باید کاری کرد

وبگاه شخصی حسن عبدالصمد

باید کاری کرد

وبگاه شخصی حسن عبدالصمد

کنکور امر به معروف و نهی از منکر/سوال10

| چهارشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۰، ۰۳:۳۰ ب.ظ | ۳۵ نظر

سوال۱۰/ یکی از دوستان یا اقوامتان بنا به اتفاقاتی  که افتاده است شروع میکند به تهمت وفحش دادن به شما، شما چه کاری انجام میدهید؟

 

الف) خوب معلومه...چهار تا فحش آبدارتر بهش میدم تو روش کم شه

ب) میزنم زیر گریه(مخصوص برخی از خانم ها)

ج) محل حادثه رو سریعا ترک میکنم

د) بهش میگم خودتی

ه)بهش میگم: اگر این فحش و تهمت هایی که به من گفتی راست بود، از خدا میخوام که منو ببخشه. اگرهم این فحش ها و تهمت هایی که به من نسبت دادی راست نبود،از خدا می‌خوام تو رو ببخشه

د).........(این گزینه را شما بگویید)

 

راهنمای سوال در ادامه مطلب

حق نداریم افراد را به صرف گمان، متهم کنیم

| سه شنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۰، ۰۹:۵۰ ق.ظ | ۱۳ نظر

یک عده‌اى میخواهند از این حوادث براى زدن توى سر مسئولین کشوراستفاده کنند

چند سال قبل از این - نمیدانم حالا ده سال است یا بیشتر است - من توصیه‌هاى مؤکدى را راجع به مقابله‌ى با فساد اقتصادى به مسئولین کشور کردم؛ استقبال هم کردند؛ اما خب، اگر عمل میکردند، دیگر این فساد بانکى اخیر - که حالا همه‌ى روزنامه‌ها و همه‌ى دستگاه‌ها و همه‌ى ذهنها را پر کرده - پیش نمى‌آمد. وقتى عمل نمیکنیم، دچار این حوادث میشویم. اگر با فساد مبارزه بشود، دیگر این چند هزار میلیارد - یا هرچه - سوءاستفاده‌اى که افرادى بیایند بکنند، پیش نمى‌آید. وقتى عمل نمیکنیم، خب، پیش مى‌آید؛ ذهن مردم را مشغول میکند، دل مردم را مشغول میکند، دل آدمها را میشکند. چقدر در این کشور از بروز یک چنین فسادى دلها ناراحت میشود؟ چقدر آدمها امیدشان را از دست میدهند؟ این سزاوار است؟ این به خاطر این است که عمل نکردیم. از همان وقت که گفته شد فساد ریشه‌دار میشود، ریشه پیدا میکند، شاخ و برگ پیدا میکند، هرچه که بگذرد، کندنش مشکل میشود - اینها گفته شد، اینها تأکید شد، اینها همه بیان شد؛ اینها سرمایه‌گذار پاکدامن و صادق را مأیوس میکند - اگر عمل میشد، مبتلا به این مسائل نمیشدیم. حالا مبتلا شدیم.

 البته حالا هم من این را عرض بکنم، مردم عزیزمان بدانند؛ خوشبختانه مسئولین کشور در هر سه قوه، هم با این حادثه، هم ان‌شاءالله با حوادث دیگر مبارزه میکنند و پیشگیرى میکنند؛ باید هم بکنند، وظیفه‌شان است که مقابله و مبارزه کنند.
هر سه قوه دارند تلاش میکنند. یک عده‌اى میخواهند از این حوادث استفاده کنند براى زدن توى سر مسئولین کشور. مسئولین کشور دارند کار میکنند؛ هم مجلس، هم دولت، هم قوه‌ى قضائیه.

 خب، البته خبررسانى شد؛ مطبوعات، دیگران، کارهائى کردند، خبررسانى کردند، ایرادى ندارد؛ اما دیگر نباید قضیه را خیلى کش بدهند. بگذارید مسئولین کارشان را بکنند؛ عاقلانه، مدبرانه، قوى و با دقت قضایا را دنبال کنند. جنجال و هیاهو تا یک مقدارى براى آگاهى‌ها لازم است؛ دیگر همین طور هى ادامه دادن - بخصوص که اگر بعضى‌ها هم بخواهند در این بین استفاده‌هاى دیگرى از این مسائل بکنند  - هیچ مصلحت نیست. باید مراقبت بشود. البته مسئولین دنبال کنند. مردم هم بدانند که این چیزها دنبال میشود و متوقف نمیشود و ان‌شاءالله به توفیق الهى دستهاى خائن قطع خواهد شد.

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار کارگزاران حج ۱۱/۰۷/۹۰

حق نداریم افراد را به صرف گمان، متهم کنیم

یکى از دوستان اشاره کردند که امیرالمؤمنین در فرمان خود به مالک اشتر فرموده‌اند که آدمهاى سوءاستفاده‌جو را رسوا کنید؛ شما گفته‌اید که افشاء نکنید. امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نفرمودند موردى را که اثبات نشده، افشاء کنید. هیچ وقت چنین چیزى در بیان امیرالمؤمنین نیست، و این قطعاً از اسلام نیست. ما چطور چیزى را که اثبات نشده، به صرف اتهام، افشاء کنیم؟ ممکن است اینقدر حجم اتهام زیاد و وسیع باشد که یک عده‌اى به چشم یک امر قطعى و واقعى به آن نگاه کنند، اما هیچ پشتوانه‌ى استدلالى نداشته باشد، جائى ثابت نشده باشد. ما هیچ حجتى نداریم که این را بگوئیم. حتّى من در همان جلسه‌ای که اشاره کردند، از این بالاتر را گفتم. من گفتم حتّى جرمى که ثابت شد، اصل نباید بر افشاى آن جرم باشد. بالاخره یک مجرمى است، یک غلطى کرده، مجازات هم میشود؛ خانواده‌ى او، فرزندان او، پدر و مادر او گناهى نکرده‌اند؛ ما چرا بیخود اینها را رسوا کنیم؟ مگر آنجائى که خود نفس افشاء کردن، یک مصلحت بزرگى داشته باشد. بله، یک جائى هست که نفس افشاگرى در یک مسئله‌ى ثابت‌شده، مصلحتى دارد؛ آنجا ایرادى ندارد. این، منطق ماست. هیچ چیزى هم نه از امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) و نه از هیچیک از ائمه‌ى هدى (علیهم‌السّلام) برخلاف این وجود ندارد. ما واقعاً حق نداریم افراد را به صرف گمان، متهم کنیم، مشهور کنیم؛ واقعاً جایز نیست؛ نه در سایت، نه در روزنامه، نه در تریبونهاى گوناگون. حیثیت افراد را باید حفظ کرد.

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از دانشجویان ۱۹/۰۵/۹۰


 

هروقت شایعه ای شنیدیم

| دوشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۰، ۰۶:۲۰ ق.ظ | ۸ نظر
هروقت شایعه ای شنیدیم چه کار کنیم؟
 
و یا خواستیم شایعه ای را تکرار کنیم این فلسفه را در ذهن خود داشته باشیم:
 شایعه و مدیریت آن در سازمان

در یونان باستان سقراط به دلیل خرد و درایت فراوانش مورد ستایش بود.
روزی فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بود،با هیجان نزد او آمد و گفت:سقراط میدانی راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده ام؟

سقراط پاسخ داد:"لحظه ای صبر کن.قبل از اینکه به من چیزی بگویی از تومی خواهم آزمون کوچکی را که نامش سه پرسش است پاسخ دهی."مرد پرسید:سه پرسش؟
سقراط گفت:بله درست است.قبل از اینکه راجع به شاگردم بامن صحبت کنی،لحظه ای آنچه را که قصدگفتنش را داری امتحان کنیم.
اولین پرسش "حقیقت" است.کاملا مطمئنی که آنچه را که می خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟مرد جواب داد:"نه،فقط در موردش شنیده ام."سقراط گفت: بسیار خوب،پس واقعا نمیدانی که خبردرست است یا نادرست.
 
حالا بیا پرسش دوم را بگویم، که "خوبی" است، آیا آنچه را که در موردشاگردم می خواهی به من بگویی خبرخوبی است؟"مردپاسخ داد:"نه،برعکس…"سقراط ادامه داد: پس می خواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتی درموردآن مطمئن هم نیستی بگویی؟ مردکمی دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.
 
سقراط ادامه داد: و اما پرسش سوم "سودمند بودن" است. آن چه را که می خواهی در مورد شاگردم به من بگویی برایم سودمند است؟ مرد پاسخ داد:"نه،واقعا…"
سقراط نتیجه گیری کرد:
 
اگرمی خواهی به من چیزی رابگویی که
نه حقیقت دارد و نه خوب است و نه حتی سودمند است
پس چرا اصلا آن رابه من می گویی؟

رهبر چه میگوید ما چه میکنیم!!!

| شنبه, ۹ مهر ۱۳۹۰، ۱۰:۰۵ ق.ظ | ۱۸ نظر

رهبر چه میگوید ما چه میکنیم!!!

نگوییم ببینیم فلان کسان مثلاً جریانشان آن‏طورى است؛ فلان کسان جریانشان این‏طورى است. نه، همه یک جریان و یک حرکت داشته باشند. نباید گفت که آن آقا متعلق به فلان جریان است، این آقا هم متعلق به جریان دیگر است. به نظر من، این‏طور درست نیست. اصلاً مافوق جریانها، اصولى هست که باید مورد نظر باشد و رعایت گردد. در بقیه‏ى امور هم هرچه اختلاف نظر باشد، اشکال ندارد. اصل انقلاب و اسلام و حمایت از دولت و جهت‏گیریهاى اصولى، بایستى مشترک باشد. همه باید روى این، نظر بدهند. در بقیه‏ى امور هم هر کس که سلیقه و نظرى دارد، نظر خودش را داشته باشد؛ ولى نباید موجب اختلاف بشود.

همان‏طور که امام(ره) مکرر مى‏فرمودند، مثل اختلافات طلبگى باید عمل کرد. یعنى دو نفر طلبه و هم‏مباحثه، سر مسأله‏یى جنجال و بحث دارند؛ ولى درحقیقت با هم دوستند و مشکلى با یکدیگر ندارند. دو نفر رفیق، از دوران طلبگى تا دوران اجتهادشان، سر مسأله‏یى بحث مى‏کنند. این، در فلان مسأله‏ى اصولى، عقیده‏یى پیدا مى‏کند؛ او هم عقیده‏ى دیگرى پیدا مى‏کند. فرض کنید در بحث ترتب، با هم مباحثه مى‏کنند. این آقا، نظر «آخوند» را قبول کرده؛ آن یکى، نظر فلان شخص را قبول مى‏کند. بزرگ هم که مى‏شوند، هردونفر نظراتشان را دارند و با یکدیگر رفیق هم هستند. اختلاف نظرهاى سیاسى، باید همین‏طور باشد.

آن چیزهایى که مشترک است، مسایل اصلى و حیاتى روز است که بخصوص به مسأله‏ى حمایت و پشتیبانى از دولت اشاره کردم. اصلاً به سرانجام رسیدن انقلاب، به این متوقف است. در مورد همه‏ى دولتها، این نکته صادق است ...

مبادا خداى نکرده ائمه‏ى جمعه تحت تأثیر حرف این و آنى قرار بگیرند که گاهى چرندى، اتهام بى‏ربطى و یا مطلب واهى و بى‏اساسى را مطرح مى‏کنند. حالا اگر یک نفر در یک جلسه‏ى خصوصى حرفى را مى‏زند، بحث دیگرى است؛ اما امام جمعه نباید این حرفها را قبول بکند، تا در حرفها و اعمال و منش او واضح بشود. این‏طور چیزها را رعایت بکنید. این، همان وحدت طریق و راه و جهت است. بقیه‏ى امور هم اختلاف بود، باشد؛ «اختلاف امّتى رحمة»(4). ما از این‏که سر بعضى از جزییات، بین آقایان اختلاف هم باشد، هیچ نگرانى نداریم.

بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با ائمه‏ى جمعه‏ى سراسر کشور ۷/۰۳/۶۹

 

*برهم زدن وحدت حرام است

نکته‌ى سوم، حفظ وحدت است. دشمن امیدوار است که از طریق ایجاد دودستگى و اختلاف، در میان ما نفوذ کند. این، کار بسیار ظریف و دقیقى است که روى آن سرمایه‌گذارى مى‌کند. این‌طور نیست که ما بگوییم دشمن مى‌خواهد تفرقه‌افکنى کند، ما هم مشتها را گره مى‌کنیم و شعار مى‌دهیم و نمى‌گذاریم دشمن به اهدافش برسد؛ خیر، او روشها و مکانیسمهاى بسیار حساب‌شده و دقیقى را براى این کار دارد؛ لذا ما باید هوشیار باشیم.

آن‌جا که حرفى را از کسى پیش ما مى‌آورند، یا شایعه‌یى را علیه کسى و مقامى و مدیرى و مسؤولى درست مى‌کنند، یا در ذهن کسى شکل وظیفه‌ى شرعى را مجسم مى‌کنند و مى‌گویند باید این حرف را بزنى یا این موضع را بگیرى، در همه‌ى این موارد، اولین چیزى که باید به ذهن بیاید، این است که شاید طرح این موارد را دشمن برنامه‌ریزى کرده است، تا به وسیله‌ى آن اختلاف ایجاد کند.

حفظ وحدت را اصل قرار بدهیم و اگر تکلیف شرعى‌یى هم احساس کردیم، ولى دیدیم عمل به این تکلیف ممکن است مقدارى تشنج به وجود آورد و وحدت را از بین ببرد، قطعاً انجام آنچه که تصور مى‌کردیم تکلیف شرعى است، حرام است و حفظ وحدت واجب خواهد بود.

بیانات در مراسم بیعت ائمه‌ى جمعه‌ى سراسر کشور۱۲/۰۴/۶۸

 

*نمی شود فورا انگ التقاط و انحراف بر نوشته ها داد

 علما و روحانیون انشاءاللّه به همه ابعاد و جوانب مسئولیت خودآشنا هستند ولی از باب تذکر و تاکید عرض می کنم امروز که بسیاری از جوانان و اندیشمندان در فضای آزاد کشور اسلامی مان احساس می کنند که می توانند اندیشه های خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامی بیان دارند، با روی گشاده و آغوش باز حرفهای آنان را بشنوند و اگر بیراهه می روند، با بیانی آکنده از محبت و دوستی راه راست اسلامی را نشان آنها دهید. و باید به این نکته توجه کنید که نمی شود عواطف و احساسات معنوی و عرفانی آنان را نادیده گرفت و فورا انگ التقاط و انحراف بر نوشته هاشان زد و همه را یکباره به وادی تردید و شک انداخت. اینها که امروز اینگونه مسائل را عنوان می کنند مسلما دلشان برای اسلام و هدایت مسلمانان می تپد، و الا داعی ندارند که خود را با طرح این مسائل به دردسر بیندازند. اینها معتقدند که مواضع اسلام در موارد گوناگون همانگونه ای است که خود فکر می کنند. به جای پرخاش و کنار زدن آنها با پدری و الفت با آنان برخورد کنید. اگر قبول هم نکردند، مایوس نشوید. در غیراین صورت خدایناکرده به دام لیبرالها و ملیگراها و یا چپ و منافقین می افتند، و گناه این کمتر از التقاط نیست. "

 بیانات امام خمینی ره 29/4/67

 

*کار دشمن را آسان نکنیم  

این‏که بنده مکرّر به مطبوعات و رسانه‏ها توصیه مى‏کنم که با مسائل کشور مسؤولانه برخورد کنند، به خاطر همین است. دشمن مى‏خواهد مطالب خود را در بین مردم به‏دروغ و فریب منتشر کند. ما نباید عامل دشمن شویم و کار دشمن را آسان کنیم و همان چیزى را که او مى‏خواهد در فضاى فکرى و فرهنگى جامعه ما به وجود آورد، در داخل کشور به وسیله مطبوعات، رسانه‏ها و تریبونها به خورد مردم دهیم. این خطاى بسیار بزرگى است. اگر عمداً و با توجّه صورت گیرد، خیانت بزرگى است و اگر از روى غفلت باشد، خطاى بزرگى است. باید خیلى آگاه و مراقب بود. امروز شگرد سلطه‏طلبى امریکا و دستگاههاى جهنّمىِ صهیونیستى در دنیا همین است

نامه یک دانش آموز قدیمی به رئیس جمهور

| چهارشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۰، ۱۰:۰۷ ق.ظ | ۳۵ نظر

نامه یک دانش آموز قدیمی به رئیس جمهور:

آقای رئیس جمهور مشکل ما کثیف بودن رسانه هاست

سلام آقای رئیس جمهور.نمی دانم آیا سوالی که در ابتدای سال تحصیلی از دانش آموزان پرسیدید مربوط به افرادی مانند من که 5 سال پیش دانش آموز بودند می‌شود یا خیر، .ولی زمانیکه  صداقت را در سوالتان دیدم و از طرفی چند جوابی که رسانه ها از قول یک دانش آموز منتشر کردند را مشاهده کردم، بر خود واجب دانستم تا این نامه را بنویسم.

این .نامه  مقدمه ندارد، ترسیدم مقدمه بنویسم چون احساس کردم مانند خیلی‌ها، آنقدر محو مقدمه می‌شوم که «اصل» یادم برود و چه بد دردی است اگر «اصل» را فراموش کنم.

اگر رئیس جمهور بودم برای با اخلاق شدن رسانه ها تلاش می‌کردم چرا که وقتی رسانه ها آلوده باشند نمی‌توانند حقیقت را منتشر کنند و نمی‌توانند پل ارتباطی مناسب و دلسوزی بین مردم و مسئولین باشند؛ در این صورت نه مردم از فعالیت های مسئولین با خبر می‌شوند و نه مسولین از درد مردم آگاهی پیدا خواهند کرد.

آقای احمدی نژاد من اگر جای شما بودم از رسانه دولت این طهارت را شروع می‌کردم تا برای دیگر رسانه ها الگو شود، رسانه ای که واقع بین باشد و اخلاق را سر لوحه خود قرار دهد.

 آقای رئیس جمهورمشکل ما این است که ما هیچ اطمینانی به هیچ رسانه ای نداریم تا نامه ما را بدون حذف یا اضافه به دست شما برسانند.برای این سخنانم دلیل دارم.

وقتی میبینم از احساسات  و سادگی ما سوء استفاده می‌شود.

وقتی میبینم که مسائل آموزشی و تربیتی تنها در زمانی که رنگ بوی سیاسی بگیرد بر روی صفحه اول رسانه ها منتشر می‌شود

وقتی می‌بینم اکثر خبرگزاری‌ها، سایت‌ها و روزنامه‌ها به دعوای مسئولین می‌پردازند.

 وقتی می‌بینم مطالب اخلاقی و اعتقادی جایی در صفحه اول روزنامه و یا خبرگزاری‌ها ندارد.

 وقتی می‌بینم که سیاست و دیانت را جدا کرده‌اند ولی داعیه‌دار آمیختگی آن هستند.

وقتی می‌بینم جمله سیاست ما عین دیانت ما است را به سیاست ما همه دیانت ما است عوض کرده‌اند.

 وقتی می‌بینم اهالی رسانه به جای پرداختن به سیاست‌های کلی و کاربردی نظلام، و به جای مسائل فرهنگی و تربیتی به مسایل درجه 3 یا 4 اشخاص می‌پردازند و آنها را تیتر اولشان می‌کنند.

وقتی می‌بینم با اینکه می‌دانیم فاصله حق و باطل چهار انگشت است و آبروی مؤمن از کعبه هم حرمتش بیشتر، اما بسیاری از خبرها و تحلیل ها را بدون صحت و سقم و فقط به اعتبار آنکه با اهداف و سلایق رسانه ها‌یشان  همسو است منتشر می‌کنند.

وقتی می‌بینم که برخی افراد، اعتبار سخنان رهبری مبنی بر اینکه مسائل را اصلی و فرعی کنیم، را فقط یک هفته می‌دانند و بعد از مدتی کوتاه مسائل فرعی  جای مسائل اصلی را می‌گیرد.

وقتی می‌بینم که با اینکه رهبرانقلاب مدام بر بیداری اسلامی به عنوان اصلی ترین اتفاقی که در حال رخ دادن است سخن می‌گویند، اما بازهم تیترهای  تفرقه انگیز و جناحی در صفحه اول برخی از رسانه‌ها را منتشر می‌شود.

وقتی می‌بینم که منبع خبرهای رسانه های دشمن، رسانه های به ظاهر دلسوز هستند.

وقتی می‌بینم با اینکه مولا ما را به اخلاق مداری،  گسترش معنویت و اعتقادات و پرهیز از غیبت و تهمت در رسانه ها تأکید می‌کنند، اما خبرهای اخلاقی و معرفتی  جایی در صفحه اول رسانه ها ندارد.

وقتی می‌بینم که اگر خبری راجع به راهکارهای امربه معروف، راهای مبارزه با شیطان، راهای حضور قلب در نماز و... را به روزنامه یا خبرگزاری ارسال کنیم،تازه اگر آشنا داشته باشیم فوق زیادش آن خبر در جزییترین قسمت آن رسانه درج می‌شود.

وقتی می‌بینم مسایل خصوصی افراد تیتر اول روزنامه‌ها می‌شود، اما مطالب اخلاقی و اعتقادی در ستونی کوچک جای می‌گیرد.

 وقتی سخن رهبرمعظم انقلاب را فقط فردایش در روزنامه‌ها یا خبرگزاری‌ها می‌بینم و از پس‌فردایش دیگر سخنی از آن مشاهده نمی‌کنم.

 وقتی شهادت امام صادق (ع)رئیس مکتب شیعه  به حاشیه میرود و جایی در رسانه ها ندارد.

دیگر چه انتظاری دارم از اینکه نامه من مرا بدون اهداف سیاسی در رسانه هایشان منتشر کنند!

دیگر چه انتظاری دارم تا رسانه ها از معضل اعتیاد، همجنس گرایی، خود ارضایی، افسردگی،نبود نشاط کافی در مدارس حرفی به میان بزنند و یا اگر حرفی در این رابطه باشد با اهداف سیاسی گفته میشود آن هم در گوشه ای که کمتر دیده شود.

 

آقای احمدی نژاد!

هیچ روزنامه و خبرگزاری تیتر اولشان تاریخ و عبرت‌های آن نبود.

هیچ روزنامه و خبرگزاری به زبان من جوان سخنان و عبرت‌های آموزنده را برایم بیان نکرد تا نسبت به اسلام مشتاق شوم

هیچ رسانه‌ای از علی(ع) و نهج البلاغه‌اش، از خطبه‌های سیاسی و اجتماعی‌اش از رحمت و مهربانیش چیزی برایم نگفت

 گویی هنوز علی غریب است...

ای کاش می‌دانستیم که با سیاست باید به خدا برسیم نه اینکه خدا وسیله‌ای باشد تا در فضای سیاسی به جایی برسیم.


ای کاش کمی به این سخن رهبری که فرمودند« گرفتاریهاى بشر، ناشى از دور افتادن از تزکیه‏ى اخلاقى است» فکر میکردیم

ای کاش این سخن رهبری را که فرمودند: «اسلام در مورد تشخیص گناه مى‏گوید تجسّس نکنید، دنبال نکنید، در پى گناه این و آن نگردید، بیخودى افراد را متّهم و گناهکار نکنید» را شنیده بودیم.

ای کاش مسایل ریز خانوادگی و عیوب اشخاص را به راحتی به نام مصلحت بیان نمی‌کردیم.

ای کاش می‌دانستیم که هم اکنون اصلی ترین عامل غلبه  بر دشمن «وحدت» است.

ای کاش می‌دانستیم زمانی که انسان واکسن اخلاق و اعتقادات را به خود تزریق کرد دیگر از خطر انحراف و لغزش در سیاست در امان می‌ماند.

ای کاش می‌دیدیم کسانی که در تاریخ رفوزه شده‌اند مشکل در اعتقادات و اخلاقیات داشته‌اند.

ای کاش حداقل معنای سیاست را می‌فهمیدیم، ای کاش رسانه‌هایمان خبرهای  سیاسی‌شان نشأت گرفته از سیاست علی (ع) و نهج‌البلاغه باشد.

 ای کاش در محرم، صفر و فاطمیه، تیتر اول روزنامه‌ای از فلسفه و عبرت‌های تاریخ و خلقیات ائمه بود، نه اینکه مطالبمان از این ایام تنها بازتاب برگزاری مراسمات باشد.

 ای کاش می دانستیم، که اگر همه می دانستند حسین (ع) برای چه شهید شد، فتنه‌ای به پا نمی‌شد و بین خودی‌ها دعوایی صورت نمی‌گرفت.

ای کاش درک کنیم که حسین (ع)  را منتظرانش کشته‌اند....

در پایان حکایتی را به بهانه این مطلب نقل می کنم:

فقیری از مرحوم کاشف الغطاء طلب پول می‌کند کاشف الغطاء آن لحظه پولی همراه خود نداشته، به فقیر می‌گوید: هم‌اکنون پولی همراه ندارم. آن فقیر آب دهانش را بر صورت کاشف الغطاء می‌اندازد. کاشف الغطاء، آب دهان فقیر را با دستانش به صورتش می‌مالد و می‌گوید: بهشت بر من واجب شد چرا که آب دهان سیدی به من رسید و متبرک شدم. بعد از این جمله کاشف الغطاء بلند می‌شود، و در مجلسی که حضور داشت می‌چرخد تا پولی را برای فقیر جمع کند.

 حال ببینید اگر کسی به ما یا به رسانه ما رسانه‌ها توهین و یا انتقادی  کند آیا می‌توانیم اخلاق اسلامی را رعایت کنیم؟ یا قصد براندازی او را داریم و دنبال فرصتی می‌گردیم تا او را به زمین بزنیم؟

 

امضا: دانش آموز دیروز- دانشجوی امروز-حسن عبدالصمد

اگه گفتی؟!!

| سه شنبه, ۵ مهر ۱۳۹۰، ۱۲:۴۸ ب.ظ | ۲۰ نظر

اگه گفتی؟!!

اگه گفتید این جملات رو کی گفته؟

به مادرت گفته ام در این باره برایت نامه ای بنویسد.او عشق را بهتر از من میشناسد و او برای یکدلی شایسته تر از من است. کار تو بس دشوار است ، این را میدانم بروی صحنه جز تکه ای از حریر نازک چیزی بدن تورا نمیپوشاند ، بخاطر هنر میتوان لخت و عریان روی صحنه رفت و پوشیده تر و باکره تر بازگشت اما هیچ چیز و هیچ کس دیگر در این جهان نیست که شایسته آن باشد که نختری ناخن پایش را بخاطر او عریان کند. برهنگی بیماری عصر ماست و من پیرمردم و شاید حرفهای خنده آورمیزنم اما به گمان من تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریانش را دوست میداری. بد نیست اگر اندیشه ی تو در این باره مال ده سال پیش باشد مال دوران پوشیدگی. نترس این ده سال تورا پیر نخواهد کرد به حر حال امیدوارم تو آخرین کسی باشی که تبعه جزیره لختی ها میشود.

الف)فرانسیس بیکن

ب)امام خمینی (ره)

ج)دکتر شریعتی

د)چارلی چاپین

حالا اگه گفتبد این جملات برای کیست؟

«چند اثر معروف «چارلی چاپلین» را دیدم و قلباً به این مرد  ارادت پیدا کردم. دیدم حقیقتاً کار عظیمی که این مرد کرده، مگر در قالبی به جز قالب هنر ممکن بود؟ با کدام زبانی می‌شود مضمونی را که در «عصر جدید» یا «دیکتاتور بزرگ» است، بیان کرد؟او بلا این بیان هم خودش فیلم ها را کار گردانی کرده، هم در آنها ایفای نقش پرداخته و هم نویسنده فیلمنامه بوده است،واقعا در اوج است»

الف)میل گیبسون

ب) مجید مجیدی

ج)آقای خامنه ای

د) آلفرد هیچکاک

 

گذر عمر..../عکس

| يكشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۰، ۰۹:۴۰ ق.ظ | ۱۹ نظر

از این عکس چه برداشتی میکنید؟

وقتی فرهنگ، بی فرهنگی باشد!

| جمعه, ۱ مهر ۱۳۹۰، ۰۱:۵۱ ب.ظ | ۴۸ نظر

وقتی فرهنگ، بی فرهنگی باشد!

 عکس هایی از داخل مترو تهران

اپیزود اول:

این داستان واقعیست

وقتی وارد متروشدم مثل دیگر افراد سریع به دنبال صندلی خالی بودم که بر روی آن بنشینم ولی کمتر از یک ثانیه صندلی های قطارپرشد.

روبرویم یک پسری که به گمانم اهل شهرستان بود نشسته بود.نمیدانم چرا احساس خوبی به او نداشتم.شاید به خاطر سر وضع لباسش بود. آمدم کمی آن طرفتر ایستادم، جایی که روبرویم یک پسر جوان خوشتیپ، نشسته بود و داشت آهنگی را گوش میداد...

در ایستگاه بعد خانمی در حالی که نوزادی رابه بغلش گرفته بود همراه با همسر خود وارد مترو شد...

قطار که راه افتاد نزدیک بود آن خانم تعادلش به هم بخورد. من هر چه  اطرافیانم را نگاه کردم که یکی بلند شود و جایش را به آن خانم بدهد، دیدم نه! انگار نه انگار...

پسری که موهای خود رادم ابس بسته بود، سرش را پایین انداخت و هنذفری را در گوشش گذاشت تا به آهنگش مشغول شود..

دانشجویی که کیفش را روی پایش گذاشته بود کتاب (فضائل اخلاقی) را ازکیفش درآورد تا مشغول خواندن کتاب شود.

مرد میانسالی کرواتی هم داشت با غرور و صدای بلند از سفرهای خارجی اش میگفت فخر فروشی میکردو ازوضع موجود انتقاد میکرد.

مردی دیگرهم،به آرامی چشمانش را بست که گویی خوابش برده است.

در این میان دیدم که آن جوان شهرستانی تا چشمش به این خانواده افتاد بلند شد و با همان لهجه اش گفتم: بفرمائیید بنشینید

همسر آن خانم تشکری کرد و آن خانم به همراه فرزندش بر روی صندلی نشستند.

با دیدن این صحنه از خودم بدم آمد که یک عمر ملاک ارزش انسانها را لباس عطر پول و تحصیلاتشان میدانستم...ای کاش زندگی به سبک غربی را پیش نمیگرفتم

وقتی به بیرون مترو آمدم چشمم به یک جمله ای از امام خمینی(ره) افتاد که بر روری دیوارنوشته شده بود:

(من یک موی کوخ نشینان را با همه دنیای کاخ نشینان عوض نخواهم کرد)

اپیزود دوم:...ادامه دارد

.............................................................................................................

*لازم به ذکر است که اینجانب متولد تهران بوده و هیچ خصومتی با بچه های با مرام تهرانی ندارم.هدف از نوشتن این داستان واقعی تنها این آیه بود(اِنَّ اکرمکم عند الله اتقاکم) و لا غیر

 

این داستان واقعیست

| پنجشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۰، ۰۸:۱۵ ب.ظ | ۲۰ نظر

شاید برای شما هم اتفاق بیفتد

(زیر۱۵سال ممنوع) 

 

هوای شرجی و تفتیده شهر غریب، آخرین نفس های خود را می کشید و می رفت تا جای خود را به هوای لطیف زمستانی بدهد . آبان هم رو به پایان بود و حالا من دقیقا یک سال از خدمتم می گذشت . روز پنج شنبه ای بود که مرخصی درون شهری گرفتم و از پادگان بیرون آمدم .

... از سینما که بیرون آمدم، به یاد یکی از دوستانم افتادم که خیلی اصرار داشت که حتما توی این شهر غریب، یک بار هم که شده به خانه اش بروم . راه خانه او را در پیش گرفتم . وقتی که به خانه رسیدم، در زدم; چند دقیقه بعد خانمی پشت در آمدو گفت که برادرش در خانه نیست و چند ساعت دیگر می آید . چند قدم به عقب برداشتم که خداحافظی کنم و بروم که او با لحنی شیطانی گفت: طولی نمی کشد; ممکن است بیاید . بفرمایید داخل استراحت کنید تا او بیاید .

در جدالی سخت، مغلوب شیطان شدم و به داخل خانه رفتم . مرا به سمت مهمان خانه راهنمایی کرد و طوی نکشید که باهندوانه و تنقلات پذیرایی شروع شد . حرکاتش عجیب و غریب بود . او آستین کوتاه پوشیده بود و انواع و اقسام طلاها به دستانش آویزان بود . تپش قلبم آن تپش همیشگی نبود و مانند پیستونی سرعت داشت . در کشاکش جنجال بین وجدان و شیطان، وجدانم می گفت: مگر نمی دانی که ورود در جایی که مورد اتهام قرار می گیری، ممنوع است! چگونه وارد خانه ای شدی که فط تو و یک دختر نامحرم درون خانه اید .

اما شیطان اشاره می کرد، نگاه به جمال دختر کن! ضبط صوت بالای سر توست و انواع مختلف نوارها هم در کنارش وجود دارد; روشنش کن و شادباش!

وضعیت ظاهری دختر با آن ناز و کرشمه اش، بر آتش این جنجال می افزود .

او که دو، سه متری از من فاصله داشت، انواع و اقسام سؤالات را از من می پرسید و می خواست نقشه اش را آرام آرام پیاده کند .

با این اوضاع و احوال شیطان می خواست که تمام وجودم را تسخیر کند و سکان کشتی هوا و هوس درونم را به دست بگیرد .

نگاهم ناخودآگاه به سمت دیوار طرف قبله چرخید و خانه کعبه با آن همه زیبایی هایش، تمامی زیبایی های ظاهری درون آن خانه را در نظرم هیچ کرد . این جا بود که شیطان از پیشروی باز ایستاد و وجدان رمقی تازه گرفت .

وجدان، درون دلم بانگ زد که آیا می خواهی فردا در روز تولد مولایت، دامنت آلوده باشد و عید را با دامنی آلوده جشن بگیری! آیا می خواهی فردا، مولایت شیطان باشد . مگر فردا نمی خواستی به خاطر 13 رجب، بادوستانت روزه مستحبی بگیری ... پس چی شد!

نگاهی به نایلونی که کنارم گذاشته بودم، کردم . از روی نایلون، خوراکی هایی که برای سحری فردا گرفته بودم، مشخص بود .

وجدان دوباره چنین آهنگی سرداد: تو که می خواهی فردا روزه بگیری، الان توی این محل گناه چه کار می کنی؟

این جا بود که وجدان به قله پیروزی نزدیک شده بود و هوس را از قله دور می کرد .

چون برق از جا بلند شدم و بهانه گرفتم که من باید بروم; اگر سروقت نروم، اضافه خدمت می خورم .

او با چشمانی متعجب گفت: شب پیش ما می ماندید ... نان و پنیری پیدا می شود که با هم بخوریم . دیگر تحمل نداشتم . از خانه بیرون آمدم و به حیاط که رسیدم، او پشت سر من حرکت می کرد و هنوز هم می گفت می ماندید یا لااقل شام را می خوردید و بعد می رفتید . دم در که رسیدم، در قفل بود; اما از خوش شانسی کلید روی در جا مانده بود . در را باز کردم، آخرین نیرنگ ها و نگاه های شیطانی اش را روانه من کرده بود; اما من از دامش جهدیم و از خانه بیرون آمدم و به طرف پادگان قدم برداشتم .

وجدان پرچم پیروزی اش را بر قله وجودم به اهتزاز در آورده و چنان خوشحالی به من دست داد که هنوز هم شیرینی اش را در وجودم احساس می کنم .

×××

حال می اندیشم که اگر آن عکس کعبه نبود و یا فردای آن روز، میلاد امیرالمؤمنین (ع) نبود، نمی دانم چه بلایی به سرم آمده بود; نه تنها دامنم آلوده شده بود، شاید حالا هم دانشجو نبودم و شاید اکنون دنبال پلیدی ها و هرزگی ها می بودم . این داستان واقعی، شاید برای دیگران اهمیتی نداشته باشد، اما برای این حقیر، بزرگ ترین درس ها را به دنبال داشت و همیشه احساس می کنم که یوسف گونه از بند شیطان رهیدم . از شما خواهش می کنم که به جوانان بگویید که پاک ماندن و پاک زیستن در این عصر خیلی سخت است; اما اگر توکل به خدا و توسل به ائمه اطهار (س) داشته باشند و برای خود مثلثی از توکل وا عتماد به نفس داشته باشند، این امر برای آن ها سهل خواهد بود .

از خدا می خواهم که تمام جوانان را از ورود به مکان های پاک و آلوده و مکان هایی که مورد اتهام قرار می گیرند، حفظ فرماید .

 یکی از نامه های رسیده به سایت پرسمان/گمنام

عشقولانه ترین نامه

| پنجشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۰، ۰۱:۳۴ ب.ظ | ۳۰ نظر
این نامه عاشقانه کدام شخصیت است؟

همسر عزیزم؛

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم؛ در این مدتی که مبتلا به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم، متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه‌ی قلبم منقوش است.

 عزیزم؛ امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. (حال) من با هر شدتی باشد می‌گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمده، خوش بوده. الآن در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتاَ جای شما خالی است. فقط برای تماشای شهر و دریا، خیلی منظره‌ی خوش دارد.

 صد حیف که حبوب عزیزم، همراهم نیست که این منظره‌ی عالی به دل بچسبد. به هر حال امشب، شب دوم است که منتظر  کشتی هستیم. از قرار معلوم و معروف یک کشتی فردا حرکت می‌کند... . خیلی سفر خوبی است. جای شما خیلی خیلی خالی است. دلم برای پسرت قدری تنگ شده... . 

                     قربانت...؟ ایام عمر و عزت مستدام 

 

الف)دکتر شریعتی

ب) هدیه تهرانی

ج)احمد شاملو

د)امام خمینی(ه)

کنکور امر به معروف و نهی از منکر/سوال9

| دوشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۰، ۰۸:۴۳ ق.ظ | ۴۴ نظر

سوال9/در یک مهمانی متوجه میشوید که یکی از نوجوانان فامیلتان با وجود اینکه به سن تکلیف رسیده است اما احکام شرعی را نمیداند، چه کار میکنید؟

جشن تکلیف

 الف)به من ربطی نداره خودش پدر مادر داره باید بهش می‌گفتن

ب)میرم بهخ پدر یا مادرش میگم که فکر کنم فرزندتون احکام شرعی رو نمیدونه.نمیخواین بهش بگید؟

ج)میرم به نوجوان میگم: مگه به سن تکلیف نرسیدی؟نمیدونی که باید احکام رو رعایت کنی؟

د)سعی میکنم تو اون مهمانی با نوجوان همبازی و همکلام شوم.فردایش یک هدیه ای و کتاب برایش میخرم و به دیدارش میروم..بعد از ارتباط صمیمی باهاش بهش میگم:عزیزم دیگه داری بزرگ میشی...خدا هم خیلی دوست داره که خوب زندگی کنی واسه همینم....

کنکور امر به معروف و نهی از منکر/سوال8

| شنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۰، ۱۲:۳۵ ب.ظ | ۳۷ نظر

سوال8/در خیابان منتظر دوستتان ایستاده اید که فردی نزدیکتان می‌آید و میگوید: (ببخشید آقا راستش من از شهرستات اومدم تهران دنبال کار امروز کیفم رو زدند الان هیچ پولی همرام نیست 13 هزار تومن میخوام تا برم شهرستانمون،شماره حساب بدید به خدا براتون میفرستم) شما چه کار میکنید؟

الف)بدون هیچ حرفی راهمو کج میکنم و میرم یک طرف دیگه میاستم

ب)بهش میگم شرمنده.بعدش برای اینکه وجدان درد نگیرم میرم یه پولی رو میندازم توصندوق صدقات

ج)دست میکنم جیبم یه پولی میزارم کف دستش

د)بهش میگم،نیم ساعت صبر کن من کارمو انجام بدم بعدش با مترو میریم سمت ترمینال.اونجا خودم برات بلیط میگیرم...اگه بهانه آورد بهش میگم: دیدی پولتو ندزدیدن!

ه)مسجد و یا دفتر یک خیریه رو بهش معرفی میکنم  

طراح سوال۸ پرستوی مهاجر

کنکور امر به معروف و نهی از منکر/سوال7

| چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۰، ۰۶:۴۵ ب.ظ | ۵۸ نظر
سوال۷/ در مجلسی نشسته اید  افراد درباره یکی از اقوامتون که شما هم چندان دل خوشی ازش ندارید دارن صحبت میکنن..شما چکار میکنید؟

الف)منم میام تو بحثشون و میگم این ها که چیزی نیست .یه روز دیدمش که داشت با...

ب)یه گوشه میشینم فقط گوش میدم میگم بزار ببینم چی میگن

ج)میگم: تو رو خدا بحثو عوض کنید حیف نیست وقتمونو به این صحبتا هدر بدیم...راستی سریال دیشبی رو دیدی؟...

د)میگم درسته منم از این فرد بدی دیدم ولی هممون یه نقطه ضعفایی داریم...اینجوریا هم که میگید نیست اتفاقا اصلا اهل این حرفا نیست...

ه)بدون هیچ حرفی مجلس رو ترک میکنم

 

کنکور امر به معروف و نهی از منکر/سوال6

| دوشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۰، ۰۶:۴۴ ب.ظ | ۴۶ نظر
سوال6/ در محیط کارتان متوجه میشوید که یکی از همکارانتان مرتکب خطایی میشود شما چه کار میکند؟

 

الف)به طوری که متوجه نشود میرم به مسئولش میگم که کارمندت این خطا رو انجام داده.

ب)آروم آروم ارتباطمو باهاش زیادتر میکنم و غیر مستقیم اون رو متوجه اشتباهش میکنم به طوری که اصلا متوجه نشه که من چیزی میدونم...بعد از مدتی اگر باز هم اون خطا رو انجام داد این بار صریحتر بهش میگم

ج) سریع تلفن همراهم رو از جیبم در میارم و یواشکی فیلم میگیرم...شاید یه روزی به دردم بخوره.

د)به برخی از همکارام میگم که فلانی این خطا رو انجام داده باهاش زیاد نپرید

ه)به من ربطی نداره

 طراح سوال۶ عصر ظهور

کنکور امر به معروف و نهی از منکر/سوال5

| يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۰، ۱۱:۵۷ ق.ظ | ۳۱ نظر
سوال۵/پله های آپارتمان را به سمت خانه خود طی میکنید. در بین راه صدای دعوای زوج همسایه را می شنوید...چه کار میکنید؟

آپارتمان همسایه


الف)بی تفاوت به راه خود ادامه میدهید و ترجیح میدین تو زندگی مردم دخالت نکنین و اعتقاد دارین این دعواها نمک زندگیه
ب)فردایش روی تابلوی اعلانات ساختمان یادآور میشوید که از قوانین آپارتمان نشینی آن است که صدایتان مزاحم همسایه نباشد 
ج) همان موقع در خانه شان را میزنید و آنها را دعوت به سکوت و آرامش میکنید.                                                                                                   د)سعی میکنید در طی ملاقات های بعدی با این همسایه تان بیشتر صمیمی شوید و برادرانه در مشکل هایش کمکش و راهنمایی اش کنید.
ه)صدای قدم هاتو آروم میکنی تا خوب صدای دعواشونو بشنوی که بعدا مو به مو برای خانواده و بقیه همسایه ها تعریف کنی

در محیط خانواده هم می شود نهی از منکر کرد . در بعضی از خانواده ها حقوق زنان رعایت نمی شود ؛ در بعضی از خانواده ها حقوق جوانان رعایت نمی شود ؛ در بعضی از خانواده ها به خصوص حقوق کودکان رعایت نمی شود؛ اینها را باید به آنها تذکر داد و از آنها خواست. حقوق آنها را تضیع کردن ، فقط به این هم نیست که انسان به آنها محبت نکند؛ نه، سوء تربیتها، بی اهتمامیها ، نرسیدنها ، کمبود عواطف و ازاین قبیل چیزها هم ظلم به آنهاست.سخنان مقام معظم رهبری

طراح سوال۵ گلادیاتور

سوال بعدی را کدام وبلاگ  نویس طرح میکند؟  منتظریم

کنکور امر به معروف و نهی از منکر/سوال4

| جمعه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۰، ۰۱:۲۰ ب.ظ | ۴۴ نظر
سوال4/در یک پارک چشمتان به یک فردی میخورد که بعد از خوردن چیبس زباله اش را بر روی زمین میاندازد،عکس العمل شما چیست؟

پیرترین رفتگر تهران

 

الف) فقط نگاه میکنم و به بغل دستیم میگم میبینی چه قدر آدم بی فرهنگیه...

ب)میرم جلوتر بهش میگم ببخشید اینجا مکان عمومیه لطفا آشغال رو زمین نریزید

ج) بدون هیچ حرفی میروم زباله ای را که روی زمین انداخته رو از رو زمین بر میدارم و جلوی رویش آن را به سطل زباله می اندازم

د)مگه باید کاری کنم! دوست داشته آشغالشو زمین ریخته..به منچه!

ه)پارک رفتگر داره. پول میگیره این کارها رو انجام بده دیگه...نمیخوام بیکار باشه، افسرده میشه!

.........

منکراتی که در سطح جامعه وجود دارد و می شود از آنها نهی کرد و باید نهی کرد ، از جمله اینهاست : اتلاف منابع عمومی ، اتلاف منابع حیاتی ، اتلاف برق، اتلاف وسایل سوخت، اتلاف مواد غذایی ، اسراف در آب و اسراف در نان . ما این همه ضایعات نان داریم؛ اصلاً این یک منکر است ؛ یک منکر دینی است؛ یک منکر اقتصادی و اجتماعی است؛ نهی ازاین منکر هم لازم است ؛ هر کسی به طریقی که می تواند؛ یک مسؤول یک طور می تواند، یک مشتری نانوایی یک طور می تواند، یک کارگر نانوایی طور دیگر می تواند

بیاناتمقام معظم رهبری

کنکور امر به معروف و نهی از منکر/سوال3

| پنجشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۰، ۱۱:۴۷ ق.ظ | ۳۱ نظر

سوال۳: یه روز بارونی دیرت شده و باید سریع برسی به محل کار یا دانشگاهت...
جلوی اولین تاکسی میپری و بی توجه به قیافه راننده سوار میشی هنوز کاملا رو صندلی جابه جا نشدی که صدای خواننده زن تو و مسافران و آقای راننده رو مستفیض میکنه ، چیکار میکنی؟

الف) بی مقدمه میزنی زیر آواز دلخراش...وقتی راننده و مسافران بهت اعتراض کردن میگی مگه آزادی نیست!

ب)به راننده میگی منم از آهنگ بدم نمیاد ولی از موقعی که شنیدم پزشک ها گفتن که شنیدن برخی از موسیقی ها چقدر رو اعصاب و شخصیت افراد تاثیر میذاره هرز موسیقی رو گوش نمیدم

ج) گوشیتو در میارید با یکی از دوستات تماس میگیری و به همین بهانه میگی آقا لطفا صداشو کم کنید

د)به راننده میگم سیستم پخشی که رو ماشینت بستی چند دراومده.بعد سر صحبتو باز میکنی آروم آروم باهاش رفیق میشی و شمارشو میگیری و دفعات آروم آروم روش تاثیر میزاری

طراح سوال۳: مهمان خدا

وقتی بنا کوبیدن باشد

| پنجشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۰، ۱۰:۰۹ ق.ظ | ۹ نظر

وقتی بنا کوبیدن باشد

دوستان سلام علیکم! امروز کم خوابیده بودم. می خواستم کمی استراحت کنم که دوستی عزیز به من زنگ زد. گفت شنیدی احمدی نژاد چه گفته ورسانه‌ها چه تیتری زدند؟! مطلب اول را که گفت، گفتم که این در علوم دینی ماست! وقتی گفت چه تیتری زده اند، تا آخرش را خواندم! مطلب دوم هم دست کمی از اولی نداشت. دلم برای کسانی که آخرتشان را به کینه می فروشند، سوخت! اینکه فقط برای کینه از کسی سخن بگویی، عاقبت به خیر نمیشوی. این داستان را بشنوید تا بفهمید کینه توزی یعنی چه!

ادامه مطلب را حتما بخوانید...

کنکور امر به معروف و نهی از منکر/سوال2

| سه شنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۰، ۰۸:۱۶ ق.ظ | ۳۵ نظر
سوال ۲:به همرا خانواده برای تفریح به پارک رفته اید.کمی آنطرفتر چند دختر در حالی که روسری هایشان از سرشان افتاده با یکدیگر والیبال بازی میکنن،شما به عنوان یک خانم چه اقدامی انجام میدهید؟

(گفتیم خوبیت نداره عکس خانم های بی حجاب رو تو وبلاگ بزنیم. همین آقایون رو نگاه کنید!)

 

الف) به شوهرم میگم بیا اینور بشین چشمت به اینا نخوره!

ب) بساطمان را جمع میکنیم و به طرف دیگر پارک میرویم.

ج) میروم و بهشون میگم خانم ها حجابتونو رعایت کنید.

د) چند قاچ هندوانه که برای خودمان آورده بودم را در ظرفی میگذارم و به سمتشان میروم و میگویم:خانم های ورزشکار نمیخوان گلوشونو تازه کنن؟بعد از تعارف و خوردن هندانه بهشون میگم اگه روسریتونو سرتون کنید خیلی ممنونتون میشم. بعدشم میگم بازیکن جدید نمیخواین...

سوال ۳. ادامه دارد...

کنکور امر به معروف و نهی از منکر/سوال1

| دوشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۰، ۰۷:۲۲ ب.ظ | ۱۶ نظر

www.toppatogh.com | بی حجابی یا بد حجابی در تهران ؟!

سوال ۱: زنی بسیار بد حجاب با ظاهری نامناسب همرا با شوهر خود در  پیاده رو هستند، شما چه کاری انجام می دهید؟

الف)چیکار به مردم دارم. هر کسی رو تو قبر خودوش میذارن

ب) سرم را می اندازم پایین و ازکنارشان میگذرم و تو دلم میگم امان از بد حجابی

ج) میروم روبرویشان و میکویم خانم حجابتونو درست کنید.

د) با خودم میگم یه دست که صدا نداره فوقش بگم. اگه بهشون بربخوره چی! اگه داد بیداد کنه چی!اگه...

ه) به شوهرش میگم: آقا میشه چند لحظه وقتتون رو بگیرم. بعدش میارمش این طرفتر بهش میگم: از دور که میومدم دیدم آقایون خیره خیره به همسر شما نگاه میکنن، دیدم صحنه جالبی نیست، گفتم شاید بهتر باشه بهتون بگم.

(تا می گوییم نهی از منکر، فورا درذهن مجسم می شود که اگر یک نفر در خیابان رفتار و لباسش خوب نبود، یکی باید بیاید و او را نهی از منکر کند; فقط این نیست. این جز دهم است. نهی از منکر در همه زمینه های مهم وجود دارد. مثلا کارهایی که افراد توانادستشان می رسد و انجام می دهند; همین سو استفاده از منابع عمومی; همین رفیق بازی در مسائل عمومی کشور، در باب واردات، در باب شرکتها و در باب استفاده از منابع تولیدی و غیره/بیانات مقام معظم رهبری

سوال ۲. ادامه دارد...

......................................................................................................................................

 منتظر جواب نظرات و راهکارهای شما هستیم

حسرت داستان/15

| چهارشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۰، ۰۲:۳۶ ب.ظ | ۵۳ نظر

حسرت

۱سال، 2 سال، 10 سال، 20 سال، 30 سال، بعد از 30 سال بالاخره من را از لابه لای کشو پیدا کردند وخاکی را که رویم جمع شده بود را با دستمالی پاک کردند. خوشحال بودم که بعد از سی سال از به وجود آمدنم مورد استفاده قرار میگیرم.

بعد از تمیز کردنم یاسر پسر بزرگ خانواده داد زد: محمد زود باش نوار رو بیار، داره آبرومون میره.

محمد هم با چشمی اشک آلود دوید و سریع من را به سمت یاسر پرت کرد.

یاسر هم مرا داخل ضبط صوت گذاشت و دکمه پخش را زد و صدای قرآنی فضای آنجا را پر کرد.

من که هنوز نمیدانستم قضیه از چه قرار است وقتی چشمهای نمناک و لباس مشکی اطرافیان را دیدم تازه دوزاریم افتاد و فهمیدم که کسی فوت کرده و الان ختم پدر آن خانواده است.

ناراحت بودم، نه از اینکه پدر این خانواده فوت کرده است، بلکه چرا بعد از 30 سال تازه دارند از من استفاده می کندد.

با این موضوع با هزار زحمت کنار آمدم ولی چیزی که مرا بیشتر عصبانی میکرد این بود که چرا کسی به قرآنی که من وسیله پخشش بودم توجهی نمیکرد و هر کسی کار خودش را انجام میداد.

دقت کردم که آیا کسی به این آیات قرآن توجه میکند؟ دیدم نه! انگار صدای قرآن آهنگ غم انگیزی است که طبق عرف و عادت باید در این مراسم پخش شود.

یک لحظه احساس کردم مردی میانسال در میان جمعیت به قرآن گوش میدهد و بلند بلند گریه میکند.خوشحال شدم که بالاخرا یک نفر در این مجلس پیدا شد که به سخن خدا گوش دهد.

خوشحالیم دوامی نداشت چرا که بعد از دیدن عکس آن مرحوم متوجه شدم آن مرد میانسال روح همان مرحوم است که فقط من او را میدیدم!

فریاد آن مرحوم هر لحظه بلندتر میشد..

ناراحت بودم که چرا او مرده و تازه دارد معنی این آیه را میفهمد:

کل نفس ذائقة الموت ثم إلینا ترجعون»

ِهر انسانی مرگ را می چشد، سپس به سوی ما باز
می گردید. (سوره عنکبوت، آیه 57).

اما افسوس که دیگر حسرت فایده ای ندارد

.........................................................................................................................................

*ای کاش قرآن را در تمام لحظات عمرمان جاری کنیم

*ای کاش قرآن خواندمان فقط در ماه مبارک رمضان پر رنگ نباشد بلکه در تمام ایام سال با قرآن مانوس باشیم

*ای کاش قرآن را فقط برای ثواب(پاداش) نخوانیم، بلکه برای صواب(معرفت) بخواینم.

*ای کاش به جای آنکه قرآن را زیاد بخوانیم و هیچ نفهمیم ،کم بخوانیم ولی با ترجه و تفسیر و تدبر بخونیم

وبلاگ باید کاری کرد یکساله شد

| جمعه, ۴ شهریور ۱۳۹۰، ۰۴:۲۴ ب.ظ | ۶۲ نظر

یکسال گذشت...

خدایا  یکسال از تولد وبلاگ (باید کاری کرد) گذشت...

خدایا ببخش مرا به خاطره آن مطلب هایی که بخاطر تو ننوشتم

ببخش مرا به خاطره کامنت هایی که تو در آن نبودی

ببخش مرا از اینکه با مطلبم  بنده ای را از خدا دور کرده ام

ببخش مرا که میتوانستم با اطلاع بیشتر بنویسم اما کم کاری کردم

ببخش مرا که وقتی مطلبم پرنظر و یا وبلاگم پر بازدید شد گمان کردم که از سعی تلاش خودم است و تو را فراموش کردم.

ببخش مرا که در وبلاگی مطلبی به چشمم خورد که تو در آن بودی ولی در آن تأمل و درنگ نکردم

ببخش مرا به خاطر اینکه به دوستی در وبلاگی بی ادبی و یا بی اعتنایی کردم

ببخش مرا به خاطر اینکه شکر این نعمت را بجا نیاوردم

ببخش مرا برای اینکه بدون قصد قربت و بدون وضو پشت میز کار نشستم

ببخش مرا که گاهی اوقات به جای وظیفه و تکلیف به سلیقه خود نوشتم و نظر گذاشتم

خدایا من را ببخش که کلبه ام آماده پذیرایی از حضرت ولی عصر (عج)نبود چرا که برای خود مینوشتم نه برای او...

خدایا از (تو) نوشتن را به من آموختی (برای تو) نوشتن هم به من بیاموز که چه سخت و چه شیرین  است (برای تو) نوشتن...

.......................................................................................................................................

از تمامی خوانندگان وبلاگ باید کاری کرد خواهشمندم تا سه مطلب از وبلاگ را به عنوان بهترین مطلب از نظر خودشان انتخاب کنن

پر بیننده ترین مطالب وبلاگ باید کاری کرد:

۱-او جز من کسی را ندارد

۲داشتم می رفتم عروسی

۳-چقدر نامردیم/داستان

۴-روز مادر در بحرین

۵-سهمیه دانشگاه بی عدالتی است؟/داستان

۶-چه کسی تو را بیشتر دوست دارد

۷-گوسفندی که آب نخورد/داستان

۸-از این عکس چه برداشتی میکنید؟

۹-من از احمی نزاد شکایت دارم!

۱۰-خیرات فحشا!/داستان

۱۱-آلودگی فضای فرهنگی در شهر تهران به مرحله هشدار رسیده است

۱۲-خبرهای فاطمیه پشت درب خبرهای مشایی آتش گرفت

۱۳-شاید نفر بعدی من باشم/داستان

۱۴-ای علمای رسانه به داد اسلام برسید

۱۵-آخرین روز یک خبرنگار/داستان

۱۶-خطای دید انحرافی/عکس

۱۷-اخلاق تصویری/عکس

۱۸-خنده دار نیست؟!

۱۹-شیطان در اتوبوس/داستان

۲۰-ما مسلمانیم؟!

۲۱-افراد بی غیرت نخوانند

۲۲-چراغی که به خونه رواست به مسجد حلاله/داستان

 

از تمامی خوانندگان وبلاگ باید کاری کرد خواهشمندم تا سه مطلب از وبلاگ را به عنوان بهترین مطلب از نظر خودشان انتخاب کنن..


 

حرامزاده ای به نام اسرائیل در حال مرگ است

صحنه هایی از مراسم شبهای قدر/عکس

| دوشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۰، ۰۳:۰۵ ب.ظ | ۴۰ نظر
 

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 

برای دیدن ادامه عکس ها به ادامه مطلب مراجعه نمائید

هرچه میخواهد دل تنگت بگو

| جمعه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۰، ۰۴:۱۴ ب.ظ | ۶۱ نظر

چه دعا و خواسته ای ازخدا دارید؟

ریز و درشت...

همه رو بگید، قراره اینجا برای تک تک دعاهای همدیگه دعا کنیم و آخرش یه نذر دست جمعی برای برآورده شدن دعاها انجام بدیم

سومالی در پنجه مرگ(داستان13)

| سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۰۷ ب.ظ | ۷۲ نظر

 افراد بی غیرت نخوانند

سومالی در پنجه مرگ

image014.jpg

اپیزود اول:

(ساعت 6 بعد از ظهر، ایران)

خیابان ها مملو از جمعیت است.مردم مشتاقانه به سمت بازار و فروشگاهها در حرکت هستند.پسرکی 5 ساله در حالی که آب نبات چوبی اش را میخورد، جلوی یک مغزه اسباب فروشی ایستاده است و قدم از قدم بر نمیدارد. خودش را لوس میکند تا مادرش ماشینی اسباب بازی را که او میخواهد برایش خریداری کند.

کمی آنطرف تر دختری همراه با پدر و مادرش برای خریدین مانتو به بازار آمدند، دختر بعد از کلی بحث با مادرش بالاخره مانتو گران قیمتش را میخرد. آخر او میخواست رنگ مانتواش با رنگ روسری اش ست باشد...

پدر صندوق عقب ماشین را پر کرده از میوه و تنقلات شیرینی... آخر امروز تولد دختر 2 ساله اش است...

 

اپیزود دوم:

(ساعت 6 بعد از ظهر،سومالی)

در چادری کوچک درگوشه ای از بیابان مادری یک چشمش به درچادراست که شاید شوهرش تکه نانی بیاورد و چشم دیگرش به چشمان کودک 2 ساله اش است که فقط پاره ای از استخوان از او مانده است و هر لحظه ممکن است نفسش قطع بشود آخر کودکش فقط سه روز پیش یک تکه نان خورده است...

مادر دیگر اشکی برایش نمانده چرا خود او دو هفته است که حتی یک قطره آب هم نخورده است.

پدر وارد چادر میشود، سراسیمه دست دختر 5 ساله دیگرش را میگیرد و به همسرش میگوید سریع بچه را بلند کن که 5 کیلومتر آنطرف تر نیرو های امداد رسانی آمداند.

در طول مسیر مادر بدنش بی حس میشود و کودک از دستش به زمین می افتد . پدر سریع کودک را از زمین بر میدارد و به همسرش کمک میکند. دختر 5 ساله خیلی آرام راه می آید و مدام میگوید آب...

کودک 2 ساله در بغل های پدرتکانی میخورد. کودک جان داد .پدر برمیگردد تا ببیند همسرش کنار او هست یا نه، میبیند که او هم چند متر عقب تر بیهوش بر زمین افتاده است.

کودک 2 ساله اش را همان جا خاک میکند تا لاشخور ها بدنش راتکه پاره نکنند.

دختر 5 ساله اش را بغل میکند و میدود تا شاید بتواند آب و تکه نانی به همسر و فرزندش دیگرش برساند..

یک کیلومتر مانده به پایگاه کمک رسانی، کودک 5 ساله اش هم میمیرد..او را هم خاک میکند...

به پایگاه میرسد...فقط توانست اطلاع دهد که پنج کیلومتر آنطرف تر هزاران نفر گرسنه و تشنه در حال مرگ هستند...

.................................

رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران زودتر از رسانه ها این موضوع را متوجه میشود و مبلغی را برای مردم سومالی ارسال میکند...

هلال احمر ایران و دیگر کشورها برای کمک اعزام میشوند...

ای کاش میدانستیم درک کنیم که با حتی با 100 تومان میتوانیم جان یک انسان را نجات دهیم

خبرها حاکی از آن است که گرسنگی در سومالی، روزانه جان 100 نفر را می گیرد و بدتر این که اکثر جان باختگان زنان و کودکان هستند.

 

مردم نیکوکار کشورمان می‌توانند وجوه نقدی خود را به شماره حساب 99999 جمعیت هلال‌احمر نزد بانک ملی شعبه مرکزی و شماره حساب 0199999999003 سیبا نزد همین بانک واریز کنند.

همچنین هموطنان با ارسال یک پیامک خالی از خط ایرانسل به شماره 8115 قادر به ارسال کمک‌های نقدی خود برای مردم سومالی خواهند بود

-----------------------------------------------

اخبار سومالی:

کاردار سفارت سومالی با اشاره به خشکسالی 6ساله در کشور سومالی گفت: روزانه 100 نفر در سومالی به‌دلیل گرسنگی جان خود را از دست می‌دهند.

به گزارش راهبردنیوز، خلیف کدیه موسی در گفت‌وگو با خبرنگار بهداشت و درمان فارس، اظهار داشت: جمعیت سومالی در حدود بیش از 8 میلیون نفر است که متأسفانه نیمی از جمعیت سومالی گرسنه بوده و با مشکلات عدیده‌ای مواجه هستند.

وی با بیان اینکه متأسفانه روزانه یکصد نفر در سومالی به دلیل گرسنگی جان خود را از دست می‌دهند، گفت: خشکسالی 6 ساله گذشته در سومالی باعث شده است که تقریباً در حدود 5 میلیون نفر از مردم سومالی دچار فقر و گرسنگی شوند.

کدیه موسی خاطرنشان کرد: از ایران به دلیل اینکه از پرقدرت‌ترین کشورهای اسلامی در دنیا به حساب می‌آید تقاضا داریم در کمک به مردم سومالی هرچه بیشتر ما را حمایت کند و مردم این کشور را از گرسنگی و مشکلات قحطی نجات دهد.

نامحرمان نخوانند/123456

| سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۰۶ ب.ظ | ۴۳ نظر
نامحرمان نخوانند... رمز مطلب

۱۲۳۴۵۶

ما مسلمانیم!!

| سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۰۶ ب.ظ | ۳۹ نظر

 ما مسلمانیم!!

 

چقدر خنده داره که  خودمان را مسلمان میدانیم اما قدمی هر چند کوچک را برای کمک به مردمان مظلوم بحرین انجام نمیدهیم!

چقدر خنده داره با اینکه میدانیم در بحرین عاشورایی به پا شده است اما باز هم مشغول شایعات و مسائل درجه دوم کشورهستیم!

چقدر خنده داره که به قتل رسیدن یک ورزشکار برای ما بسیار تاسف برانگیزاست به طوری که  مدت ها بر روی آن فکر و تحلیل میکنیم، اما به اینکه در چند کلیومتری ایران کودکان بی گناه را یکی پس از دیگری میکشند توجهی نداریم!

چقدر خنده داره که تجاوز به یک دختر درایران در رسانه هایمان مانند بمبی منتشر میشود اما به اینکه هر روز چه تعدادی از زنان مسلمان بحرین به غارت میروند اطلاعی نداریم و سکوت میکنیم!

چقدر خنده داره که در محرم سینه میزنیم و میگوییم یا لیتنا کنا معک اما اکنون در عاشورای زمان ایستاده ایم و نهایتا تاسف میخوریم...چرا که مشکل اصلی ما این است که کرایه ماشین ها200 تومن افزایش پیدا کرده!

چقدر خنده داره که میگوییم شیعه علی (ع) هستیم اما هنگام شنیدن این جمله حضرت که میفرمایند: (کسی که صبح کند درحالی که تصمیم بر کمک به مسلمانی نداشته باشد مسلمان نیست) خودمان را به نشنیدن میزنیم!

چقدر خنده داره که با اینکه از پیامبراسلام(ص) شتیده ایم که هر گاه فریاد «یا لل مسلمین
»مسلمانی شنیده شد اگر به کمک او نشتابیم مسلمان نیستیم، اما بازهم خودمان را به نشنیدن میزنیم!

چقدر خنده داره که افرادی که مدعی حقوق بشر هستند برای کشته شدن فلان حیوان در فلان جنگل بیانیه صادر میکنن و از انقراض فلان حشره نگرانند اما از کشته شدن زنان و کودکان در فلسطین افغانستان عراق بحرین و... دیگر کشورها ککشان هم نمیگزد!

چقدر خنده داره با اینکه میدانیم دولت های استکباری با تمام تجهیزات درکشورهای  اطراف ایران نفوذ کردند اما باز هم افرادی در داخل بجای رسوایی آنان، با حرف هایشان بلندگوی زورگویان در داخل شده اند ویا با سکوتشان به این جنایات مهر تائید میزنند!

چقدر خنده داره با اینکه میبینیم که رهبر معظم انقلاب در اکثر سخنانشان از بیداری اسلامی سخن میگویند اما برخی عمارنماها مشغول بحث بر سر دعوا های زرگری درجه دومی هستند که دشمنان برایمان تدارک دیده اند!

چدر خنده داره با اینکه میدانیم شعار کشورهای منطقه الله اکبر و اسلام خواهی است اما برخی در داخل شعارشان استقلال آزادی جمهوری ایرانی...است!

چقدر خنده داره که برخی کمک به مردم بحرین را فقط در گرو حضور فیزیکی خود در این کشور میدانند و با این توجیه که حالا که نمیتوانند آنجا باشند،از این تکلیف سر باز زدند و مشغول دنیا شده اند و هیچ اقدامی برای رسوایی چهره کثیف کشورهای غربی نمیکنند.

چقدر خنده داره که در سحرهای ماه مبارک رمضان، در سبد دعاهایمان برای رهایی مردمان بی گناه مسلمان و غیر مسلمان دنیا جایی سهمی نمیشود...

و اما بعد...

چقدر خنده داره که آمریکا انگلیس و اسرائیل با تمام تجهیزاتشان مانند 8 سال جنگ تحمیلی در ایران، جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه فلسطین و ناکامی در عراق و افغانستان باز هم براین خیال هستند که میتوانند در روبروی اسلام بایستد، چرا که آنان نمیدانند که ((یدالله فوق ایدکم))  

 

با طلا باید نوشت

| سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۰۶ ب.ظ | ۱۹ نظر

با طلا باید نوشت

خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و بی نیازم کن از هر کار که پرداختن به آن مرا از تو باز می دارد.

مرا به کاری وادار که فردا از آن خواهی پرسید و چنان کن که روزهای عمرم در انجام دادن کاری سپری شود که مرا برای آن آفریده ای.

بی نیازم گردان و روزی ام را فراوان ساز.

مرا به نگریستن به دارایی مردم به فتنه مینداز.

عزیزم گردان و به خوذد پسندی دچارم مکن.

مرا به بندگی و خاکساری درگاهت توفیق ده و چنان مکن که عبادت خویش را بزرگ پندارم و آن را تباه کنم.

دست مرا وسیله ای کن که با آن به مردم نیکی رسد و مخواه که به کدورت منت نهادن آمیخته گردد.

مرا از کردار شایسته بهره مندی ده و از به خود نازیدن بر کنار دار

بخشی از سخنان امام چهارم سجاد  در دعای مکارم اخلاق(صحیفه سجادیه)

تورو خدا گوشی روقطع نکن.کارت دارم خدا

| سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۰۵ ب.ظ | ۶۲ نظر

تورو خدا گوشی روقطع نکن.کارت دارم خدا..

الو.....الو.......

خدا میشنوی......داری صدامو.....این صدای یه بنده گناهکارته

الو......الو.....بزار بیام ایورتر....آهان.....اومدم سمت رمضون......

ببخشید خدا

آنتن میده؟.....آخ یادم رفت....سلام خدا جون.....

شرمنده میدونم یه سالی بد کردم یه عاااااااااااااااالمه گناه.....

حالا اومدم بگم که....الو....

غلط کردم ..نفهمیدم...نمیدونستم اینقدر دل امام زمانم (عج) خون میشه...

تو رو خدا قطع نکن...به امیدی اومدم....میدونم ارحم الراحمینی.

الو ...الو.... صدا میاد....آهان...شرمنده مزاحم شدم...همیشه مزاحمم...

ولی به خدا اینبار فرق داره...با یه دل شکسته اومدم.....دلم خیلیوقته تنگ شده بود...

خجالت میکشید بیام...دیدم تا رمضون میاد منم خودم بندازم وبیام مهمونی...

خدایی دلم یه عاااااااااالمه تنگ شده...

برا خودتون...برا حالای خوش معنوی...برا مناجات..برا دعای ابوحمزه...برا العفو..برا الغوث..

برا دونه دونه اسمتو گفتنا..برا تا سحر بیدار موندنا...سرمو بزارم رو خاکو....بقیشم خودم میدونم

خودت...الو .....الو........الو.....قطع کردی....الو.... نه...

مامانم میگه...نه همه میگن....مهمون حبیب خداست....خوب منم میهمونم.....این سی روز تحملم کن....

کمکم کن تا اول....نه اول کمکم کن تا مهمون خوبی باشم....بعد کمکم کن...خودت میدونی چیو میگم...

(میگن شنود داره)الو ....الو....فقط اینو بگم ...بس....میدونم سر تون شلوغه....

الهی وربی من لی غیرک.......

چی ...یکم بلنتر بگو تا بشنوم....آهان....از رگ گردن به من نزدیکتری....خوب بعدش...تو بیشتر دلت برای ما تنگ شده...وای خدا مستم کردی...

وای دیونم کردی خدا یه چیز دیگه بگو تا دیونت بشم....بلند بگو....

(کسی که مرا طلب می کندمی یابد مرا
کسی که مرا یافت می شناسد مرا
و کسی که مرا دوست داشت عاشق من می شود
وکسی که عاشق من می شود منم عاشق او می شوم
و کسی که من عاشق او بشوم او را می کشم
و کسی را که من بکشم
خون بهایش بر من واجب است
پس خون بهای او من هستم)

 

گمنام

خدایا مهمون نمیخوای؟