باید کاری کرد

وبگاه شخصی حسن عبدالصمد

باید کاری کرد

وبگاه شخصی حسن عبدالصمد

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سواد فضای مجازی» ثبت شده است



3 گام مهم برای ایمنی در فضای مجازی
محمد حسن عبدالصمد
این روزها اکثر مردم در فضای رسانه‌ای تنفس می‌کنند. عده‌ای می‌گویند نگوییم فضای مجازی بلکه بگوییم فضای واقعی غیرملموس و حتی عده‌ای این تعریف را هم ناقص می‌دانند و می‌گویند این فضا ملموس هم هست و هیچ تفاوتی با عالم واقعی ندارد.
دروغ، تهمت، شایعه، کلاهبرداری، اتلاف وقت، اعتیاد، محتوای غیراخلاقی، ایجاد تردید و بدبینی که در دنیای واقعی وجود دارد در فضای مجازی نیز وجود دارد و یا می‌توان گفت فضای مجازی رفتار و هنجار‌های اجتماعی را می‌تواند تشدید و یا تسهیل کند.
این آسیب‌ها که نماد بیرونی دارد مربوط به رفتار انسان‌ها می‌باشد این در حالی است که بسیاری از آسیب‌هایی که مربوط به افکار و بینش انسان‌ها است، از دید کارشناسان پنهان مانده است و ممکن است بعد از گذر چند دهه خود را نمایان سازد.

سواد رسانه‌ای
بسیاری از کارشناسان راه‌حل کاهش آسیب‌های احتمالی فضای مجازی را گسترش «سواد رسانه‌ای» می‌دانند. به همین منظور خوشبختانه چند سالی است که برخی از ارگان‌ها و کارشناسان به صورت خودجوش و سازماندهی شده به آموزش سواد رسانه‌ای روی آورده‌اند. 
اما چند سؤال جدی در این حوزه مطرح است:
آیا آموزش سواد رسانه‌ای منجر به کاهش آسیب‌های ناشی از فضای مجازی می‌شود؟
آیا در کشورهایی که آموزش سواد رسانه‌ای را از سال‌های دور شروع کرده‌اند، این آسیب‌ها کاهش پیدا کرده است؟
آیا صرف داشتن دانش سواد رسانه‌ای لزوماً منجر به کاهش آسیب‌ها می‌شود؟ (فرد سیگاری که می‌داند سیگار بد است آیا سیگار را ترک می‌کند؟ یا فرد چاقی که می‌داند پرخوری بد است آیا مراعات می‌کند؟)
چه عوامل دیگری برای کاهش آسیب‌های رایج در حوزه رسانه و فضای مجازی وجود دارد؟

تقابل غلط سواد رسانه‌ای و فیلترینگ

متاسفانه عده‌ای تنها راه‌حل مشکلات بی‌شمار فضای مجازی را، یادگیری دانش سواد رسانه‌ای می‌دانند و برای به ثمر نشستن اهداف سیاسی و اقتصادی خود شعار می‌دهند که «سواد رسانه‌ای به جای فیلترینگ» باشد. این شعار شاید عامه‌پسند باشد اما فردی که اندک دانشی در حوزه رسانه داشته باشد می‌داند که تقابل سواد رسانه‌ای و فیلترینگ، حرفی از اساس غلط و غیرکارشناسانه است. برای روشن شدن غلط بودن این سخن به مثال زیر توجه کنید:
کدام پدر عاقل و دلسوزی قبل از آنکه فرزندش گواهینامه راهنمایی و رانندگی را بگیرد سویچ اتومبیل را به او می‌دهد تا به مسافرت برود؟
پس یک گام این است که مهارت یادگیری استفاده از اتومبیل را بداند (آموزش سواد رسانه‌ای)، حال سؤال این است که آیا صرف داشتن گواهینامه باعث می‌شود این جوان در رانندگی با خطر تصادف مواجه نشود؟ خیر؛ بلکه عوامل دیگری مانند: امنیت اتومبیل (نوع ابزار رسانه‌ای)، جاده‌های سالم و امن (زیر ساخت)، علائم هشدار‌دهنده مانند تابلوی «خطر ریزش کوه»، «مسیر مسدود است»، «انحراف به چپ ممنوع» و...(فیلترینگ) بسیار مهم و تاثیرگذار هستند. 
در اینجا باز این سؤال مطرح می‌شود که اگر فرد هم گواهینامه داشته باشد و هم تمام عوامل بالا توسط حاکمیت تامین شده باشد، آیا باز هم از خطر تصادف به دور است؟ خیر، اگر این فرد با داشتن گواهینامه و داشتن اتومبیل ایمن در جاده‌های سالم و بی‌خطر براساس میل باطنی‌اش سرعت غیرمجاز داشته باشد و یا به علائم توجهی نکند یقینا دچار خطر خواهد شد.
پس جدای از مهارت یادگیری «سواد رسانه‌ای» و «عوامل محیطی»، نیاز به یک «عامل بازدارنده درونی» به شدت احساس می‌شود.

نقش مهم «خود کنترلی» یا «تقوا»
شاید برای همین است که داشتن دانش و مهارت سواد رسانه‌ای منجر به ندیدن فیلم‌های پورن و غیراخلاقی نمی‌شود. برای اثبات این ادعا می‌توان به بالاترین سرچ‌ها در فضای مجازی در کشور‌هایی که سواد رسانه‌ای را از سال‌های دور آموزش و نهادینه کرده‌اند، توجه کرد. 
برخی از کارشناسان حوزه رسانه، نام این عامل بازدارنده درونی را «خود کنترلی» گذاشته‌اند در حالی که همین مفهوم به معنای کامل‌تر با نام «تقوا» در اسلام از آن یاد شده است. یعنی انسان بتواند در برهه‌های مختلف زندگی به خواهش‌های نفسانی خود نه بگوید. این نه گفتن دو علت می‌تواند داشته باشد، یک علت مادی، که من مثلا فلان غذا را نمی‌خورم برای اینکه برای من ضرر جسمی دارد، یعنی فرد علم به ضرر این فعل دارد و علم تجربی هم این ضرر را ثابت کرده است. اما گاهی این نه گفتن ریشه در عبد و فرمان پذیر بودن دارد، یعنی من این کار را انجام نمی‌دهم برای اینکه پروردگارم این کار را نهی کرده است، یعنی علم تجربی شاید این ضرر را ثابت نکرده باشد اما ایمان من به پروردگار عالم و قوانین او، به من اجازه انجام فلان فعل حرام را نمی‌دهد هر چند میل من به انجام دادن آن باشد.

3 گام مهم
در مجموع، اگر بخواهیم شرط لازم برای حضور در فضای مجازی را اعلام کنیم، باید گفت که سه گام برای رسیدن به این هدف باید برداشته شود.
گام اول: عوامل محیطی (مدیریت سالم، زیر ساخت سالم، ابزاربومی، پایش محتوا یا فیلترینگ و...) 
گام دوم: سواد رسانه‌ای (سواد رایانه ای، رژیم مصرف، تفکر انتقادی، رسانه شناسی و...)
گام سوم: عامل بازدارنده درونی یا به عبارتی دیگر مهار نفس و تقوا.

متاسفانه برخی از مسئولان و کارشناسان حوزه رسانه، گزینشی به این مراحل می‌نگرند و تنها تحقق یک گام را کافی می‌دانند؛ در حالی که برای محقق شدن کاهش آسیب‌های رایج در فضای مجازی باید این سه گام همزمان محقق شود.
برای مثال مدیران دولتی اعم از شخص رئیس‌جمهور و وزارت ارتباطات دولت دوازدهم، معتقد به اجرایی شدن سواد رسانه‌ای هستند هر چند همین گام هم ابتر مانده است، این در حالی که اگر تمام مردم خودشان استاد سواد رسانه‌ای هم باشند، اما تا زمانی‌که عوامل محیطی و عامل بازدارنده اعمال نشود، مشکلات کماکان پا برجا است.
برخی دیگر هم تنها محقق شدن عوامل محیطی را کافی می‌دانند که این نگرش هم هر چند آسیب‌ها را کمتر می‌کند اما منجر به رفع مشکلات رایج در فضای مجازی نمی‌شود. از این افراد باید پرسید که آیا به فرض مثال اگر تمام مردم در بستر داخلی و در پیام رسان‌های بومی عضو باشند که اتفاقی مهم و مثبت است، آیا مخاطبان در معرض ترویج شایعه، اعتیاد رسانه‌ای و محتوای بیهوده قرار نمی‌گیرند؟
یقینا هر سه گام از اهمیت ویژه خود برخوردار است و مردم و مسئولین باید برای تحقق این سه گام بکوشند.
...............................
همین مطلب در تاریخ 98/02/24 در روزنامه کیهان منتشر شد  لینک 

نهضت سواد آموزی رسانه ای، شاید وقتی دیگر

| سه شنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۲۹ ق.ظ | ۰ نظر

نهضت سواد رسانه هایف شاید وقتی دیگر!


سواد رسانه ای

 دهه ۷۰ و ۸۰ در ایران نهضت سواد آموزی به اوج خود رسیده بود تا افرادی که سواد خواندن و نوشتن را ندارند بتوانند همانند دیگر افراد جامعه از نعمت خواندن و نوشتن برخوردار شود. آن روزها سازمانی هم برای این مشکل تشکیل شد و تمام ارگان ها و رسانه ها تمام تلاش خود را برای کمک به این سازمان انجام دادند. به طوری که هم اکنون بیش از ۹۵ درصد از مردم سواد خواندن و نوشتن دارند.

اما شاید در میان اطرفیان خود دیده باشیم که کسی که حتی سواد خواندن و نوشتن هم ندارد اما با کامپیوتر و یا تلفن همراه مشغول است.

با گسترش فناوری این روزها مردم بیشتر از اینکه محتاج خواندن و نوشتن باشند مشغول دیدن و یا شنیدن فیلم عکس صوت در فضای رسانه ای هستند بدون انکه اندک مطالعه و یا آموزشی در این رابطه دیده باشند.


چه خوب است با کمی تأمل به این سوالات توجه نمائیم:

سواد رسانه ای چیست؟ و چه ضرورتی دارد؟

چند درصد از افراد جامعه سواد رسانه ای دارند؟

چه گروه ها و افرادی نمی خواهند سواد رسانه ای در کشور افزایش پیدا کند؟ و چه هدفی را دنبال می کنند؟

آیا اهمیت سواد رسانه ای کمتر از سواد خواندن و نوشتن است؟

فردی که سواد رسانه ای ندارد دچار چه خطرات و مشکلاتی خواهد شد؟

جامعه ای که اکثریت افراد آن سواد رسانه ای ندارند دچار چه مشکلاتی خواهد شد؟

چه ارگان و یا سازمانی مسئول ارتقای سواد رسانه ای در کشور است؟

آموزش و پرورش، خانواده، رسانه ملی، شواری عالی فضای مجازی، شورای عالی انقلاب فرهنگی و… هر کدام چه وظایفی دارند؟

روزانه چه تعداد افراد قربانی بی سوادی سواد رسانه ای می شوند؟

دشمن از بی سوادی رسانه ای مردم چه بهره برداری می تواند انجام دهد؟

رهبری معظم انقلاب هم در حکم انتساب اعضای جدید شورای عالی فضای مجازی ۱۰ دستور را ابلاغ می فرمایند که بند هفتم این دستور اشاره مستقیم به موضوع سواد رسانه های دارد:

بند هفتم:

«ترویج هنجارها، ‌ارزش‌ها و سبک زندگی اسلامی ایرانی و ممانعت از رخنه‌ها و آسیب‌های فرهنگی و اجتماعی در این عرصه و مقابله مؤثر با تهاجم همه‌جانبه فرهنگی و نیز ارتقای فرهنگ کاربری و سواد فضای مجازی جامعه.»

ای کاش مسئولین دستورات رهبری در رابطه با فضای مجازی را پیگیری کنند تا بتوانیم به نحو احسن از فضای رسانه ای و مجازی استفاده ببریم.

و هزاران سؤال دیگر…

به امید روزی که نهضت و سازمانی برای افزایش سواد رسانه ای در کشور تشکیل شود و تمام ارگان ها و سازمان ها تمام تلاش خود را در این زمینه انجام دهند تا جایی که بتوان مدعی شد که ۹۵ درصد افراد جامعه از با سواد رسانه ای هستند.

 آیا صفحه گوشیمان را بیشتر از صورت پدر و مادرمان نگاه میکنیم؟!


خانواده و شبکه های اجتماعی


گاهی اوقات خنده ام میگیرد از این همه پارادوکس ها و تضاد هایی که در زندگی میبینم.

رفاه و آسایش زیاد شده اما آرامش نداریم. ارتباطات پیشرفت کرده اما ما با همسایه کنار دستیمان هم ارتباطی نداریم. اکثر اوقات تلویزیون نگاه می کنیم.دیر می خوابیم و صبح به سختی بیدار می شویم.

صفحه گوشیمان را خیلی بیشتر از صورت پدر و مادر و فرزندانمان نگاه می کنیم.

حاظریم حرف ها و عکس و فیلم هایی که فایده ای برایمان ندارد را ساعت ها ببینیم اما چند دقیقه ای هم تحمل خواندن کتابی با فایده را نداریم.

برای ساختن زندگی مادی بسیار تلاش می کنیم اما زندگی کردن را نیاموخته ایم.

بسیار خرید می کنیم اما کمتر لذت می بریم.

تنوع غذاییمان بیشتر شده است اما تغذیه ناسالم تر.

ثروت را عامل خوشبختی می دانیم اما بیشتر طلاق ها در طبقه مرفه می بینیم.

به قول شهید علم الهدی که در نامه ای به خواهرش مینویسد:

شاندلshandel متفکر بزرگ اروپایی قرن بیستم در مورد چگونگی زندگی انسان در قرن بیستم می گوید:

انسان این عصر زندگی را وقف تهیه وسایل زندگی می کند ما زندگی را در رنج می گذرانیم تا راحتی و آسایش ایجاد کنیم تمام عمر می دویم به این امید که لحظاتی بنشینیم.

تمام عمر زحمت می کشیم تا استراحت کنیم و البته عمر می گذرد و راحتی و آسایش و نشستن و آرامش را لمس نمی کنیم و نمی یابیم زیرا مرتباً از طریق اجتماع به ما نیازهای جدید تلقین می شود. نیازهای کاذب و مصنوعی که دائماً بوسیله تبلیغات بوجود می آید. تلویزیون را روشن می کنید بعد از دو ساعت خاموش می کنید به خودتان نگاه می کنید می بینید هفت هشت احتیاج خرید تازه بوجود آمده که قبلاً لازم نداشتید قبلاً مثلاً با خاکستر دیگ را می شستید امروز حتماً باید پودر… بخرید.

به نظر شما آیا انسان امروز بیشتر آسایش دارد یا انسان دیروز؟ پس همه نیروهایمان صرف فدا کردن آسایش زندگی، برای تهیه وسایل آسایش زندگی می شود. قربانی شدن آسایش زندگی، برای چه؟ برای تکامل؟ برای تعالی؟ برای رفتن به حقیقت؟ برای رسیدن به ایده آل های مقدس انسانی؟ برای تقرب و نزدیکی به بهترین دوست و یار او(الله) و نه برای بدست آوردن وسایل آسایش زندگی. زیستن برای مصرف، مصرف برای زیستن. یک دور باطل، دور حماقت کار- استراحت- خوردن- خوابیدن همین و بس!!!

بهتر است کمی فکر کنیم ملاک ما برای شناختن افراد چیست؟ مثال می زنم، آیا وقتی مثلاً به خواستگاری می روید چه می پرسید؟ می پرسید که آیا شما آدم باهوشی هستید؟ با شهامت هستید؟ چه مقدار در تاریخ و اقتصاد و جامعه شناسی و انسان شناسی و تفسیر و فهم سخنان ائمه مطالعه دارید؟ معلوماتتان چقدر است؟ و… هرگز!

و ما تمام تلاشمان و ناراحتی هامان و رنج ها و حتی نوع احساسهامان در اینست که بهتر زندگی کنیم به جای اندیشیدن به اینکه چگونه باید زندگی کنیم و چرا؟ زندگی یعنی چه؟ تلاش برای چه؟ اصلا چرا زندگی کنیم؟ و به اینها توجه نداریم، چرا که نتوانستیم خود را از لجن فرهنگ بورژواسی نجات دهیم از لجن مصرف بدون تولید، از لجن زندگی خلاصه شده در مادیات و تمام نیروهای خلاق و نبوغ های سرشار را در وسیله خلاصه کردن، درست مثل کسی که پله ای گذاشته تا خود را به پشت بام برساند اما همینکه پا روی پلکان اول گذاشت آنقدر راجع به خود پله فکر کند، سوراخ سمبه های آن، رنگ آن و… که لحظه ای  خواهد رسید و مرگ گریبان او را فرا گرفت و هنوز در فکر اینست که پله چوبی راتبدیل به فلزی یا فلزی را تبدیل به کائوچو یا طلا و یا … کند و در نتیجه عمر تمام می شود و خود را به پشت بام نرسانده.

آری این اتفاقات دقیقا دارد با گسترش تکنولوژی و رسانه اتفاق میافتد.

مشخص است کسی که بدون اطلاع از سواد رسانه های تلویزیون را روشن میکند برنامه ای می بیند و خاموش می کند و یا اندک زمانی را در اینترنت بگذراند، تغییراتی را در رفتار و افکارش دیده خواهد شد. تغییراتی که بسیار ظریف اثر می گذارد تا جائیکه حتی خود انسان هم متوجه این تغییرات نمی شود.

چطور ممکن است که ما برای نشستن پشت فرمان باید مهارت های رانندگی را فرابگیریم آموزش ببینیم و حتی هزینه کنیم. اما برای استفاده از رسانه که به مراتب آسیب هایش خطرناک تر از تصادف رانندگی است، هیچ آموزشی نمی بینیم؟

برای نمونه شبکه های اجتماعی موبایلی که بهتر بگوئیم شبکه های ضداجتماعی که علی الظاهر قرار است ارتباطات ما را قوی کند، ما را از نزدیکان دور و به غریبه ها نزدیکتر ساخته است.

جای تعجب است که حتی پدر و مادر ها برای فرزندان خود هم این آموزش های رسانه ای را لازم نمی دانند و عملا خود و خانواده خود را در یک شیب بسیار تندی به سمت دره قرار می دهند.

برای همین گام اول برای نجات یافتن از این پارادوکس و تضادها، اندیشیدن در هدف خلقت و همچنین آگاهی از نقشه های دشمن در سیاست های استعماری در رسانه ها باشد.