باید کاری کرد

وبگاه شخصی حسن عبدالصمد

باید کاری کرد

وبگاه شخصی حسن عبدالصمد

۵۲ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

فضای مجازی چگونه ادراک انسان ها راتغییر میدهد؟

| يكشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۱۳ ق.ظ | ۰ نظر

 

محمد حسن عبدالصمد، کارشناس حوزه علوم شناختی و رسانه:

 

فضای مجازی چگونه ادراک انسان ها راتغییر میدهد؟

 

 

 

enlightenedبرای دیدن فیلم این نشست  به لینک زیر مراجعه نمایید
https://www.aparat.com/v/G3kAU

 

enlightenedبرای شنیدن فایل صوتی این نشست به لینک زیر مراجعه کنید

https://bayanbox.ir/info/8721232839682393128/%DB%B2%DB%B8%DB%B1

 

enlightenedبرای دیدن متن این نشست به ادامه مطلب مراجعه نمایید

"پیوست فرهنگی" حلقه گمشده فضای مجازی کشور

| يكشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۰۹ ق.ظ | ۰ نظر

 

محمد حسن عبدالصمد: 

"پیوست فرهنگی" حلقه گمشده فضای مجازی کشور

 

 

 

مشکل از آنجا است که احساس میکردیم همینکه زیر ساخت یک پیام رسان داخلی باشد دیگر مشکلات حل میشود اما نکته آنجا است که ذات و فلسفه پیدایش یک پیام رسان یا شبکه اجتماعی متناسب با نیاز ها و اهداف سازنده تاسیس شده است و طبیعی است که نیاز ها و اهداف دنیای غرب در بسیاری موارد با نیاز ها و اهداف  ما متفاوت است. برای نمونه الگوریتم و زیست مصرف در اینستاگرام مبنی بر "دیده شدن به هر قیمتی و "هدف وسیله را توجیه میکند" است. بدین منظور که کاربر هر چه قدر محتوای ساختار شکنانه و غیر معمول و معقول تولید کند، بیشتر دیده میشود.
 

برای دیدن متن کامل یادداشت ادامه مطلب را کلیک نمایید

رابطه محرم و افزایش تاب‌آوری فـردی و اجتـماعی

| سه شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۱۶ ق.ظ | ۰ نظر

 

رابطه محرم و افزایش تاب‌آوری فـردی و اجتـماعی

 

 


یکی از موضوعات متاثر از علوم شناختی بحث "تاب آوری" است". شاید دیده باشید افرادی در محیط بسیار نامساعد میتوانند به موفقیت هایی دست پیدا کنند. این افراد با وجود عوامل مداخله گر در جهت روند عادی زندگی، "مقاومت" میکنند، "صبوری" به خرج میدهند و با "ابتکار عمل" بهترین تصمیم را میگیرند. در مقابل افرادی وجود دارند که با کمترین موانعی دچار استرس و بحران خواهند شد.

 درگیر شدن جوامع امروزی با مسائل پیچیده در حوزه های مختلف، ضرورت تاب اوری برای هر فرد، خانواده و اجتماع را دو چندان کرده است. به طبع کشوری که مردم جامعه آن، از تاب آوری بیشتری برخوردار باشند میتوانند تهدیدات و بحران ها را به فرصت تبدیل کرده و با سرعت بسیار زیادی به پیشرفت های مختلفی دست پیدا خواهند کنند.

به طور خلاصه میتوان گفت ویژگی هایی مانند قدرت تحلیل، مهارت حل مسئله، صبوری، مدیریت تصمیم و انتخاب، مسئولیت پذیری،همدلی، اعتماد به نفس، عدم تصمیمات احساسی صرف و مدیریت بحران از جمله ویژگیهای افرادی است که دارای تاب آوری بالا هستند.

شاید بتوان گفت اصلی ترین و مهمترین ویژگی که پایه و اساس تاب آوری می باشد موضوع" صبر" است. سوال اساسی این است که چه عواملی باعث افزایش صبوری و یا بی صبری در افراد خواهد شد؟

برای روشن شدن این موضوع می توانیم نگاهی بیندازیم به  آیه 155 سوره بقره که میفرماید: وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ

ما بطور حتم و بدون استثناء همگى شما را یا با خوف و یا گرسنگى و یا نقص اموال و جانها و میوهها مىآزمائیم، و تو اى پیامبر صابران را بشارت ده.

با اندک نگاهی به اتفاقات و بحران های مختلف در سال های اخیر میتوان دریافت که افراد و یا جوامعی که در بحران ها میتوانند با امید به آینده بر مشکلات فائق آیند، جوامعی هستند که عنصر "صبر" در آنان تقویت شده است.

بدون شک فردی که  نگاه صرف مادی دارد و اصالت "لذت و سود" را مبنای خود قرار داده است، به محض ورود بحران در زندگی و یا از دست دادن موقعیت و یا ثروت خود، نمی تواند به دستگیره ای دیگر چنگ بزند؛ بنابراین دچار آشفتگی و ناامیدی خواهد شد.

اما فردی که که نگاه صرف مادی ندارد و به "رضای خدا" راضی است،به"معاد" ایمان دارد و میداند که خداوند حکیم نگهبان اوست، خداوندی که "قادر" به حل تمام مشکلات است، خداوندی که حتی "سیئات را به حسانت" تبدیل میکند، خداوندی که "حکیمانه" و "مهربانانه" اتفاقات را برای انسان رقم میزند،  اگر دچار بحران شود، با روحیه ای پرامید، نه تنها دچار اختلال در افکار و رفتار نخواهد شد، بلکه به دنبال بهترین تصمیم برای حل مسئله است.

و حتی مفهوم خود کنترلی که در ادبیات دینی با عنوان «تقوا» یعنی مدیریت بر نفس عنوان میشود. خود یکی از عوامل بسیار مهم در خود مدیریتی و افزایش تاب آوری است.

بدون شک داشتن روحیه "هر چه از دوست رسد نیکوست!" و  اعتقاد به این مهم میتواند باعث  آرامش و صبر انسان و تاب آوری بیشتر او شود.

به عبارتی دیگر انسانی که "ایمان به غیب الهی" نداشته باشد، بدون شک در بحران ها نمی تواند تاب آوری مناسبی داشته باشد.

به عنوان مثال در جامعه ای که اصالت لذت و سود را مبنای خود قرار داده است، به محض شنیده شدن کم بودن فلان کالا، همه مردم بدون در نظر گرفتن مصلحت جامعه و حتی افراد نزدیک خود، به فروشگاه های هجوم می آورند و برای به دست آوردن جنس مورد نظر از هر وسیله ای استفاده می نمایند، و حتی به تعداد زیاد بیش از نیاز خود جنس را انبار و احتکار میکنند. این افراد با وجود دیدن افرادی که به آن جنس نیاز دارند هیچگاه کالای خود را به دیگری واگذار نخواهند کرد. چرا که در سیستم فکری آنان تنها "مادیات" است که دارای "ارزش" است.

یا در کلیپی که ده سال پیش با بازدید میلیونی در چین منتشر شد دیدیم که چطور یک ماشین سنگین یک کودک را با خونسردی تمام زیر میگیرد، و بعد از آن، 21 نفر از کنار این کودک نیمه جان بدون هیچ واکنشی عبور میکنند، که در نهایت یک خانمی پیکر نیمه جان این کودک را از زمین بلند و به دنبال پدر و مادر او میرود! به راستی چه عواملی در یک کشور کمونیست باعث این رفتار غیر انسانی خواهد شد؟ افراد این جامعه با خود میگویند که اگر به این کودک کمک نمایم 10 دقیقه وقتم در طول روز از بین میرود، و اگر ده دقیقه وقتم برود ده دقیقه کمتر کار میکنم؛ و اگر کمتر کار کنم، پول کمتری در طول روز بدست می آورم! بنابراین هیچ دلیلی برای کمک به آن کودک وجود ندارد!

در مقابل جامعه ای را ترسیم کنیم که مردم آن کمک به دیگران را یک "ارزش" تلقی می کنند و "ایثار" و "از خود گذشتگی" را یک "لذت" و عاملی برای "سعادت دنیا و اخرت" خود می دانند. در این جامعه همه برای کمک به یکدیگر سبقت می گیرند. صحنه ای که رگه هایی از آن را در راهپیمایی اربعین به وضوح دیده ایم. در راهپیمایی اربعین مردمی که خود دچار مشکلات اقتصادی فراوانی هستند، پول های خود را پس انداز میکنند تا در اربعین حسینی، پذیرای زائران امام حسین(ع) باشند، با اشتیاق ملتمسانه از آنان میخواهند که برای خوردن غذا و استراحت با لباس خاکی خود به منزلشان بیایند، و نه تنها منت نمی گذارند بلکه به به این کار خود افتخار میکنند! چنین صحنه های ناب و کم یابی در دنیای تکنولوژی مادی زده ای که بر اساس اصالت لذت و سود بنیان شده است، بسیار دیدنی و چشیدنی است. (کلیپ مرتبط)

علت این رفتار، ناشی از "ارزش مشترکی" است که به عنوان یک فرهنگ در میان این افراد حاکم است. چرا که این افراد با این دلیل که زائران مهمان امام حسین(ع) هستند، برای آنان سنگ تمام میگذارند.

یا در اتفاق ناگواری مانند شیوع ویروس کرونا در جهان، به رقم اینکه کشور ایران به محض درگیر شدن زود هنگام و بی تجربگی در مواجهه با این بیماری، بر خلاف بسیاری از کشور های به ظاهر توسعه یافته و با وجود تحریم و مشکلات اقتصادی ناشی از بی تدبیری دولت، توانست مدیریت خوبی را به لطف "روحیه ایثار" و "از خود گذشتگی" کادر درمان و گروه های جهادی در کمک مومنانه به یادگار بگذارد.

به راستی چه عاملی باعث میشود افرادی داوطلبانه و بدون هیچ چشم داشتی لباس مخصوص بر تن کنند و به امور کفن و دفن فوت شدگان کرونایی بپردازند؟(کلیپ مرتبط)

چه عاملی باعث میشود مادری سه فرزند خود را برای حفظ امنیت این کشور 8 سال به جبهه بفرستند و هنوز خود را بدهکار نظام و انقلاب بداند؟(کلیپ مرتبط)

 چه عاملی باعث میشود که جوانان دهه هفتادی با این همه سرگرمی های اغوا گرایانه قرن بیست یک، برای حفظ امنیت و ناموس داوطلبانه  به مدافعان حرم بپیوند؟(لینک)

چه عاملی باعث میشود طلبه ای داوطلبانه از شهری دیگر برای بازسازی خانه های سیل زده کار و درس خود را تعطیل کند و کمر در گل فرو رود تا گره ای از مشکلات هموطن خود بازکند؟ (کلیپ مرتبط)

 این روحیه ایثار و از خود گذشتگی که ثمره یک جامعه با  تاب آوری بالا است، از کجا نشات گرفته است؟    

بر همگان روشن است که یکی از مبنای سیره قرآن و اهل بیت ایثار و از خود گذشتگی است که اوج صحنه های ان در حادثه کربلا  رقم میخورد.

به همین منظور حفظ و زنده نگه داشتنم "سیره حسینی" مساوی "محبت با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا" و افزایش "روحیه ایثار گری" و در نتیجه افزایش "تاب آوری" در اجتماع خواهد شد.

شاید بتوان گفت که راه برون رفت از مشکلات داخلی و مقابله با تحریم های ظالمانه دشمن در امور اقتصادی تکیه بر "سیره حسینی" است. در سیره حسینی مسئولیت پذیری، تکیه بر داخل، امید به آینده و ایثار و از خود گذشتگی موج میزند و بدون شک کشوری که مسئولین و مردم ان دارای این ویژگی های باشند بر همه مشکلات غلبه خواهند کرد. 

به همین منظور بود که رهبر کبیر انقلاب امام خیمنی(ره) در جمله معروف خود فرمودند که این محرم و صفر است که اسلام را نگاه داشته است.

به طور خلاصه اگر مدیریت بحران در صدد ایجاد و حفظ آمادگی جامعه برای پاسخگویی مناسب به حوادث و سوانح است یا اگر می خواهد در مدیریت بحران، سرعت عمل داشته و در حداقل زمان، حداکثر میزان بازسازی را ارائه دهد، باید در موضوع دینداری جامعه هدف خود کار کرده باشد.

شاید برخی از مسئولین از این معادله بی خبر باشند ویا خود را به بی خبری زده اند، اما دشمنان این مرز بوم یعنی آمریکا و صهیونیست که همیشه به دنبال بحران افرینی و آشوب در ایران عزیز بوده اند، به خوبی می دانند که تا زمانی که روحیه ایثار و از خود گذشتگی که ریشه در عاشورا دارد در میان مردم حاکم است، بسیاری از توطئه های آنان خنثی خواهد شد. به همین منظور در سال های متمادی به خصوص در سال اخیر با تمام ترفند های مختلف سعی در کمرنگ شدن شعائر حسینی در ماه محرم شدند.

از طرفی به قول رهبر معظم انقلاب، دشمنان با جریان "تحریف رسانه ای" خود از کتمان و کوچک نمایی واقعیت های موجود و بزرگ نمایی مشکلات مانند شکوه پاسداشت شعائر حسینی، سعی در تغییر دستگاه محاسباتی و افکار مردم دارند، اما با لطف و عنایت اهل بیت بر خلاف پیش بینی دشمنان، در ایام کرونا جلوه ای بی نظیری از عزادارای و تعظیم شعائر حسینی همراه با شور حسینی را به جهانیان معرفی می کنیم.

در پایان بیانات رهبر انقلاب در همین رابطه را که 26/11/98 در دیدار با مداحان اهل بیت ایراد فرمودند را میخوانیم:

اگر حالا انتقال معارف اهلبیت در مجالس روضه‌خوانی و مجالس هیئتها و مانند اینها تحقّق پیدا بکند، این یک ذخیره‌ی تمامنشدنی است. امروز هم که شما ملاحظه میکنید کشور شما، جامعه‌ی شما، زیر فشارهای گوناگون تابآوریِ حیرت‌انگیزی دارد، ما حرفهای اینها را میخوانیم، می‌بینیم، می‌شنویم. تابآوریِ ملّت ایران برای ناظران جهانی حیرت‌انگیز است؛ تعجّب میکنند. این فشاری که غول وحشی آمریکایی وارد میکند، ملّتها[ی دیگر] طاقت یکپنجم این و یکچهارم این را هم ندارند، امّا ملّت ایران محکم ایستاده؛ این بیست‌ودوّمِ بهمنش و قبل از آن [هم] تشییع جنازه‌ی سردار آسمانی‌اش؛ اصلاً همه را متحیّر میکند که این چه ملّت مقاومی است. این به برکت همین معارف اهل‌‌بیت است، به برکت همین مجالس و محافل است، به برکت نام و یاد حسین‌بن‌علی و به برکت نام و یاد فاطمه‌ی زهرا (سلام ‌الله ‌علیها) است."

 

لینک همین مطلب در روزنامه کیهان

http://kayhan.ir/fa/news/197128
http://kayhan.ir/fa/issue/1939/8

 

عبور از بحران کرونا با پیوست اجتماعی

| دوشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۴۱ ق.ظ | ۰ نظر

محمد حسن عبدالصمد: 

عبور از بحران کرونا با پیوست اجتماعی 
 


 

هر پدیده‌ای که انتخاب می‌کنیم بدون شک پیوست‌هایی دارد که باید به آن توجه کنیم. به‌طور نمونه وقتی نوشابه را به‌عنوان نوشیدنی انتخاب می‌کنیم، لازم است به فکر عواقب آن در سیستم ایمنی بدن هم باشیم. وقتی اپلیکیشنی را انتخاب می‌کنیم لازم است به فکر وابستگی و پیوست‌های رسانه‌ای آن باشیم.

اغلب شرکت‌های سازنده کالا و ارائه‌دهنده خدمات به‌منظور سودآوری به دنبال جذب مشتری و بالا بردن استفاده مصرف‌کنندگان هستند و سعی می‌کنند پیوست‌های ذهنی و فرهنگی که در بینش، گرایش و کنش تأثیر می‌گذارند را مخفی کنند؛ و چه‌بسا هدفشان از به‌اصطلاح خدمت‌رسانی، اجرایی شدن همان پیوست‌ها در زیر سایه محصولاتشان است.
جالب است بدانیم بسیاری از محصولات به‌ویژه در حوزه تکنولوژی و پوشاک، بیشتر از آنکه مصرف صرف محصول برای تولیدکننده مهم باشد، اجرایی شدن پیوست‌های آن برای تولیدکنندگان اهمیت دارد و شاید اگر مصرف‌کنندگان به نیت‌های پنهانی تولیدکنندگان پی ببرند، هیچ‌گاه از آن محصول استفاده نکنند.
برای مثال استفاده از نرم‌افزارهای مختلف در فضای مجازی نه به خاطر خدمت‌رسانی به مردم بلکه بیشتر برای بهره‌برداری از اطلاعات کاربران و ذائقه شناسی، در جنگ قدرت استفاده می‌شود، درحالی‌که اکثر کاربران این موضوع را توهم توطئه می‌نامند!
گاهی اوقات هم برخی اتفاقات مانند بیماری کرونا پیوست‌هایی دارد که شاید کمتر به آن توجه شود. اینکه پیوست‌های کرونا همگی اهداف جریان توسعه‌دهنده آن بوده یا خیر، قابل‌بحث است. اما در این متن به دو نمونه از پیوست‌های کرونا به زبان ساده می‌پردازیم.


۱- در شرایط شیوع کرونا و قرنطینه خانگی، بدون شک "تلویزیون" و "موبایل" دو مونس اکثر خانه‌ها شده است. از کودک خانه که به‌جای بازی در فضای حقیقی، به‌ناچار بازی در فضای مجازی را برگزیده، تا بزرگترها که برای گذراندن وقت، ارتباطات با دیگران و کسب خبر، از فضای مجازی بهره می‌برند. رسانه ملی هم برای حمایت از شعار در خانه می‌مانیم برای مردم فیلم‌های سینمایی متنوعی را پخش می‌کند و شبکه‌های اجتماعی خدمات جدید خود را رونمایی می‌کنند. همه این اتفاق‌ها پس از مدتی منجر به یک پدیده‌ای شوم به نام "اعتیاد رسانه‌ای" می‌شود؛ موضوعی که عمدتاً کمتر موردتوجه خانواده‌ها و دست‌اندرکاران ستاد بحران قرارگرفته است. در شرایطی که به‌صورت ناخواسته پیوند بین خانواده و فضای مجازی رخ‌داده است، لازم است که تدبیری برای مزایا و عواقب جبران‌ناپذیر آن دیده شود.

در حال حاضر مخاطبان فضای مجازی با انبوه اطلاعات، شایعات، محتواهای غیراخلاقی و خشونت‌آمیز، اباحه گری، تلف شدن وقت، تغییر سبک زندگی و... روبه‌رو هستند و پیامدهای ذکرشده، ناشی از وضعیت بی دروپیکر فضای مجازی در ایران است. وضعیتی که به‌جای سامان دادن به آن یعنی ایجاد شبکه امن با زیرساخت بومی و تولید پلتفرم‌هایی بر اساس نیازهای واقعی انسان، با وعده اینترنت رایگان و افزایش سرعت و... منافقانه یا جاهلانه سعی در اجرایی شدن اهداف سردمداران غول‌های رسانه‌ای دنیا با شعار "عصر ارتباطات" را دارند؛ بنابراین چه بخواهیم و چه نخواهیم کرونا باعث افزایش مصرف رسانه‌ای و درنهایت اعتیاد رسانه‌ای شده است. لازم است بررسی شود که این موضوع چه تغییراتی در عقاید، افکار و رفتار مردم در طولانی‌مدت خواهد داشت؟  تا درنتیجه آن بتوانیم تهدیدها را به فرصت تبدیل کنیم و با آموزش مدیریت زمان و مدیریت تمایلات، مردم را در این ایام به استفاده بهینه از زمان خود برای ترویج کتاب‌خوانی، افزایش معنویت، روابط صمیمی در خانواده، بازی‌های خانگی، آموزش‌های مجازی و... بهره ببریم.


۲- در ابتدای شیوع کرونا که توصیه‌شده بود با یکدیگر دست ندهید و روبوسی نکنید و فاصله اجتماعی را رعایت کنید که این رویداد به لحاظ علم پزشکی هم پذیرفته است. در ابتدا هنگام مواجهه با نزدیکان احساس می‌کردیم که گویا نمی‌توانیم احساسات خود را به خوبی انتقال دهیم و گویا ارتباطات ما دچار نقص شده بود. اما امروزه بعد از گذشت یک ماه از کرونا دیگر احساس نقص در ارتباطات نداریم و بسیار طبیعی هنگام مواجهه با عزیزان از فاصله دور تنها با سلامی از کنار هم عبور می‌کنیم. مراد از اشاره به این رویداد علمی این است که بعد از پایان این بیماری، ارتباطات انسان با خود، با خدا، با طبیعت و با دیگر انسان‌ها دچار تغییراتی خواهد شد و پیامدهای اجتماعی را در بر خواهد داشت و احتمال می‌رود که این رفتارها در انسان نهادینه شود. این موضوع هم می‌تواند به‌عنوان یک فرصت و هم به‌عنوان یک تهدید جدی برای انسان و جامعه تلقی شود.

 

درمجموع هرچند پدیده کرونا باعث رسوایی شیوه حکمرانی غرب شد و بسیاری از سوء مدیریت‌های اجتماعی و اقتصادی را نمایان کرد و هرچند که در همین زمان شاهد شکوفایی همدلی اجتماعی و بالا بودن تاب‌آوری در ایران بودیم، اما باید هوشیارانه بدانیم که این اتفاق همراه با پیوست‌هایی است که لازم است با دقت به تغییرات آن توجه کرد تا بتوانیم ضمن دوری از درگیر شدن به پیوست‌هایی که مغایر باارزش‌ها است، از این پدیده به‌عنوان یک ابزاری برای رشد و تعالی بشر استفاده کنیم.

لینک همین مطلب در سایت سدید

کشف جدید علوم شناختی

| يكشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۱:۰۰ ب.ظ | ۰ نظر

🔴💡کشف جدید علوم شناختی...
 

📹نام بردن از شهید #سردار_قاسم_سلیمانی در نشست بین المللی در ونزوئلا و عکس العمل حضار از ۵١ کشور جهان

 

برای دیدن فیلم کلیک کنید
 

 ✅ تمام غول های رسانه ای دنیا با همه شگرد های عملیات روانی و تاکتیک های شناختی سعی در تغییر اذهان را دارند.
اما شهادت قاسم سلیمانی تمام معادلات شناختی  را تغییر داد و فرضیه ای جدید را ایجاد کرد که قلب هم به عنوان یک عضوی از بدن از هزاران کیلومتر دارای "تاثیری" بیش از رسانه ها است.
اصلی که تاریخ و شواهد قرانی زیادی آن را تائید میکند، این بار در جلوی چشمان همه ما قرار گرفته است.
 

🔹 فاعتبروا یا اولی الابصار...
پس عبرت گیرید ای دارندگان چشم

بهترین جایگزین اعتیاد به فضای مجازی چیست؟



وقتی میانگین مکالمه یک زن و شوهر ایرانی طبق آمار، در طول شبانه‌روز 17 دقیقه است و مکالمه فرزندان با والدین در طول شبانه‌روز به 20 دقیقه رسیده است، دیگر نمی‌توان انتظار یک خانواده با قوام، مستحکم و شاد را داشت.
از طرفی دیگر، عمده بازی‌های رایانه‌ای در بازار توسط کمپانی‌های خارجی با فرهنگ غربی تولید شده است که دو عنصر «روابط جنسی» و «خشونت» از اصلی‌ترین گزاره‌های این بازی‌ها است و متاسفانه به علت عدم راه‌اندازی شبکه ملی اطلاعات، دشمن توانسته است در جنگ نرم، بسیاری از بازی‌هایی را که در برخی از کشورها، فروشش جرم است را به راحتی با قیمت بسیار ارزان در اختیار نوجوانان ایرانی قرار دهد.
این موضوع که زنگ خطری بزرگ برای تغییر سبک زندگی خانواده ایرانی است بسیاری از کارشناسان را به این فکر واداشت که راهکاری برای رفع این مشکل بیاندیشند، تا جایی که رهبر معظم انقلاب در سال 91 در دیدار با اعضای شورای انقلاب فرهنگی مجبور شدند به صورت ریز راهکار این موضوع را مطرح نمایند.
ایشان فرمودند: « ما بچه‌های خودمان را که الک دولک بازی می‌کردند که تحرک داشت و خوب بود، گرگم به هوا بازی می‌کردند که کار بسیار خوبی بود و ورزش بود و بازی و سرگرمی بود، یا این چیزی که خط‌کشی می‌کنند و لی لی می‌کنند. بازی بچه‌های ما این‌ها بود. آورده‌ایم نشانده‌ایم پای اینترنت، نه تحرکی روحی دارند، و ذهنشان تسخیر شده به وسیله طرف مقابل. خب بیایید بازی تولید کنید، بازی ترویج کنید، همین بازی‌هایی که بنده حالا اسم آوردم و ده تا از این قبیل بازی [که] بین بچه‌های ما از قدیم معمول بوده را ترویج کنید؛ [این] یکی از کارها است، این‌ها را ترویج کنید. ما همه‌اش نباید نگاه کنیم ببینیم که غربی‌ها از چه جور بازی‌ای حمایت می‌کنند، ما هم ازهمان بازی حمایت بکنیم.»
وقتی فرمانده کل قوا که باید سیاست‌های کلی را بیان نمایند، مجبور می‌شوند آنقدر ریز بشوند که حتی اسامی بازی‌های قدیمی را به منظور ترویج بیاورند، یعنی بسیاری از مسئولین کم کاری مشهودی در موضوعات فرهنگی تربیتی داشته‌اند. عجیب‌تر آنکه متاسفانه بعد از گذشت 6 سال از بیانات رهبری تا کنون اقدامی در خور صورت نگرفته است و تنها چند آثار مکتوب و مجازی توسط گروه‌های خودجوش فرهنگی که در آن بازی‌های سنتی را توضیح داده است منتشر شده است.

بازی در فضای حقیقی
همان‌طور که گفته شد بازی در فضای حقیقی که یک نیاز طبیعی و فطری کودک و نوجوان است و می‌تواند یکی از بهترین ابزار برای مقابله با جنگ نرم دشمن در فضای مجازی باشد، طبیعتاً هر کودک و نوجوان و حتی هر بزرگسالی وقتی در دنیای واقعی با یک بازی جدید پرهیجان و گروهی روبرو باشد، یقیناً آن را بر بازی‌های مجازی ترجیح می‌دهد. متاسفانه با گسترش بازی در فضای مجازی، بازی‌های سنتی و گروهی آرام آرام رو به فراموشی می‌رود. بازی‌هایی که مزایایی مانند تمرین کار گروهی، بالا رفتن روابط عمومی، تحمل شکست، افزایش خلاقیت، پشتکار، تمرکز، عدم احساس تنهایی، تحرک بدنی و تخلیه انرژی را به خود داشت، جای خود را به بازی‌های مجازی که آسیب‌هایی مانند، فرد گرایی، اختلال در بینایی، انزوا و تنهایی، بالا رفتن هیجان و عدم تخلیه آن، کم خوابی، ضعیف شدن حافظه، کم تحرکی و آسیب‌های فرهنگی و تربیتی که در محتوای بازی‌ها وجود دارد، داده است. هر چند برخی از بازی‌های مجازی هم فوایدی دارد، اما با نگاه کلی و بعد از هزینه فایده کردن، متوجه می‌شویم که بازی در فضای حقیقی بسیار بسیار مفید و ضروری برای هر کودک و نوجوانی است.
مشکل آنجاست که کودک و نوجوان امروز کمتر اطلاعی از بازی‌های سنتی و پرهیجان دارد. یکی از راهکارها این است که این بازی‌ها توسط والدین، مراکز آموزشی، فرهنگی و رسانه‌ها آموزش داده شود.
لازم به ذکر است، بسیاری از بازی‌ها می‌تواند در محیط خانواده توسط فرزندان با والدین صورت بگیرد. در این موارد حتما پدر و مادر باید با قرار دادن زمان کافی و مشخصی در طول روز این نیاز خانواده که همانند نیاز به غذا و خواب است را تامین کنند. در ادامه مثالی برای نحوه مواجهه و ضرورت بازی در دو خانواده را بررسی می‌نمائیم.
 
برخورد اول:
بابا بیا بازی. حوصلم سر رفته
پدر در حالی که با دقت به اخبار گوش می‌کند: هیس! یه دقیقه صبرکن اخبار تموم شه
دختر کنترل تلویزیون را از جلوی پدر برمی‌دارد و روبروی پدر می‌ایستد و درحالی که قیافه لوسی به خود گرفته سکوت می‌کند.
پدر: چیه بابا جان، وایسا اخبار تموم شد میام.
بعد از دیدن اخبار. پدر می‌گوید: خوب چی بازی کنیم.بیا گل یا پوچ.
دختر: نه بابا خسته شدم همیشه میگی گل یا پوچ بیا یه بازی بدو بدویی کنیم. مثل قایم موشک
پدر در حالی که روی مبل نشسته همانجا دستش را روی صورتش می‌گیرد و می‌گوید: برو قایم شو؛ ده، بیست، سی، چهل.... بیام؟
دختر با صدای آرامی می‌گوید: بیا
پدر بلند می‌شود دو قدمی راه می‌رود بعد می‌گوید دیدمت، پشت در اتاقی سُکْ سُکْ.
دختر با هیجان به سمت پدر می‌رود و سُکْ سُکْ می‌گوید و پدر با بی‌حوصلگی راه می‌رود
دختر که از بازی با پدر لذت نبرده بود، می‌گوید بابا یه بازی دیگه. پدر هم می‌گوید خوب دیگه الان گشنمه بزار غذا بخوریم باید زود بریم خونه مامان جون بیا این موبایل منو بگیر یه بازی جدید نصب کردم.

برخورد دوم:
دختر یک ساعتی هست که چشم از تبلتش برنمی دارد.
پدر بدون توجه به دخترش، بلند به همسرش می‌گوید. خانم بیا یکم بازی کنیم. دلم گرفت.
مادر سراسیمه از آشپزخانه بیرون می‌آید و می‌گوید خوب من چشم می‌زارم شما برید قایم شید. ده بسیت سی چهل.... اومدم...
پدر با هیجان به پشت در اتاق می‌دود. جایی که دخترش مشغول بازی با تبلتش بود. پدر آرام انگشتش را جلوی صورتش می‌آورد و با لبخند می‌گوید هیس...(یعنی لو ندی به مامان من اینجا قایم شدم)
مادر با اینکه می‌داند پدر کجاست خود را به ندیدن می‌زند و به داخل اتاق می‌آید و زیر لب می‌گوید: بابا کجا قایم شده.
پدر یواشکی از پشت مادر به سمت پذیرایی می‌دود و مادر هم با هیجان به دنبال او. همزمان با هم دستشان را به دیوار پذیرایی می‌زنند و می‌گویند سُکْ سُکْ.
حالا پدر چشم می‌گذارد. دختر بچه که تا الان یک نگاهش به تبلت بود و یک نگاهش به بازی پدر و مادر، تبلتش را کنار می‌گذارد و هم بازی پدر و مادر می‌شود.
براستی ما کدام برخورد را با فرزندمان انجام می‌دهیم؟
آیا همانطور که از نخوردن وعده غذایی فرزندمان نگرانی داریم از بازی نکردن بچه‌هایمان در طول روز که غذای روحشان هست نگرانی داریم؟
متاسفانه عواملی مانند آپارتمان‌نشینی، تک فرزندی،‌اشتغال مادران در خارج از خانه، و اعتیاد به فضای مجازی و تلویزیون باعث شده است که فرزندان همانند دهه 60 و70 در کوچه و خیابان نیایند و به بازی نپردازند. همراهی والدین در شکستن تابوی نیامدن فرزندان به محیط‌های باز مانند حیاط مجتمع، پارک‌ها و بوستان‌ها می‌تواند بسیار مفید باشد.
همچنین می‌توان با ارتباط با همسایه، اقوام و یا دوستانی که از لحاظ فرهنگی شبیه به یکدیگر هستند، مشکلات تک فرزند بودن را تاحدی کاهش داد تا فرزندان با همسالان خود در دید و بازدید و رفتن به طبیعت لذت بازی را تجربه نمایند.
مطمئناً شورای عالی انقلاب فرهنگی، مجلس شورای اسلامی، صدا و سیما، شهرداری‌ها، مساجد و وزارتخانه‌های آموزش و پرورش، ورزش و جوانان و ارتباطات، می‌توانند نقش بسیار مهم و سازنده‌ای را در زمینه ترویج بازی‌های سنتی و بومی داشته باشند که متاسفانه گویا این موضوع بسیار مهم و حیاتی که در سرنوشت کودکان و نوجوانان این مرز بوم تاثیر زیادی دارد، در هیچ سازمان و ارگانی محلی از اعراب ندارد.
خلاصه آنکه با توجه به سبد فروش بازی‌های غیر مناسب در کشور، و عدم توجه مسئولین به این مهم، اولین گام این است که خانواده‌ها اولویت بازی در فضای حقیقی را جدی بگیرند، تا مجبور نباشیم مانند بسیاری از کشورها فرزندانمان را به «کمپ‌های ترک اعتیاد بازی‌های رایانه ای» بسپاریم.


محمد حسن عبدالصمد

همین مطلب در روزنامه کیهان

شنیدی میگن(قسمت دوم) 


صیغه دختران ایرانی برای اعراب!!


گفت: دیدی این عراقی های کثیف اومدن ایران تو مشهد میرن دخترهای ایرانی رو صیغه میکنن؛ ننگ به این اعراب...

گفتم: خدائیش خود تو بخوای بری صیغه یا گناه کنی میری قم و مشهد شهرهای زیارتی یا شهرهایی که مشهور به فساد هستن. عراقیه دنبال کثافت کاری باشه میره ترکیه و تایلند، چرا بیاد مشهد.

یه سند هم واسه این خبر نیست. همش شایعه فضای مجازیه . طبیعیه چند سالی هست ایران و عراق رابطشون خوب شده و نزدیک اربعین بزرگترین راهپیمایی د دنیا داره اتفاق میافته بالاخره باید چهار تا شایعه هم باشه تا این خبر رو سانسور کنن.

تازشم شاید عده ای هم عراقی باشن به قصد گناه بیان ایران . ما که نباید حساب اون ها رو به همه مردم عراق نسبت بدیم مگه ایرانی هایی که میرن کشورهای دیگه گناه و دزدی میکنن باید پای مردم ایران نوشته بشن..

 

شنیدی میگن(قسمت اول) / چقدر خارجیا تمیزن..!

| شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۲:۵۵ ب.ظ | ۰ نظر

شنیدی میگن(قسمت اول) 


چقدر خارجیا تمیزن..!



گفت: این چه وضعیه ایرانی ها انقدر بی فرهنگ هستن اشغالشون رو میندازن تو خیابون ولی خارجیا تمیزن حتی تو خیابونشون سطل مخصوص اب دهان دارن؟

گفتم: اولا منظورت از خارجیا رو مشخص کن..ثانیا اگه یه سفری به  فرانسه آلمان و انگلیس رفته باشی متوجه میشی خیابون های کجا تمیزه.

 

این عکس تو انگلیسه . کنار خیابون قضای حاجت میکنن. انقدر بی فرهنگن که تابوی ادار ممنوع هم تو خیابون ها زدن!




پلیس هشدار داده است اگر کسی در این خیابان ادرار کند، 500 پوند جریمه می‌شود

 


بعدشم تقریبا تو خیلی از کشورهای اروپایی و آمریکایی سگ و گربه تو خونه هاشون نگهداری میکنن که به گفته پزشک ها سراسر میکروب و مریضی داره. دستشویی سگ و وگربه تو خونه  لیس زدنشون به وسایل خونه تمدنه اون وقت آ ب دهان تو ایران بی تمدنیه.



Image result for ‫نگهداری سگ در خانه‬‎

   

 

نکته اخر خدائیش به غیر از چهار تا لات و لوت و چند تا پیرمرد تا حالا چقدر دیدی تو خیابون ها مردم تف کنن...


از ترویج سبک زندگی غربی و ‌اشرافی تا تمسخر مخاطب


صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، همواره یکی از پاک‌ترین رسانه‌ها در میان انبوه رسانه‌های دنیا بوده است. از همین رو انتظار می‌رود تا مدیران این سازمان، تمام تلاش خود را برای رساندن صدا و سیما به یک «الگوی رسانه ‌تراز اسلامی» انجام دهند.
با لطف خدای متعال و تلاش برخی از مدیران و برنامه سازان، صدا و سیما در بخش‌های خبری و برنامه‌های گفت‌وگو محور، رشد فعالیت‌های قابل توجهی داشته است، اما عدم نظارت و توجه کافی به برخی از برنامه‌های صدا و سیما مانند پیام‌های بازرگانی می‌تواند خسارت‌های جبران ناپذیری را در طولانی مدت به جای بگذارد.
طبیعی است که صدا و سیما برای تامین بودجه خود می‌بایست زمان بسیار زیادی از برنامه‌های خود را، به تبلیغ پیام‌های بازرگانی اختصاص دهد، اما آیا بر روی «محتوا»، «ارزش‌ها» و «سبک زندگی» ترویج شده در این پیام‌ها نظارتی صورت می‌گیرد یا خیر؟
با نگاهی گذرا به پیام‌های بازرگانی درمی یابیم که صداوسیما از سالیان دور تا کنون، بدون پیوست فرهنگی مناسبی اقدام به پخش پیام‌های بازرگانی می‌کند، که در ادامه به چند نمونه از آن می‌پردازیم.

ترویج‌اشرافی‌گری
در اکثر پیام‌های بازرگانی خانه‌های بسیار بزرگ با مبلمان بسیار قیمتی نمایش داده می‌شود. در چند پیام بازرگانی که تا کنون شاهد آن بوده‌ایم افراد خانه، بدون مبلمان گران قیمت، در روی زمین نشسته و بر پشتی تکیه داده‌اند و به جای میز ناهار خوری بر روی زمین سفره بیندازند و غذا میل کنند؟! چند درصد از مردم ایران بر روی میز ناهار خوری گران قیمت غذا می‌خورند؟ به راستی نشان دادن طبقه مرفه بالای شهرتهران، در اکثر پیام‌های بازرگانی چه توجیه و چه پیوست فرهنگی دارد؟ آیا خسارت‌های فرهنگی و ترویج فرهنگ‌اشرافی‌گری در جامعه با توجه به وضعیت اقتصادی فعلی کشور در نظر گرفته شده است؟
در تبلیغ یک یخچال و یا یک آبمیوه از صدا و سیما، وقتی کودکی درب یخچال را باز می‌کند در تمام طبقات یخچال، انواع و اقسام میوه‌های گوناگون، کیک، ژله، آبمیوه و غذاهای رنگارنگ وجود دارد. تصور کنید وقتی کودکی این تبلیغ را مشاهده کند و بعد درب یخچال خانه خودشان را باز کند، می‌بیند که در یخچال خانه شان از این تنوع و رنگارنگی خبری نیست. سؤال این است؛ بعد از این اتفاق آیا این بچه احساس خوشبختی می‌کند یا...؟ چند درصد از مردم ایران درون یخچالشان اینچنین رنگارنگ است؟ این یک قانون طبیعی است که هر چه قدر میزان توقع بالا برود میزان رضایت‌مندی از زندگی هم کاهش می‌یابد. مدیران صدا و سیما آیا به آسیب‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی ناشی از سوق دادن مردم به‌اشرافی‌گری فکر کرده‌اند؟

ترویج حرص و طمع با تبلیغات جایزه دار
متاسفانه شاهد هستیم در پیام‌های بازرگانی محصولی تبلیغ می‌شود که عامل تحریک‌کننده برای خرید آن، محصولی گران قیمت به عنوان جایزه آن هم به صورت قرعه‌کشی است. یعنی رسیدن به یک محصول تنها برای رسیدن به جایزه. در این موارد محور رقابت محصولات هم بالا بردن جایزه و نرخ آن معین شده است نه کیفیت کالا. از طرفی دیگر مخاطبان افسوس و حسرت فلان جایزه را می‌خورند و تنها راه رسیدن به آمال و آرزو خود را خرید محصول مورد نظر می‌دانند.

ایجاد ارزش و ضد ارزش
با نگاهی به پیام‌های بازرگانی این مفاهیم انتقال می‌یابد که داشتن خانه بزرگ، مبلمان و لوازم گران قیمت، اتوموبیل لوکس، تعداد فرزند کم و داشتن چهره‌های بور و اروپایی نوعی منزلت و ارزش اجتماعی به بار می‌آورد و در مقابل نداشتن چنین موقعیت‌هایی به عنوان عامل بدبختی ضد ارزش نمایش داده می‌شود.

دخالت در امور پزشکی
در یکی از پیام‌های بازرگانی برای تبلیغ یک روغن سرخ کردنی، طوری القا می‌شود که هر فردی روغن مورد نظر را مصرف نکند و دیگر روغن‌های موجود در بازار را تهیه کند، دچار بیماری‌های قلبی و عروقی، پوکی استخوان، افسردگی و ام اس می‌شود! یا در تبلیغی نشان می‌دهد که اگر فلان کفش را تهیه نمائیم تمامی درد‌های مفاصل و کمر درد بر طرف می‌شود و حتی زندگی شادتری خواهیم داشت! یا اگر فلان آدامس را بخرید، به دلیل ماده کندر، حافظه قوی‌تری خواهید داشت و بعد چند دانشجو و استاد دانشگاه را نشان می‌دهد که بر اثر خوردن فلان آدامس به این مدارج علمی رسیده اند! آیا این مستندات و ادعاهای بعضاً مضحک، توسط اساتید برجسته پزشکی تائید می‌شود؟! چه نظارتی بر روی این پیام‌های بازرگانی از لحاظ علمی وجود دارد؟

استفاده ابزاری از کودکان
در بسیاری از کشورها در پیام‌های تجاری استفاده از کودک ممنوع است و در بسیاری دیگر از کشورها محدودیت‌های زمانی و محتوایی در این مورد در نظر گرفته‌اند. کارشناسان معتقدند به علت درک پایین کودک از فریب‌های تبلیغاتی و سوق دادن والدین خود به خرید و تحریک احساسات آنها، استفاده از کودکان در پیام‌های بازرگانی نباید صورت بگیرد. اما متاسفانه در پیام‌های بازرگانی صدا و سیما به تبلیغ کنندگان از کودکان به عنوان یک ابزار برای فروش کالای خود بهره می‌برند. در این باره قوانینی هم در صدا و سیما لحاظ شده است اما در عمل میتوان با مشاهده پیام‌های بازرگانی به میزان اجرای این قوانین پی برد.

به سخره گرفتن مخاطب
در یک پیام بازرگانی نشان می‌دهد که مادری از رادیو می‌شنود که «اگر به فکر آینده فرزندان خود هستید، همین حالا اقدام کنید» مادر سراسیمه کودک خود را از درب مدرسه به بانک..... می‌برد و برای او حساب پس انداز باز می‌کند. بعد نشان می‌دهد که 15 سال بعد، همان کودک بزرگ شده است و همراه با مادر خود به دانشگاه تهران رفته است.
باید از سازندگان این پیام بازرگانی پرسید که مگر دانش‌آموزان برای آنکه به دانشگاه بروند نباید درس بخوانند؟ بازکردن حساب پس انداز در کودکی، چه ارتباطی با قبول شدن در دانشگاه تهران دارد؟
یا در تبلیغی دیگر می‌گوید «چه سری در رونق مهمانی‌ها هست» بعد تصاویری نشان می‌دهد که افراد فامیل کنار یکدیگر نشسته‌اند و هر بار یک نفر می‌گوید «همین جمع هفته بعد خانه ما» و در آخر گفته می‌شود: «رازش این است که به خاطر استفاده از روغن.... کمتر در آشپزخانه هستیم و بیشتر با اقوام!»
یا در تبلیغی دیگر می‌گوید اگر فلان پوشک را فرزند شما استفاده کند کودک شما خلاق و کاشف خواهد شد!
درست است که سازندگان این پیام‌های بازرگانی از روش‌های اقناع برای فروش محصول خود استفاده می‌کنند، اما سؤال این است که آیا نمی‌توانیم با اندکی دقت و نظارت، مانع از مشکلات تربیتی ناشی از پخش پیام‌های بازرگانی شویم و در مقابل آیا نمی‌توان ارزش و مفاهیم ایرانی اسلامی را در کنار این پیام‌ها بگنجانیم؟!

هم‌آکنون شرکت‌های خصوصی رسانه‌ای و تبلیغی در حال تولید پیام‌های بازرگانی هستند و صدا و سیما برای به دست آوردن درآمد مجبور است با کمترین ممیزی پیام‌های بازرگانی را پخش کند. از وضعیت موجود اینگونه در ذهن متبادر می‌شود که تنها خط قرمز صداوسیما در پخش پیام‌های بازرگانی، نوع پوشش و آرایش خانم‌ها است که هر چند آن هم لازم و ضروری است و البته خود این بخش و استفاده افراطی و هدفمند از زنان در تبلیغات تلویزیونی در جای خود قابل نقد و بررسی است، اما آیا تیم‌های رواشناس، جامعه‌شناس، رسانه شناس و کارشناسان علوم تربیتی و رسانه‌ای با رویکرد دینی در تیم نظارتی و ارزیابی صدا و سیما وجود دارد؟! اگر وجود دارد پس چرا با این وجود شاهد پخش این چنین پیام‌هایی هستیم؟!

اینکه کدام نهاد، کدام سازمان و کدام بخش از صدا و سیما بایستی به این موضوع بپردازد و مجلس شورای اسلامی، قوه قضائیه، نخبگان حوزوی و دانشگاهی و مطالبه مردمی چه نقشی در این باره می‌توانند داشته باشند را به گزارش بعدی موکول می‌نمائیم.


حسن عبدالصمد

همین مطلب در روزنامه کیهان


اینترنت ملی، شاید وقتی دیگر

محمد حسن عبدالصمد

آمد، بی‌آنکه خبر دهد، خیلی‌ها آن را مانند ورود ویدئو به ایران قلمداد کردند؛ مردم چیزی از آن نمی‌دانستند، همین که می‌توانستند عکس و فیلم با آن ارسال کنند احساس به روز بودن می‌کردند؛ آرام آرام‌اشخاص و خبرگزاری‌ها هم به آن پیوستند تا مبادا عقب بمانند.
 افرادی از همان ابتدای ورودش، هشدار دادند که این پیام رسان غیر بومی، خطرات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی امنیتی خواهد داشت، اما مسئولین به دلایل سیاسی و اقتصادی چشمشان را بر روی تمام خطرات بستند و با شعار «عصر ارتباطات»، مهر تائیدی زدند بر یکه تازی «تلگرام» در فضای مجازی ایران.
«تلگرام» همان پیام رسانی که هم اکنون 40 میلیون کاربر در ایران دارد. همان پیام رسانی که در آن هزاران کانال و گروه ضد خدا، ضد اسلام و ضد انقلاب هم فعالیت می‌کنند. شاید اگر حمایت مسئولان از این پیام رسان نبود، اکنون همین 40 میلیون کاربر، در پیام رسان‌های بومی مانند سروش و سلام و... عضو بودند.
وقتی به توصیه‌های 10 بندی رهبری خطاب به اعضای شورای عالی فضای مجازی عمل نشود، باید هم برای بستن یک کانال ضد انقلاب به یک اجنبی التماس کنیم تا شاید آن کانال را مسدود کند و بعد خوشحال باشیم که دیدید حرفمان را گوش دادند! و بعد دوباره همان کانال با نام دیگر ایجاد شود و شروع کند به جذب مخاطب!
رهبری در بند 6 حکم انتصاب اعضای شورای عالی فضای مجازی که در سال 94 ابلاغ شد نوشتند: «اهتمام ویژه به سالم‌سازی و حفظ امنیت همه‌جانبه فضای مجازی کشور و نیز حفظ حریم خصوصی آحاد جامعه و مقابله مؤثر با نفوذ و دست‌اندازی بیگانگان در این عرصه در دستور کار قرار بگیرد.»
اما دو سال از آن دستور می‌گذرد و حتی یک کودک دبستانی هم می‌داند که پیام رسان تلگرام که یک پیام رسان خارجی است، هیچ ضمانتی برای حفظ حریم خصوصی آحاد جامعه ندارد و به راحتی هزاران کانال و گروه ضد انقلاب در آن فعالیت می‌کنند.
به راستی اگر همین امروز کانالی در تلگرام عکس‌های شخصی و خانوادگی فلان وزیر را منتشر کند، آیا می‌توانیم این کانال را مسدود نمائیم! یا باز هم باید به پاول دوروف نامه بزنیم که جان مادرت این کانال را حذف کن و آن هم طاقچه بالا بگذارد و بگوید جز مصادیق مجرمانه نمی‌باشد!
چرا به مردم صادقانه گفته نمی‌شودکه وقتی ادمین کانالی در خارج از کشور باشد، ایران با وضعیت فعلی، هیچ قدرتی برای بستن یک کانال هم ندارد. چرا باید کلید فضای مجازی جمهوری اسلامی ایران در خارج از مرز‌ها و در دست یک اجنبی باشد؟!
اینکه وزیر ارتباطات، رئیس‌جمهور و اعضای حقیقی و حقوقی شورای عالی فضای مجازی و حتی رسانه‌ها نسبت به این اهمال کاری، سکوت کرده‌اند بسی جای تامل است.
اما عجیب است که وزیر ارتباطات به رغم محرز شدن اقدامات غیر اخلاقی، امنیتی و حقوقی کانال«آمد نیوز» در گذشته، تنها زمانی احساس خطر می‌کند و به پاول دوروف ایمیل می‌زند که آن کانال آموزش بمب دستی بدهد! گویا فحاشی به ارکان نظام، ریختن آبروی افراد با مدارک جعلی، تحریک افراد جامعه به کار شکنی، هیچ‌کدام خطری برای مسئولین و نظام محسوب نمی‌شود!
عده‌ای دیگر علت حمایت از تلگرام را ایجاد هزاران شغل عنوان می‌کنند. با نگاهی گذرا به کسب و کاری که در تلگرام ایجاد شده است می‌توان پی برد که بسیاری از این کسب کار مربوط به کانال‌های پر بازدیدی هست که عموما از راه تبلیغات کسب درآمد می‌کنند، آن هم تبلیغ کانالی دیگر، یعنی در واقع در مواقع زیادی نه جنسی فروخته می‌شود و نه جنسی گرفته می‌شود نه خدماتی ارائه می‌شود. از سوی دیگر بسیاری از کانال‌های موجود که مربوط به فروش اجناس است، عمدتا محل عرضه کالا‌های غیر ایرانی و قاچاق است که افرادی بدون دادن هیچ مالیاتی به فروش اجناس خود در آن می‌پردازند که این اقدام نیز مانع از فروش اجناس خاک خورده ایرانی می‌شود. بگذریم از اینکه تلگرام تبدیل شده است به فضای امن تبادل بسیاری از مواد مخدر و ترویج فساد و فحشا که جوانان این کشور را هدف قرار داده است حتی اگر فعالیت سالم اقتصادی در بستر تلگرام انجام می‌شده است به علت اهمیت موضوع امنیت و مصلحت کشور باید این ظرفیت در داخل و توسط پیام‌رسان‌های داخلی فراهم شود.
اما دلواپسان تلگرام طوری القا می‌کنند که گویی قرار است کسب وکار اینترنتی به طور کلی نابود شود، در حالی که هم اکنون بزرگترین گردش مالی در سایت‌های اینترنتی نه در بستر تلگرام، بلکه در بستر تارنماهای اینترنتی صورت می‌گیرد و افراد می‌توانند از بستر پیام رسان‌های داخلی و بومی تبلیغات خود در شبکه‌های اجتماعی را ادامه دهند.
حال باید دید که با این همه کار شکنی در بستر فضای مجازی و به خصوص «تلگرام»، آیا می‌توان از مسئولین مربوطه انتظار داشت که با صداقت با مردم سخن بگویند و شبکه ملی اطلاعات که کمترین فایده‌اش، اینترنت ارزان، پرسرعت و امن خواهد بود را راه‌اندازی کنند؟!
نکته مهم دیگر اینکه با اقبال زیاد مردم به پیام‌رسان‌های داخلی طی روزهای اخیر نباید این فرصت طلایی از دست برود و دولت باید ضمن حمایت از گسترش، تجهیز و تقویت این پیام‌رسان‌های داخلی برای همیشه برای رعایت مصالح امنیتی و فرهنگی کشور از گسترده شدن بی‌ضابطه و خطرناک پیام‌رسان‌های آتش بیار خارجی جلوگیری کند.

همین مطلب در روزنامه کیهان
pdf

ضرورت لبخند و تفریح سالم در کلام رهبری

| يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۱۰ ق.ظ | ۰ نظر

علت تلاش برخی برای خشن نشان دادن چهره اقشار مذهبی چیست؟

 
 وقتی غرب متوجه شد که موج اسلام گرایی حتی به اروپا و آمریکا رسیده دست به کار شد و نوزادی را تربیت کرد تا چهره‌ای دروغین از اسلام را به نمایش بگذارد. اسم این نوزاد «داعش» بود. داعشی که ماموریت داشت مسلمانان را افرادی جنگ‌طلب و خشن جلوه دهد. علاوه‌بر ماموریت داعش، دستگاه‌های تبلیغاتی هم سال هاست تمام قدرت خود را برای تخریب اسلام ناب محمدی به کار گرفته و متاسفانه عده‌ای هم در داخل کشور به منظور سوق دادن کشور به سمت غرب گرایی، خشن نشان دادن چهره امت حزب‌الله را در دستور کار خود قرار داده‌اند. به لطف رشادت و مقاومت رزمندگان اسلام، پرونده داعش در سوریه و عراق بسته شد. اما تفکر مسموم داعش و حامیانش همچنان ادامه دارد. شاید یکی از برگ‌های برنده رشد تفکر داعش، عدم تبلیغات مناسب برای ترویج اسلام ناب محمدی باشد. اسلامی که « اَشِدّآءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم» است. اسلامی که بیش از هر آیینی انسان را به زندگی شاد و سالم سوق می‌دهد.
چه خوب است در ماه پر برکت ربیع، نگاهی بیاندازیم به بیانات کمتر شنیده شده رهبر انقلاب، که چه زیبا، لبخند و تفریح سالم را جزئی از ضرورت زندگی هر مسلمانی می‌دانند.
چهره‌ها باید شاد باشد
«یکی از مقوله‌های بسیار مهم و یقیناً یکی از ضرورت‌های جامعه، لبخند است. لبخند یکی از نیازهای زندگی انسان است. زندگىِ بی‌شادی و بی‌لبخند، زندگی دوزخی است. زندگی بهشتی، زندگی با لبخند است. حضرت علی(ع) فرمود: «المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه»؛ اگر غصه‌ای دارید، باید در دلتان نگه دارید؛ مؤمن این‌طوری است. لبخند و شادی مؤمن در چهره‌ اوست. اصلاً چهره‌ها باید شاد باشد. اگر با چهره‌ خودتان می‌توانید به جامعه شادی بدهید، باید این کار را بکنید. شادی لازم است و باید آن را برای مردم تأمین کرد.»
(بیانات رهبری در دیدار با مسئولین صدا و سیما 11/09/83)
جهنم شدن زندگی درصورت نبودن تفریح سالم
«راجع به موضوع تفریحات، چیزی که می‌توانم بگویم این است که موضوعی بسیار مهم و اساسی است. اگر چه در جامعه، خیلی‌ها هستند که ممکن است آن را جدی نگیرند و فکر کنند که یک زندگی جامد و خشک و بی‌انعطاف و بی‌لبخند، می‌تواند زندگی موفقی باشد. اما چنین نیست. اگر در زندگی تفریح سالم نباشد؛ اگر آن لبخند طبیعی که ناشی از نشاط است بر لب انسان ننشیند، زندگی برخود انسان و بر معاشران او، جهنم خواهد شد. مادیات، مقدمه‌ زندگی خوبند؛ و تفریح، عنصر اساسی زندگی خوب است. فرض کنیم کسی در آمدهای مالی بسیار کلانی داشته باشد، اما در زندگی دل خوشی نداشته باشد. این، زندگی نیست که دارد! تفریح، از باب تفعیل است؛ یعنی فرح آوردن؛ یعنی ایجاد فرح. اگر فرح و شادمانی در انسانی نباشد، ولو خیلی هم در آمد داشته باشد؛ مقام بسیار عالی داشته باشد یا نفوذ اجتماعی داشته باشد، این اصلاً برای او زندگی نیست و حتی نمی‌شود با او زندگی کرد.»
(بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا ۰۱/10/71)
لبخند بهتر از دارو
«گاهى یک لبخند شما (پرستاران)، از دارو و درمانى که براى این بیمار به کار می‌رود، ارزشش بیشتر است، اثرش بیشتر است. بیمار دچار آشفتگى است، دچار ناراحتى است - بخصوص بیماران سخت - کمک به او، فقط کمک به جسم او نیست؛ جسم او را با دارو و درمان و تزریق و تدابیر پزشکى بایستى علاج کرد؛ اما روح او با محبت، با لطف، با نوازش، با مهربانى درمان می‌شود. گاهى این درمان روحى، حتّى جاى درمان جسمى را هم می‌گیرد؛ این، هم علمى است، هم به تجربه ثابت شده است که شادى روح انسان، شادى عصبى و احساسى انسان، بر روى جسم او تأثیر مثبت می‌گذارد.»
(بیانات در دیدار گروه کثیری از پرستاران نمونه کشور01/02/89)
غلط بودن تصوّر چهره‌ اخمو و بداخلاق از اسلام
«تفریح، یک کار اسلامی است. من قبول ندارم کسی چهره‌ اسلام را یک چهره‌ خشمگین و اخمو و بد اخلاق تصور کند. به‌هیچ‌ وجه، اسلام این نیست. چهره‌ اسلام، چهره‌ یک انسان جدی است؛ یک انسان متین. یک چهره‌ جدی و متین را شما تصور کنید! این، چهره‌ اسلام است. یک چهره‌ جدی، در هر جای زندگی، آن کار بایسته را انجام می‌دهد. یک جا باید شادمانی کرد؛ یک جا باید تلخی نشان داد؛ یک جا انسان با دشمن روبه‌روست؛ یک جا با غریبه روبه‌روست؛ یک جا با خودی روبه روست و یک جا با یک مشتاق و دوست رو به روست. اینها با هم فرق می‌کند. یک انسان متین، چهره‌اش همه جا یکسان نیست. آن‌جا که با یک دشمن روبه‌روست، طبیعی است که چهره‌ دیگری خواهد داشت. آن‌جا که با یک انسان غریبه رو به روست - که دشمن هم نیست، اما غریبه است - یک‌طور روبه‌رو می‌شود، و با یک دوست و محبوب و عزیز و نزدیک و دلسوز، یک طور دیگر روبه رو می‌شود. اسلام این‌گونه است و هر جایی یک برخورد دارد.»
(بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا ۰۱/۱۰/۱۳۷۱)
شاد بودن محیط زندگی در زمان پیغمبر(ص)
«محیط زندگی پیغمبر، محیط شادی هم بود؛ با افراد شوخی می‌کرد، مسابقه می‌گذاشت و خودش هم در آن شرکت می‌کرد. آن مردمی که ده سال با او زندگی کردند، روزبه‌روز محبت پیغمبر و اعتقاد به او در دل‌هایشان عمیق‌تر شد. وقتی در فتح مکه، ابوسفیان مخفیانه و با حمایت عبّاس - عموی پیغمبر - به اردوگاه آن حضرت آمد تا امان بگیرد، صبح دید که پیغمبر وضو می‌گیرد و مردم اطراف آن حضرت جمع شده‌اند تا قطرات آبی را که از صورت و دست ایشان می‌چکد، از یکدیگر بربایند! گفت: من کسری و قیصر - این پادشاهان بزرگ و مقتدر دنیا - را دیده‌ام؛ اما چنین عزّتی را در آنها ندیده‌ام.»
(بیانات در خطبه‌های نماز جمعه‌ تهران ‌۲۸/۰۲/۱۳۸۰)
سعی دشمن در وارد کردن تفریح‌های منحرف در کشور
«درس خواندن، پاکدامنی و پرهیزِ از سرگرمی‌های عاطل و باطل، جزو وظایف جوان‌هاست. البته من با سرگرمی و تفریح و شادی جوان‌ها خیلی موافقم؛ اما بعضی از سرگرمی‌ها و تفریح‌های منحرف را دشمن به قصد غافل کردن ما و جوانان عمداً وارد جامعه‌ ما می‌کند. این، مخصوص جامعه‌ ما نیست؛ در خیلی جاهای دیگر هم این کار را می‌کنند. در یکی دو سال گذشته خبرهای متعددی داشتیم که در کشورهای مختلف آسیایی - مثل مالزی و چین و... - و حتّی کشورهای اروپایی، سی‌دی‌هایی که به صورت قاچاق وارد کشورشان شده بود و آنها برای جوان‌ها گمراه‌کننده و مضر تشخیص داده بودند، جمع‌آوری و منهدم کردند. در واقع با این سی‌دی‌ها مثل مواد مخدر - که دوروبر اینها گشتن، برای جوان‌ها گناه است - برخورد کردند. کسانی هم که این محصولات را قاچاق می‌کنند، غالباً صهیونیست‌های خبیث هستند؛ اینها عامل گمراهی و فساد جوان‌ها در خیلی از کشورها، بخصوص در کشورهای اسلامی، و به‌طور ویژه در ایران هستند. چرا؟ چون از آینده ایران می‌ترسند.»
(بیانات‌ در دیدار جمعی از اعضای انجمن‌‌های اسلامی دانش‌آموزان‌ 24/12/83)
ساخت برنامه تفریحی برای مردم عبادت است
«در چهره‌ اسلام، تفریح و ادخال سرور - دیگران را مسرور کردن، خشنود کردن، خوشحال کردن، شاد کردن و امیدوار کردن - جای بسیار حساسی دارد. بنابراین، شما همین‌طور که یک کار تفریحی را انجام می‌دهید، یک نمایش اجرا می‌کنید، یک ماجرای طنزآمیز را بیان می‌کنید، یک شعر اجرا می‌کنید و می‌خوانید یا یک مسابقه اجرا می‌کنید، در همان حال احساس کنید که یک عبادت انجام می‌دهید. حقیقتاً همین است. این یک واقعیت است. احساس کنید که بخشی از آن مجموعه‌ای را که زندگی اسلامی برای انسان‌ها در نظر گرفته، متعهد می‌شوید و انجام می‌دهید.»
(بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا۰۱/۱۰/۱۳۷۱)
چند شاخصه از الزامات برنامه‌های تفریحی در کلام رهبر انقلاب
1.برنامه‌های تلویزیون باید شاد باشد
««نباید نمایشنامه‌هایی پخش کنید که فضای زندگی را تلخ می‌کند. ایجاد نگرانی، اضطراب و دلهره، لزومی ندارد... ما متأسفانه در صدا و سیما - بخصوص بیشتر سیما - از این چیزها زیاد داریم. تلویزیون را باز می‌کنیم، می‌بینیم دعوای خانوادگی است و دو نفر دعوا می‌کنند. شما در خانه‌تان هم که نشسته باشید، اگر از خانه‌ همسایه‌تان صدای دعوا بیاید، ناراحت نمی‌شوید؟ مگر آدم دعوا را خودش باید راه بیندازد یا جلوی چشم خود انسان باشد تا ناراحت شود؟ فیلم، طبیعتش این است که انسان را در فضای حادثه ببرد؛ والّا فیلم نیست. وقتی انسان می‌رود در آن فضا، می‌بیند این فضا، فضای دعواست؛ فضای جنگ و جدل است و زن و شوهر با هم دعوا می‌کنند. این را چرا منتقل می‌کنید؟... از هر چیزی که مأیوس‌کننده است، باید به کلی پرهیز شود. برنامه‌ها باید شاد باشد. شادی را، فرح را و سرور را، اصل قرار دهید. هر پیامی هم که می‌خواهید بدهید، در لابه‌لای این شادی بیاید. چرا پیام‌ها در لابه لای موضوعی ناامید‌کننده باشد؟»
(بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا 01/10/1371)
 2.هدف خنداندن نیست، خنده باید آسایش و آرامش را همراه داشته باشد
«این نکته‌ بسیار مهمی است که اصلاً از تفریح مقصودمان چیست؟ شما انسان‌های برگزیده‌ای هستید. آن‌جا ننشسته‌اید که فقط مردم را بخندانید. فقط خنده که نیست. مقصود این است که این خنده، آسایش به روح بدهد و آرامشی ببخشد. همان‌طور که گفتیم، جامعه مثل کارخانه‌ عظیمی که از فولاد درست شده و یک میلیون قطعه فولاد را حرکت می‌دهد؛ سایش دارد، استهلاک دارد، لذا گاهی مقداری روغن لطیف و خوشرنگ، تمام سایش‌ها را از بین می‌برد و کار، تندتر، روان‌تر و بهتر انجام می‌گیرد. تفریح، چنین نقشی دارد و باید به حرکت کلی جامعه کمک کند. شما باید با برنامه‌های تفریحی‌تان، امید ببخشید. اگر مجموعه‌ کار شما، از اول تا آخر ناامید‌کننده باشد، از ارزش ساقط خواهد شد؛ یعنی همه‌ آنچه که انجام شده، هیچ می‌شود. مثل این‌که شما با بهترین ابزارهای نقاشی، یک تابلو بد بکشید. ما باید کاری کنیم که در دل مردم، نور امید بدرخشد. انتقاد و طنز، همه‌اش خوب است؛ تا این حد اثر دارد و شما می‌توانید کار را به این شکل هدایت کنید. باید امید ایجاد شود و نور امید در دل‌ها بدرخشد...»
 (بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا 01/10/71)
3.پرهیز از ابتذال برای شادی دادن به مردم
«شادی لازم است و باید آن را برای مردم تأمین کرد؛ منتها این کار برنامه‌ریزی می‌خواهد... مراقب باشید شادی در مردم با لودگی و ابتذال و بی‌بند و باری همراه نشود؛ از این طریق به مردم شادی داده نشود. همه‌جور می‌شود به مردم شادی داد؛ از نوع صحیح آن شادی داده شود. گاهی اوقات یک لطیفه یا یک تعبیرِ به‌جا مخاطب را شاد و خوشحال می‌کند؛ گاهی هم ممکن است یک آدم لوده با ده جور ادا درآوردن، نتواند آن‌طور شادی را ایجاد کند. شادی کردن و شادی دادن به مردم، به‌معنای لودگی نیست... طنز فاخر و برجسته، یکی از هنرهاست. طنز، هنر خیلی بزرگی است... طنازهای واقعی را تقویت کنید، پرورش دهید و کمک کنید تا طنز بیاورند. طنز، یعنی مطلب مهمِ جدی که با زبان شوخی بیان می‌شود؛ محتوا و معنایی در آن هست، منتها به زبان شوخی.»
(بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما‌‌ 11/09/83)
با نگاهی گذرا به بیانات رهبری درمی‌یابیم، که برای ایجاد «تمدن نوین اسلامی»، می‌بایست به تمامی توصیه‌های امامان و پیشوایان معصوم«ع» عمل نمائیم، که یکی از فرامین مهم آن ضرورت زندگی سالم و شاد است.

گردآورنده: حسن عبدالصمد


همین مطلب در  روزنامه کیهان

هشدار به گروه های فامیلی

| دوشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۱۷ ق.ظ | ۰ نظر


هشدار به گروه های فامیلی

این روزها گروه های فامیلی هم زیاد شده است. عمو،خاله ، دایی و زندایی و حتی خواهرها و بردار ها همگی یک گروه زده اند به نام گروه فامیلی و در آن هر مطلبی که خوششان بیاید برای دیگری به اشتراک می گذارند و هر از چند گاهی هم از حال یکدیگر میپرسند.
در نگاه اول با خود میگوییم که خدا پدر و مادر این تکلونوژی را بیامرزد که باعث شد حداقل از راه دور از احوال برادر و یا خواهر خودم با خبر شوم و حتی فیلم و عکسش هم بتوانم به صورت آنلاین ببینم و الا ما شاید روزها و حتی ماه ها از هم بی خبر بودیم.

 اما با نگاهی عمیق و دقیق تر به یک واقعیت تلخ پی میبریم.این دیدار ها و حال احوال های مجازی ما را راضی میکند.یعنی وقتی من در تلگرام به برادر و یا خواهر خودم حال احوال میکنم با خودم میگویم خوب من چه برادر با معرفتی هستم و ما چقدر رابطه یمان  با هم خوب شده است.و دیگر نیازضروری به دیدار حضوری نمیبینم.

خودتان قضاوت کنید در این همه گروه های دوستان و اشنایان چقدر به عالم مجاز عادت کرده ایم و حتی ان را به نوعی صله رحم حساب می آوریم.

کلاهمان را قاضی کنیم.آیا دیدن چهره خواهربا چشمان واقعی، فشردن دست برادر، در آغوش گرفتن عمو، حال و احوال و شوخی های دایی و خاله در عالم واقع مزه اش با عالم مجاز چقدر تفاوت دارد.ایا استیکر های بوسه،قربانت بروم، میتواند جای بوسیدن و بوییدن کودکان فامیل را بگیرد؟

میترسم اگر بدون اندیشه همین راه را ادامه دهیم پس فردا، ازدواج هایمان هم مجازی باشد،تفریح و گردش هامان هم مجازی باشد. درس خواندن هایمان هم مجازی شود، حتی اقواممان هم به صورت آنلاین و مجازی در تشییع جنازیمان شرکت کنند و استیکر خدا رحمت کند را حواله گوشی موبایلمان کنند. گویی دارند به اسم عصر ارتباطات دارند ارتباطات انسانی را ذبح میکنند و ما هم مشتاقانه خودمان را زیر تیغ به ظاهر شیرین تکلونوژی برده ایم. و حتی از این ذبح شدن هم سلفی میگیریم...

گروه های فایمیلی و چت با دوستان و آشنایان بد نیست بلکه در مواردی خوب است، اما حواسممان باشد راضیمان نکند.

داستان 2/ تقدیر مسجد از قبول شدگان کنکور

| چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۵۷ ب.ظ | ۰ نظر


داستان دوم:

تقدیرمسجد از قبول شدگان کنکور

استرس داشتم، قرار بود تا یکساعت دیگه جواب کنکور در سایت زده بشه.برای اعلام نتایج کنکور لحظه شماری می کردم.تا یکساعت دیگه نتایج اعلام می شد.  بالاخره ساعت 12 رسید و من دقیقا همون انتخاب اولم یعنی دانشگاه تهران رشته حقوق قبول شده بودم.

از خوشحالی میخواستم جیغ بکشم. تلفن همراهم رو برداشتم و به دوستام پیام دادم که بالاخره قبول شدم.

از خوشحالی شب نتونستم بخوابم. مدام دوست داشتم همه از من بپرسند که نتیجه کنکورت چی شده و من هم با افتخار بگم حقوق تهران قبول شدم.

فردا بعد از ظهر با صدای زنگ منزلمون بیدار شدم، به سمت در رفتم دو جوان دم در بودند.

سلام بفرمائید:

-سلام ما از طرف مسجد محلتون خدمت رسیدیم راستش دیروز جواب کنکور اومده بود. می خواستیم ببینیم شما شرکت کرده بودید؟

بله شرکت کرده بودم چطور مگه؟ اتفاقا دانشگاه تهران رشته حقوق قبول شدم

خوب چه خوب: بهتون تبریک میگم. از طرف مسجد یه برنامه ای برای افرلادی که در محل ما کنکور دانشگاه یا حوزه هست برگزار میشه که قراره ازشون تقدیر هم بشه.میتونید همراه با خانواده تشریف بیارید

چه جالب، گفتید از طرف مسجد؟

بله این هم کارت دعوت خدمت شما. راستی تو دوستان و همسایه هاتون کسی رو میشناسی که تو دانشگاه یا حوزه قبول شده باشه؟

آره می شناسم همین همسایه بغلیمون پسرش قبول شده. دو تا کوچه بالاتر هم سعید یکی از همکلاسی هامه اون هم قوبل شده

خوب چه خوب لطف میکنی آدرس دقیقش رو بدی؟

چرا که نه ......

به خانه که برمی گردم. مادرم می گوید علی کی بود دم در؟

علی: از طرف مسجد اومده بودن یه برنامه ای برای ما گذاشتن.

مادر: از طرف مسجد! چه برنامه ای؟

این هاش این هم کارت دعوتشه

بخون برام دستم خیسه

نوشته

بسمه تعالی

پیامبر (ص) دانش اگر در ثریا هم باشد مردانی از ایران زمین به آن دست پیدا خواهند کرد.

با سلام خدمت جوان پر تلاش و با ایمان جناب آقای/سرکار خانم.......................

موفقیت شما در آزمون سراسری سال 94 تبریک گفته و از شما دعوت میشود که به همراه خانواده در مراسم جشن میلاد امام حسین(ع) شرکت نموده

سین برنامه:

قرائت قرآن

پخش نماهنگ و کلیپ

سخنرانی

سرود و مولودی خوانی

مسابقه و اهدای جوایز

تقدیر و اهدای هدیه به قبول شدگان در کنکور

 

یک هفته بعد:

حیاط مسجد پر از صندلی شده است  جوان ها جلو والدین انها انتهای حیاط مسجد نشسته اند. در ابتدای با قرائت قرآن مراسم آغاز میشود بعد کلیپی از شهدای دانشجو پخش می شود. بعد از آن سخنرانی به روی سن میآید و سخنان زیبایی را در رابطه با جوانان و دانشجو ها می گوید. و در انتها هم ضمن پذیرایی اسامی جوانان قبول شده در کنکور یکی به یک خوانده می شود تا به بالای سن بیایند و هدیه و لوح تقدیری را از دست امام جماعت دریافت کنند.

 

توضیحات:

هر فردی که در دانشگاه یا حوزه قبول میشود ذوق شوق بسیار زیادی دارد. چه خوب است که مسجد پیشتاز تبریک و تشویق این جوانان باشد. به صورتی که شاید جوانی که شاید تا کنون هیچ ارتباطی با مسجد هم نداشته است وقتی متوجه شود که مسجد برای او کارت تبریک فرستاده است تا از تقدیر شود مطمئناً بسیار خوشحال می شود و در این مراسم شرکت می کند.

در واقع این اقدام مسجد به نوعی هویت سازی به جوان است که در این برهه از زمان(یعنی مطلع شدن از قبولی در دانشگاه)  نیازبسیار زیادی به این هویت دارد. به یقین فضا و یا هر فردی اگر این هویت را به آن جوان بدهد، آن جوان بسیار خوشحال می شود و ارتباط بسیار زیادی با فرد یا فضایی که به او هویت داده است برقرار می کند.

در واقع این اقدام مسجد به نوعی هویت دهی به جوانان محل است که به معنایی به جوان می گوید که تو دیگر بزرگ شده ای و برای مسجد و محل افتخار آفرین شدی و ما به عنوان مسجد تلاش تو را دیده ایم و سپاس گذار تلاشت هستیم.

مطمئن باشیم که این اقدام باعث میشود که آن جوان دید بسیار زیبایی به مسجد محل پیدا کند و اگر روزی به مدارج علمی رسید بداند که مسجد جزئی از موفقیت او برای انگیزه بیشتر بوده است.

چه خوب است که در حین اجرای این مراسم برگه هایی برای عضویت خادمین افتخاری مسجد در نظر گرفته شود و جوانان با پر کردن ان علائق و استعداد های و زمینه همکاری خود با مسجد را بیان کند که در این صورت مسجد با بانک اطلاعاتی که از این جوانان در اختیار دارد میتواند از استعداد های این جوان در برنامه های مختلف آموزشی فرهنگی و هنری مسجد استفاده نماید. 

داستان1/هدیه ای که ما را مسجدی کرد

| شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۳:۱۴ ب.ظ | ۰ نظر


داستان اول: هدیه ای که ما را مسجدی کرد

تازه ازدواج کرده بودیم .مثل همه تازه عروس ها در ابتدای زندگی مشترک کارهامون حساب و کتاب نداشت؛ خیلی دوست داشتیم که زندگیمون دیگه از حالت مجردی بیاد بیرون و دیگران با ما طوری برخورد کنند که یعنی دیگه ما بزرگ شدیم.

شوهرم وقتی از محل کار به خانه می آمد، برایش چای و شربت آماده می کردم تا گلویی تازه کند بعد از کمی صحبت پای تلویزیون می نشستیم و سریال می دیدیم.

بعد از یک هفته این روال برایمان عادی و تکراری شده بود. تفریحاتی مثل پارک و سینما و رستوران هم هفته پیش رفته بودیم و از طرفی پول کافی هم برای مسافرت نداشتیم.حوصله مان سر رفته بود.

تا اینکه صدای زنگ خانه مان آمد. منتظر کسی نبودیم. آیفون را برداشتم:

بفرمائید:

سلام علیکم. منزل آقای نوروزی

بله امری داشتید؟

 من امام جماعت مسجد محل هستم شنیدیم که شما به تازگی منزلتان را به این اینجا آورده اید به همراه اهالی مسجد اومدیم ازدواجتون رو بهتون تبریک بگیم.

ممنونم.بفرمائید داخل

نه اسباب زحمت نمیشیم. اگر تشریف بیارید دم در یک هدیه ای از طرف مسجد خدمتتون تقدیم کنیم.

این چه حرفیه حاج آقا بفرمائید بالا

حاج آقا و 5 نفر از اهالی مسجد با یک دسته گل شرینی و کادویی وارد خانه مان شدند. برخورد بسیار خوب و صمیمی با ما داشتند.

حاج آقا بعد از احوال پرسی چند روایت  از اهمیت وثواب ازدواج گفت و بعد از خوردن چای و گرفتن شماره تلفنمان منزل ما را ترک کردند.

بعد از رفتن آنها به سرعت به سمت کادویی که از طرف مسجد برایمان آورده بودن رفتیم؛ کاغذ کادو را که باز کردم چشمم به چهار جلد کتاب زیبا افتاد: قرآن، نهج البلاغه ،صحیفه سجادیه و کتابی پیرامون ازدواج در کنارش هم یک قابی بود که نام حضرت علی و حضرت زهرا در آن نقش بسته بود و در انتها هم پاکت پولی بود که 50 هزار تومان داخلش گذاشته بودند.

اصلا انتظار این لطف و محبت را از مسجد نداشتیم.خیلی خوشحال بودیم که اولین مهمان های ما هم افرادی مومن بودند.

صدای اذان آمد.نا خود آگاه من و همسرم به یکدیگر نگاه کردیم که یعنی پاشیم آماده شیم بریم مسجد.

از اون روز تا الان 15 سال میگذره و من و همسرم وفرزندانم اکثر نماز هامون رو تو مسجد میخونیم و به فعالیت های فرهنگی هنری مسجد مشغول شدیم.

------------

امام خامنه ای:

«مساجد باید مَدرَسِ تفسیر و حدیث و منبرِ معارف اجتماعی و سیاسی و کانون موعظه و پرورش اخلاق باشد. زمزمه‌ی محبت متولیان و مدیران و امنای مساجد، باید دلهای پاک جوانان را مجذوب و مشتاق کند. حضور جوانان و روحیه‌های بسیجی باید محیط مسجد را زنده و پرنشاط و آینده‌پو و لبریز از امید سازد. میان مسجد و مراکز آموزشی در هر محل، همکاری و پیوند تعریف شده و شایسته‌‌ای برقرار گردد. چه نیکوست که دانش آموزان برجسته و ممتاز در هر محل، در مسجد و در برابر چشم مردم و از سوی امام جماعت، تشویق شوند. مسجد باید رابطه‌ی خود را با جوانانی که ازدواج میکنند، با کسانی که به موفقیتهای علمی و اجتماعی و هنری و ورزشی دست می‌یابند، با صاحب همّتانی که کمک به دیگران را وجهه‌ی همت میسازند، با غمدیدگانی که غمگساری می‌جویند، و حتی با نوزادانی که متولد میشوند، برقرار و مستحکم کند. مسجد باید در هر منطقه و محل؛ مأمن و مایه‌ی خیر و برکت باشد و به طریق اولی، وسیله‌ی زحمت و آزار مجاوران نگردد.»

پیام رهبری به نوزدهیمن اجلاس سراسری نماز 18/07/89

 

چرا کودک ایرانی قهرمان ندارد؟!

| يكشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۵۰ ب.ظ | ۱ نظر

چرا کودک ایرانی قهرمان ندارد؟!



به بازار می‌روی تا برای کودکتان کیف مدرسه بخرید، بر روی اکثر کیف ها عکس های باب اسفنجی مرد عنکبوتی، باربی،بتن من است.

در نیمکت  پارک نشسته‌اید، کودکانی را می‌بینید که با افتخار خود را بت من و مرد عنکبوتی معرفی می‌کنند و به این طرف آن طرف می‌دوند، کمی آن‌طرف تر نوجوانانی را مشاهده می‌کنید که از آخرین ورژن بازی کلش آف کلند و پوکمون و طی کردن مراحل آن سخن می‌گویند.

در جشن تولد دخترت می‌بینید که خیلی ها عروسک باربی را برای هدیه آورده اند و فرزندت ناخودآگاه آنها را در کمد اتاقش می‌گذارد و شبانه روز با این عروسک حرف می‌زند.

حرف ها و رفتار کودک ها  تغییر می‌کند و ما با خود می‌گوییم ما که برای او چیزی کم نگذاشتیم، چرا فرزندم اینگونه شد.

از آن طرف معدود عروسک های ایرانی و اندک لوازم التحریر ایرانی اسلامی، آنقدر خاک می‌خورد تا زیر بی تدبیری خیلی ها پوسیده، فرسوده و نابود شود.

38 سال از انقلاب گذشت، جدای از رویش های فرهنگی و دستاوردهای علمی،متأسفانه هنوز هیچ ارگان، سازمان و یا وزارت خانه ای یا نخواسته و یا نتوانسته برای قشر کودک و نوجوان قدمی شایسته و موثر بردارد.

اندک اقدامات صورت گرفته هم عمدتاً توسط اشخاص دغدغه مند اجرا و تولید شده است، اشخاصی که عمدتاً بعد از سال ها تلاش، با بی مهری مسئولین روبرو می‌شوند.

براستی چه باید کرد؟ مگر رهبر معظم انقلاب در سال 92 در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی نفرمودند که از قضیه اسباب بازی های حرص می‌خورند!

چقدر مسئولین کم کاری کرده اند که رهبر انقلاب که عمدتاً باید مسائل راهبری و خط استراتیزیک را مشخص و روشن کند در جمع نخبگان و مسئولین فرهنگی مجبور بشود که بگوید، بروید بازی های سنتی را ترویج کنید حتی رهبری اسم می آورند که بروید لی لی و الک دولک و گرگم به هوا را ترویج کنید!

وای بر ما، وای بر مسئولینی که حتی بعد از گذشت سه سال از بیانات رهبری کوچک‌ترین گامی در این زمینه برنداشتند.

رهبری آسیب ها را یک به یک می گوید تا هیچ بهانه ای برای گریز از مسئولیت و شبهه نباشد. ایشان حتی فرمودند که نوه های خود اسم بازیکنان فوتبالیست دنیا را می‌دانند، اما اسم فلان دانشمند معاصر خود را هم نشنیده اند. رهبری بر ضرورت پیوست فرهنگی در تولیدات اسباب بازی سختن گفتند و تاکید کردند که بچه های ما چون فیلم و کارتون بازی مرد عنکبوتی ، بت من و.. را دیده اند، خوب وقتی عروسک آن را ببینند مشتاق خرید آن می‌شوند، اما وقتی شما عروسکی را می‌سازید که کودک هیچ شناختی از او ندارد ، طبیعی است که آن عروسک به فروش نرسد.

دولت مهمترین مسئول اجرایی کشور، این همه وزارت خانه، صدا و سیما، بسیج و سپاه، سازمان تبلیغات، حوزه های علمیه،رسانه ها،براستی کدام یک در این حوزه کاری انجام داده اند؟

ما حتی یک فیلم و یا یک سریال و یا حتی یک کارتونی را تولید نکرده ه ایم که در آن یک قهرمان را در یک دهه  برای کودکان معرفی کنیم.

کودکان معصوم ما در سایه بی تدبیری مسئولین  اکنون با شبیخون فرهنگی دشمن مواجه هستند و همه بی تفاوت نشسته اند تا تیر های این حمله ناجوانمردانه، بدون هیچ سپری بر قلب و فکر کودکان فرو رود.

همه می‌دانیم که با وجود قهرمانان ملی و مذهبی فراوانی که داریم، اما تا کنون نتوانستیم به کودک و نوجوان این قهرمانان را معرفی نمائیم. اما همین کودکان ما به خوبی قهرمانان پوشالی دنیای خیالی غرب را می‌شناسند و حرکات و رفتار گفتار آنان را تکرار می‌کنند.

بعد از نا امید شدن از مسئولان دولتی، برای مقابله با این اقدام فارغ از شعار، راهکار عملی برای دلسوزان این عرصه پیشنهاد می‌شود. مراحل زیر حاصل تجربه و یک کار مطالعاتی است که در اختیار افکار عمومی قرار می‌گیرد، به امید آنکه فرد یا گروهی احساس دغدغه کند و این علم زمین مانده را بلند نماید:

گام اول: در ابتدا باید آسیب ها، خلا ءها و نکات محوری آموزشی در قشر کودکان با مشورت از کارشناسان مرتبط با هر حوزه به صورت جداگانه بررسی و شناسایی شود.

گام دوم: قصه و داستانی جذاب با توجه به نکات مطرح شده تربیتی، با محوریت یک یا چند قهرمان نگاشته شود.

گام سوم: این قصه تبدیل توسط یک فیلمنامه نویس قهار تبدیل به یک فیلمنامه داستانی در چند سری شود.

گام چهارم: کارتر اصلی یعنی همان قهرمان سریال داستانی توسط یک تیم هنرمند طراحی شود.رنگ لباس. نوع لباس. فرم صورت و اجرای ان. نوع گویش و ادبیات ان و..

گام پنجم: این فیلمنامه در اختیار کارگردانی با تجربه و دغدغه مند قرار گیرد

گام ششم: بعد از تولید این سریال. این فیلم در بهترین ساعت از صدا و سیما پخش شود.

گام هفتم: همزمان با پخش این سریال، عروسک این قهرمان.صفحات شبکههای مجازی، درج عکس بر روی لوازم التحریر و البسه و اسباب بازی، تولید و به صورت وسیع توزیع شود.

گام هشتم: بازی های کامپیوتری انلاین و اف لاین و همچنین نسخه اندرویدی این کارکتر طراحی و ساخته شود.

گام نهم: در مناسبت های مختلف مثل اعیاد از این کارکتر در برنامه های مختلف کودک دعوت و نام برده شود.

گام دهم: این سریال ها سری های 2،3،4 و 5 را داشته باشد

در این صورت می‌توانیم تقریبا نزدیک به یک دهه، قهرمانی را برای کودکان الگو نمائیم تا نکات اموزشی و تربیتی را در قالب این سریال به کودکان و والدین اموزش دهیم.

فرض کنیم در این فیلم شخصیت اصلی آن یعنی ان کودک از بازی های جنبشی خوشش می‌آید، از موبایل و تب لت به خاطر اسیب هایش استقبال نمی‌کند، حرمت پدر و مادرش را به خوبی نگه می دارد، از کمک کردن و مسئولیت گرفتن لذت می‌برد، قدرت تحلیل و فکر کردن صحیح را می‌داند، زود قضاوت نمی‌کند، به مال حلال و حق الناس خیلی اهمیت می‌دهد، نظم و مقررات را رعایت می کند، به معنویت قران و نماز و مسجد اهتمام می‌ورزد، روحیه از خود گذشتگی و ایثار دارد، شاد و پر انرژی است، ویژگی های دوست ناباب را می‌شناسد، از اسراف و دروغ و غیبت دوری می‌کند، سواد رسانه ای را می‌داند، نکات بهداشتی و تغذیه صحیح را فرا گرفته است. مدیریت زمان را به خوبی اجرا می‌کند و...

در واقع  می‌توان  به صورت کلی نکاتی مانند: مسئولیت پذیری، عدم اعتماد به دشمن و تقویت روحیه استکبار ستیزی، احترام و ادب، توجه به دیانت، دوری از اسراف و تجمل، دوری از دروغ و ریا کاری، عرق دینی و ملی، روحیه ایثار و از خود گذشتگی،  نکات بهداشتی و پژشکی، روش فکر و تحلیل درست مسائل، روحیه انتظار و مقاومت و دیگر موضوعات را در این کارکتر آموزش و نهادینه کرد.

اگر این اقدامات به صورت کاملا کارشناسی شده و کاملا هنری و جذاب به به صورت مداوم تولید شود، می‌توانیم الگویی خوب را برای قشر کودکان و نوجوانان در یک  دهه داشته باشیم. مطمئناً نسلی که در این دهه مخاطب این سریال هستند بعد از خو گرفتن با قهرمان این داستان بسیاری از نکات مفید تربیتی و اخلاقی را که در جوانی و بزرگسالی در سرنوشت کشور موثر است را فرا می‌گیرند.

به امید انکه فردی آستین همت را بالا بزند و این اقدام موثر که می‌تواند زمینه ساز تربیت سربازان حضرت حجت  باشد را اجرا کند.

 

نامه خواندنی خداحافظی یک شهروند با تلگرام!

| چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۰۴:۳۳ ب.ظ | ۳ نظر
نامه خواندنی خداحافظی یک شهروند با تلگرام!


98

بسمه تعالی

خدا حافظ تلگرام…

بعد از یک ماه فعالیت موقت در تلگرام بعد از یکسری تحقیقات و مشاهدات تجربی خود و اطرافیانم به این نتیجه رسیدم که برای همیشه با این نرم افزار خداحافظی کنم.

علت های بسیاری برای جدایی از تلگرام دارم که چند نمونه از آن را خدمت شما می‌گویم:

(لازم به ذکر است دلائل زیر با این فرض نوشته شده است که در تلگرام فعالیت مفید و با قصد روشنگری کار میکنیم و اینکه تا کنون هیچگونه عکس و یا متن غیر اخلاقی را در این شبکه ندیده ایم )

  • خواندن هزاران مطالب غیر مفید ( با اینکه خودم با اختیار خودم در یکسری از کانال ها عضو می‌شدم اما می دیدم همان کانالی که مورد علاقه من هم هست. هزاران مطلب غیر مفید و ناکاراآمد می‌گذارد و من برای اینکه یک مطلب مفید بخوانم باید چشمم و زمانم را خرج هزاران پیغام بیهوده میکردم.

 

  • انباشت بیهوده اطلاعات ( یکی از ویژگی های تلگرام همین انبوه اطلاعات است، روانشناسان معتقدند که وقتی اطلاعات ورودی انسان فراوان شود، قدرت به حافظه سپردن اطلاعات بسیار کم می‌شود، در واقع همانند یک دریای وسیعی از اطلاعات می شویم، اما عمق این این دریا یک سانتمیتر است. اکثر افرادی که با تلگرام و برخی دیگر از شبکه های موبایلی در ارتباطند، احساس می‌کنند که دانا هستند چرا که حجم انبوده اطلاعات با موضوعات مختلف به گوششان خورده، بدون انکه قدرت تحلیل و حتی صحبت کردن درباره ان موضوع را داشته باشند. یکی دیگر از مصداق های این مورد را میتوانید در جک و لطیفه های تلگرام ببینید شاید روزی ده ها جک در کانال ها دیده باشید اما همین الان اگر بخواهید ده تا جک از همین تلگرام برای کسی بگوئید چیزی یادتان نمی‌اید. این یک قانون علمی است که حجم زیاد پیام باعث به خاطر نسپردن ان میشود.)
  • نا امن بودن (با اندک تحقیقی هم میشود متوجه شد که که کشورهای دنیا به خصوص غرب حتی یک سوزن امپول را هم برای ایران تحریم کرده اند چگونه می‌شود که نرم افزاری را به صورت کاملا رایگان و بدون هیچ محدودیتی در اختیار ایرانیان قرار می دهند.

شما وقتی تلگرام، وایبر، لاین، و یا برخی دیگر از این نرم افزار ها را می خواهید روی گوشیتان نصب کنید، خود این نرم افزار در ابتدا از شما سوال می پرسد که باید قوانین حریم خصوصی را بپذرید تا امکان نصب را به شما بدهد. چند نمونه از این قوانین را که در خود نرم افزار نوشته شده است و شما تائید کردید را برایتان میگویم:

دسترسی کامل به گالری گوشی، دسترسی کامل و روشن و خاموش کردن دوربین فیلمبرداری و ظبط. ایجاد امکان استفاده از اینترنت و حتی حساب بانکی، دسترسی به موقعیت مکانی شما از طریق جی پی اس و..ده ها دسترسی دیگه.

خوب مشخصه که این شرکت های سازنده دنبال اهدافی هستند و من نمیخوام پازلی از پروژه اهداف انان را تکمیل کنم.

  • دور شدن از اقوام و دوستان( شاید به ظاهر این شبکه ها ارتباطات ما را با دوستان نزدیک تر کرده باشد اما در عمل اینگونه نیست. چرا که ما را به همین ارسال مطالب به یکدیگر راضی و اقناع می کند. دیگر خبری از زنگ زدن تلفنی، و دیدار حضوری ، گعده های رفاقتی و صحبت و گره گشایی نیست، ولی احساس میکنیم از حال هم با خبر هستیم. دقیقا در یک مجاز بادکنکی پوشالی زندگی میکنیم)
  • کم شدم مطالعه( خیلی اهل کتاب نبودم اما حداقل سعی میکردم حداقل هفته های دوبار نیم ساعتی کتاب بخوانم اما با ورود تلگرام به زندگیم، دیگر هیچ رغبت و شوقی به کتاب نداشتم. بعدها در مطالب علمی خواندم که اکثر افرادی که از این شبکه هاستفاده می کنند ناخود اگاه عادت به تند خوانی و مطالب کوتاه دارند و بیشتر با عکس ارتباط می‌گیرند تا نوشته، دقیقا همان چیزی که اغلب ماها دچار ان شدیم)
  • اعتیاد( خدا رو شکر به علت اینکه این نرم افزار را بر روی گوشی خود نصب نکرده بودم و فقط از طریق کامپیوتر با ان فعالیت میکردم من دچار این عارضه نشدم و لی اکثر افرادی را که دیدم تاگرام دارند . حتی بین دو نمازشان هم موبایلشان را چک میکردند و اخرین چیزی که شب ها میدیدند و اولین چیزی که صبح ها میدیدند صفحه گوشی موبایلشان بود. این یعنی یک اعتیاد به تمتم معنا که به نظرم ظررش از اعتیاد مواد مخدر کمتر نیست)
  • غیر شرعی بودن/طی سوالاتی که دوستانم از مراجع تقلید برای استفاده از این شبکه های داشتند جواب زیر دریافت شد.

مقام معظم رهبری: به طور کلی استفاده از شبکه‌های اجتماعی و مانند آن اگر مستلزم مفسده (مانند ترویج فساد، نشر اکاذیب و مطالب باطل) بوده و یا خوف ارتکاب گناه باشد  “””و یا موجب تقویت دشمنان اسلام و مسلمین شود””” و یا خلاف قوانین و مقررات نظام جمهوری اسلامی باشد جایز نیست.

کد پیگیری سوال شرعی از سایت لیدر:   ۹۱۹a64661164e5ca

برای مشاهده جواب فوق و سوال آن در سایت مقام معظم رهبری اینجا را کلیک کنید و کد پیگیری فوق را وارد نمایید.

خوب با فرض اینکه خلاف نباشد باعث ترویج فساد نشر اکاذیب نشود، اما نمیتوانیم منکر این شویم که موجب تقویت دشمنان اسلام و مسلمین میشود، این را هم میتوانید در اینترنت جستجو کنید که با هر عضویت یک نفر در این شبکه ها چه هزینه نصیب سازنده این نرم افزارها میشود.

و همچنین این سوال: آیا نرم‌افزارها هم به‌مثابه کالا هستند و حکم خرید کالای ایرانی در اینجا هم وجود دارد؟

حکم خرید کالای دشمنان که به نحوی کمک به آنها محسوب می‌شود تحت عنوان «اعانه‌ی ظالم» شامل اینجا نیز می‌شود؛ یعنی ما با خریداری یک نرم‌افزار، خدماتی به آنها برسانیم یا به نحوی از این نرم‌افزارها استفاده کنیم که سودش به جیب آنها برود، مثل برخی برنامه‌ها که اصل ورود به آنها و تعداد استفاده‌کنندگان از آنها برای صاحبش مفید است، همین ورود به برنامه هم حرام میشود. بنابراین فرقی نمی‌کند که این کالا سخت‌افزار باشد یا نرم‌افزار و این توصیه‌‌ای که گفته‌اند اگر کالایی مشابه داخلی دارد، از کالای خارجی استفاده نکنید، شامل نرم‌افزارها هم می‌شود و باید از نرم‌افزار داخلی استفاده کنید.

خوب نرم افزارهای موبایلی مثب بیسفون و سلام که ایرانی هستند با این حساب تکلیف روشن میشود.

http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=29126#13 منبع

همکنون که از تلگرام بیرون می‌ایم احساس نمی‌کنم که چیزی را از دست داده ام. بلکه احساس می‌کنم که یک ماه وقت و چشمان و افکارم را بیهوده هدر داده ام، در حالی که می توانستم در همین زمان ها با خواندن چند کتاب علمم را زیاد کنم و یا با دیدن دوستان و اقوام، کمی نشاط روحی گرفته باشم.و یا با دیدن صورت پدر و مادرم و خانواده و طبیعت لذت برده باشم.

الان اگر با دوستم کاری داشته باشم یا با او تماس تلفنی میگیرم و یا به او پیامک میدهم.

اگر بخوام عکسی و یا فیلمی را برای کسی بفرستم برای او ایمیل میکنم.

و یا اگر بخوام مطلبی را به گوش تعداد افراد بیشتری بگذارم در یک وبلاگ مطلبم را به اشتراک میگذارم.

در واقع من پیام و ها و اطلاعات را مدیریت میکنم. نه اینکه این پیام ها باشند که من را مدیریت کنند و هرسو که بخواهند مرا تربیت کنند.

 

 

 

(یکی از آفت های تلگرام این است که شما این متن را هرچند خیلی مفید هم باشد را نمی‌خوانید چون چشماتان به متن های کوتاه عادت کرده است!)

 

نهضت سواد آموزی رسانه ای، شاید وقتی دیگر

| سه شنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۲۹ ق.ظ | ۰ نظر

نهضت سواد رسانه هایف شاید وقتی دیگر!


سواد رسانه ای

 دهه ۷۰ و ۸۰ در ایران نهضت سواد آموزی به اوج خود رسیده بود تا افرادی که سواد خواندن و نوشتن را ندارند بتوانند همانند دیگر افراد جامعه از نعمت خواندن و نوشتن برخوردار شود. آن روزها سازمانی هم برای این مشکل تشکیل شد و تمام ارگان ها و رسانه ها تمام تلاش خود را برای کمک به این سازمان انجام دادند. به طوری که هم اکنون بیش از ۹۵ درصد از مردم سواد خواندن و نوشتن دارند.

اما شاید در میان اطرفیان خود دیده باشیم که کسی که حتی سواد خواندن و نوشتن هم ندارد اما با کامپیوتر و یا تلفن همراه مشغول است.

با گسترش فناوری این روزها مردم بیشتر از اینکه محتاج خواندن و نوشتن باشند مشغول دیدن و یا شنیدن فیلم عکس صوت در فضای رسانه ای هستند بدون انکه اندک مطالعه و یا آموزشی در این رابطه دیده باشند.


چه خوب است با کمی تأمل به این سوالات توجه نمائیم:

سواد رسانه ای چیست؟ و چه ضرورتی دارد؟

چند درصد از افراد جامعه سواد رسانه ای دارند؟

چه گروه ها و افرادی نمی خواهند سواد رسانه ای در کشور افزایش پیدا کند؟ و چه هدفی را دنبال می کنند؟

آیا اهمیت سواد رسانه ای کمتر از سواد خواندن و نوشتن است؟

فردی که سواد رسانه ای ندارد دچار چه خطرات و مشکلاتی خواهد شد؟

جامعه ای که اکثریت افراد آن سواد رسانه ای ندارند دچار چه مشکلاتی خواهد شد؟

چه ارگان و یا سازمانی مسئول ارتقای سواد رسانه ای در کشور است؟

آموزش و پرورش، خانواده، رسانه ملی، شواری عالی فضای مجازی، شورای عالی انقلاب فرهنگی و… هر کدام چه وظایفی دارند؟

روزانه چه تعداد افراد قربانی بی سوادی سواد رسانه ای می شوند؟

دشمن از بی سوادی رسانه ای مردم چه بهره برداری می تواند انجام دهد؟

رهبری معظم انقلاب هم در حکم انتساب اعضای جدید شورای عالی فضای مجازی ۱۰ دستور را ابلاغ می فرمایند که بند هفتم این دستور اشاره مستقیم به موضوع سواد رسانه های دارد:

بند هفتم:

«ترویج هنجارها، ‌ارزش‌ها و سبک زندگی اسلامی ایرانی و ممانعت از رخنه‌ها و آسیب‌های فرهنگی و اجتماعی در این عرصه و مقابله مؤثر با تهاجم همه‌جانبه فرهنگی و نیز ارتقای فرهنگ کاربری و سواد فضای مجازی جامعه.»

ای کاش مسئولین دستورات رهبری در رابطه با فضای مجازی را پیگیری کنند تا بتوانیم به نحو احسن از فضای رسانه ای و مجازی استفاده ببریم.

و هزاران سؤال دیگر…

به امید روزی که نهضت و سازمانی برای افزایش سواد رسانه ای در کشور تشکیل شود و تمام ارگان ها و سازمان ها تمام تلاش خود را در این زمینه انجام دهند تا جایی که بتوان مدعی شد که ۹۵ درصد افراد جامعه از با سواد رسانه ای هستند.

 آیا صفحه گوشیمان را بیشتر از صورت پدر و مادرمان نگاه میکنیم؟!


خانواده و شبکه های اجتماعی


گاهی اوقات خنده ام میگیرد از این همه پارادوکس ها و تضاد هایی که در زندگی میبینم.

رفاه و آسایش زیاد شده اما آرامش نداریم. ارتباطات پیشرفت کرده اما ما با همسایه کنار دستیمان هم ارتباطی نداریم. اکثر اوقات تلویزیون نگاه می کنیم.دیر می خوابیم و صبح به سختی بیدار می شویم.

صفحه گوشیمان را خیلی بیشتر از صورت پدر و مادر و فرزندانمان نگاه می کنیم.

حاظریم حرف ها و عکس و فیلم هایی که فایده ای برایمان ندارد را ساعت ها ببینیم اما چند دقیقه ای هم تحمل خواندن کتابی با فایده را نداریم.

برای ساختن زندگی مادی بسیار تلاش می کنیم اما زندگی کردن را نیاموخته ایم.

بسیار خرید می کنیم اما کمتر لذت می بریم.

تنوع غذاییمان بیشتر شده است اما تغذیه ناسالم تر.

ثروت را عامل خوشبختی می دانیم اما بیشتر طلاق ها در طبقه مرفه می بینیم.

به قول شهید علم الهدی که در نامه ای به خواهرش مینویسد:

شاندلshandel متفکر بزرگ اروپایی قرن بیستم در مورد چگونگی زندگی انسان در قرن بیستم می گوید:

انسان این عصر زندگی را وقف تهیه وسایل زندگی می کند ما زندگی را در رنج می گذرانیم تا راحتی و آسایش ایجاد کنیم تمام عمر می دویم به این امید که لحظاتی بنشینیم.

تمام عمر زحمت می کشیم تا استراحت کنیم و البته عمر می گذرد و راحتی و آسایش و نشستن و آرامش را لمس نمی کنیم و نمی یابیم زیرا مرتباً از طریق اجتماع به ما نیازهای جدید تلقین می شود. نیازهای کاذب و مصنوعی که دائماً بوسیله تبلیغات بوجود می آید. تلویزیون را روشن می کنید بعد از دو ساعت خاموش می کنید به خودتان نگاه می کنید می بینید هفت هشت احتیاج خرید تازه بوجود آمده که قبلاً لازم نداشتید قبلاً مثلاً با خاکستر دیگ را می شستید امروز حتماً باید پودر… بخرید.

به نظر شما آیا انسان امروز بیشتر آسایش دارد یا انسان دیروز؟ پس همه نیروهایمان صرف فدا کردن آسایش زندگی، برای تهیه وسایل آسایش زندگی می شود. قربانی شدن آسایش زندگی، برای چه؟ برای تکامل؟ برای تعالی؟ برای رفتن به حقیقت؟ برای رسیدن به ایده آل های مقدس انسانی؟ برای تقرب و نزدیکی به بهترین دوست و یار او(الله) و نه برای بدست آوردن وسایل آسایش زندگی. زیستن برای مصرف، مصرف برای زیستن. یک دور باطل، دور حماقت کار- استراحت- خوردن- خوابیدن همین و بس!!!

بهتر است کمی فکر کنیم ملاک ما برای شناختن افراد چیست؟ مثال می زنم، آیا وقتی مثلاً به خواستگاری می روید چه می پرسید؟ می پرسید که آیا شما آدم باهوشی هستید؟ با شهامت هستید؟ چه مقدار در تاریخ و اقتصاد و جامعه شناسی و انسان شناسی و تفسیر و فهم سخنان ائمه مطالعه دارید؟ معلوماتتان چقدر است؟ و… هرگز!

و ما تمام تلاشمان و ناراحتی هامان و رنج ها و حتی نوع احساسهامان در اینست که بهتر زندگی کنیم به جای اندیشیدن به اینکه چگونه باید زندگی کنیم و چرا؟ زندگی یعنی چه؟ تلاش برای چه؟ اصلا چرا زندگی کنیم؟ و به اینها توجه نداریم، چرا که نتوانستیم خود را از لجن فرهنگ بورژواسی نجات دهیم از لجن مصرف بدون تولید، از لجن زندگی خلاصه شده در مادیات و تمام نیروهای خلاق و نبوغ های سرشار را در وسیله خلاصه کردن، درست مثل کسی که پله ای گذاشته تا خود را به پشت بام برساند اما همینکه پا روی پلکان اول گذاشت آنقدر راجع به خود پله فکر کند، سوراخ سمبه های آن، رنگ آن و… که لحظه ای  خواهد رسید و مرگ گریبان او را فرا گرفت و هنوز در فکر اینست که پله چوبی راتبدیل به فلزی یا فلزی را تبدیل به کائوچو یا طلا و یا … کند و در نتیجه عمر تمام می شود و خود را به پشت بام نرسانده.

آری این اتفاقات دقیقا دارد با گسترش تکنولوژی و رسانه اتفاق میافتد.

مشخص است کسی که بدون اطلاع از سواد رسانه های تلویزیون را روشن میکند برنامه ای می بیند و خاموش می کند و یا اندک زمانی را در اینترنت بگذراند، تغییراتی را در رفتار و افکارش دیده خواهد شد. تغییراتی که بسیار ظریف اثر می گذارد تا جائیکه حتی خود انسان هم متوجه این تغییرات نمی شود.

چطور ممکن است که ما برای نشستن پشت فرمان باید مهارت های رانندگی را فرابگیریم آموزش ببینیم و حتی هزینه کنیم. اما برای استفاده از رسانه که به مراتب آسیب هایش خطرناک تر از تصادف رانندگی است، هیچ آموزشی نمی بینیم؟

برای نمونه شبکه های اجتماعی موبایلی که بهتر بگوئیم شبکه های ضداجتماعی که علی الظاهر قرار است ارتباطات ما را قوی کند، ما را از نزدیکان دور و به غریبه ها نزدیکتر ساخته است.

جای تعجب است که حتی پدر و مادر ها برای فرزندان خود هم این آموزش های رسانه ای را لازم نمی دانند و عملا خود و خانواده خود را در یک شیب بسیار تندی به سمت دره قرار می دهند.

برای همین گام اول برای نجات یافتن از این پارادوکس و تضادها، اندیشیدن در هدف خلقت و همچنین آگاهی از نقشه های دشمن در سیاست های استعماری در رسانه ها باشد.

داستان/راننده سیگاری و زن بدحجاب

| شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۱۲ ب.ظ | ۲ نظر

راننده سیگاری و زن بدحجاب



زن میانسال: اقا لطفا سیگارتون رو خاموش کنید؛ تاکسی که جای سیگار کشیدن نیست.

راننده: آبجی چرا اعصابت خورده. اخرشه. تازه دستمم بیرونه، دودوش که تو ماشین نیست.

زن میانسال: از دودش خفه شدم، معمولا به احترام مسافر، راننده سیگار رو خاموش میکنه؛اینجا یه فضای عمومیه

راننده: ای بابا... کوفتمون کردی...بیا پرتش کردم بیرون.

سکوتی فضای تاکسی را پر میکند.

کمی جلوتر ماشین گشت ارشاد پارک کرده بود و ما پشت ترافیک مجبور بودیم دقایقی در کنار ماشین گشت ارشاد باشیم.

زنی که به سیگار کشیدن راننده اعتراض کرده بود گفت: ببین، نمیتونن مثل آدم رفتار کنن، بیچاره دختر مردم رو به خاطر اینکه لباسش کوتاه بود بردنش تو ماشین گشتفنمیزارن آزاد باشیم، همش محدودیت.

پسرجوان  که تا الان سکوت کرده بود دیگه طاقت نیاورد و گفت: ببخشید خانم! کی میگه محدودیته! مملکت قانون داره باید بهش احترام بزارن. مثل همه کشورهای دنیا

زن میانسال که انتظار نداشت کسی جوابش رو بده گفت: چی میگی اقا... کم مونده تو لباس پوشیدنمون هم باید از مملکت اجازه بگیریم. هر کی هر جور دلش می‌خواد لباس بپوشه، به بقیه چه مربوطه.

پسر جوان: وقتی میام بیرون از خونه وارد اجتماع میشیم. دیگه نباید هر جور دلمون بخواد رفتار کنیم. مثل همین آقای راننده که شما بهش گفتی نباید تو مکان عمومی سیگار بکشه.

راننده که انگار حامی پیدا کرده بود گفت: گل گفتی داداش، این خانم ها همشون همینطوری هستن، از بس جوابشونو ندادیم هر چی دلشون بخواد میگن.

زن میانسال که جوابی نداشت به پسر جوان بده به راننده گفت: کسی از شما نظر خواست؟

پسر جوان به زن میانسال گفت: خانم من قصد بی احترامی نداشتم. خواستم بگم آزادی زمانی هست که اقدام یک نفر باعث ازار و محدودیت دیگران نشه. دقیقا مثل سیگار. این اقا میتونه تو خونش سیگار بکشه ولی تو مکان عمومی نه.این خانم بد حجاب هم میتونه تو خونش راحت باشه ولی تو اجتماع نه.

زن میانسال با صدای ارامتر گفت: خوب چه مشکلی داره زن ها راحت بیان بیرون. خوب مردها نمیتونن خودشون کنترل کنن نگاه نکنن.

راننده هم در حالی که داشت با سرعت زیاد تخمه می خورد و اشغالش را بیرون می انداخت با خنده گفت: خوب من هم الان سیگارمو روشن میکنم، شما روتو انور کن. یا نفس نکش.

پسر جوان  به راننده گفت: خدا پدرتو بیامرزه،این حرفت خیلی درسته.بالاخره ما باید طبق قانون شرع به همدیگه احترام بزاریم هر چند همدیگه رو قبول نداشته باشیم.

راننده ترمز دستی رو بالا کشید گفت: به سلامت آخر خطه.

عوامل و راهکار به معتادان فضای مجازی

| دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۵۲ ب.ظ | ۰ نظر

عوامل و راهکار به معتادان فضای مجازی
اعتیاد اینترنتی

این روزها بسیاری از خانواده ها از رسوخ رسانه های نوظهوری مانند اینترنت و موبایل در سبک زندگی فرزندانشان ابراز نگرانی می کنند.

با اندک نگاهی به سبک زندگی خانواده هایی که کودکان آنان دچار اعتیاد اینترنتی هستند دریابیم که اکثر آنان افرادی هستند یک یا برخی از شرایط زیر را دارا هستند:

الف)تک فرزندی: اصولا تک فرزندها به علت تنهایی و دوری بودن از همبازی، به بازی های رایانه های و مشغول شدن به شبکه های موبایلی روی میآورند

ب)فاصله سنی زیاد پدر و مادر با فرزند: وقتی فاصله سنی با کودک زیاد باشد پدر و مادر نمیتوانند شریک و همبازی کودک شوند و کودک مجبور است به رسانه های نوظهور روی بیاورد.

ج) عدم رسیدگی پدر و مادر به فرزند به خصوص اشتغال مادر

د)عدم آشنایی پدر و مادر با سواد رسانه ای

ه) عدم آشنایی با تربیت صحیح: متاسفانه خطر فرزند سالاری در سالها اخیر رو به افزایش است.خطری که باعث میشود فرزندان از همان دوران کودکی تمام خواسته های خود را بدون تلاشی بدست اورند. نتیجه این اقدام پرورش حس گریز از مسئولیت در آینده کودک خواهد شد.

همچنین ترویج روحیه مصرف زدگی،چشم رو هم چشمی از آفات خطر فرزند سالاری است.

راهکار چیست؟

۱– افزایش آشنایی خانواده ها و فرزندان با سواد رسانه ای:

سواد رسانه ای در تعریف یک خطی یعنی “دانایی، قدرت دسترسی، تحلیل، ارزیابی اطلاعات و انتقال اطلاعات و پیام های رسانه های”

متاسفانه متولیان این امر همانند شورای عالی فضای مجازی، آموزش پرورش، صدا و سیما، وزارت ارشاد و دیگر ارگان های مرتبط نتوانستند با برنامه ریزی خود سواد رسانه های مردم را بالا ببرند، و با ادامه این روند باید همچنان شاهد قربانی شدن نسل جوان در مواجه با پدیده های نوظهور باشیم.

برای نمونه وقتی یک جوان عکس خانوادگی و اسرار درونش را  در سرور اینترنت قبیگانه قرار می دهد، یعنی او اولیات سواد رسانه های را نمیداند؛ و یا وقتی فردی نمی تواند تفاوت خبر تحریف شده و دروغ را از خبر راست و حقیقی تشخیص بدهد، یعنی او تاکتیک های عملیات روانی در رسانه ها را نمی داند.

۲-تحکیم کردن بنیان خانواده:

بدون شک در خانواده ای که ارتباط میان فرزند با پدر و مادر بسیار صمیمی است و فرزند با برادر و خواهرش میتواند همبازی شود و از طرفی روابط میان دوستان و اقوام زیاد باشد دیگر مجالی برای غلطیدن در فضای مجازی به وجود نمی آید.

تحقیقات نشان داده است که اکثر افرادی که در زندگی برنامه خاصی ندارند، مدیریت زمانی درستی را نمی توانند داشته باشند، بنابراین احساس بیهودگی می کنند و برای رهایی از این حس غلط روی به هرزه گردی های مجازی و بازی های اینترنتی می آورند.

۳– پیش بینی فعالیت های دشمن در جنگ نرم قبل از ورود با کشور و مقابله یا هدایت سازی آن

با گسترش فناوری اطلاعات متاسفانه هر روز یک ابزاری برای انتقال مفاهیم تولید می شود، ابزاری که به خودی خود مشکلی ایجاد نمی کند اما وقتی توسط شرکت سازنده تولید می شود و وارد کشوری می شود، طبیعتا پیوست های فرهنگی بسیاری را با خود همراه دارد، در این مواقع باید با تدبیر یا از نفوذ این ابزار به کشور جلوگیری کرد و یا اینکه با تولید نرم افزار های مشابه قدرتمند در داخل کشور، بتوانیم مانع از گسترش آن نرم افزار در کشور شویم.

شاید نفر بعدی من باشم..(داستان9)

| دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۰۸ ب.ظ | ۱۲۷ نظر

شاید نفر بعدی من باشم..

(لطفا تا آخر بخوانید)

 

ساعت 6:30، الهام 23 ساله با صدای آهنگ موبایلش از خواب بیدار می‌شود.

ساعت 6:40، وضو می‌گیرد و نماز می‌خواند.امروز برخلاف روزهای گذشته بعد از نماز صبح خوابش نمی‌گیرد برای همین چند آیه قران می‌خواند و بعد از صرف صبحانه آماده می‌شود که به دانشگاه برود.

ساعت ۷،  لباسش را می‌پوشد و بعد از آرایش خودش، از خانه خارج می‌شود.

ساعت۷:۱۰، طبق معمول در ایستگاه اتوبوس، منتظراتوبوس است.

ساعت ۷:۲۰،  الهام بر روی صندلی اتوبوس نشسته است. چند ایستگاه بعد اتوبوس شلوغ می‌شود

 ساعت ۷:۲۷، زنی میانسال روبه‌روی الهام ایستاده است الهام می‌خواهد بلند شود و جایش را به آن زن دهد ولی با خود می‌گوید: بی‌خیال من خسته‌ترم این قدیمی‌ها روغن حیوانی خورده‌اند ولی ما شیر خشک و پفک! پس طاقتش از من بیشتره  بذار وایسته یه کم لاغر بشه!

ساعت 9، به دانشگاه می‌رسد سریع به سمت کلاس می‌رود در راه طبق معمول به سرعت ادکلنش را از کیفش در‌می‌آورد و به خود می‌زند.

ساعت 9:02 وارد کلاس می‌شود همه دانشجویان سر کلاس نشسته‌اند الهام طبق معمول بر روی صندلی آخر کلاس می‌نشیند، پسرهای کلاس یک چشمشان به استاد و یک چشماشان به الهام است. صدای پچ پچ پسرهای کلاس، استاد را ناراحت می کند.

ساعت 11 کلاس تمام می‌شود یکی از پسرهای کلاس به سمت الهام می‌رود و از او چند سئوال درسی می‌پرسد. الهام هم جزوه درسی‌اش را به او می‌دهد تا فردا برایش پس بیاورد.

ساعت 12 وقت نماز و ناهار است.

الهام می‌خواهد برود نمازش را بخواند؛ تلفن همراهش زنگ میزند. دوستش پشت گوشی است او می‌گوید: بیا بریم رستوارن نزدیک دانشگاه.امروز ناهار مهمون منی.الهام می‌گوید بذار نمازم رو بخوانم بعدش میام. اما دوستش می‌گوید: یه ساعت بیشتر وقت نداریم نمازت را بذار بعداً بخون.

ساعت 12:10 وقتی که الهام از دانشگاه خارج می‌شود احساس می‌کند که پسرهای دانشگاه به او نگاه می‌کنند. الهام  از این نگاه ها چندان بدش نمی‌اید.

ساعت 16، وقتی که کلاس‌های الهام  تمام می‌شود برای اینکه زودتر به خانه برسد و فیلم مورد علاقه‌اش را ببیند، بجای اتوبوس  از تاکسی  استفاده میکند.

ساعت 16:10، پسری در وسط راه سوار تاکسی می‌شود و در کنار الهام می‌نشید. آن پسر خودش را به الهام نزدیک‌تر می‌کند ولی الهام خودش را جمع می‌کند و کیفش را بین خود و آن پسر می‌گذارد.

ساعت 16:30، الهام خدا خدا می‌کند که سریعتر به خانه برسد.

بالاخره الهام از ماشین پیاده می شود تا برای رفتن به خانه به آن طرف خیابان برود

الهام در حال رد شدن از خیابان است که تلفن همراهش زنگ می‌خورد. الهام یک لحظه حواسش پرت می‌شود.

ساعت 16:40، الهام با ماشینی تصادف می‌کند.

ساعت 17:30، الهام در بیمارستان است.

ساعت 18، الهام می‌میرد.

*نکیر به منکر می‌گوید پرونده الهام هم بسته شد.

از این ثانیه به بعد دیگه وقتش دست خودش نیست باید دقیق حساب کنیم.الهام  از 24 ساعت آخری که در اختیار داشته 19 ساعت و 18 دقیقه کار بیهوده، 4ساعت و 42 دقیقه و 13 ثانیه کار شیطان پسند، و یک ساعت کار خداپسندانه انجام داده.

باید پرونده 8280 روزی که الهام در این 2۳ سال عمر کرده را دقیق حساب کنیم.

منکر به نکبر میگه: همزمان با الهام 20 نفر همسن او از دنیا رفتند.

ای کاش همسالان الهام می‌دانستند که در هر ثانیه 17 جوان بدون هیچ بیماری و توسط حادثه از دنیا می روند.

شاید نفر بعدی من یا شما باشیم...

بحث داغ سیاسی در دبیرستان دخترانه/ داستان

| دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۰۸ ب.ظ | ۱۱ نظر

 

بحث داغ سیاسی در دبیرستان دخترانه

معلم ریاضی امروز نیامده است و دانش آموزان سر کلاس مشغول صحبت با یکدیگر شده اند.

نازنین به دوستش گفت: دیشب ماهواره داشت میگفت ایران کلی بدبختی داره، راست میگه واقعا چرا انقدر بدبختیم؟

الهام میز جلویی نازنین بود سرش رو برگردوند وگفت: کدوم بدبختی؟

نازنین: این همه فقیر داریم؛ این همه کشورهای دنیا پیشرفت کردن اون وقت ما هنوز عقب موندیم. ای کاش همون زمان شاه بود.

الهام: نازنبن خانم میشه بگی  زمان شاه چرا خوب بوده که ازش تعریف میکنی؟

نازنین: نمیدونم همه میگن گرونی و بدبختی نداشتیم.

الهام: منظورت از همه چه کسایی هستش؟

نازنین: گیر دادیا تو ماهواره میگه. داییم هم همیشه میگه

الهام: ای کاش یکم از قدیمیا سوال میکردی و یا کتاب می‌خوندی بعدش اظهار نظر میکردی.

نازنین: تو که ادعا داری  بگو چه پیشرفتی کردیم

الهام: من ادعایی ندارم ولی هم از پدرم شنیدم هم تو اخبار دنبال کردم. خدا رو شکر ایران تو این سی سال از لحاظ علمی پزشکی حتی ورزشی خیلی پیشرفت داشته این حرف من نیست تمام مراکز معتبر بین المللی میگن که ایران جز 10 کشور برتر علمی جهانه و از لحاظ جهش علمی رتبه اول رو داره تو دنیا.فناوری نانو،سلول های بنیادی، انرژی هسته ای و....بازم بگم

نازنین: خوب حالا! این ها که تو زندگی ما اثری نداره، به من چه که تو پزشکی پیشرفت کردیم چی به ما میرسه؟

الهام: از بابات بپرس اون قدیما وقتی یکی بیماری قلبی یا کلیوی یا سرطان یا حتی مشکل چشم پیدا میکردن باید کلی پول خرج میکردن میرفتن خارج از کشور و برای همین خیلی از بیمارها میمردند. اما الان بهترین دکترها رو تو ایران داریم حتی از خیلی کشورها واسه درمان میان ایران.اسم این پیشرفت نیست؟به زندگی هممون هم ارتباط داره.

یا اینکه خیلی از شهرها و روستاهای دور افتاده نه آب داشتن، نه برق، نه گاز، نه بیمارستان، نه مدرسه، نه مسجد و نه ورزشگاه، اما الان خدا روشکر هیچ روستایی نیست که برق نداشته باشه و همه روستاها این امکانات رو دارن.

زهرا که تا حالا فقط داشت به حرف های نازنین و الهام  گوش می‌داد وارد صحبت شد و گفت: الهام راست میگه، بابام میگفت اوایل انقلاب ما محصولی نداشتیم که تولید ایران باشه حتی تو جنگ ایران و عراق  سیم خاردارهم نداشتیم و باید از کشورهای دیگه میگرفتیم،اما الان تو بحث نظامی موشک هایی داریم که قاره‌پیما هستن ،زیردریایی، ناو شکن حتی هواپیما تولید کشور خودمون هم داریم. اگر این پیشرفت های نظامی رو انجام نداده بودیم حتما تا الان آمریکا مثل افغانستان و عراق بهمون حمله کرده بود و ما داشتیم نوکری اون ها رو میکردیم.

کلاس در سکوتی فرو رفته بود تمام دانش آموزان کلاس داشتند به بحث گوش میکردند و هرکسی دوست داشت نظرشو بگه

سپیده که پدرش تو بازار کار میکنه گفت: بابام میگه درسته گرونی شده، اما خیلی از گرونی ها به خودمون برمیگرده. میگفت 20 سال پیش اصلا ایران رو تو تجارت و واردات و صادرات حساب نمیکردن اما الان ایران تو خیلی از کشورها بازار داره و محصولاتشو میفروشه.

نازنین که دقایقی سکوت کرده بود  گفت: خوبه خودت داری میگی گرونی شده علتش چیه؟همین بدبختی ها باعث شده که همین مغازه سر کوچه شارژ 2 هزار تومانی رو 2200 بفروشه؟

زهرا گفت: یک سوال ازت دارم. اگه یه روز بری دکتر و اون دکتر قلابی باشه و داروی تاریخ گذشته  بهت بده چی کار میکنی؟

نازنین: مشخصه دیگه اون دکتر رو انتخاب نمی‌کنم؟

زهرا: درسته ولی هیچ موقع به خاطر این یک دکتر به جامعه پزشکی بدبین نمیشی.و اگه باز هم مریض شدی باز هم میری دکتر، ولی نمیدونم چرا وقتی مدیر یک شرکت یا یک مغازه دار جنسشو گرون بفروشه همه میگن میسئولین مقصرن؟!

زهرا ادامه داد: مسئولین چه کسانی هستند؟ کسانی که تو بازار هستند چه کسانی هستند؟ همه اونها آدم هایی هستند مثل پدر من، دایی من، عموی من و... از کره مریخ که نیومدن.این ها  اگر نامردی کنن و جنس رو گرون بفروشن چه ربطی به مسئولین بالا دستی داره؟

نازنین: حرفتون درست ولی چرا چند سال پیش جنس ها انقدر گرون نبود؟

زهرا: درسته یکسری علت ها به خاطر بی تدربیری مسئولینه ولی ما الان خیلی بیشتر از قبل دشمن داریم.

نازنین: الکی هی نگید، دشمن کدوم دشمن؟

الهام وارد بحث شد و گفت: میشه بگی کی دانشمند های هسته ای رو ترور کرد؟ چه کسانی تو ایران بمب گذاری میکنن؟ چه کسانی تو جنگ ایران و عراق به صدام کمک کردن؟ چه کسانی دوست ندارن ما انرزی هسته ای داشته باشیم؟چه کسانی ما رو حتی داروهای خاص تحریم کردن؟این های دشمن مردمن نه نظام.

زهرا گفت: آن هایی که الهام میگه همه درسته از طرفی دیگه داداشم برای پایان نامش موضوع "تاثیررسانه" رو انتخاب کرده بود بعد از تحقیق میگفت: فکر میکنی 200 شبکه ماهواره‌ای چی بهشون میرسه که برنامه فارسی برای ما دارن پخش می‌کنن؟ و 24 ساعت دارن ضد ایران برنامه میسازن؟

نازنین: بیکارن دیگه! حتما دلشون برامون می‌سورزه!

زهرا: واسه چی دلشون برامون بسوزه؟ ما که همش داریم میگیم مرگ بر آمریکا؟ اصلا چرا به زبون هندی یا آفریقایی اینقدر برنامه نمیسازن؟ اون ها هم آدمن دیگه! میدونستی بعضی کانال‌های ماهواره یا و سایت‌های غیر اخلاقی در ایران رایگان ارائه میشه؟ اما تو کشورهای دیگه باید بابتش پول پرداخت کنن؟

نازنین: جدی میگی؟!نمی‌دونستم.

زهرا: برای همینه که میخوان من و تو رو از خدا و پیغمبر دور کنن چون فقط همینه که ما رو تا الان حفظ کرده.

زهرا: الان کشور ایران مثل یک قطاری هست که داره با سرعت بالا حرکت میکنه برای همین  هست که ‌خیلی‌ها   دارن بهش سنگ میزنن .هیچ موقع به قطاری که حرکت نمیکنه سنگ نمیزنن.

نازنین: حالا ما باید چیکار کنیم زهرا: باید حواسمون باید بدون دلیل منطقی هیچ کاری رو انجام ندیم. الان اصلی ترین هدف همین شکبه های ماهواره ای ایجاد سبک زندگی غربیه 

نازنین: سبک زندگی غربی یعنی چی؟

زهرا: یعنی رفتارمون با خانواده، نوع لباسمون، نوع حرف زدنمون، نوع فکرمو،ن حتی نوع معماریمون ایرانی اسلامی نباشه بلکه یک کپی برداری از غرب باشه.

صدای زنگ تفریح می‌ آید. همه بچه های از کلاس خارج می‌شوند.

در راهروی مدرسه الهام و زهرانزدیک نازنین میشن، و میگن: ما داریم میریم بوفه تو هم بیا امروز مهمون ما. .نباید به خاطر این صحبت ها بینمون اختلاف بیوفته.

نازنین هم لبخندی میزنه و میگه راستش تا حالا یه فکر دیگه ای در مورد شما میکردم شاید تقصیر منه که زیاد ماهواره نگاه میکنم و بدون تحقیق حرفی رو قبول میکنم.

-------------------------------------------------------------------------------

این متن را برای ویژه نامه آموزش و پرورش به نگارش در آوردم.

خیرات فحشا !(داستان8)

| دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۰۷ ب.ظ | ۱۸۰ نظر
 
خیرات فحشا !
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
به خانه رسیدیم حسین هم به همراه برادرم سریع کامپیوتر را روشن کرد تا سی‌دی مداحی را ببینیم. فایل را باز کردند، منتظر شنیدن صدای مداح مورد علاقه‌مان بودیم که با صدای خواننده‌ زنی موی بدنمان سیخ شد؛ زدیم کلیپ بعدی؛ در آن شیعیان را به تمسخر گرفته بودند، سی‌دی را در آوردیم و هاج واج به همدیگر نگاه می‌کردیم و از تعجب خشکمان زده بود.


 
ادامه مطلب مراجعه نمائید...
 

 

چراغی که به خونه رواست به مسجد حلاله (داستان14)

| دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۰۶ ب.ظ | ۴۷ نظر

بحثی داغ در اتوبوس های تهران:

چراغی که به خونه رواست به مسجد حلاله

 

 

(این چه مملکتیه! این هم از وضعیت اتوبوسش،اگه بجای کمک به مردم فلسطین  و لبنان بیان به این اتوبوس ها برسن دیگه این همه بدبختی نداریم..)

این جملات یک زن میانسالی بود که هنگام بالا آمدن از اتوبوس پایش به پله گیر می کند و تعادلش به هم میخورد.

دخترجوانی که این صحنه را دید به پیرزن گفت مادر جون چیزیت که نشد؟ بیا بشین سر جای من. اگه عجله نمی کردید نمی خوردید زمین، چه ربطی به مردم فلسطین داره آخه؟

زن میانسال گفت: تو جوونی متوجه نیستی چی دور برت میگذره؛ خودمون هزار تا بدبختی داریم اون وقت داریم به مردم فلسطین کمک میکنیم! از قدیم گفتن چراغی که به خونه رواست به مسجد حرومه...

خانم معلمی که سرش توی کتاب بود سرش رو بالا آورد و به زن میانسال گفت: خانم ببخشید این سوال رو می پرسم، شما مسلمون هستید؟

زن میانسال گفت: خوب معلومه که مسلمونم.

خانم معلم گفت: ببخشید دوباره میپرسم،شما شیعه هم هستید؟

زن میانسال گفت: این چه حرفیه! معلومه که شیعه هستم. فکر کردید فقط خودتون مسلمونید! اصلا همتون همینطوری هستید، خیال می کنید همه کافرن فقط خودتون بهشتی هستید.

خانم معلم گفت: قصد جسارت نداشتم، فقط سوال پرسیدم؛ آخه گفتید چراغی که به خونه رواست به مسجد حرومه، در حالی که دین ما اصلا این حرف رو قبول نداره

پیرزن گفت: وا..! این چه حرفیه خانم! کجای دین اومده آخه؟

خانم معلم گفت: تو نهج البلاغه اومده که وقتی یاران معاویه، به شهر انبار حمله کردند و خلخال از پای یک زن یهودی بیرون کشیدند، حضرت فرمودند که اگر در مصیبت این ظلم و واقعه، یک مسلمان جان بدهد و بمیرد، من ملامتش نمی‌کنم. حالا ببینیم امام زمان(ع) چه می‌کشد که زن یهودی که نه، بلکه گاهی ناموس شیعه به خطر می‌افته.

شما میدونید تو فلسطین و بحرین لیبی و حتی سومالی و... چه خبره؟ چقدر زن و کودک بر اثر ظلمو ستم کشته میشن؟ دختران و زنانشان را اسیر میکنند و...

دختر دانشجو وارد بحث شد و گفت تازه من تو یک روایت دیدم که هر کس بشنود صدای مسلمانی را که فریاد می‏کند یاللمسلمین که ای مسلمانان به‏ فریاد من برسید ، و کسی او را را کمک نکند، دیگر مسلمان نیست.

 چه مانعی داره که ما برای اینها حساب باز کنیم ؟ چه‏ مانعی دارد که مقدار کمی از درآمد خودمون را اختصاص به اینها بدیم ؟ چرا یهودیان دنیا حتی به یهودیان ایران کمک بکنند و ملتهای دیگر آنها را تحسین کنند، ولی ما به کمک مردم بی گناه نشتابیم ؟

یا این روایت که حضرت علی (ع) میفرماید: کسی که صبح کند درحالی که تصمیم بر کمک به مسلمانی نداشته باشد مسلمان نیست.

پیرزنی که سرش تو روزنامه بود گفت: نه نه جون منم یه روایت شنیدم که خیلی قشنگه یه روزی پیامبر(ص)با یاراشون نشسته بودند که یکباره چشمشون به چند نفر خورد که در حال تشیع جنازه هستند. پیامبر(ص) از جاشون بلند شدن و ایستادن. اصحابش گفتند یا رسول الله این جنازه فردی یهودی و جاهل  و از دشمنان شما بوده و ارزش احترام ندارند. پیامبر(ص)فرمودند:اما یک انسان بود و انسان فی النفسه دارای کرامت نفس میباشد.از طرفی مگه نشنیدیم که سعدی میگه:

بنی آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش زیک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار/  دگر عضوها را نماند قرار

 

دختر جوان گفت: تو کشورسومالی مردم دارن یکی یکی بر اثر گشنگی و تشنگی می میرن، اونوقت ما بزرگترین مشکلمون اینه که کرایه تاکسی ها زیاد شده!

image021.jpg

زنی جوان که ته اتوبوس نشسته بود و انگار از این بحث ناراحت شده بود گفت: خوب دور برداشتیدا بیاین تا من جوابتونو بدم.

اولا مردم سومالی خودشون بی عرضه بودن و حالا دارن چوبشو میخورن، باید تدبیر داشتن و فکر این روزها رو میکردن. تازشم این اخباری که شما میگید همش دروغه.

بحث داغ شده بود؛ دختر دانشجو نوت بوکی را از کیفش بیرون آورد و گفت: بیاین جلو تا مستند بهتون نشون بدم. اگه تاریخ سومالی رو نگاه کنیم متوجه میشیم که هر چی بدبختی میکشه از استعمار کشور های غربیه که منابعشونو به غارت بردن و فقر بدبختی رو نصیب مردم کردن.

تقریبا تمام افراد اتوبوس متوجه بحث شده بودن.

دختر دانشجو چند کلیپ تصویری و عکس که منابعش هم ازشبکه های خارجی بود رو تو کامپیوترش به بقیه نشون داد و گفت خوب ببینید.

تصاویر کشته شدن زنان و کودکان در بحرین، جنازه کودکان سومالی که از شدت لاغری پوستشان به بدنشون چسبیده بود.گریه و زجه پدر و مادرها از داغ کودکشان و...

در اتوبوس همه ساکت بودند و تصاویر رو میدیدن که صدای کودکی در لابلای جمعیت شنیده میشد: برید کنار منم میخوام ببینم. مادرش گفت: سینا بیا اینور برنامه کودک که نیست.

کودک سمج قبول نکرد و آمد کنار دختر دانشجو و عکسهای کودکان رو دید که از فرط گرسنگی و تشنگی در حال مردن هستند...

مادرش برای اینکه حواس سینای7 ساله  را پرت کند گفت: سینا بیا مامان، برات پفک خریدما! سینا با اینکه عاشق پفک بود  هاج واج مونده بود و از جلوی مانیتور تکون نمیخورد و زیر لب می گفت: یعنی اینا واقعا گشنشونه؟

مادرش سینا را به زور به عقب برد و کنار خودش نشاند. پفک را باز کرد و به دستش داد. سینا پفک را کنار انداخت و سرش را پایین گرفت؛ همه افراد توجهشان به کودک جمع شده بود.

سینا چشمش به مورچه ای افتاد که  کنارپنجره اتوبوس حرکت میکرد. پفکش را با دستش خورد کرد و جلوی مورچه ریخت، مورچه قسمتی از خرده آن را به دهان گرفت و با سرعت حرکت کرد، سینا در حالی که لبخندی به لبش بود به مادرش گفت: مامان جون به این مورچه غذا دادم. آخه گشنش بود...یعنی حالا خدا منو دوست داره؟

سکوتی محض فضای اتوبوس را فرا گرفت...

با این سکوت صدای رادیو اتوبوس خوب  شنیده میشد: کاردار سفارت سومالی با اشاره به خشکسالی 6ساله در کشور سومالی گفت: روزانه 100 نفر در سومالی به‌دلیل گرسنگی جان خود را از دست می‌دهند.

مردم نیکوکار کشورمان می‌توانند وجوه نقدی خود را به شماره حساب 99999 جمعیت هلال‌احمر نزد بانک ملی شعبه مرکزی و شماره حساب 0199999999003 سیبا نزد همین بانک واریز کنند.

همچنین هموطنان با ارسال یک پیامک خالی از خط ایرانسل به شماره 8115 قادر به ارسال کمک‌های نقدی خود برای مردم سومالی خواهند بود...


آیه۱۵۵ سوره بقره:

 و  قطعاً همه شما را با برخی از (امور همچون) ترس و گرسنگى و کاهش مالی و جانی و کمبود میوه ها آزمایش مى کنیم; و بشارت ده به استقامت کنندگان (صابرین)!
156 ـ آنها که هر گاه مصیبتى به ایشان مى رسد، مى گویند: «ما از آن خدائیم; و به سوى او باز مى گردیم»!

ادامه دارد..

حسن عبدالصمد

 ....................................................................................................................................

*این پست رو از اونجایی نوشتم که برخی از دوستان در پست قبلی(سومالی در پنجه مرگ)پیغام میدادند که که چراغی که به خونه رواست به مسجد حرامه...

* اگر دوستان شبهه ای دارن بفرمایند که باز هم در قالب داستان اگر بتونم پاسخ بدم.

خواست و نیاز

| دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۰۶ ب.ظ | ۱۶ نظر

آسیب شناسی مصرف زدگی با تفکیک خواست و نیاز

چرا آرامش را در زندگی حس نمیکنیم؟




می‌پرسی چرا خواستگارهای دخترت را رد میکنی؟ می‌گوید جهیزیه اش کامل نشده است!

می‌پرسی چرا برای پسرت آستین بالا نمیزنی می‌گوید؟ می‌گوید خانه و ماشین ندارد!

می‌پرسی چرا فرزند نمی‌آوری؟ میگوید دنبال دردسر نمی‌گردم.

می‌پرسی چرا ازدواج نمی‌کنی میگوید؟ می‌گوید مانع ادامه تحصیلم می‌شود.

می‌پرسی چرا تا دیر وقت کار می‌کنی؟ می‌گوید باید قسط وام هایم را بدهم

میپرسی چرا وام گرفتی؟می‌گوید برای جهزیه دخترم.

میپرسی مگر جهزیه اش چی بوده؟ میگوید بالاخره یک دست مبل یخچال فریزر ماشین لباسشویی کلی هزینش میشه

می‌پرسی چرا ایرانی اش را نمی خری که ارزان است؟ میگوید کلاس ندارد!


براستی چرا بسیاری از افراد از زندگی خود لذت نمی‌برند؟

چرا اکثر افراد به هر دری میزنند نمی‌توانند آرامش را در زندگی لمس کنند؟

چرا افراد مرفه و ثروتمند از آرامش کمتری نسبت به افراد فقیر برخوردار هستند؟

براستی چرا انسان دیروز بیشتر آرامش را حس می‌کرد؟

تمام جواب این سوالات را می‌توان در مسئله خواست و نیاز پیدا کرد.

ابتدا تعریفی ساده از خواست و نیاز می‌کنیم:

خواست: به چیزی میگویند که بدون آن هم میشود زندگی کرد و به نوعی خواست دل است نه ضرورت زندگی

نیاز: به چیزی می‌گویند که بدون آن نمی‌شوذد زندگی کرد و زندگی بدون آن مختل میشود و به نوعی جز ضروریات زندگی است

با توجه به تعریف زیر با وجدان خود بگویید که  کدامیک از موارد زیر خواست و کدامیک نیاز ما هستند:

یک دست لباس و شلوار

ماشین لباس شویی

سه وعده غذا در طول روز

تلفن همراه

تنقلات

مبل

تخت خواب

و...

برای همه ما مبرهن است که بدون غذا نمیتوان زنده ماند و یا داشتن یک دست لباس برای مهمانی کاملا ضروری است

اما آیا داشتن تختخواب، مبل، تنقلات و تلفن همراه  برای هر زندگی ضروری است و نداشتن آن باعث اختلال در زندگی میشود؟!

برای نمونه با اندکی تامل میتوان متوجه شد که بدون تختخواب هم میتوان زندگی کرد. اما سوال این است که چرا یک خانواده فقیر وقتی میخواهد جهیزیه ای برای دخترش تهیه کند داشتن رختخواب را یک نیاز اصلی میداند؟ و حتی حاظر است ازدواج دخترش به تاخیر افتد تا زمانی که هزینه یک تختخواب تامین شود!

جواب این رفتار یک نکته است و آن تبدیل شدن خواست به نیاز است. بدین معنا که این مادر احساس نیاز کاذبی برای تهیه این تختخواب دارد و برای همین نمی‌تواند قبول کند که بدون تختخواب هم میتوان زندگی کرد.

عواملی مانند عدم شناخت رسانه، عدم آگاهی فلسفه خلقت ، نبود ثبات شخصیت، تربیت نادرست  باعث این مصرف زدگی میشود.


*عدم آگاهی فلسفه خلقت:

مطمئنا اگر کسی بداند که هدف از خلقتش چیست و برای چه چیزی زندگی میکند برای برآوردن خواست های بیهوده آرمش خودش را بر هم نمیزند.اگر کسی بداند که هدف از خلقت بندگی یقییناً برای خودش چارچوبی در نظر میگیرد و وقتی طبق آن چارچوب عمل کند به آرماش می‌رسد.ولی کسی که هدف از خلقتش را نداند و بدون چارچوبی زندگی کند مدام نیازهایش افزوده میشود و وقتی نتواند نیازهای انبوهش را پاسخ دهد دچار آشفتگی میشود.


*‌عدم شناخت رسانه:

یکی از عوامل موثر در ایجاد سبک زندگی رسانه است.

شهید علم الهی در نامه ای به خواهرش میگوید:

شاندلshandel   متفکر بزرگ اروپایی قرن بیستم در مورد چگونگی زندگی انسان در قرن بیستم می گوید:

« انسان این عصر زندگی را وقف تهیه وسایل زندگی می کند» ما زندگی را در رنج می گذرانیم تا راحتی و آسایش ایجاد کنیم تمام عمر می دویم به این امید که لحظاتی بنشینیم.

تمام عمر زحمت می کشیم تا استراحت کنیم و البته عمر می گذرد و راحتی و آسایش و نشستن و آرامش را لمس نمی کنیم و نمی یابیم زیرا مرتباً از طریق اجتماع به ما نیازهای جدید تلقین می شود. نیازهای کاذب و مصنوعی که دائماً در آدم بوجود می آورند بوسیله تبلیغات است. تلویزیون را روشن می کنید بعد از دو ساعت خاموش می کنید به خودتان نگاه می کنید می بینید هفت هشت احتیاج خرید تازه بوجود آمده که قبلاً لازم نداشتید قبلاً مثلاً با خاکستر دیگ را می شستید امروز حتماً باید پودر... بخرید. بوردا می خرید، زن روز می خرید نگاه می کنید در فکر تهیه لباسها و مدل های آن می افتید.

زیستن برای مصرف، مصرف برای زیستن. یک دور باطل، دور حماقت کار- استراحت- خوردن- خوابیدن همین و بس!!!

 

شهید علم الهدی در ان سالهایی که هنوز رسانه پایش به خانه ها باز نشده بود این خطر را به ما گوشزد میکند. عدم شناخت رسانه و دل سپردن به آن ما را در ورطه نیازهای کاذب میکشاند.

براستی کسی که نمیداند تاکتیک های خبری و تبلیغاتی چیست و حتی هنوز باور نکرده است که هر لحظه در معرکه جنگ روانی رسانه ها قرار دارد و هر کسی که به او گوشزد کند او را به توهم توطئه متهم میکند،چگونه میتواند در مقابل رسانه ها مقاومت نشان دهد.

چه خوب است که رسانه ملی آموزش و پرورش و هر نهادی که احساس تکلیف میکند دوره هایی را برای اشنایی با تاکتیک های تبلیغاتی و خبری برگزار نماید در غیر این صورت باید شاهد قلع قم شدن افکار مردم باشیم.

شاید برای خیلی ها جای سوال باشد که چرا با این همه خبر و مطالب غنی و سیاست های ارزشی، چرا در مواردی جامعه از لحاظ فرهنگی پسرفت میکند، به راحتی میتوان جواب را در عدم انتقال مفاهیم ارزشی به شیوه مناسب و هنری، و از ان طرف شیوع مفاهیم غیر اخلاقی به شیوه هنری نامید.

 

* تربیت نادرست:

یقینا اگر فردی از کودکی نتوانسته هویتی برای خود مشخص کند نمیتواند در بزرگسالی خود برای خود تصمیم گیری کند و همیشه مغلوب فضای غالب بر جامعه و رسانه میشود.برای نمونه میگویند اگر کودکتان از شما 3 چیز را خواست به یک خواسته را به سرعت برآورده کنید یک خواسته دیگرش با تاخیر جواب دهید و خواسته دیگرش را جواب ندهید.علت این امر را اینگونه بیان میکند که کودک وقتی تمام خواسته هایش در کودکی براورده شود در جوانی و بزرگسالی تحمل شکست را ندارد و اگر خواستهای را نتواند برآورده کند دچار آشفتگی میشود برای همین خود را به آب و اتش میزند تا به خواسته خود برسد و اگر به آن نرسد دچار آشفتگی و افسردگی میشود

برای همین است که اکثر افراد زیاده خواه و مرفه،اگر کودکیشان را جستجو کنیم متوجه تربیت نادرست آنها میشویم.


خلاصه کلام اینکه با هر قدم در بازار و با هر سکانسی فیلم، با هر تبلیغ تلویزیونی، با هر صفحه اینترنتی، و حتی با هر کلام دوست آشنا هزاران نیاز کاذب به سوی انسان حمله ور میشود که یقینا ما نمیتوانیم آنها را تامین کنیم.و همین امر موجب از بین رفتن آرمشمان می شود.برای همین چه خوب که باور  کنیم این نیازها(همان خواست‌ها)، کاذب هستند و هر وقت خواستیم هر خرید یا هر رفتاری داشته باشیم در ابتدا این سوال را از خود بپرسیم که این عطش من خواست است یا نیاز؟



در ادامه شما را به دیدن کمیک استریپ هایی با نام "یادش بخیر اون وقتا" دعوت میکنم

هشدار! فرزندتان را قبل از 20 سال همسر دهید

| دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۱۱ ب.ظ | ۰ نظر
ازدواج آسان و بلوغ زودرس جنسی/بخش اول

هشدار! فرزندتان را قبل از 20 سال همسر دهید

بالا رفتن سن ازدواج پدیده ای است که امروزه صدای همگان را درآورده است. بسیاری از کارشناسان بر این عقیده هستند که اکثر بزهکاری های اجتماعی و فساد ها، ناشی از عدم ازدواج جوانان و یا ازدواج های ناموفق است.

فرض کنیم؛ نوجوان پسری به علت های مختلفی مانند ترویج بی بند باری از طریق ماهواره و اینترنت و دیدن صحنه های تحریک آمیز در کوچه و خیابان، در سن 12 سالگی و حتی 10 سالگی دچار بلوغ زودرس می شود، از طرفی دیگر بنابر شرایط عرفی غلط، بسیاری از خانواده ها و دوستان در گوش این نوجوان می خوانند که باید در سن 30 سالگی ازدواج کند؛ در واقع فاصله بین بلوغ جنسی این فرد تا ازدواج او 20 سال به طول می انجامد!

با این فرض که جامعه آماری آن بسیار زیاد است، یک سوال بسیار مهم و اساسی پیش می آید:

این جوان نیاز طبیعی جنسی و عاطفی خود را چگونه و از چه طریقی طی 15 الی 20 سال بر طرف می کند؟

دو فرض عمده برای پاسخ به این سوال وجود دارد: اول اینکه  این جوان با سرکوب نیاز جنسی خود سعی دارد به رفتارهای نامتعارف جنسی روی نیاورد، در این فرض که جامعه آماری آن بسیار اندک است، مقاومتی مقطعی برای فرد رخ می دهد، که ناخودآگاه این فرد را دچار فشارهای روحی و روانی می کند، حجت الاسلام محسن قرائتی در همین رابطه می فرمود:" 14هزار بیمار روانی در تهران داریم که به خاطر تنهایی بیمار شده‌اند". اولین نیاز بشر، اکسیژن؛ دومین نیاز آب و سومین نیاز لباس است و طبق فرمایش قرآن، همسر لباس است." در واقع به نوعی این افراد همیشه در حال تحمل یک رنج و سختی هستند.

فرض دوم این است که این جوان نمی تواند نیاز جنسی خود را کنترل نماید و معمولاً با رفتارهای نامتعارف جنسی به مسائل غیر اخلاقی روی می آورد، مسائلی که عوارض ناشی از آن مدت ها بر زندگی فرد اثر گذار است.

فراموش نکنیم، شرایط امروز با جامعه دیروز تفاوت بسیار چشمگیری دارد، نوجوانی که از خانه به مدرسه می رود با صدها وسیله های اغواکننده مورد تهدید قرارمی گیرد و همانند باروتی است که تنها به یک جرقه نیاز دارد؛ جرقه هایی که به راحتی در پوشش ماهواره، فضای مجازی، شبکه های اجتماعی موبایلی، خانم های بدحجاب و حتی در گوشی همراه نوجوانان در حال آتش افروزی است.

متأسفانه بسیاری از کارشناسان و مسئولین به علت های مختلف و شاید حیایی بی مورد از اوج فاجعه جنسی در مدارس صحبتی به میان نمی آورند.

برای اثبات این قضیه می توان گفت وگوی دانش آموزان در یک زنگ تفریح را ضبط کرد و یا با چند نوجوان در مورد مسائل جنسی صحبت کرد، آن زمان است که متوجه خواهیم شد که اگر این موضوع مدیریت نشود تا چه حد می تواند آینده جوانان ما را به خطر بیندازد.

*باید چه کار کرد؟

برای کنترل و هدایت این موضوع تنها راه ازدواج به هنگام و صحیح است. ازدواجی که بنا بر دستور اسلام باید در همان ابتدای نیاز جنسی صورت بگیرد. نظر اسلام این است: زمانی که فرد احساس می کند که می خواهد به گناه بیفتد باید ازدواج کند و اگر این عمل را به تأخیر بیندازد، ترک واجب، یعنی حرامی را مرتکب شده است.

در روایات اسلامی آمده است پیامبر(ص) وقتی جوانی را می دید از او دو سوال می پرسید یکی اینکه ازدواج کردی؟ و دیگر اینکه شغلی داری؟ اگر پاسخ می شنید نه، پیامبر می فرمود : "سقطت عن عینی" از چشمانم افتادی .

مفتخریم در دین اسلام تأکید فراوانی بر ازدواج آسان شده است. روایت شده است روزی دختری در مسجد نزد رسول خدا آمد و به حضرت فرمود: می خواهم ازدواج کنم، حضرت بعد از نماز دو جوان را که از قبل شناخت داشت به آن دختر معرفی می کند و به دختر می گوید: یکی را انتخاب کن، آن دختر هم یکی از آن دو جوان را  انتخاب می کند و حضرت همانجا خطبه عقد آن دو جوان را می خواند.

این روایت نشان می دهد که ازدواج باید به راحتی و با کمترین دردسر صورت گیرد تا این نیاز طبیعی انسان، کنترل و در راه صحیح قرار گیرد.

همچنین رهبر معظم انقلاب تأکیدات زیادی بر ازدواج آسان، صحیح و به هنگام دارند ایشان در سخنانی فرمودند:

"اسلام اصرار دارد بر این که این پدیده در اوان خود، هر چه زودتر، از آغاز احساس نیاز انجام گیرد. این هم از اختصاصات اسلام است، هر چه زودتر بهتر. زود که می گوییم یعنی از همان وقتی که دختر و پسر احساس نیاز می‌کنند به داشتن همسر؛ هر چه این کار زودتر انجام بگیرد، بهتر است. علت چیست؟ علت این است که اولاً برکات و خیراتی که در امر ازدواج وجود دارد در وقت خود و زودتر از این که زمان بگذرد و عمر تلف بشود، برای انسان حاصل خواهد شد. ثانیاً جلوی طغیانهای جنسی را می‌گیرد. لذا می فرماید: «من تزوّج احرز نصف دینه».طبق این روایت معلوم می‌شود که نصف تهدیدی که انسان درباره‌ی دین خود می‌بیند از طرف طغیانهای جنسی است که خیلی رقم بالایی است." بیانات در خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 9/12/1380

البته باید به این نکته توجه کرد که مراد از ازدواج زود و به هنگام به معنای توجه کامل به خواسته های نوجوان و عشق های زودرس ناپخته این دوران همراه نباشد. بلکه این ازدواج زود در صورتی موفق است که با معیارهای اسلامی، سنتی و با انتخاب درست همراه باشد.

در واقع هراس جوانان امروز از ازدواج ناشی از حس گریز از مسئولیت و همچنین ایجاد سنت های غلط و دست پا گیر است.

در یادداشت بعدی عوامل ترس جوانان از ازدواج، سنت های غلط، و همچنین علت های گریز از مسئولیت جوانان بازگو خواهد شد.

--------------------------------------

همین مطلب در طنین یاس، دانا حرف تو، خراسان،شاخه طوبی

داستان/ من و شیشه خرد های وسط خیابان

| دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۰۷ ب.ظ | ۰ نظر

داستان/ من و شیشه خرد های وسط خیابان

دیر از خواب بیدار شده بودم و با سرعت در خیابان راه میرفتم تا در محل کار تاخیر نخورم.اما مثل همیشه هر وقت میخواستم به آنطرف خیابان بروم چراغ راهنمای عابرین قرمز میشد و ماشین ها با سرعت حرکت میکردند. 40 ثانیه مانده بود تا چراغ سبز شود. نگاهم به خط عابر پیاده ای بود که شیشه های خرد شده ای رو آن ریخته شده بود.گویی دقایقی قبل ماشینی یا موتوری در همین محل تصادف کرده بود.

حسی درونم میگفت وقتی چراغ سبز شد، بایستم و این شیشه ها را جمع کنم تا مبادا ماشین یا موتوری پنچر شود. آخر یکباری وقتی سوار موتور بودم یکی از همین شیشه ها لاستیک موتورم را پنچر کرد.

اما حسی دیگر به من میگفت: بیخیال بابا. جلوی این همه جمعیت با این کت و شلوار میخوای کار رفتگرشهرداری رو انجام بدی! اصلا وظیفه من نیست . تازه عجله هم دارم باید سریع به محل کار برسم

40 ثانیه تمام شد و من با سرعت به آنطرف خیابان رفتم. 10 متری که دور شدم ناگهان صدای تصادف و جیغ دادی صدای قدم هایم را کند کرد. برگشتم و نگاه کردم.

دقیقا در همان خط عابر پیاده ای که شیشه ریخته بود یک موتوری که همراه همسر و فرزندش بود بر اثر پنچر شدن و لیز خوردن به زمین خورده بودند....

با اینکه بعداز آن اتفاق همیشه هر وقت شیشه ای بر روی زمین ببینم خم میشود و آن را به گوشه ای میاندازم اما هنوز صدای داد و فریاد آن موتوری در گوشم من را شرمنده میکند.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

بیانات امام خامنه ای در دیدار با اعضای مجمع عالی بسیج مستضعفین:06/09/93

 پایهى این تفکّر، اعتقاد به مسئولیّت انسان است؛ مسئولیّت انسان. انسان موجودى است مسئول. نقطهى مقابل این فکر، حالت احساس بىمسئولیّتى، «ولش کن»، «برو خوش باش»، «به خودت بپرداز» است. پایهى فکرى بسیج این مسئولیّت الهى است که حالا عرض میکنم مبانى دینى مستحکمى دارد. نه فقط مسئولیّت در برابر خود و در برابر خانوادهى خود و نزدیکان خود - که این هست - بلکه مسئولیّت در قبال حوادث زندگى؛ در قبال سرنوشت جهان، سرنوشت کشور و سرنوشت جامعه، چه مسلمان، چه غیر مسلمان. این احساس مسئولیّت فقط نسبت به انسانهاى همعقیده و مسلِم و مؤمن نیست بلکه حتّى نسبت به غیر مسلمین و غیر مؤمنین هم احساس مسئولیّت میکند. نقطهى مقابلِ همان دَمغنیمتى، ولش کن و حالت تنبلى و حالت گریز از مسئولیّت و مانند اینها است. پایهى اصلى بسیج، این احساس مسئولیّت است. این تفکّر مسئولیّت انسان، جزو بیّنات اسلام است. یعنى هیچکس نمیتواند در این تردید بکند که اسلام، انسان را اینجور موجودى میداند: موجودى که مسئول است، کار از او خواسته شده است.
 
 پیغمبر اکرم پیش خداى متعال التماس میکند، تضرّع میکند که «اَللّهُمَّ اهدِ قَومى»؛(۶) قومش همانهایى بودند که او را میزدند، او را طرد میکردند، او را تهدید به قتل میکردند، اینهمه بر او زحمت وارد مىآوردند، او پیش خداى متعال التماس میکند که خدایا، اینها را نجات بده، اینها را شفا بده، اینها را هدایت کن! این پیغمبر. امیرالمؤمنین وقتىکه مىشنَود که سپاهیان معاویه رفتند آن شهر را غارت کردند با غصّه میگوید که - بَلَغَنى اَنَّ الرَّجُلَ مِنهُم کان یَدخُلُ عَلَى المَراَةِ المُسلِمَةِ وَ الاُخرَى المُعاهِدَة(۷) - مردهاى این لشکرِ غارتگر وارد خانهى مسلمان و معاهَد (معاهد یعنى غیر مسلمانى که در زیر سایهى اسلام زندگى میکند؛ مسیحى، یهودى) میشدند، به زنها اهانت میکردند، دستبند زنها را میگرفتند، زیور زنها را میگرفتند، بعد حضرت میفرماید که اگر مسلمانْ از این غصّه بمیرد، جا دارد. شما ببینید؛ یعنى احساس مسئولیّت تا این حد است. نمیگوید اگر امیر مسلمین بمیرد جا دارد؛ میگوید اگر انسان، اگر مسلمان از این غصّه بمیرد جا دارد. این همان احساس مسئولیّت است. پایهى اصلىِ حرکت بسیج این است: احساس مسئولیّت الهى.

ناگفته های یک مادر سزارینی

| دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۰۱ ب.ظ | ۰ نظر


ناگفته های یک مادر سزارینی

وای خدایا چی کار کنم؟ حالم خیلی بده! کمرم سِرشده ولی خیلی درد داره. حالا وقتی بچم رو آوردن چه جوری بغلش کنم؟ چه جوری شیرش بدم؟

تو همین حال و هوا بودم که نوزادم روآوردن، نازی چقدر خوشگله.. چه سفید و توپولوهه...

خیلی دلم می خواست بغلش کنم ولی نباید از جام تکون میخوردم چون سردردهای بعد از سزارین به خاطر همین تکون خوردن هاست .به خاطر سردردشم نبود اصلاً نمیتونستم بلند بشم، انگار کمرم داره می شکنه.
کاشکی این بچه رو من به دنیا نیاورده بودم همین جوری بدون هیچ دردی میدادن بهم.

 وای خیلی گریه می کنه چی کار کنم کاشکی می تونستم بهش شیر بدم.

خلاصه با درد زیاد موفق شدم بچم رو بگیرم و بهش شیر بدم ولی حتی یک قطره هم شیر ندارم؛ چی کار کنم. خدایا چه اشتباهی کردم؛ یکی نبود بهم بگه  چه وقت بچه دار شدنت بود!!
هیچ کس درکم نمیکرد حتی مامانم . مامانم بهم می گفت: دختر خوب، ما 5 تا بچه آوردیم یک آخ هم نگفتیم چقدر لوسی! نگاه کن این خانم رو ، این هم تازه زایمان کرده ولی نق نمیزنه مثل تو ، خیلی هم خوشحاله و با خنده نشسته به بچش شیر میده.

خیلی حسودیم شد. بهش خانمی که کنار تختم بود گفتم: خوش بحالت! چه سرخوشی،درد حالیت نیست؟

گفت: چرا سر خوش نباشم مثل اینکه مادر شدم ها! 4 ماه منتظر چنین لحظه ای بودم.

 خوب منم 9 ماه انتظار کشیدم آخه چطوری میشه بعد یه عمل جراحی با این همه درد خوشحال و سر حال بود.

دوباره بهش گفتم: معلومه! لابد پول بیشتری دادی و دکتر بهتری بالا سرت بوده و عملت کرده؟

ولی نه انگار اشتباه کرده بودم، خوب منم کلی پول داده بودم که دکتر خودم عملم کنه! بخشکه شانس!

با افتخار بهم گفت: من طبیعی زایمان کردم . تازه اصلا کسی بالا سرم نبود هر یک ساعت یه پرستار میومد بهم سر می زد، آخراش که خیلی دردم گرفت یه دکتر یه نمی شناختمش اومد آمپول ضد درد بهم زد . خدائیش دردم خیلی کم شد و یکی دو ساعت دیگه هم بچم به دنیا اومد.

خیلی حس خوبی بود قبل از اینکه حتی نافش رو هم بزنن دادنش بغلم، قشنگترین لحظه زندگیم بود..

تو دلم یه آهی کشیدم و بهش گفتم: خوش بحالت کاشکی منم طبیعی زایمان کرده بودم، الحق که هر چیزی طبیعی و همونطور که خدا مقدر کرده خوبه.

الکی این همه پول خرج کردم...

مادر هم اتاقیم داغ دلمو تازه کرد و گفت: نمی خوام بترسونمت ولی حالا مونده! کمر دردت همیشه باهاته مخصوصاً آمپول های بی حسی که به کمرت زدن، واقعا آدم رو از پا میندازه، بچه داری خیلی سخت میشه با این کمر درد. خودش میگفت  بچه آخرش اورژانسی شده بوده و مجبور شده سزارین کنه.

همش تقصیره اون خانمه بود، همون روز که رفته بودم پیش دکترم، قبل از اینکه نوبتم بشه داشت به کنار دستیش می گفت: من میخوام سزارین کنم! چیه طبیعی درد داره! آدم جونش بالا میاد تا بچه به دنیا بیاد! راحت میری اتاق عمل بی حس میشی و دردی  رو نمیفهمی.

مثل اینکه اولین بچش بود و از درد و عواقب جراحی سزارین خبر نداشت. منِ ساده هم فکر کردم لابد تجربه داره دیگه ، خواستم کلاس بزارم به همه بگم سزارین شدم.

ای خدا... خبر نداشتم از عواقبش و اینکه چقدر به نفعم بود طبیعی ،تازه شنیدیم که زایمان های طبیعی بدون درد هم خیلی زیاد شده.خوش به حال هم اتاقیم.

 من از درد و فکر و خیال و پشیمونی خوابم نمی بره ولی اون راحت درداش تموم شد، بچشو  سیر کرد و بلند شد راه رفت، به سرو وضعش رسید بعدش گرفت خوابید.

حالا اینا که هیچی، دکتر میگفت: کسایی که سزارین میکنن تا 3 روز شیرشون کمه ،از طرفی کلی پول ازمون گرفتن طلاهامو فروخته بودم که خیر سرم پول عمل رو بدم که راحت باشم ولی حالا...

پول رفت، جونم رفت، حس مادریم رفت، همه اینا به کنار این شکم گنده بخیه خوردم  رو چیکار کنم؟

تو همین فکر بودم که تلویزیونی که تو اتاق بود یک گزارش پخش کرد:گزارشی که افسوس میخوردم که کاشکی زودتر میدیدم.

پژوهشی روی فرزندان سزارینی در کانادا انجام گرفته که نتایج تامل برانگیزی به همراه داشته به طوری که این افراد ۵۰ درصد بیشتر از نوزادان متولد شده در زایمان طبیعی به آسم، ۲۵ درصد به دیابت و ۲۰ درصد به چاقی و بیش فعالی مبتلا می شوند و این در حالی که آمار سزارین در این کشور نصف میزان سزارین در ایران هم نیست.

تخت بغلیم یه کتابی دستم داد و گفت این کتاب خیلی بهم کمک کرد. تو هم بخون انشالله واسه بچه های بعدیت به درد میخوره. با نگاهی نا امیدانه کتاب رو گرفتم و خوندم.تو بخش هایی از کتاب اومده بود:
از آنجا که عمل سزارین یک عمل جراحی است، می‌تواند برای مادر عوارضی داشته باشد. برخی از این عوارض عبارتند از:

۱- افزایش احتمال عفونت رحم

۲- افزایش میزان خونریزی

۳- خطرات ناشی از بیهوشی

۴- احتمال عفونت محل بخیه‌ها

۵- احتمال ایجاد یبوست به دلیل استفاده از داروهای بیهوشی

۶- طولانی‌تر بودن مدت استراحت و بستری شدن در بیمارستان

۷- دردهای لگنی و چسبندگی بیشتر

۸- بروز لخته‌های خون در پاها یا لگن بعد از جراحی

۹- احساس خستگی و خواب آلودگی بیشتر مادر به علت مصرف داروهای بیهوشی

۱۰- افزایش احتمال افسردگی، احساس شکست، ناامیدی و دلسردی مادر پس از زایمان

۱۱- عوارض و مضرات احتمالی داروهای بیهوشی روی جنین

۱۲- افزایش احتمال ایجاد مشکلات تنفسی در نوزاد

۱۳- افزایش میزان مرگ و میر شیرخواران نسبت به نوزادانی که با زایمان طبیعی متولد شده‌اند

۱۴- افزایش احتمال یرقان در نوزاد ۱۵- افزایش احتمال سکته مادر.

شاید بتوان گفت دغدغه بیشتر زنان باردار این است که کدام روش زایمان (طبیعی یا سزارین) را برای خود انتخاب کنند و کدام یک عوارض کمتری دارد.

به طور کلی زایمان طبیعی یک فرایند کاملا طبیعی است که نسبت به زایمان سزارین مزایای بیشتری دارد. این مزایا عبارتند از:

۱- خطرات زایمان و عوارض بیهوشی در این زایمان وجود ندارد.

۲- درصد ابتلا به عفونت در مادر بسیار کمتر است.

۳- طول دوره بستری شدن و استراحت بسیار کمتر است و مادر می‌تواند به زودی در کنار خانواده از فرزندش مراقبت کند.

۴- حجم خونی که مادر از دست می‌دهد، بسیار کمتر از زایمان سزارین است.

۵- مادرانی که زایمان طبیعی می‌کنند، خیلی زودتر به تناسب اندام می‌رسند.

6- رابطه زایمان طبیعی و سیستم قلبی عروقی، گردش خون، تنفس و هوشیاری نوزاد

7-    وقتی رشد جنین کامل می شود آنگاه زایمان طبیعی انجام می شود.

8 - وقتی زایمان به صورت طبیعی انجام می گیرد، مایع آمنیوتیک از ریه نوزاد خارج شده و بدین ترتیب مشکلات تنفسی در نوزاد کاهش می یابد.

9-    زمانی که مادر به صورت طبیعی زایمان کند، نوزاد از مجرای زایمان عبور می کند، باکتری های محافظت کننده را برمی دارد. این باکتری ها وارد روده نوزاد می شوند و سیستم ایمنی را شکل می دهند.سیستم قلبی عروقی جنین را تحریک می کند و باعث گردش خون بهتر و آماده سازی او برای تولد می گردد.

10-    در طی زایمان طبیعی، نوزاد از امواج هورمونی در کاتکول آمین ها استفاده می کند. این هورمون ها باعث می شوند نوزاد هوشیار شود و با مادر خود ارتباط برقرار کند.

11-    هورمون اندورفین در جفت و بندناف موجود می باشد. این هورمون باعث می شود نوزاد بتواند خارج از رحم زندگی کند و راحت تر زایمان رخ دهد.

12-    نوزادانی که با زایمان طبیعی به دنیا می آیند، دارای علاقه بیشتری در انجام رفتارهایی مانند مکیدن و گرفتن سینه مادر می باشند.

13-    تحقیقات نشان داده کودکانی که با زایمان طبیعی به دنیا می آیند، 20 درصد کمتر دچار بیماری دیابت نوع یک می شوند.

14-    زایمان طبیعی نسبت به سزارین باعث می شود که نوزاد بر استرس غلبه بیشتری داشته باشد.

 به قلم؛ ز . الوانی

----------------------------------------

گزارش شبکه خبر در رابطه با زایمان طبیعی را در اینجا ببینید

گزارش رادیو صدا را در اینجا گوش دهید گوش دهید

ببینید

طبق گزارشات مردمی :

آلودگی فضای فرهنگی در شهر تهران به مرحله هشدار رسیده است


 


طبق گزارشات رسیده میزان غلظت آلاینده‌های فرهنگی از استاندارد گذشته و آلودگی فرهنگی در شهر تهران به مرحله هشدار رسیده است.

طبق نظر کارشناسان این آلودگی از طریق ویروس‌های مختلف به صورت نامحسوس در حال گسترش از سوی رسانه‌های متنوع است. 
فاجعه به حدی است که این ویروس‌ها به خانه‌های افراد هم نفوذ کرده است. 
یکی از ویژگی‌های این ویروس مهلک و کشنده این است اکثر بیماران درد و بیماری را در خود احساس نمی‌کنند و عجیب‌تر آنکه خود را در معرض این ویروس‌ها قرار می‌دهند.
این ویروس‌ها با ترفندهای مختلف به فرد بیمار نفوذ پیدا می‌کنند که مهم‌ترین نفوذ‌ها از طریق چشم، گوش، قلب، افکار و زبان صورت می‌گیرد و خطر این بیماری به حدی است که آثار آن تا ابدیت همراه افراد باقی می‌ماند.
طبق آمار سازمان خودباختگی و خودفروشی میزان مرگ و میر قلبی در دنیا به اوج خود رسیده است به طوری که در هر ثانیه هزاران نفر قلب‌های خود را با اختیار خود در معرض آسیب و فروش می‌گذارند.
 
کارشناس این ویروس اظهار داشت: به تمام افراد به خصوص جوانان توصیه می‌شود حتی‌الامکان از منزل‌های خود بیرون نیایند و به خصوص در معابر، پیاده‌روها و بازار که غلظت آلودگی بسیار شدید است حضور پیدا نکنند و اگر ضرورتی پیش آمد حتما از واکسن‌های استاندارد استفاده کنند.
این کارشناس ادامه داد: یکی از واکسن‌های مهم برای دفع این بیماری (چشم پاک) است که اگر اشخاص این واکسن را به خود تزریق نکرده باشند در معرض تیرهای شیطان قرار خواهند گرفت.
استاد دانشگاه آسمان افزودند: این تیرها به غیر از پارگی و مصدوم کردن قلب ، فرد مریض را مسموم می‌کند چرا که این تیرها بسیار سمّی هستند، بنابراین حفاظی را به دور قلب‌های خود به همراه داشته باشید.
این کارشناس با اشاره به حیا و عفت جوانان مخصوصا خانم‌های جوان شهر تصریح کردند: به تمام دختران و زنان شهر توصیه می‌شود که تا زینت‌های خود را فقط در معرض دید محرم‌های خود قرار دهند نه  نامحرمان. و همچنین خود را در معرض فروش و استفاده ابزاری دلالان قرار ندهند. 
ایشان می‌افزایند: از رفاقت با دوستان و هم‌نشینان نااهل به شدت دوری کنید چرا که این دوست‌نماها به راحتی ویروس‌ها را به شما منتقل می‌کنند. 
از دیگر توصیه‌های این کارشناس برای واکسینه شدن جوانان ،ازدواج است. بنابراین به تمام افراد مجرد هشدار داده می‌شود که در بهار جوانی قبل از آلودگی به این بیماری ، با ازدواجی مناسب و آسان خود را واکسینه کنند تا نیمی از ویروس‌ها در آنها اثری نکند.
این کارشناس ادامه می‌دهد آثار یکی از این ویروس‌ها روابط نامشروع است که شش عوارض دارد که سه مورد آن در دنیا و سه مورد آن در آخرت گریبان‌گیر فرد بیمار است.
رسوایی،‌ کوتاهی عمر و قطع روزی سه عقوبت دنیوی ، و سختی حساب و کتاب، خشم و غضب پروردگار و جاودانگی در آتش دوزخ سه عقوبت آخروی آن است.
وی می‌افزاید: اگر شخصی شاهد این گسترش ویروس و آلودگی بود وظیفه دارد تا با دست وعمل خود مانع گسترش ان شود و اگر نتوانست با زبان و اگر نتوانست در قلبش منکر شود که این حداقل‌  کاری  است که باید انجام دهند.
به بیمارانی که گرفتار این ویروس‌ها شده‌اند توصیه می‌شود تا با داروی توبه وضعیت خود را بهبود ببخشند و بدانند درد آنها تنها با استغفار و پشیمانی کامل از گناه درمان‌پذیر است و همچنین هیچ‌گاه ناامید نباشند چرا که ناامیدی خود یکی از ویروس‌های بسیار خطرناک این بیماری است.
این استاد ادامه می‌دهند:از دیگر داوهای موثر برای محفوظ ماندن از این آلودگی توجه به نماز اول وقت و حضور قلب در نماز و انجام واجبات است.
در پایان برای نجات از این آلودگی توصیه می‌شود به وسیله صبر، استقامت و اطاعت از کارشناسان، زمینه را برای واکسینه شدن نهایی و ریشه‌کن شدن این بیماری به وسیله فردی به نام «مهدی (عج)» آماده کنند.

..                             .......................

کارشناس موردنظر در مصاحبه شاخص‌ترین و کامل‌ترین فرد  موجود در روی زمین و آسمان بوده است این شخص مدرک خود را از دانشگاه آسمان با تنها استاد عالم یعنی «خدا» گرفته است.او آخرین پیامبر خدا حضرت محمد (ص)است.


                                          پس توصیه‌های ایشان را جدی بگیرید.

یک پونز به خودم یک میخ طویله به دیگران

| دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۱۵ ب.ظ | ۲۵ نظر

واکاوی گلایه های اجتماعی:

یک پونز به خودم یک میخ طویله به دیگران

از کودکی این مسئله برایمان جالب بود که چرا پدری که همیشه سیگار بر روی لبش است اما وقتی متوجه می‌شود پسرش سیگار می‌کشد او را توبیخ می‌کند؟

چرا زمانیکه یک پسری با چند دختر دوست می‌شود، وقتی متوجه می‌شود که خواهرش با یک پسری در ارتباط هست، خونش بجوش می‌آید؟

 چرا وقتی خواستگار برای دخترمان می‌آید، تأکید می‌کنیم که باید مهریه دخترمان بالا باشد، اما زمانیکه برای پسرمان به خواستگاری می‌رویم، چانه زنی میکنیم که  مهریه را کم کنید!

چرا وقتی که به دنبال شغلی می‌گردیم، به چند آشنا سفارش می‌کنیم که کارمان را زودتر انجام دهد تا در فلان اداره مشغول شویم، اما زمانیکه متوجه میشویم که  یکی از اقوام رئیسمان، در آن اداره مشغول شده است، در مجموعه برای او حرف درست میکنیم که فلانی پارتی بازی کرده است!

جواب این چراها و هزاران چرای دیگر را باید در چه جستجو کرد؟ علت این تناقض گویی افراد چیست؟

بقیه را در ادامه مطلب بخوانید