید اینها می خواهند قیام کنند، می خواهند خروج کنند، تحریک می شود، می رود دور و بر حضرت مسلم، 18 هزار بیعت کننده با حضرت مسلم می شوند. بعد از 5، 6 ساعت، رؤسای قبایل داخل کوفه می آیند و به مردم می گویند: آقا چه کار می کنید! با چه کسی می جنگید از چه کسی دفاع می کنید پدرتان را در می آورند، اینها اول به خانه هاشان می روند، بعداً که سربازهای ابن زیاد دور خانه طوعه را می گیرند که مسلم را دستگیر کنند، همین افراد می آیند و باز علیه مسلم بنا می کنند جنگیدن! این عوام است، از روی فکری نیست، از روی یک تشخیصی نیست، از روی یک تحلیل درستی نیست. هر طور که جو بود، حرکت می کنند.

پس در هر جامعه، خواصی داریم و عوامی. عوام را کنار بگذارید، سراغ خواص بیاییم. طبعاً، خواص 2 جبهه هستند، خواص جبهه حق و خواص جبهه باطل. مگر این طور نیست عده ای اهل فکر و فرهنگ و معرفتند، برای جبهه حق کار می کنند. فهمیده اند که حق با این طرف است، حق را شناخته اند، برای حق حرکت می کنند، کار می کنند. بالاخره حق را هم می شناسند، اهل تشخیص اند. اینها یک دسته اند. یک دسته هم نقطه مقابل حقند، ضد حقند. اگر باز به صدر اسلام برویم، یک عده اصحاب امیرالمؤمنین و امام حسین و بنی هاشمند، یک عده هم اصحاب معاویه اند. در بین آنها هم خواص بودند. آدم های با فکر، آدم های عاقل، آدم های زرنگ، طرفدار بنی امیه، آنها هم خواصند. آنها هم خواص دارند. پس خواص هم در یک جامعه 2 گونه شد: خواص طرفدار حق و خواص طرفدار باطل. شما از خواص طرفدار باطل چه توقع دارید؟ توقع دارید که بنشیند علیه حق و علیه شما برنامه ریزی کند. باید با او بجنگید، با خواص طرفدار باطل باید جنگید. این که محل کلام نیست.

سراغ خواص طرفدار حق می آییم. حالا من همین طور که برای شما حرف می زنم، شما خودتان ببینید کجایید. این که می گوییم سررشته فکر، یعنی تاریخ را با قصه اشتباه نکنیم. تاریخ، یعنی شرح حال ما، منتها در یک صحنه دیگر. خوشتر آن باشد که وصف دلبران گفته آید در حدیث دیگران. تاریخ، یعنی من و شما، یعنی همین هایی که امروز این جا هستیم. پس اگر ما شرح تاریخ را می گوییم، هر کدام از ما باید نگاه کنیم ببینیم کجای این داستانیم، کدام قسمت قرار گرفته ایم. بعداً ببینیم آن کسی که مثل ما در این قسمت قرار گرفته بود، آن روز چگونه عمل کرد که ضربه خورد، ما آن گونه عمل نکنیم.

ویژگی های عوام

یک عده عوامند، تصمیم گیری ندارند. به شانس عوام بستگی دارد، اگر تصادفاً در زمانی قرار گرفت که امامی سر کار است -مثل امام امیرالمومنین(ع) یا مثل امام راحل(ره) ما- که اینها را به سمت بهشت می برد، خوب، این هم به ضرب دست خوبان، رانده خواهد شد و انشاءالله به بهشت می رود. اگر اتفاقاً طوری شد که در زمانی قرار گرفت که "وجعلناهم ائمة یدعون الی النار"، "الم تر الی الذین بدلوا نعمت الله کفرا و احلوا قومهم دار البوار، جهنم یصلونها و بئس القرار" اگر در یک چنین زمانی قرار گرفت، به سمت جهنم خواهد رفت.

پس باید مواظب باشید جزء عوام نباشید. نمی گوییم جزء عوام نباشید، یعنی باید حتماً بروید تحصیلات عالیه بکنید. نه، گفتم که معنای عوام، این نیست. ای بسا کسانی که تحصیلات عالیه هم کردند و جزء عوامند. ای بسا کسانی که تحصیلات دینی هم کردند و جزء عوامند. ای بسا کسانی که فقیرند یا غنی اند و جزء عوامند. عوام بودن، دست من و شماست.

باید مواظب باشیم، عوام نباشیم، یعنی هر کاری می کنیم، از روی بصیرت باشد. آن کسی که از روی بصیرت کار نمی کند، عوام است. لذا می بینید قرآن، درباره پیغمبر می فرماید: "ادعوا الی الله علی بصیرت انا و من اتبعنی" یعنی من و پیروانم با بصیرت عمل می کنیم و دعوت می کنیم و پیش می رویم.

ویژگی های خواص

در گروه خواص هم ببینیم ما جزو خواص طرفدار حقیم یا خواص طرفدار باطل؟ قضیه این جا روشن است. خواص جامعه ما، جزء خواص طرفدار حقند، تردیدی در این نیست، برای خاطر این که به قرآن، به سنت، به عترت، به راه خدا، به ارزش های اسلامی، دعوت می کنند. امروز جمهوری اسلامی این است. پس حساب خواص طرفدار باطل جدا شد. فعلاً به آنها کاری نداریم. آمدیم سراغ خواص طرفدار حق. همه مشکل قضیه، از این جا به بعد است.

عزیزان من، خواص طرفدار حق، 2 دسته اند، یک دسته کسانی هستند که در مقابله با دنیا، با زندگی، با مقام، با شهوت، با پول، با لذت، با راحتی، با نام، موفقند. یک دسته موفق نیستند.

همه اینها چیزهای خوبی است. همه اینها زیبایی های زندگی است. "متاع الحیاة الدنیا". متاع یعنی بهره، اینها بهره های همین زندگی دنیوی است. این که در قرآن می فرماید "متاع الحیاة الدنیا" معنایش این نیست که این متاع بد است. نه، متاع است. خدا برای شما آفریده است. منتهی اگر شما در مقابل اینها -این متاع و بهره های زندگی-، خدای ناکرده، آن قدر مجذوب شدید که آن جایی که پای تکلیف سخت به میان آمد، نتوانستید از اینها دست بردارید، این می شود یک طور و اگر نه، از این متاع بهره هم می برید، اما آن جایی که پای امتحان سخت پیش می آید، می توانید از اینها به راحتی دست بردارید، این می شود یک طور دیگر.

اگر آن قسم خوب خواص طرفدار حق -یعنی آن کسانی که می توانند آن وقتی که لازم باشد، از این متاع دنیا دست بردارند- بیشتر باشند، هیچ وقت جامعه اسلامی دچار حالت دوران امام حسین(ع) نخواهد شد، مطمئن باشید. تا ابد بیمه بیمه است. اما اگر اینها کم باشند و آن دسته خواص دیگر زیاد باشند -یعنی آنهایی که به دنیا دل سپرده اند-، حق را هم می شناسند، طرفدار حقند، در عین حال در مقابل دنیا پایشان می لرزد!

دنیا یعنی چه؟ یعنی پول، خانه، شهرت، مقام، اسم و شهرت، پست و مسئولیت و یعنی جان. اگر کسانی که برای جانشان راه خدا را ترک می کنند، آن جایی که باید حق بگویند، نمی گویند، چون جانشان به خطر می افتد یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا برای محبت به اولادشان، برای محبت به خانواده شان، برای محبت به نزدیکان و دوستانشان، راه خدا را رها می کنند، اگر عده اینها زیاد بود -آن وقت واویلاست! آن وقت حسین بن علی ها، به مسلخ کربلا خواهند رفت، به قتلگاه کشیده خواهند شد! یزیدها سرکار می آیند و بنی امیه بر کشوری که پیغمبر به وجود آورده بود، هزار ماه حکومت خواهد کرد و امامت به سلطنت تبدیل خواهد شد!

جامعه اسلامی، جامعه امامت است، یعنی امام در رأس جامعه است. انسانی که قدرت دارد، اما مردم از روی ایمان و دل از او تبعیت می کنند، پیشوای مردم است. اما سلطان و پادشاه، آن کسی است که با قهر و غلبه بر مردم حکم می راند. مردم دوستش ندارند، مردم قبولش ندارند، مردم به او اعتقاد ندارند -البته مردمی که سرشان به تنشان بیارزد- در عین حال با قهر و غلبه بر مردم حکومت می کند. بنی امیه، امامت را در اسلام به سلطنت، به پادشاهی تبدیل کردند. و هزار ماه -یعنی 90 سال- در این دولت بزرگ اسلامی حاکمیت کردند. تازه، بنای کجی که پایه گذاری شده بود، آن چنان بود که بعد از آن که علیه بنی امیه انقلاب شد و بنی امیه رفتند، بنی عباس آمدند که 6 قرن -یعنی 600 سال- در دنیای اسلام، به عنوان خلیفه و جانشینان پیغمبر حکومت کردند! بنی عباس که خلفایشان یا به تعبیر بهتر پادشاهانشان، اهل شرب خمر، فساد و فحشا و خباثت و ثروت و اشرافی گری و هزار فسق و فجور بودند -مثل بقیه سلاطین عالم- مسجد هم می رفتند، برای مردم نماز می خواندند و مردم از روی ناچاری یا از روی اعتقاد غلط -ناچاری هم به آن معنا نبود- پشت سرشان نماز هم می خواندند! اعتقاد مردم را خراب کرده بودند!

امروز هم شما به دنیای اسلام نگاه کنید، به کشورهای مختلف اسلامی، به آن جایی که خانه خدا و مدینه در آن است، نگاه کنید، ببینید چه فساق و فجاری در رأس قدرت و حکومتند! دارند حکومت می کنند! بقیه جاها را هم با آن جا قیاس کنید. لذا شما در زیارت عاشورا می گویید: "اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد" در درجه اول، گذارندگان خشت اول را لعنت می کنیم. حق هم همین است.

خوب، یک مقداری به تحلیل حادثه عبرت انگیز عاشورا نزدیک شدیم. حالا سراغ تاریخ برویم -این مقدمه را شنیدید.

آغاز انحراف خواص در تاریخ اسلام

دوران لغزیدن خواص طرفدار حق، از حدود 6، 7 سال، 7، 8 سال بعد از رحلت پیغمبر شروع شد. اصلاً به مسئله خلافت کار ندارم. مسئله خلافت جداست. کار به این جریان دارم. این جریان، جریان بسیار خطرناکی است! همه قضایا، از 7، 8 سال بعد از رحلت پیغمبر شروع شد. اولش هم از این جا شروع شد که گفتند: نمی شود که سابقه دارهای اسلام -کسانی که جنگهای زمان پیغمبر را کردند، صحابه و یاران پیغمبر- با مردم دیگر یکسان باشند! اینها باید یک امتیازاتی داشته باشند! به اینها امتیازات داده شد -امتیازات مالی از بیت المال- این، خشت اول بود. حرکت های انحرافی این طوری است، از نقطه کمی آغاز می شود، بعداً همین طور هر قدمی، قدم بعدی را سرعت بیشتری می بخشد. انحراف ها از همین جا شروع شد تا به دوران عثمان رسید -اواسط دوران عثمان- در دوران خلیفه سوم، وضعیت این گونه شد که برجستگان صحابه پیغمبر، جزء بزرگترین سرمایه دارهای زمان خودشان شدند! توجه می کنید! یعنی همین صحابه عالی مقام که اسم هایشان معروف است -طلحه، زبیر، سعدبن ابی وقاص و امثال آنها- این بزرگان که هر کدامشان یک کتاب قطور سابقه افتخارات در بدر و حنین و احد و جاهای دیگر داشتند، اینها جزء سرمایه دارهای درجه اول اسلام شدند!

همین وضعیت، مسایل دوران امیرالمؤمنین(ع) را به بار آورد، یعنی در دوران امیرالمؤمنین(ع)، چون برای یک عده، مقام اهمیت پیدا کرد، با علی(ع) در افتادند. حالا 25 سال هم از رحلت پیغمبر گذشته است و خیلی از خطاها و اشتباهات شروع شده است. نفس امیرالمؤمنین(ع)، نفس پیغمبر(ص) است.

اگر این 25 سال فاصله نشده بود، امیرالمؤمنین(ع) برای ساختن آن جامعه، هیچ مشکلی نداشت. اما امیرالمؤمنین با این چنین جامعه ای مواجه شد. جامعه ای که "یأخذون مال الله دولاً و عبادالله خولاً و دین الله دخلاً بینهم". جامعه ای که ارزشها در آن، تحت الشعاع دنیا داری قرار گرفته است. این جامعه ای است که وقتی امیرالمؤمنین(ع) می خواهد مردم را به جهاد ببرد، برایش آن همه مشکلات و دردسر دارد.

اکثر خواص دوران امیرالمؤمنین(ع) -خواص طرفدار حق، یعنی کسانی که حق را می شناختند، کسانی بودند که دنیا را بر آخرت ترجیح می دادند. نتیجه این شد که امیرالمومنین(ع) مجبور شد 3 جنگ راه بیاندازد! عمر 4 سال و 9 ماه حکومت خود را، دایماً در این جنگها بگذراند! آخرش هم به دست یکی از آن آدم های خبیث، به شهادت برسد!

امام حسن(ع) مشکل ترین راه را انتخاب کرد

در همین وضعیت بود که امام حسن(ع) نتوانست بیش از 6 ماه دوام بیاورد. او را تنهای تنها گذاشتند. امام حسن مجتبی (علیه السلام) دید که اگر الآن با همین عده کم برود با معاویه بجنگد و شهید بشود، آن قدر انحطاط اخلاقی در میان جامعه اسلامی، در میان همین خواص، زیاد است که حتی دنبال خون او را هم نخواهند گرفت! تبلیغات معاویه، پول معاویه، زرنگی های معاویه، همه را تصرف خواهد کرد. مردم بعد از یکی دو سالی که بگذرد، می گویند اصلاً امام حسن بی جا کرد در مقابل معاویه قد علم کرد! امام حسن دید خونش هدر خواهد رفت، لذا با همه سختی ها ساخت و خودش را به میدان شهادت نینداخت.

می دانید گاهی شهید شدن آسانتر از زنده ماندن است. این طوری است. آدمهای اهل معنا، اهل حکمت و دقت، خوب درک می کنند. گاهی زنده ماندن و زندگی کردن و در یک محیطی تلاش کردن، به مراتب مشکل تر از کشته شدن و شهید شدن و به لقاء خدا پیوستن است. امام حسن(ع)، این راه مشکل را انتخاب کرد. وضع آن زمان این بوده است. خواص تسلیم بودند! حاضر نبودند، حرکتی بکنند! لذا وقتی یزید بر سر کار آمد، یزید کسی بود که می شد با او جنگید و کسی که در جنگ با یزید کشته می شد -چون وضع یزید خیلی خراب بود- خونش پایمال نمی شد، برای همین امام حسین(ع) قیام کرد.

عظمت و مقام امام حسین(ع)

وضع دوران یزید طوری بود که قیام، تنها انتخاب بود، برخلاف دوران امام حسن مجتبی(ع)، که 2 انتخاب وجود داشت، شهید شدن و زنده ماندن. و زنده ماندن، ثوابش و اثرش و زحمتش، بیشتر از کشته شدن بود. لذا امام حسن(ع)، این سخت تر را انتخاب کرد. در زمان امام حسین(ع)، این طوری نبود، یک انتخاب بیشتر نبود. زنده ماندن یعنی قیام نکردن، معنی نداشت. باید قیام می کرد، حالا به حکومت رسید که رسید، نرسید و کشته هم شد که شد، باید راه را نشان می داد، پرچم را بر سر راه می کوبید که معلوم باشد آن وقتی که وضعیت آن طوری بشود، حرکت باید این طوری باشد. لذا امام حسین قیام کرد.

خوب، وقتی امام حسین قیام کرد -با آن عظمتی که امام حسین(ع) در جامعه اسلام داشت- خیلی از همین خواص پیش امام حسین(ع) نیامدند که کمک کنند! ببینید به وسیله این خواص در یک جامعه، چقدر وضعیت خراب می شود! به وسیله خواصی که حاضرند دنیای خودشان را به راحتی بر سرنوشت دنیای اسلام در قرنهای آینده ترجیح بدهند! با این که امام حسین خیلی بزرگ بود، خیلی معروف بود.

من در قضایای قیام امام حسین و همان حرکت از مدینه و اینها نگاه می کردم، خوب، شب قبل آن روزی که امام حسین(علیه السلام) از مدینه بیرون آمد، عبدالله بن زبیر بیرون آمده بود. در واقع هر دو، یک وضعیت داشتند، اما امام حسین(ع) کجا، عبدالله بن زبیر کجا! امام حسین(علیه السلام)، حرف زدنش، مقابله اش، مخاطبه اش، طوری بود که همان حاکم آن روز مدینه که ولید باشد، جرأت نمی کرد با امام حسین درشت صحبت بکند. مروان یک کلمه گفت، حضرت آن چنان تشری به مروان زد که سرجایش نشست!

همین افراد رفتند، دور خانه عبدالله بن زبیر را محاصره کردند. برادرش را فرستاد، گفت که اجازه بدهید من حالا به دارالخلافه نیایم. به او اهانت کردند، گفتند: پدرت را در می آوریم، مردک باید بیرون بیایی. اگر نیایی، تو را می کشیم و چه می کنیم، تا این که عبدالله بن زبیر به التماس افتاد. گفت: پس اجازه بدهید حالا برادرم را بفرستم، فردا خودم بیایم. یکی گفت: خیلی خوب، امشب را به او مهلت بدهیم!

عبدالله بن زبیر که او هم یک شخصیتی بود، وضعیتش این قدر با امام حسین فرق داشت! کسی جرأت نمی کرد، چنین رفتاری با امام حسین(علیه السلام) داشته باشد. به خاطر حرمتش، به خاطر عظمتش، به خاطر شخصیتش، به خاطر قدرت روحیش، کسی جرأت نمی کرد، آن طور صحبت بکند. بعداً هم در راه مکه، هر کسی که به امام حسین رسید و صحبتی با آن بزرگوار کرد، خطابش به آن حضرت، "جعلت فداک" است، قربانت گردم، پدرم به قربانت، مادرم به قربانت، "عمی و خالی فداک"، عمو و دایی ام به قربانت. با امام حسین (علیه السلام) این گونه حرف می زدند. شخصیت امام حسین (علیه السلام) در جامعه اسلامی، این طور برجسته و ممتاز است.

عبدالله بن مطیع، در مکه پیش امام حسین (علیه السلام) آمد، عرض کرد: یابن رسول الله، "ان قتلت لنسترقن بعدک"، یعنی اگر تو قیام کنی و کشته بشوی، بعد از تو این افرادی که بر سر کار حکومت هستند، ما را به بردگی خواهند گرفت. امروز به احترام تو، از ترس تو و به هیبت توست که اینها راه عادی خودشان را می روند!

نامه های کوفیان به امام حسین(ع)

اگر اسامی کسانی را که از کوفه، به امام حسین(علیه السلام) نامه نوشتند و دعوت کردند، نگاه کنید، اینهایی که نامه نوشتند، همه جزء آن طبقه خواصند، طبقه زبدگان و برجستگانند. نامه ها هم زیاد است. از کوفه، صدها صفحه نامه و شاید چندین خورجین یا بسته بزرگ نامه آمد. غالباً بزرگان و اعیان و شخصیت های برجسته و نام و نشان دارها و همین خواص، این نامه ها را نوشتند!

منتهی لحن نامه ها را نگاه کنید، معلوم می شود که در بین خواص طرفدار حق، چه کسانی جزء آن دسته ای هستند که حاضرند دینشان را قربانی دنیاشان بکنند و چه کسانی هستند که حاضرند دنیاشان را قربانی دین بکنند؟ از خود نامه ها هم می شود، فهمید و چون کسانی که حاضرند دینشان را قربانی دنیا بکنند، بیشترند، نتیجه آن در کوفه، شهادت مسلم بن عقیل می شود و بعد هم از همان شهر کوفه ای که 18 هزار نفر آمدند با مسلم بن عقیل بیعت کردند، جمعیتی حدود 20 هزار یا 30 هزار یا بیشتر، بلند می شوند و به جنگ امام حسین (علیه السلام) در کربلا می آیند.

یعنی حرکت خواص، به دنبال خود حرکت عوام را می آورد. نمی دانم عظمت این حقیقت که برای همیشه گریبان انسان های هوشمند را می گیرد، برای ما درست روشن می شود یا نه؟

شما ماجرای کوفه را لابد شنیده اید، به امام حسین (علیه السلام) نامه نوشتند، حضرت هم مسلم بن عقیل را فرستاد، گفت: من او را می فرستم، اگر به من خبر داد که وضع خوب است، من هم خواهم آمد. مسلم بن عقیل هم به کوفه تشریف برد، منزل بزرگان شیعه وارد شد، نامه حضرت را خواند. گروه گروه مردم آمدند. همه اظهار ارادت کردند. فرماندار کوفه هم کسی به نام نعمان بن بشیر بود، آدم ضعیف و ملایمی بود. گفت: تا کسی با من نجنگد، من جنگ نمی کنم. با مسلم بن عقیل مقابله نکرد. مردم دیدند میدان باز است. آمدند و با حضرت شروع کردند به بیعت کردن.

2، 3 نفر از خواص باطل -طرفداران بنی امیه- به یزید نامه نوشتند که اگر می خواهی کوفه را داشته باشی، یک آدم حسابی به این جا بفرست. این نعمان بن بشیر نمی تواند در مقابل مسلم بن عقیل مقاومت کند. او هم به عبیدالله بن زیاد که فرماندار بصره بود، حکم داد که به قول امروز، با حفظ سمت علاوه بر بصره، کوفه هم تحت حکومت تو باشد و عبیدالله بن زیاد، یک سره از بصره تا کوفه تاخت، در قضیه آمدن او هم، نقش خواص معلوم می شود، که اگر دیدم مجالی هست، ممکن است بخشی از آن جا هم عرض بکنم.

عبیدالله بن زیاد به کوفه رسید، در حالی که شب بود. عوام کوفه -مردم معمولی کوفه، از همان قبیل عامی ها که قادر به تحلیل نبودند- تا دیدند یک نفری صورتش را بسته و با اسب و تجهیزات آمد، خیال کردند امام حسین است! راحت رفتند گفتند: السلام علیک یابن رسول الله! خاصیت آدم عامی این است! آدمی که اهل تحلیل نیست، منتظر تحقیق نمی شود، تا دید یک نفری با اسب و تجهیزات وارد شده، بدون این که یک کلمه حرف با او زده باشند، یکی می گوید این امام حسین است، همه می گویند امام حسین، امام حسین، امام حسین! بنا می کنند به او سلام کردن و احترام کردن! صبر کنید، ببینید او کیست!

او هم اعتنایی به مردم نکرد! به دارالاماره رفت، خودش را معرفی کرد و رفت داخل. از همان جا مبارزه را با جریان مسلم بن عقیل آغاز کرد. اساس کار او عبارت بود از این که طرفداران مسلم بن عقیل را با اشد فشار مورد تهدید و شکنجه قرار بدهد، یعنی هانی بن عروه را با غدر و حیله آورد، سر و روی هانی را مجروح کرد، بعداً عده ای اطراف قصر جمع شدند، به دروغ و حیله مردم را متفرق کرد، که این جا هم، همان خواص بد -خواص به اصطلاح طرفدار حقی که حق را هم شناختند، تشخیص دادند، اما دنیایشان را ترجیح می دهند- نقش دارند.

بعداً که حضرت مسلم با جمعیت زیادی، راه افتادند -در تاریخ ابن اثیر، نوشته است- به نظرم 30 هزار دور و بر حضرت مسلم آمدند، 4 هزار نفر از مردم، فقط اطراف خانه او با شمشیر، به نفع مسلم بن عقیل ایستاده بودند. اینها مربوط به روز نهم ذیحجه است -کاری که ابن زیاد کرد، یک عده از همین خواص را بین مردم فرستاد که مردم را بترسانند، مادرها و پدرها را-، تا بگویند با چه کسی می جنگید؟ چرا می جنگید؟ برگردید، پدرتان را در می آورند، اینها یزیدند، اینها ابن زیادند، اینها بنی امیه اند، اینها چه دارند، پول دارند، شمشیر دارند، تازیانه دارند، ولی آنها چیزی ندارند! مردم را ترساندند، به مرور همه متفرق شدند!

آخر شب -وقت نماز عشا- هیچ کس همراه حضرت مسلم نبود! هیچکس! و ابن زیاد، پیغام داد که همه باید برای نماز عشا به مسجد کوفه بیایند، نماز را با من به جماعت بخوانند! تاریخ می نویسد: برای نماز عشا پشت سر ابن زیاد، مسجد کوفه پر از جمعیت شد!

خوب، چرا چنین شد! من که نگاه می کنم، می بینم خواص مقصرند! همین خواص طرفدار حق مقصرند. بعضی از این خواص طرفدار حق، در نهایت بدی عمل کردند! مثل شریح قاضی! شریح قاضی که جزء بنی امیه نبود. کسی بود که می فهمید حق با کیست! می فهمید که اوضاع از چه قرار است! وقتی هانی بن عروه را به زندان انداختند و سر و رویش را مجروح کردند، سربازان و افراد قبیله اش اطراف قصر عبیدالله بن زیاد را گرفتند. ابن زیاد ترسید! آنها می گفتند که هانی را کشتید. ابن زیاد به شریح قاضی گفت: برو ببین هانی زنده است، برو به اینها بگو زنده است. شریح آمد، دید که هانی بن عروه زنده است، اما مجروح است. هانی بن عروه گفت: ای مسلمانها، این چه وضعی است! (خطاب به شریح) پس قوم من چه شدند؟ مردند! چرا سراغ من نیامدند! چرا نمی آیند مرا از این جا نجات بدهند! شریح قاضی گفت: می خواستم بروم و این حرف های هانی را به همین کسانی که اطراف دارالاماره را گرفته اند، بگویم، اما افسوس که جاسوس عبیدالله، آن جا ایستاده بود! جرأت نکردم! جرأت نکردم یعنی چه؟ یعنی همین که ما می گوییم: ترجیح دنیا بر دین.

شاید اگر شریح، همین یک کار را انجام می داد، تاریخ عوض می شد. اگر شریح می رفت، به مردم می گفت که هانی زنده است اما در زندان است و عبیدالله قصد دارد او را بکشد -هنوز عبیدالله قدرت نگرفته بود- آنها می ریختند و هانی را نجات می دادند. با نجات هانی، قدرت پیدا می کردند، روحیه پیدا می کردند، اطراف دارالاماره می آمدند، عبیدالله را می گرفتند، یا می کشتند، یا می فرستادند می رفت! کوفه، مال امام حسین (علیه السلام) می شد و اصلاً واقعه کربلا اتفاق نمی افتاد! اگر واقعه کربلا اتفاق نمی افتاد، یعنی امام حسین (علیه السلام) به حکومت می رسید و اگر این حکومت 6 ماه هم طول می کشید -ممکن بود بیشتر هم طول بکشد- برای تاریخ برکات زیادی داشت.

یک وقت، یک حرکت بجا، تاریخ را نجات می دهد. گاهی یک حرکت نابجا که ناشی از ترس و ضعف و دنیا طلبی و حرص به زنده ماندن است، تاریخ را در ورطه گمراهی می غلطاند. آقا چرا شما وقتی دیدی که هانی این طوری است، شهادت حق ندادی؟ نقش خواص، خواص ترجیح دهنده دنیا بر دین، این است.

وقتی که عبیدالله بن زیاد، به رؤسای قبایل کوفه گفت بروید مردم را از اطراف مسلم متفرق کنید، اگر نروید، پدرتان را در می آورم، چرا اینها از عبیدالله بن زیاد قبول کردند؟ همه اینها که اموی نبودند، از شام نیامده بودند. بعضی از همین افراد، جزء نویسنده های نامه به امام حسین (علیه السلام) بودند، مثل شبث بن ربعی که به امام حسین نامه نوشته بود و دعوت کرده بود! خودش جزء کسانی است که وقتی عبیدالله گفت بروید مردم را از دور او متفرق کنید، این هم آمد و مردم را با ترساندن و با تهدید و تطمیع، از اطراف مسلم متفرق کرد! چرا این کار را کردند؟

اگر امثال شبث بن ربعی، در یک لحظه حساس از خدا می ترسیدند -به جای این که از ابن زیاد بترسند- تاریخ عوض می شد! آنها آمدند، مردم را متفرق کردند. عوام متفرق شدند، ولی چرا آن خواص مؤمنی که اطراف مسلم بودند، متفرق شدند؟ در بین آنها کسان خوبی بودند، افراد حسابی بودند. بعداً بعضی از آنان در کربلا آمدند، شهید شدند، اما این جا اشتباه کردند. البته آنهایی که در کربلا شهید شدند، کفاره اشتباهشان داده شد، با آنها بحثی نداریم، اسمشان را هم نمی آوریم. اما از اینها کسانی بودند که به کربلا هم نیامدند! نتوانستند بیایند، توفیق پیدا نکردند! بعداً مجبور شدند، جزو توابین بشوند! وقتی امام حسین کشته شد، وقتی فرزند پیغمبر از دست رفت، وقتی فاجعه اتفاق افتاد، وقتی حرکت تاریخ به سمت سراشیب آغاز شد، دیگر چه فایده؟ به همین دلیل تعداد توابین در تاریخ، چند برابر عده شهدای کربلاست.

شهدای کربلا، همه در یک روز کشته شدند، توابین هم همه در یک روز کشته شدند. اما شما ببینید اثری که توابین در تاریخ گذاشتند، یک هزارم اثری که شهدای کربلا گذاشتند، نیست! برای خاطر این که اینها در وقت خود نیامدند، کار را در لحظه خود انجام ندادند، دیر تصمیم گرفتند، دیر تشخیص دادند. چرا مسلم بن عقیل را تنها گذاشتید؟ دیدید که این نماینده امام آمده بود، با وی بیعت هم کرده بودید، او را هم که قبول داشتید -عوام را کاری ندارم، به خواص می گویم- شما چرا شب که شد، مسلم را تنها گذاشتید که به خانه طوعه پناه ببرد؟

اگر خواص، مسلم را تنها نمی گذاشتند، مثلاً 100 نفر می شدند، این 100 نفر اطراف مسلم را می گرفتند، به خانه یکی از آنها می آمدند و می ایستادند، دفاع می کردند. مسلم تنها هم که بود، وقتی می خواستند، او را دستگیر کنند، چندین ساعت طول کشید! چندین بار حمله کردند، مسلم به تنهایی همه سربازان ابن زیاد را -همان عده ای که آمده بودند- پس زد. اگر 100 نفر مرد با او بودند، مگر می توانستند او را بگیرند! مردم باز هم اطرافشان جمع می شدند.

پس خواص، این جا کوتاهی کردند که نرفتند اطراف مسلم را بگیرند. ببینید، از هر طرف حرکت می کنید، به خواص می رسید. تصمیم گیری خواص در وقت لازم، تشخیص خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنیا در لحظه لازم، اقدام خواص برای خدا در لحظه لازم، اینهاست که تاریخ را نجات می دهد، ارزشها را نجات می دهد، ارزشها را حفظ می کند. باید در لحظه لازم، حرکت لازم را انجام داد. اگر وقت گذشت، دیگر فایده ندارد.

نمونه هایی از تصمیمات خواص در عصر ما

در الجزایر، بعد از انتخاباتی که حزب جبهه اسلامی در الجزایر بردند -در انتخابات برنده شدند- با تحریک امریکا و دیگران، حکومت نظامی سر کار آمد! آن روز اولی که حکومت اسلامی سرکار آمد، هیچ قدرتی نداشت. اگر آن روز، مسئولین جبهه اسلامی در الجزایر، همان ساعت های اول که هنوز حکومت نظامی عرضه ای نداشت، کاری نمی توانست بکند، مردم را به خیابان ها کشانده بودند، حکومت نظامی از بین می رفت. حکومت تشکیل می دادند و امروز در الجزایر، حکومت اسلامی سر کار بود. نکردند! در وقت خودش باید تصمیمم می گرفتند، نگرفتند. یک عده ترسیدند، یک عده ضعف پیدا کردند، یک عده اختلاف کردند، یک عده گفتند ما رئیس، او رئیس، این رئیس!

عصر روز 21 بهمن ماه سال 57 که در تهران اعلام حکومت نظامی شد، امام به مردم فرمود: مردم به خیابانها بروند! اگر امام آن لحظه این تصمیم را نمی گرفت، امروز هنوز محمدرضا در این مملکت بر سر کار بود! با حکومت نظامی می آمدند، مردم در خانه هاشان می ماندند، اول امام، بعد مدرسه رفاه، بعد بقیه جاها را قتل عام می کردند، نابود می کردند! یک 500 هزار نفر را در تهران می کشتند، قضیه تمام می شد! مثل این که در اندونزی یک میلیون نفر را کشتند، تمام شد. امروز هم آن آقا سر کار است و خیلی شخصیت آبرومند و محترمی هم هستند، آب هم از آب تکان نخورد! امام در لحظه لازم، تصمیم لازم را گرفت.

اگر خواص، در هنگام خودش، کاری را که لازم است، تشخیص دادند و عمل کردند، تاریخ نجات پیدا می کند و حسین بن علی ها به کربلاها کشانده نمی شوند. اگر خواص، بد فهمیدند، دیر فهمیدند، یا فهمیدند و با هم اختلاف کردند -مثل آقایان افغانها- اگر در رأس کار، افراد حسابی بودند، اما طبقه خواص منتشر در جامعه، جواب ندادند. یکی گفت ما امروز کار داریم. یکی گفت جنگ تمام شد، بگذارید سراغ کارمان برویم، برویم کاسبی کنیم، چند سال همه آلاف و الوف جمع کردند، ما در جبهه ها گشتیم، از این جبهه به آن جبهه، گاهی غرب، گاهی جنوب، بس است دیگر، اگر این گونه عمل کردند، معلوم است که در تاریخ، کربلاها تکرار خواهد شد!

خدای متعال وعده داده است که اگر کسی خدا را نصرت کند، خدا او را نصرت خواهد کرد. اگر کسی برای خدا حرکت و تلاش بکند، پیروزی نصیب خواهد شد، نه این که به هر یک نفری پیروزی می دهند، بلکه وقتی مجموعه ای حرکت می کند، البته شهادت ها هست، سختی ها هست، رنجها هست، اما پیروزی هم هست. "ولینصرن الله من ینصره" نمی فرماید که نصرت می دهیم، خون هم از دماغ کسی نمی آید. نخیر، "فیقتلون و یقتلون" می کشند و کشته می شوند، اما پیروزی به دست می آورند. این سنت الهی است. وقتی که از خون ترسیدیم، از آبرو ترسیدیم، از پول ترسیدیم، به خاطر خانواده ترسیدیم، به خاطر دوستان ترسیدیم، به خاطر راحتی و عیش خودمان ترسیدیم، به خاطر پیدا کردن کاسبی، برای پیدا کردن یک خانه دارای یک اتاق بیشتر از خانه قبلی، وقتی به خاطر این چیزها حرکت نکردیم، بله، معلوم است، 10 نفر مثل امام حسین هم که بیایند و سر راه قرار بگیرند، همه شهید خواهند شد. همه از بین خواهند رفت، کما این که امیرالمومنین (علیه السلام) شهید شد، کما این که امام حسین(علیه السلام) شهید شد. خواص، خواص، طبقه خواص! عزیزان من، ببینید شما کجایید. اگر جزو خواصید -که البته هستید- پس حواستان باشد. عرض ما فقط این است. البته این حرفی که ما زدیم، این مطلبی که می گوییم، خلاصه مطلب است.

در 2 بخش باید روی این مطلب کار بشود، یکی بخش تاریخی قضیه است که اگر من وقت داشتم، خودم کار می کردم -متأسفانه من دیگر وقت ندارم- باید بگردند، نمونه هایی را که در تاریخ فراوان است، پیدا کنند و ذکر کنند که خواص کجاها باید عمل می کردند و عمل نکردند. اسم این خواص چیست؟ چه کسانی هستند؟ اگر الآن مجال بود و خودم و شما خسته نمی شدید، ممکن بود یک ساعتی در زمینه همین موضوعات و اشخاصش برای شما صحبت بکنم، در ذهنم هست.

بخش دیگری که باید کار بشود، تطبیق با وضع هر زمان است، نه فقط زمان ما. در هر زمان، طبقه خواص، چگونه باید عمل بکنند که به وظیفه شان عمل کرده باشند؟ این که گفتیم اسیر دنیا نشوند، یک کلمه است. چگونه اسیر دنیا نشوند؟ مثال ها و مصداق هایش چیست؟ عزیزان من، حرکت در راه خدا، همیشه مخالف دارد. اگر یک نفر از همین خواصی که گفتیم، بخواهد کار خوب انجام بدهد، کاری را که باید انجام بدهد -اگر بخواهد انجام دهد-، ممکن است 4 نفر دیگر از همین خواص پیدا بشوند، بگویند آقا مگر تو بی کاری؟ مگر دیوانه ای؟ مگر زن و بچه نداری؟ چرا دنبال این طور کارها می روی؟ کما اینکه در دوره مبارزه می گفتند. خواص باید بایستند، یکی از لوازم مجاهدت خواص، همین است که در مقابل حرف ها و ملامت ها بایستند. بدیهی است، مخالفین تخطئه می کنند، بد می گویند، تهمت می زنند.

14 نکته به کسانی که به روحانی رای ندادند

| شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۲۲ ب.ظ | ۰ نظر

14 نکته به کسانی که به روحانی رای ندادند

1/ برای حضور پرشور مردم در انتخابات به یکدیگر تبریک بگوئیم و نگذاریم شیرینی مشارکت حداکثری کمرنگ شود.

 2/ تأکید بر به سنگ خوردن پیش بینی های رسانه های غربی و بی اعتبار سازی آنان و برجسته کردن آزادی بیان در رسانه های ایران به ویژه رسانه ملی

3/ به طرفداران حسن روحانی تبریک صمیمانه بگویئم و تاکید کنیم که در حکومت مردم سالاری دینی رای مردم محترم است.

4/ به دیگران اطمینان دهید که با وجود قانون اساسی، رهبر انقلاب، و مسئولان دلسوز، امکان خدشه در رای مردم وجود ندارد.

5/ خیری که در رای آوردن حسن روحانی مشهود به نظر می‌رسد این است که مردم حامی اصلاح طلب به علت اتفاقات 88 به انزوا رفته  و کمی از نظام فاصله گرفته بودند با روی کار آمدن حسن روحانی این قشر با امید بیشتری به نظام بازگشتند و ناخودآگاه مجبورهستند که نظام را قبول و همکاری لازم را با بدنه نظام داشته باشند چرا که باید برتری خود را نسبت به جریان اصولگرایی نشان دهند.عده ای دیگر که شبهه تقلب و دیکتاتوری نظام را در سال 88مطرح و شبهه انتخابات آزاد را در این دوره دنبال می‌کردند تیرشان با رای مردم به سنگ خورد و نظام اسلامی ایران، آزادی بیان خود را برای همگان نمایان کرد.

6/ یادمان باشد این پیروزی اصلاح طلبان به خاطر برتری گفتمان بودن آنان نیست بلکه به خاطر انشقاق و عدم اتحاد اصول گرایان است.

7/ حرف هایی از قبیل: مردم ما اشتباه کردند!، اکثریت عوام هستند! و... را در هر جایی بیان و برای هر شخصی بیان نکنیم.

8/ یادمان باشد مردم با امید به  فرار از این وضعیت اقتصادی موجود به دنبال صدایی متفاوت می‌گشتند، که این صدا را هر کسی  مینواخت احتمال پیروزی او زیاد بود. بنابراین مردم نه بخاطر گفتمان اصلاح طلبان بلکه به نشانه اعتراض به وضعیت اقتصادی موجود به روحانی رای دادند برای اثبات این قضیه  می‌توانید از افرادی که به حسن روحانی رای دادند بپرسید که برنامه کاندیدای شما  برای رفع مشکل اقتصادی چیست؟!

9/ تجربه تاریخی نشان داده که گروهی که در قدرت است به علت بالا بودن امکانات اکثر اوقات دچار سردرگمی، دودستگی و اختلاف، نبود خلاقیت، ندیدن مشکلات کوچک و مشغول شدن به فرعیات می‌شود. بنا براین باید قبول کنیم که جریان مخالف اصلاح طلبی نتوانست به نحو احسن از موقعیت خود استفاده کند.

10/ نباید زیاد نگران بود چرا که باز تجربه نشان می‌دهد که گروهی که از قدرت به انزوا می‌رود برای برگشتن به حالت قبلی مجبور به اتحاد و یکرنگی با زیر مجموعه‌ها و انشعاب های خود می‌شود و برای این کار از تمام ظرفیت‌ها و خلاقیت های خود استفاده می‌کند. بنابریاین پیش بینی می‌شود در چهار‌ سال یا هشت سال دیگر، جریانی متفاوت از جریان اصلاح طلبی روی کار بیاید، همانطور که در دوره قبلی این اتفاق افتاد.

 

11/ بهترین اقدام مهم بدنه افراد مذهبی در این شرایط ایجاد همدلی بین مردم و نشان دادن جمهوریت مشروعیت  نظام با محوریت رهبر معظم انقلاب است.

 

12/ تلاش برای فضا سازی مناسب و چیدن آجرهای اصیل اسلام ناب محمدی از طریق ابزارهای هنری.

 

13/ قدرتمند کردن شبکه توزیع آثار هنری و همچنین بستر سازی برای  رسانه های (دیداری نوشتاری شنیداری) قدرتمند.

 

14/ پرهیز از تنش و جدل با طرفداران دیگر کاندیدا و گوش سپردن کامل به نکات مدبرانه رهبر معظم انقلاب در روزهای آینده.

.....................................................................................................................................................

جوابی به کسانی میگویند اگر به فلانی رای میدادید روحانی رئیس جمهور نمی‌شد،و میگویند که شما باید به جای تکلیف به نتیجه فکر میکردید!

مردم هم نگاه کنند و اصلح را انتخاب کنند… شما تلاش خود را بکنید؛ مشورت خود را بکنید؛ از کسانى که فکر مى‌کنید مى‌توانند شما را راهنمایى کنند، راهنمایى بخواهید؛ به هر نتیجه‌اى که رسیدید، عمل کنید و رأى بدهید؛ اجر شما را خداى متعال خواهد داد. ما مأموریم که به آن‌چه مى‌فهمیم و به آن‌چه تکلیف الهى تشخیص مى‌دهیم، عمل کنیم؛ مطابق با واقع شد یا نشد، اجر ما محفوظ است. اجر کسى که عامل به تکلیف است، پیش خداى متعال محفوظ است.» (بیانات امام خامنه ای در تاریخ۸۴/۰۳/۰۳)

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۵ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۲۲

حتما گوش بدید

| سه شنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۳۲ ب.ظ | ۰ نظر

165کلیپ شنیدینی از رهبری

پایگاه (شهید آوینی) نوشت:

به ادامه مطلب بروید

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۲ اسفند ۹۱ ، ۱۲:۳۲

نظر مثبت رهبری در مورد موسیقی

| چهارشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۱، ۰۵:۲۹ ق.ظ | ۰ نظر

 

نظرمثبت امام خامنه ای در مورد موسیقی

 

این سخن از کیست؟

(از دیرباز موسیقی های آموزنده و معنا دار هم بوده است ؛ موسیقی ای که برای گوش سپردن به آن ، انسان عارف واقف خردمند ، می تواند بلیط تهیه کند ، در سالن اجرای کنسرت بنشیند و ساعتی ، از آن لذت ببرد. در غرب موسیقی هایی که گاهی یک ملت را نجات داده و گاهی یک مجموعه ی فکری را به سمت صحیحی هدایت کرده ، کم نبوده است... بنده آدمی نیستم که اگر موسیقی حرام نواخته شد بنشینم و به آن گوش بسپارم. آن چه در این مقوله، حرام بوده هنوز هم حرام است

 ادامه همین مطلب

الف)دکتر شریعتی

ب)استاد شجریان

ج)لودویگ ون بتهوون

د)بوهان سپاسین باخ

ه) امام خامنه ای

 

زیاد فکر نکنید گزینه صحیح آخر یعنی امام خامنه ای در سال ۱۳۷۵ است. شاید شنیدن این سخنان از زبان رهبری برای برخی افراد کمی سخت باشد چرا که دشمنان تمام قدرت خود را تجهیز کرده اند که با رسانه هایشان چهره ای دیگر از رهبر معظم انقلاب ایران به تصویر کشند و نگذارند که جهانیان با دیدگاه های نائب امام زمان(عج) این دانشمند حکیم و فرزانه  آشنا شوند چرا ک خوب میدانند که اگر دیدگاه‌های رهبر ایران در جهان گسترش یابد، تمام فطرت های آگاه و تشنه را به سوی خود میکشاند

متأسفانه حتی رسانه های داخلی هم به جای پرداختن به سخنان رهبر معظم انقلاب در هیاهوی حزب گرایی و دعواهای سیاسی در حال درگیری هستند.

 

...............................................................................................................................................................

بعد نوشت:

* از تمامی وبلاگ نویسان و اصحاب رسانه خواهشمندم که این بیانات را در فضای مجازی و در فضای جامعه گسترش دهند.

*برای دیدگاهای کمتر شنیده شده رهبری به وبلاگ(چهره واقعی امام خامنه ای)رجوع کنید.

حتما به ادامه مطلب هم مراجعه نمائید.

 

بروید نه، برویم

| سه شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۱، ۰۵:۴۱ ق.ظ | ۰ نظر

بروید نه، برویم

امام خامنه ای(ع):

فرق رهبر وآدرس دهنده این است که آدرس دهنده، مى‌گوید براى رسیدن به فلان جا، از این راه بروید، چند کیلومتر را طى کنید، بعد بپیچید، تا به فلان مقصد برسید. این، آدرس دادن وراهنمایى کردنِ از دور است. رهبر، آن کسى است که وقتى مىگویند چشمه ومرکز مقصود کجاست، دست طرف را مى گیرد، مى گوید برویم. این، رهبر است. رهبر ما هم که رهبر شد، این طورى شد.... امام، منتظر کسى نماند ورفت. خاصیت این «برویم»، آن است که مردم دنبال آدم بیفتند...امروز، رهبرى روحانیت به این است که به مردم بگوید «برویم»؛ نگوید «بروید».

دیدار با روحانیون یزد۲۹/۸/۶۳

عمارها، کمی هم اتوبوس سوار شوید

| يكشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۱، ۱۲:۲۳ ب.ظ | ۰ نظر

"عمارها"، کمی هم اتوبوس سوار شوید

 

این روزها به افرادی که با روشنگری های خود مردم را آگاه می‌کنند در اصطلاح "عمار" می‌گویند. در این میان شاید افرادی نیز بیشتر مطرح شده باشند، افرادی که با سخنان گیرا و موضع گیری های به موقعشان، نقش مهمی در جریان های فکری جامعه ایجاد می‌کنند.

همه ما بر این امر واقفیم که برگزاری سخنرانی ، شرکت در همایش‌ها می‌تواند در گفتمان سازی انقلابی مفید باشد اما آیا همین حد کافی است!

تا کنون این گفتمان سازی  چقدر در سطح جامعه فراگیر شده است؟

چه افرادی باید این گفتمان و نظریه ها را اجرایی کنند؟

نحوه اجرایی کردن این گفتمان سازی باید از چه راهکارهای هنری صورت بگیرد؟

اگر شهدای ما الگوی ما هستند، با نگاهی به سیره عملی شهدا به این نکته می‌رسیم که یکی از علل پیروزی جوانان ایرانی در هشت سال دفاع مقدس، اخلاص فرمانده هان و همقدم شدن آنان با سربازان در خط مقدم بوده است. به طوری که یک فرمانده در عین حالی که وظیفه فرمانده بودن خود را به خوبی انجام می‌دهد و راهبرد های جنگ را برای سربازان و افسران خود تبیین می‌کند، همزمان بندهای پوتین های خود را محکم می‌بندد و پا به پای افسران به خط مقدم میشتابد.

آیا این روزها  فرماندهان جنگ نرم یا همان "عمارها"  تنها ایده پردازی می‌کنند و یا اینکه در خط مقدم جبهه هم مشغول فعالیت هستند؟

آیا فرماندهان امروز مثلا وقتی می‌گویند که در حوزه سینما کم کاری شده است با خود اندیشیده اند که خودش  و یا حتی شاگردانش چند فیلم یا سریال تولید کرده اند؟

آیا فرماندهان امروز وقتی با تحقیق و تفحص به این نتیجه میرسند  که یکی از اهداف دشمن نوجوانان و تهاجم فرهنگی در مدارس است تا کنون خودشان در مدارس حضور فیزیکی یافته اند که هم از نزدیک شاهد این نفوذ باشند و هم کاری انجام داده باشند و  یا اینکه تنها به ایده پردازی می‌پردازند و این وظیفه را به دوش دیگران می‌سپارند؟!

آیا فرماندهان بغر از سر زدن به دانشگاه‌ها و همایش ها، از اتوموبیل خود پیاده می‌شوند تا کمی هم از اتوبوس و مترو استفاده کنند و با تبلیغ چهره به چهره،  هم  مشکلات مردم را از نزدیک لمس کنند وهم تاثیر گذار باشند؟!

شاید برخی بگویند ما وظیفه‌ ما تنها روشنگری است و این حضور فیزیکی دور از شأن ما است چرا که با حضور فیزیکی وقتمان تلف میشود و از مطالعه و تحقیق  و شرکت در همایش ها جا می‌مانیم.ما برای افسران خط را روشن میکنیم دیگر تکلیف نداریم تا آن کارها را اجرایی کنیم، این ها وظیفه افرادی دیگر است!

این افراد تا کنون پرسیده اند که پس چه کسی باید نظریه های زیبایشان را اجرا کند؟ نکند انتظار دارند افرادی که اصلاً وقت برای مطالعه نمی‌گذارند وحوصله تحقیق را ندارند و به عنوان سیاهی لشگر گفتمان آنان را اجرایی کنند!؟

تا حالا فکر کرده ایم که ما چقدر ایده ها و نظریه های بسیار جالب و بکری در موضوع ترویج سبک زندگی اسلامی داریم که تا کنون اجرایی نشده است.

به زبان ساده ترشاید مشکل این باشد که ما عمارهای "حرف بزن" بسیار داریم که انصافا ایده های عالی و نابی دارند اما عمار "خط شکن" کم داریم.

مشکل ما کمبود افرادی هستند که بدون هر گونه منیت  در کنار مطالعه و روشنگری، فارغ از هرگونه حمایتی ، به وسط میدان بیاید، فیلم بسازد، با مردم در کوچه و خیابان و اتوبوس و مترو صحبت کند، تراکت پخش کند، به مدارس برود  و در فضای مجازی فعالیت کند و....

تا کنون با خودمان فکر کردیم که اگر حوزه های علمیه در کنار درس و بحث، ساعت آخر کلاس خود را بجای درس به خیابان بیایند و به طور صحیح و هنری تبلیغ اسلام را به صورت گروهی انجام دهند چه اتفاقی می افتد؟

تا کنون با خودمان فکر کرده ایم که فلان سخنران و یا مداح معروف، اگر هفته ای یکبار خود و پا منبری های خود را مامور کند که مثلا فلان برگه کاغذ را که حاوی مطلب غنی است را بین مردم توزیع کنند چه اتفاقی می‌افتد؟

تا کنون فکر کرده‌ایم که اگر پایگا های بسیج به جای ایست و بازرسی  به مردم محله خود گل و بسته فرهنگی هدیه بدهند چه اتفاقی می‌افتد؟

آیا نمیتوانیم در حد وسع خود چند مطلب خوب به همراه یک هدیه مختصر به مغازه دار محلمان یا بچه همسایه‌یمان یا راننده اتوبوس مسیرمان و یا هر کس دیگری بدهیم؟!

تا کنون صرفاً برای انجام کار تبلیغی مثل پخش کردن بلوتوث پخش کردن نشریه های تک برگی و یا حتی امر به معروف کردن صحیح از خانه به بیرون رفته ایم؟

البته تمام این کارها را هم میتوان به صورت شخصی و خارج از چارت سازمانی و آموزشی انجام داد اما  یا شأن خ.د را اجل از این کارهای میدانی می‌دانیم  یا تبلی می‌کنیم یا اهمیت و اجر و اثر این اقدامات را نمی‌دانیم.

امام خامنه ای(ع):

فرق رهبر وآدرس دهنده این است که آدرس دهنده، مى‌گوید براى رسیدن به فلان جا، از این راه بروید، چند کیلومتر را طى کنید، بعد بپیچید، تا به فلان مقصد برسید. این، آدرس دادن وراهنمایى کردنِ از دور است. رهبر، آن کسى است که وقتى مىگویند چشمه ومرکز مقصود کجاست، دست طرف را مى گیرد، مى گوید برویم. این، رهبر است. رهبر ما هم که رهبر شد، این طورى شد.... امام، منتظر کسى نماند ورفت. خاصیت این «برویم»، آن است که مردم دنبال آدم بیفتند...امروز، رهبرى روحانیت به این است که به مردم بگوید «برویم»؛ نگوید «بروید».

دیدار با روحانیون یزد۲۹/۸/۶۳

.....................................................................................................................................................

پ.ن:

ضمن احترام ویژه برای تمام عمارهای انقلابی یاد آور میشوم این متن هیچ اشاره ای به شخصی خاص ندارد. 

نمونه ای از حضور خود جوش طلبه ها در ورزشگاه آزادی را اینجا بخوانید.

 

7 نکته از سخنان پدرانه رهبر انقلاب:

چرا رهبر انقلاب ادامه سوال از رئیس جمهور را صحیح ندانستند؟

با توجه به عبارت "تقاضا" آن هم در یک سخنرانی و نه در قالب نامه، هیچ بار قانونی و الزامی برای طراحان سوال از رئیس جمهور در متوقف کردن این کار به وجود نمی‌آید. هرچند اگر هم این تقاضا به صورت دستور و یا حکم هم مطرح میشد امری طبیعی و عقلانی بود که رهبر انقلاب در چارچوب قانون بتواند از اقدامی که باعث بر هم زدن نظم عمومی میشود جلوگیری کند و نگذارند که برخی به جای بر طرف کردن مشکلات مردم، محیطی را برای عقده گشایی فراهم کنند.

برای دیدن متن کامل مطلب به ادامه مطلب مراجعه نمائید

مروری بر سخنان رهبری پیرامون و پرهیز از اختلاف و وحدت مسئولین:

اتحاد بین مردم و مسئولین، پرکاربردترین کلید واژه رهبری


رهبر معظم انقلاب: اختلاف نظر نباید نشان‌دهنده اختلاف مسؤولان باشد. چرا؟ چون مردم را مأیوس و نگران و دشمن را خوشحال مى‌کند.


به دنبال شکست های پی در پی غرب در مقابل جهان اسلام و سرخوردگی حاکمان غربی در مقابل با ملت ها این روزها دشمنان قسم خورده اسلام ،تنها راه نجات خود را ایجاد اختلاف بین مسئولین و ایجاد شکافت میان مردم و مسئولین در ایران می بینند، لذا به وسیله رسانه های خود به دنبال تشویش اذهان عمومی هستند. در این میان گاهی اوقات برخی از مسئولین و اصحاب رسانه داخلی، آگاهانه یا غیر آگاهانه با اظهارات و رفتار خود آتش این اختلافات را شعله ور می مایند و خشنودی دشمن را رقم میزنند.

در این میان تنها راه نجات توجه به توصیه های پدرانه رهبر معظم انقلاب است که عدم توجه به این نکات مشکلاتی بسیاری را برای ملت و مسئولین به وجود می آورد.

با اندکی تامل در سخنان رهبری در عمر 30 ساله انقلاب میتوان دریافت که بیشترین تاکید ایشان بر حفظ وحدت و همبستگی میان مردم و مسئولین و اجرای کامل قانون است که در ادامه گلچینی از سخنان رهبری پیرامون این موضوع را مرور می کنیم:

برای تمام مطلب به ادامه مطلب مراجعه نمائید


بازخوانی سخنان رهبری پیرامون امر به معروف و نهی از منکر

چرا برداشتن یک زباله در پارک را امر به معروف نمی دانیم؟!


 چند درصد از افراد جامعه وقتی نام نهی منکر را می‌شنوند تنها به یاد تذکر به یک خانم بدحجاب نمی‌افتند؟!!!



تمامی مسلمانان میدانند که فریضه امر به معروف و نهی از منکر مانند دیگر واجبات انسان مثل نماز و روزه بر آنان واجب است، اما متأسفانه این فریضه به صورت فراگیر در جامعه گسترش پیدا نکرده است.

شاید علت اصلی این مهجوریت ضعف در شناخت این فریضه است. حال سخنان رهبر معظم انقلاب را پیرامون این واجب بررسی میکنیم.

ایشان در خطبه هاى نماز جمعه تهران‏  که در تاریخ 25/9/79 برگزار شد می‌فرمایند:

«بخش دیگرى که باز آن را مختصر عرض مى‏کنم - که مربوط به عموم مردم است - در درجه اوّل عبارت است از امر به معروف و نهى از منکر در مسائل اجتماعى. البته در مسائل فردى، تقوا بسیار زیاد مورد توصیه امیرالمؤمنین است؛ اما در زمینه مسائل اجتماعى شاید هیچ خطابى به مردم شدیدتر، غلیظتر، زنده‏تر و پُرهیجان‏تر از خطاب امر به معروف و نهى از منکر نیست.

امر به معروف و نهى از منکر، یک وظیفه عمومى است. البته ما باید تأسّف بخوریم از این‏که معناى امر به معروف و نهى از منکر درست تشریح نمى‏شود. امر به معروف، یعنى دیگران را به کارهاى نیک امر کردن. نهى از منکر، یعنى دیگران را از کارهاى بد نهى کردن. امر و نهى، فقط زبان و گفتن است. البته یک مرحله قبل از زبان هم دارد که مرحله قلب است و اگر آن مرحله باشد، امر به معروفِ زبانى، کامل خواهد شد. وقتى که شما براى کمک به نظام اسلامى مردم را به نیکى امر مى‏کنید - مثلاً احسان به فقرا، صدقه، راز دارى، محبّت، همکارى، کارهاى نیک، تواضع، حلم، صبر - و مى‏گویید این کارها را بکن؛ هنگامى که دل شما نسبت به این معروف، بستگى و شیفتگى داشته باشد، این امر شما، امر صادقانه است.

وقتی کسی را از منکرات نهی می کنید مثلا ظلم کردن، تعرض کردن،تجاوز به دیگران، اموال عمومی را حیف و میل کردن، دست درازی به نوامیس مردم، غیبت کردن، دروغ گفتن، نمامی کردن، توطئه کردن، علیه نظام اسلامی کار کردن، با دشمن اسلام همکاری کردن و می‌گویید این کارها را نکن، وقتی که در دل شما نسبت به این کارها بغض وجود داشته باشد، این نهی، یک نهی صادقانه است و خود شما هم طبق همین امر و نهی تان عمل می کنید.اگر خدای نکرده دل با زبان همراه نباشد، آنگاه انسان مشمول این جمله می شود که «لعن الله الامرین بالمعروف التارکین له ».کسی که مردم را به نیکی امرمی کند، اما خود او به آن عمل نمی کند; مردم را از بدی نهی می کند، اما خوداو همان بدی را مرتکب می شود; چنین شخصی مشمول لعنت خدا می شود; این چیزخیلی خطرناکی خواهد شد.»

رهبر معظم انقلاب در ابتدای فرمایشات خود امر به معروف و نهی از منکر را مربوط به عموم مردم می‌دانند در حالی که بسیاری از افراد و رسانه ها این فریضه را تنها به مسئولین و ستاد امر به معروف و نهی از منکر ارجاع می‌دهند و مسئولیت این فریضه با ارزش و شیرین را از سر خود باز می‌دارند.

ایشان در ادامه برای نشان دادن اهمیت امر به معروف و نهی از منکر  هیچ خطابی را شدیدتر، غلیظتر، زنده‏تر و پُرهیجان‏تر خطاب امر به معروف و نهى از منکر نمی‌دانند.

 رهبر معظم انقلاب این فریضه را زنده و پر هیجان معرفی می‌کنند این بدان معناست که هیچ گاه امر به معروف و نهی از منکر کهنه نمی‌شود و همیشه زنده می‌ماند و حتی اثر آن هم همیشه زنده و پویا است. و اینکه رهبر می‌فرمایند پر هیجان، شاید بدین معناست که فردی که این فریضه را انجام می‌دهد، هیچ گاه از انجام دادن آن خسته نمی‌شود چرا که از لحاظ روانی قدمی را برای اصلاح فرد که در نهایت به اصلاح جامعه منجر می‌شود برداشته است.

در ادامه رهبر معظم انقلاب از این مسئله ابراز تأسف می‌کنند که معنای امر به معروف و نهی از منکر به درستی تشریح نشده است. چرا که به فرموده خود آقا که در سخنانی دیگر فرمودند: «تا می گوییم نهی از منکر، فورا درذهن مجسم می شود که اگر یک نفر در خیابان رفتار و لباسش خوب نبود، یکی باید بیاید و او را نهی از منکر کند; فقط این نیست. این جز دهم است. نهی از منکر در همه زمینه های مهم وجود دارد. مثلا کارهایی که افراد توانادستشان می رسد و انجام می دهند; همین سو استفاده از منابع عمومی; همین رفیق بازی در مسائل عمومی کشور، در باب واردات، در باب شرکتها و در باب استفاده از منابع تولیدی و غیره..

حال باید ببینیم واقعا تا نقطه مطلوب چقدر فاصله داریم . چند درصد از افراد جامعه وقتی نام امر به معروف و نهی منکر را میشنودند یاد یک خانم بدحجاب نمی‌افتند؟!

چند درصد از مردم جامعه دعوت به محبت بین دو فرد را امر به معروف می‌دانند؟

چند درصد از مردم جامعه تواضع کردن را امر به معروف میدانند؟

چند درصد از مردم جامعه همکاری در مسائل مختلف اجتماعی و خانوادگی را امر به معروف میدانند؟

چند درصد از مردم فرستادن یک بلوثوت و یا هدیه دادن یک کتاب ارزشی به هموطن خود را امر به معروف می‌دانند؟

چند درصد از مردم جامعه پشت چراغ قرمز ایستادن را امر به معروف میدانند؟

چند درصد از مردم جامعه برداشتن یک زباله در پارک یا کوه را امر به معروف می دانند؟

چند درصد از مردم جامعه خاموش کردن یک لامپ اضافه را امر به معروف میدانند؟

چند درصد از مردم جامعه جلوگیری از غیبت یک نفر را نهی از منکر میدانند؟

چند درصد از مردم جامعه جلوگیری از اتلاف نان را نهی از منکر می‌دانند؟

 چند درصد از همین افرادی که این اقدامات را امر به ممعروف و نهی از منکر می دانند، به قول رهبر معظم انقلاب دل و زبانشان یکی است و مورد لعن خدا قرار نمیگیرند؟

به امید فراگیر شدن و چشیدن این فریضه شیرین در کام مردم مسلمان جهان.

عکس/من بهترین اتومبیل جهان هستم

| پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۱، ۰۷:۰۶ ق.ظ | ۱۳ نظر

  من بهترین اتومبیل جهان هستم

تا به حال تا این اندازه هوادار نداشتم...

تا به حال اینقدر گل باران نشده بودم...

تا به حال اینقدر در فشار جمعیت قرار نگرفته بودم ...

تا به حال اینقدر صدای مداوم تپش های قلب را نشنیده بودم...

تا به حال به ذهنم هم خطور نمی کرد که با قطرات اشک شسته شوم...

چه افتخاری از این بالاتر که من نائب امام زمان(عج) را حمل می کنم....

حالا من بهترین اتومبیل جهان هستم...

 

استقبال پرشور مردم بجنورد از مقام معظم رهبری

استقبال پرشور مردم بجنورد از مقام معظم رهبری

لازم نیست حتما ضریح پنجره ای شکل باشد

گاهی اوقات اتومبیل هم می تواند ضریح شود.

ضریحی که خیلی ها دستشان نرسید

اما دلشان گره خورد با دل مولا

استقبال پرشور مردم بجنورد از مقام معظم رهبری

 

سفر رهبر معظم انقلاب به خراسان شمالی

 

اگه گفتی؟!!

| سه شنبه, ۵ مهر ۱۳۹۰، ۱۲:۴۸ ب.ظ | ۲۰ نظر

اگه گفتی؟!!

اگه گفتید این جملات رو کی گفته؟

به مادرت گفته ام در این باره برایت نامه ای بنویسد.او عشق را بهتر از من میشناسد و او برای یکدلی شایسته تر از من است. کار تو بس دشوار است ، این را میدانم بروی صحنه جز تکه ای از حریر نازک چیزی بدن تورا نمیپوشاند ، بخاطر هنر میتوان لخت و عریان روی صحنه رفت و پوشیده تر و باکره تر بازگشت اما هیچ چیز و هیچ کس دیگر در این جهان نیست که شایسته آن باشد که نختری ناخن پایش را بخاطر او عریان کند. برهنگی بیماری عصر ماست و من پیرمردم و شاید حرفهای خنده آورمیزنم اما به گمان من تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریانش را دوست میداری. بد نیست اگر اندیشه ی تو در این باره مال ده سال پیش باشد مال دوران پوشیدگی. نترس این ده سال تورا پیر نخواهد کرد به حر حال امیدوارم تو آخرین کسی باشی که تبعه جزیره لختی ها میشود.

الف)فرانسیس بیکن

ب)امام خمینی (ره)

ج)دکتر شریعتی

د)چارلی چاپین

حالا اگه گفتبد این جملات برای کیست؟

«چند اثر معروف «چارلی چاپلین» را دیدم و قلباً به این مرد  ارادت پیدا کردم. دیدم حقیقتاً کار عظیمی که این مرد کرده، مگر در قالبی به جز قالب هنر ممکن بود؟ با کدام زبانی می‌شود مضمونی را که در «عصر جدید» یا «دیکتاتور بزرگ» است، بیان کرد؟او بلا این بیان هم خودش فیلم ها را کار گردانی کرده، هم در آنها ایفای نقش پرداخته و هم نویسنده فیلمنامه بوده است،واقعا در اوج است»

الف)میل گیبسون

ب) مجید مجیدی

ج)آقای خامنه ای

د) آلفرد هیچکاک

 

عشقولانه ترین نامه

| پنجشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۰، ۰۱:۳۴ ب.ظ | ۳۰ نظر
این نامه عاشقانه کدام شخصیت است؟

همسر عزیزم؛

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم؛ در این مدتی که مبتلا به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم، متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه‌ی قلبم منقوش است.

 عزیزم؛ امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. (حال) من با هر شدتی باشد می‌گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمده، خوش بوده. الآن در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتاَ جای شما خالی است. فقط برای تماشای شهر و دریا، خیلی منظره‌ی خوش دارد.

 صد حیف که حبوب عزیزم، همراهم نیست که این منظره‌ی عالی به دل بچسبد. به هر حال امشب، شب دوم است که منتظر  کشتی هستیم. از قرار معلوم و معروف یک کشتی فردا حرکت می‌کند... . خیلی سفر خوبی است. جای شما خیلی خیلی خالی است. دلم برای پسرت قدری تنگ شده... . 

                     قربانت...؟ ایام عمر و عزت مستدام 

 

الف)دکتر شریعتی

ب) هدیه تهرانی

ج)احمد شاملو

د)امام خمینی(ه)