نشریه تک برگی برای ایام محرم
درد و دل امام زمان(عج) با امام حسین (ع
حسین جان
مهدی ام مهدی خسته
دلم از بی وفایی ها شکسته
حسین جان
کاش من جای تو بودم
چو یارانت بُدم گِرد وجودت
شما گفتی ولی آنها نرفتند
مرا یاران همه ، یک یک برفتند
حسین جان
سال ها در انتظارم
هنوز حسرت به یاران تو دارم
حسین جان
قطعه قطعه جسم اکبر(ع)
سر افتاده ی علی اصغر(ع)
دو کتف خونی و مشک ابالفضل(ع)
کنارعلقمه اشک ابالفضل(ع)
صدای ناله ی جانسوز زهرا(س)
فرار کودکان در دشت وصحرا
هر آنچه عمه ام زینب(س) کشیده
بود هر صبح و شام در پیش دیده
ز قلبم میزند بیرون شراره
چه کاری سخت تر از انتظاره
حسین جان
از شما شرمنده هستم
گناه امّتم بسته دو دستم
چه قدر دیگر بگویم من به امّت
دعا باشد کلید قفل غیبت ...
حسین جان امّتم بر تو بگریند
نمیدانند که خود با من چه کردند
هزارو یکصدو هفتادو پنج سال
چه میداند کسی دارم چه احوال
توی کرب و بلای این زمونه
کسی وقت عمل باقی نمی مونه
توی کرب و بلای این زمونه
چه قدر تیر گنه سویم روونه
توی کرب و بلای این زمونه
ندارم زینبی حرفم رسونه
شما با آن مصیبت ها که دیدی
به امید ظهورم پر کشیدی
خدا داند چه قدر در انتظاری
ز خون باری چشمم بی قراری
حسین جان
کاش بودند عاشقانی
زبانی نه، حقیقی یاورانی.
گناهان را به اشک خود بشویند
ظهورم را بخواهند از خداوند
اگر شیعه وفا میکرد به بیعت
نبود تاخیر به روی عصرغیبت
................................
صفحه دوم
هر که حسین(ع) را دوست دارد بخواند...
میخواهم از یک اتفاقی که مسیر زندگیام را تغییر داد سخن بگویم. مثل هر سال، روزعاشورا که میشد صدای دستههای زنجیر زنی فضای خیابانهای شهرمان را پر میکرد و من هم همرا با دوستانم با لباس مشکی در این مراسم به عزاداری مشغول میشدیم.
با روضه های مداح بسیار گریه میکردیم. همیشه با خود میگفتم چطور میشود که مردم آن زمان آنقدر گستاخ و بی وفا باشند و چنین جنایاتی را بر پسر فاطمه مرتکب شوند.
همیشه آنها لعن و نفرین میکردم و با خود میگفتم ای کاش من در آن زمان بودم و به یاری امام حسین (ع) میپرداختم.
یک روز از همان روزها وقتی برای رفتن به هیئت سوار بر اتوبوسی شده بودم چشمم به جملاتی از کتابی افتاد که یک آقایی داشت آن کتاب را مطالعه میکرد.آن جمله این بود
((چطور میتوانیم ادعا کنیم که امام حسینی هستیم در حالی که خود آن حضرت می فرمایند: اگر زمان حضرت مهدی(عج) را درک می کردم تمام ایام عمرم را به او خدمت می کردم))
چیزی که من اصلا در این ایام به فکر آن نبودم. اصلا یادی از امام زمان نمیکردم.
واقعا برای تعجیل در ظهور چه اقداماتی را انجام داده ام؟ هیچ!!!
از خودم بدم میآمد که این همه ادعا میکنم که اگر در زمان امام حسین(ع) بودم به یاری اش میشتافتم ولی اکنون دریغ از یک کار کوچک برای زمینه سازی ظهور حسین زمان.
از خودم بدم میآمد که چرا یک عمر در هئیت ها میگفتم که چرا مردم آن زمان به حرف مولایشان گوش نمیدادند اما خود من به سخن و رهنمود های نائب حسین زمان (امام خامنهای) توجهی نمیکنم.
یادم نمیرود که همین چند وقت پیش وقتی مقداری از پولم را گم کرده بودم به جاهای مختلف اطلاعیه زدم جایزه هم برای یابنده و تحویل دهنده معین کردم.
ای کاش حداقل به اندازه قسمتی از اموالم به دنبال مولایم میگشتم. یعنی آنقدر بی معرفت شده ام که حتی ....
وقتتان را نگیرم. فقط این را فهمیدم که اکنون فریاد ((هل من ناصرینصرنی)) امام حسین(ع) در روز عاشورا اکنون از سوی امام زمان(ع) بلند میشود.
ما چه کرده ایم؟
ما در این زمان در کجای تاریخ ایستاده ایم؟
در سپاه حسین زمان یا در سپاه یزدیان زمان؟
راستی یادم رفت بگویم در ابتدای آن کتاب نوشته بود که (شمر)یکی از یاران جنگاور حضرت علی (ع) در جنگ صفین بوده است اما همین شمر در کربلا....
همین الان پیامکی برایم آمد:
((به گوش باشید، حسین را منتظرانش به شهادت رساندند))
- ۹۰/۰۹/۱۴
عابدى گفت : سى سال نمازم را در صف اول جماعت بجا آوردم ، ولى ناگزیر همه را اعاده کردم . زیرا روزى دیر به جماعت رسیدم و در صف اول جائى نیافتم . چون در صف دوم به نماز ایستادم ، احساس کردم از اینکه در صف اول نیستم ناراحت و شرمسارم . در نتیجه هر طورى بود خود را در صف اول جاى دادم و نمازم را با آرامش خاطر خواندم .
آن روز دانستم همه نمازهاى سى ساله ام به ریا آلوده بوده ، چون مى خواستم خود رابه مردم بنمایانم که پیوسته از نماز گزاران صف اول جماعت بوده ام و در این امر از دیگران پیشى گرفته ام .
.................................................
آقاجان
مارا ببخش ...
همین مارا ببخش...