چقدر نامردیم (داستان4)
چقدر نامردیم!!!
شاهین به آرزویش رسید. بالاخره بعد از سالها انتظار توانست در سن 25 سالگی آماده سفر به ژاپن شود. رفتن به ژاپن آرزوی شاهین بود. در فرودگاه امام خمینی از تمام افراد خانواده و آشنایان خداحافظی کرد و سوار بر هواپیما شد.
زمانی که شاهین برروی صندلی هواپیما نشسته بود مدام به این فکر می کرد که من موفق ترین فرد بین اقوام و دوستانم هستم. آنها اگر کمی عرضه داشتند همراه من به این سفر می آمدند.شاهین در هواپیما به این فکر می کرد که تا ساعتی دیگر هنگام رسیدن به کشور ژاپن معنای خوشبختی را حس خواهد کرد.
در همین افکار بود که هواپیما تکان شدیدی خورد. تمام مسافران طبق معمول سفرهای هوایی که داشتند، احساس کردند که هواپیما با چاله ای در ابرها برخورد کرده است و مشکلی آنها را تهدید نمی کند.
بعد از چند ثانیه، هواپیما تکان شدیدی خورد. مسافران ترسیده بودند. مهماندار هواپیما آمد و گفت: مسافران محترم کمربندهای خود را محکم ببندید. هیچ اتفاقی نیفتاده است. مهماندار در حال صحبت بود که ناگهان صدای مهیبی از موتور هواپیما شنیده شد. اکثر مسافران جیغ کشیدند. خلبان هواپیما از پشت میکروفن گفت: یکی از موتورهای هواپیما دچار مشکل شده است از مسافرین خواهشمندیم تا خونسردی خود را حفظ کنند. تنها کاری که از شما مسافران برمی آید دعاست.
با جملات خلبان و تکانهای شدید هواپیما مسافران متوجه شدند که هواپیما در حال سقوط است.عده ای از زنان بیهوش شده بودند. بچه ها جیغ می کشیدند. عده ای خشکشان زده بود، عده ای زیر لب با ترس دعا می کردند و عده ای خانم از خانمها که در هواپیما روسری خود را درآورده بودند روسری را سرشان کردند و فقط می گفتند خدایا نجاتمون بده...
شاهین که در مخیله اش هم چنین صحنه هایی نمی گنجید دستش را بالا برده بود و با گریه می گفت: (خدایا منو ببخش، اگه منو نجات بدی قول می دم آدم خوبی بشمو به تمام حرفات گوش بدم فقط یک فرصت بده.آخه که من جز تو کسی را ندارم...)
هواپیما نزدیک به فرودگاهی در کشور ژاپن باید فرود اضطراری می کرد. با نزدیک شدن هواپیما به فرودگاه ضربان قلب مسافران هم بیشتر می شد.اکثر مسافران چشمان خود را بسته بودند. تکان های شدید هواپیما هنگام فرود باعث شده بود که تمام مسافران یک صدا بگویند (خدا....)
به طرز معجزه آسایی هواپیما با کمترین آسیب به زمین نشست. مسافران چشمان خود را باز کردند . باورشان نمی شد که زنده مانده اند مدام خدا را شکر می کردند و به سرعت از هواپیما خارج شدند. شاهین تا از هواپیما خارج شد تلفنی پیدا کرد و ماجرا را به خانواده اش در تهران گفت.
شاهین همان روز در هتلی که شنیده بود با زلزله 10 ریشتری هم خراب نمی شود رفت او بعد از یک هفته قول هایی را که به خدا داده بود را فراموش کرد. و بعد از یک هفته به دانس (مجلس گناه) رفت.
یک هفته بعد:
ساعت 45/ 8 دقیقه شاهین بر روی تختش دراز کشیده بود و در حال صحبت کردن با تلفن بود که احساس کرد زمین در حال تکان خوردن است. تکان بسیار شدید شد. وسائل اتاق به این طرف و آن طرف پرتاب می شدند. شاهین که تا حالا با چنین صحنه ای روبرو نشده بود خیلی ترسید، اما بعد از پایان زلزله هنگامی که دید ساختمان هتل خراب نشد بسیار خوشحال شد و گفت:خوب شد آمدم ژاپن اگر ایران بودم الن زیر آوار بودم. تلویزیون را روشن کرد و شنید که در اخبار می گوید: زلزله ای 8 ریشتری ژاپن را لرزاند که بر اثر ساختماتن های ایمنی تنها 3۲ نفر جان باخته اند.
2 ساعت بعد از سونامی بر اثر زلزله با ارتفاع 14 متر و با سرعت 800 کیلومتر در ساعت، تمام ساختمان های استاندارد آن منطقه را هم نابود کرد. در آن سونامی ۲۵هزار نفر جان باختند و فضای آلوده هسته ای آنجا را مسموم کرد.
یک ماه بعد، ایران:
شاهین در پای اینرنت در حال دیدن عکس های زلزله زاپن است.او به این فکر میکند که چطور شد که به طرز معجزه آسایی از آن حادثه نجات پیدا کرد در حالی که تمام اهالی آن هتل جان باختند.
شاهین بعد از مدت ها قرآن را باز میکند این آیه می آید:
رَّبُّکُمُ الَّذِی یُزْجِی لَکُمُ الْفُلْکَ فِی الْبَحْرِ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ کَانَ بِکُمْ رَحِیماً(66)وَإِذَا مَسَّکُمُ الْضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلاَّ إِیَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاکُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَکَانَ الإِنْسَانُ کَفُوراً (67) أَفَأَمِنتُمْ أَن یَخْسِفَ بِکُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حَاصِباً ثُمَّ لاَ تَجِدُواْ لَکُمْ وَکِیلاً (68) أَمْ أَمِنتُمْ أَن یُعِیدَکُمْ فِیهِ تَارَةً أُخْرَى فَیُرْسِلَ عَلَیْکُمْ قَاصِفا مِّنَ الرِّیحِ فَیُغْرِقَکُم بِمَا کَفَرْتُمْ ثُمَّ لاَ تَجِدُواْ لَکُمْ عَلَیْنَا بِهِ تَبِیعاً (69) سوره اسراء
پروردگارتان کسى است که کشتى را در دریا براى شما به حرکت درمىآورد، تا از نعمت او بهرهمند شوید; او نسبت به شما مهربان است. (66)
و هنگامی که در دریا ناراحتی به شما برسد همه کس را جز او فراموش خواهید کرد، اما هنگامی که شما را به خشکی نجات دهد روی میگردانید، و انسان کفران کننده است!
آیا از این ایمن هستید که در خشکى (با یک زلزله شدید) شما را در زمین فرو ببرد، یا طوفانى از سنگریزه بر شما بفرستد (و در آن مدفونتان کند)، سپس حافظ (و یاورى) براى خود نیابید؟! (68)
یا اینکه ایمن هستید که بار دیگر شما را به دریا بازگرداند، و تندباد کوبندهاى بر شما بفرستد، و شما را بخاطر کفرتان غرق کند، سپس دادخواه و خونخواهى در برابر ما پیدا نکنید؟! (69)
شاهین کاغذی را چند صفحه بعد از این آیات دید که روی آن نوشته شده بود:
هر که مرا طلب کند خواهد یافت وهر که مرا یافت عاشقم می گردد و هر
کس عاشقم شد عاشقش می شوم و هر که من عاشقش شوم عاقبت او
را شهید می کنم وهر که را شهیدش کنم خودم خونبهای او می شوم.
(حدیث قدسی)
(حسن عبدالصمد)
- ۹۰/۰۳/۱۸
بیچاره شاهین.. بیچاره تر خدا !!!!
کجای این دنیاییم!!!
عجیبه واقعا !
کاش به خودمون بیایم
مطلبتون مثل یک پتک بود .. .....