باید کاری کرد

وبگاه شخصی حسن عبدالصمد

باید کاری کرد

وبگاه شخصی حسن عبدالصمد

مصاحبه با کارگردان فیلم خداحافظ رفیق

| يكشنبه, ۸ مهر ۱۴۰۳، ۱۱:۱۱ ق.ظ | ۰ نظر

 

مصاحبه با کارگردان فیلم خداحافظ رفیق

در سال 1393

حسن عبدالصمد: بهزاد بهزادپور، کارگردانی است که اهالی هنر او را بیشتر با اثر سینمایی «خداحافظ رفیق» و منظومه‌های «شب آفتابی» و «شبی در کهکشان‌ها» می‌شناسند؛ آثاری که به اعتراف اکثر هنرمندان انقلابی جزو آثار فاخر هنری کشور به شمار می‌آیند.

 

بهزادپور علاقه چندانی به مصاحبه ندارد. شاید برای همین است که حتی در ابتدا و انتهای نمایش شب آفتابی و شبی در کهکشان‌ها و حتی در تبلیغات این نمایش بزرگ، نامی از سازندگان این اثر فاخر دیده نمی‌شود. برای بسیاری از اهالی هنر جای سؤال است که چرا بهزاد‌پور دیگر فیلم نمی‌سازد. بالاخره به هر زحمتی که بود تلفن این کارگردان را به‌دست آوردیم و با او تماس گرفتیم.پس از احوالپرسی گرم و صمیمی او، ترسی را که دیگر دوستانمان از مصاحبه با کارگردانان برایمان تعریف کرده بودند، از یاد بردیم. بهزادپور ما را برای مصاحبه به منزلش دعوت کرد. با دیدن خانه‌ بی‌آلایشان او خیلی راحت باورمان شد که او به‌دنبال شهرت و زرق‌و‌برق دنیا نیست. بهزادپور، ‌جزو آن دسته از هنرمندانی است که سینما برای او بت نیست؛ هدف او، چیز دیگری است و سینما، صرفا ابزاری است برای رسیدن به این هدف. حرف‌های او، خواندن دارد.

  • با توجه به قرار گرفتن در ایام محرم و صفر، موافق‌ هستید با آسیب‌شناسی سینما و تئا‌تر در پرداخت به نهضت عاشورا صحبت را شروع کنیم؟

جواب مفصلی لازم است تا بتوان حوزه سینما و تئا‌تر را در رابطه با کربلا و قیام عاشورا آسیب‌شناسی کرد. به‌طور کلی وقتی هر رشته هنری اثری خلق می‌کند، حتما باید آن فردی که اثر خلق کرده، در عالم آن موضوع باشد؛ مثلا فردی که در رابطه با فوتبال فیلمی می‌سازد حتما باید نویسنده و کارگردان آن فیلم، در عالم فوتبال باشد و اگر اینچنین نباشد، حال‌و هوا و باوری در آن فیلم دیده نمی‌شود؛ چون آن فرد هیچ تسلطی از نظر فکری، روحی و باطنی بر موضوع نداشته است. در رابطه با تاریخ اسلام، خیلی از کارگردانان و نویسند‌گان در این عالم نیستند، به همین علت هیچ‌گاه به سمت این موضوعات نمی‌روند چون دلمشغولی آنها این موضوعات نیست. در رابطه با خلق یک موضوع هنری، دلمشغولی هنرمند خیلی مؤثر است.

  • و لابد دلمشغولی هنرمندان تئاتری و سینمایی ما، واقعه عاشورا نیست؟

متأسفانه دلمشغولی بسیاری از هنرمندان در حوزه‌ سینما و تئا‌تر، واقعه عاشورا نیست و این بزرگ‌ترین مصیبت است، نه اینکه کربلا و امام‌حسین(ع) مهجور مانده چون درباره آن فیلم ساخته نشده بلکه سینما و تئا‌تر از حادثه عاشورا مستفیض نشده است می‌توان گفت نخستین اثر جدی که به این موضوع پرداخته مختارنامه است. البته ۲ مجموعه «روز واقعه»و «معصومیت از دست رفته» هم تا حدودی به آن پرداخته بودند.

  • خیلی کم پیش‌آمده که در نمایش‌ها و فیلم‌هایمان به‌طور مستقیم سراغ ماجرای کربلا برویم، آیا این ظرفیت هنر است که پتانسیل پرداختن به این موضوع را ندارد؟

۲ موضوع وجود دارد؛ اول آنکه ما در ارائه سوژه‌ای، آیا به شیوه مستقیم وارد بشویم تأثیرگذار‌تر است یا شیوه‌ غیرمستقیم؛یعنی تکنیک رجوع به موضوع. موضوع دوم آن است که فرد شجاعت آن را داشته باشد تا مستقیم به حادثه کربلا بپردازد و این برمی‌گردد به آنکه کارگردان کاملا با حادثه کربلا ارتباط برقرار کرده باشد. در واقع چون این هنرمندان آمیخته با موضوع کربلا و امام حسین(ع) نشده‌اند، بنابراین خوف دارند که مستقیم به این موضوع بپردازند.

  • می‌شود کمی دقیق‌تر بگویید که مشکل کجاست؟

برای نمونه اگر درباره شخصیتی مثل حر، فیلمساز در زندگی خود وارد شخصیت حر شده باشد، یعنی مابین خیر و شر، رفتن به جبهه و نرفتن به جبهه‌ گیر کرده باشد و با تمام پوست و گوشتش حر را حس کرده باشد، حتما دنبال آن است که فیلمی بسازد در رابطه با شخصیت حر؛ چرا که قلبا و روحا شخصیت حر را حس و لمس کرده است. ما کمبود هنرمندانی را داریم که این واقعه را خوب بشناسند. باید آسیب‌شناسی این باشد که چرا هنرمندان آمیخته با واقعه عاشورا نیستند. برای مثال هنرمندان دلمشغولی یک کشاورز را نمی‌دانند، خلوت و عالم یک کشاورز که به آسمان نگاه می‌کند تا ببیند باران می‌آید یا نمی‌آید را نمی‌دانند. چون عالم آن را درک نکرده‌اند ؛ فیلمی در رابطه با آن ساخته نمی‌شود. چرا ما در رابطه با اباعبدالله که کشاورز انسانیت، شجاعت و مردانگی است فیلمی نساخته‌ایم؟ اباعبدالله انسانیت کشت کرده؛ مزرعه شجاعت و انسانیت در دست اباعبدالله است. ممکن است گفته شود چرا بنیادی به نام عاشورا و کربلا درست نشده که فیلمسازی را تقویت کند، باید بدانیم که اگر بنیادش هم راه بیفتد، اگر فیلمساز دلمشغولی‌اش را نداشته باشد و در دنیای آن نباشد، اثری هم در رابطه با امام‌حسین(ع) ساخته نمی‌شود.

  • فکر نمی‌کنید حداقل برخی هنرمندان دلمشغولی‌اش را دارند، اما فضای کار برای آنها فراهم نیست؟

هر ۲ موضوع در این امر دخیل است. اما موضوع اول که اشاره کردید بیشتر دیده می‌شود؛ یعنی دلمشغولی آنها مهم است و اگر این دغدغه باشد جای کار هم پیدا خواهد شد. برای مثال در فیلم‌های دفاع‌مقدس، ابراهیم حاتمی‌کیا، رسول ملاقلی‌پور، کمال تبریزی و چند نفر دیگر را اگر ببینید متوجه می‌شوید که غیر از این عده معدود، کسی از کارگردان‌ها دلمشغولی سینمای دفاع‌مقدس را ندارد. این دلمشغولی خیلی مهم است و اینکه چرا سازمان‌ها و نهادهای مربوطه کار نمی‌کنند این است که آنها هم دلمشغولی ندارند. حدیثی از حضرت امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند: «تو در قلبت هر چیزی باشد در آنجا هستی». اگر در کربلا باشی و قلبت در تهران باشد، کربلا نیستی بلکه تهرانی. واقعا دلمشغولی اکثر کارگردانان چیست؟ موضوعات بهانه است تا انسان‌ها به آن سمت و آن حال و هوا کشیده شوند. وقتی شخص در آن عالم نیست به سمت آن هم نمی‌رود. باید فضا‌ها طوری باشد تا عالم‌های معنوی برای انسان‌ها به‌وجود آید. وقتی به مسئولان امر می‌گویی که چرا اینچنین است هزار دلیل درست و غلط می‌آورند تا سؤال شما را جواب بدهند. اگر آن مسئول در عالم کربلا باشد هیچ وقت بهانه‌تراشی نمی‌کند.

  • در میان نسل سوم، جوانانی هستند که به دلایلی به عرصه هنر ورود پیدا نمی‌کنند، یا ارزش هنر را نمی‌دانند و یا احساس می‌کنند اگر وارد این عرصه شوند، دلمشغولی آنها در فضای مسمومی که در میان جمعی از هنرمندان است تغییر پیدا می‌کند، نظر شما چیست؟

من ابتدا خودم را می‌گویم که چگونه وارد عرصه هنر شدم. من به‌خاطر سینما وارد سینما نشدم، ما قبل از پیروزی انقلاب با گروه ندای اسلام، اعلامیه‌های امام(ره) را پخش می‌کردیم. در آن حال و هوا ابتدا زیرساخت‌های فکری‌مان قوی شد‌، ابتدا برای خود جا انداختیم که به چه دلایلی باید ظلم از بین برود و ما چرا باید با ستم مبارزه کنیم. چه دلیلی دارد که من فقط به‌فکر نیازهای خودم باشد و زندگی دیگران برایم اهمیت نداشته باشد؟ این موضوعات وقتی تکلیفش روشن می‌شود که جهان‌بینی‌مان تکلیفش روشن شود. زمانی که جهان‌بینی شما این باشد بین تولد تا مرگ همه‌‌چیز تمام می‌شود و این مدت باید در زندگی فقط لذت‌ ببری؛ وقتی جهان‌بینی این باشد رفتار ما خودبه‌خود تأثیر‌پذیر از همین طرز تفکر است؛ یعنی خودخواه می‌شویم و فقط به‌دنبال منفعت خودمان می‌رویم اما زمانی که جهان‌بینی شما این است که آخرتی هم وجود دارد، دیگر دنیا‌خواهی صددرصد در شما به‌وجود نمی‌آید. من ابتدا جهان‌بینی‌ام شکل گرفت، در میان جهان‌بینی‌ام وظایفم مشخص شد و بعد از وظایفم این سؤال آمد که به چه شکل آن را اجرا کنم که «هنر» را انتخاب کردم.

  • خب اگر این جهان‌بینی در ابتدای راه وجود نداشته باشد چه اتفاقی می‌افتد؟

اگر جهان‌بینی‌مان مشخص نباشد و برویم به‌دنبال هنر، حتما سرگیجه می‌گیریم و چپ خواهیم کرد. الان چون برخی افراد بنده سینما هستند، فقط می‌خواهند سینما را داشته باشند و هر موضوعی را به آنها بدهند کار می‌کنند. اگر شما در جهان‌بینی اسلامی خود، به باید و نباید‌ها برسید‌ و از باید و نباید به هنر برسید، حتما از انحرافاتی که در دنیای هنری وجود دارد، مصونیت دارید و واکسینه‌ می‌شوید؛ چرا که از قبل، قوانین برایتان مشخص است. اگر اینچنین باشد هیچ‌گاه برای اینکه اثرمان پررنگ شود زیر پای رقیبمان را نمی‌‌کشیم، چون این امر خلاف اخلاق و اصول است و این اخلاق از جهان بینی نشأت گرفته می‌شود.

  • ممکن است دیدگاه و جهان‌بینی فرد در طول فعالیت‌های هنری‌اش عوض شود؟

بله، ممکن است. قطعا این فرد در جهان‌بینی خود یکی از چهارخانه‌هایش خالی بوده؛ یعنی موضوعات جهان‌بینی‌اش کاملا متعادل و منظم تکمیل نشده است که اثر آن سال‌های بعد صدایش درمی‌آید و فرد ریزش می‌کند. می‌گویند شیعه امیرالمومنین(ع) در قلب اروپا و فساد هم برود، باز هم شیعه است و به انحراف کشیده نخواهد شد. به همین‌خاطر باید توقع داشته باشیم که اخلاق اسلامی در میان هنرمندان رعایت شود و اگر رعایت نشود، مشخص می‌شود که آن هنرمند مسلمان، جهان بینی‌اش دچار مشکل بوده است. متأسفانه ما هنرمندان بی‌بصیرت زیاد داریم.

  • فکر می‌کنید یک هنرمند بی‌بصیرت چقدر می‌تواند بر جامعه‌اش اثر منفی بگذارد؟

کربلا زمانی رخ می‌دهد که درب خانه حضرت زهرا(س) آتش گرفت؛ یعنی ۲۵ سال امت از علی(ع) محروم شد. دین را نشناختند. بعد از ۲۵ سال مشق ننوشتن، عقب ‌افتادند. وقتی حضرت علی(ع) می‌خواهند 5 سال حکومت کنند، عده‌ای تحمل عدالت او را ندارند. در جنگ خوارج، افراد بی‌بصیرت و ناآگاهی بودند که از علی(ع) ۲۵ سال محروم شده بودند. در حادثه کربلا دشمنان برای سر هر شهید ۳۰۰ سکه طلا می‌دادند. فاجعه بی‌بصیرتی به حدی بود که یکی از سربازان دشمن، سر یاران امام حسین(ع) را می‌دزدد تا با پول آن مادر مریضش را به زیارت قبر حضرت رسول(ص) ببرد! امام حسن مجتبی(ع) را لشکریانش تنها گذاشتند و آن حضرت مجبور به صلح شد. بی‌بصیرتی خواص بود که باعث شد امام حسن مجتبی(ع) تن به صلح بدهد. معاویه با لشکر نظامی و شمشیر به کوفه نرفت بلکه با قصه‌گویان و قاری‌های قرآن به کوفه رفت تا خواص بی‌بصیرت را از یاران امام جدا کند. محروم بودن از اندیشه‌ علوی، کربلا را به‌وجود ‌آورد. تیغ به روی پسر امیرالمومنین، قرآن مجسم کشیدند. نوه حضرت رسول(ص) را سوار شتر می‌کنند و به‌عنوان خارجی در شهر می‌چرخانند و قربتا الی‌الله به او سنگ می‌زنند! چه شد به این سرعت این اتفاقات و فاجعه‌ها رخ داد؟ جواب یک جمله است: «نداشتن بصیرت». امروز بصیرت را چه‌کسی باید تزریق کند؟ سازمان تبلیغات، حوزه هنری، وزارت ارشاد، صدا و سیما، آموزش و پرورش همه مسئولند. همه باید دست به‌دست هم دهند. نسل سوم ما برای تغذیه تفکر واقعی و صحیح تشنه هستند. از آن طرف دشمن اسلام در حال تزریق خوراک‌های مسموم به جوانان است.

  • کمی از جوانی‌تان بگویید؟ این جهان‌بینی‌ای که می‌گویید چطور در شما شکل گرفت؟

ما در زمان انقلاب روبه‌روی دانشگاه تهران با مارکسیست‌ها‌ و چریک‌های فدایی بحث می‌کردیم. آنجا برایمان کلاس درس بود؛ جهان‌بینی خودمان را آنجا آچارکشی می‌کردیم و ایراد‌های خود را متوجه می‌شدیم و برطرف می‌کردیم. آن بحث‌ها و درگیری‌ افکار برایمان خیلی پرفایده و مؤثر بود. بعضی‌ افراد از بحث و فضای باز می‌ترسند درحالی‌که ما فلسفه اسلامی داریم و به قدرتمند بودن آن شک نداریم. در آن بحث‌ها خیلی از جهان‌بینی‌ها شکل می‌گرفت. با تغییر جهان‌بینی، همه اخلاقیات، رفتار و تفکر فرد عوض می‌شود. یکی از بحث‌ها آن زمان این بود که مارکسیست‌ها می‌گفتند زیربنای جامعه اقتصاد است؛ این موضوع قابل بحث بود. ما می‌گوییم زیربنای جامعه اخلاق است. وقتی اخلاق زیربنا باشد، اقتصاد هم تأثیر می‌گیرد. اقتصاد هم از اخلاق تأثیر می‌گیرد و وقتی که پشت اقتصاد اخلاق اسلامی باشد احتکار، بی‌عدالتی، کم‌فروشی و خلاف اخلاق عمل کردن در اقتصاد رخ نمی‌دهد و خودبه‌خود، اقتصاد جامعه هم واکسینه می‌شود. در نتیجه نمی‌توانیم اقتصاد اسلامی بدون اخلاق اسلامی داشته باشیم. شاید به این علت بود که در گذشته خیلی از کاسب‌های بازار برای شغل کاسبی ابتدا می‌رفتند درس مکاسب می‌خواندند. اخلاق همانند خون تمیزی است که به همه حوزه‌های جامعه وارد می‌شود و وقتی خون تمیز وارد شد همه حوزه‌های اجتماع درست عمل می‌کنند.

مشق کار فرهنگی

در کار فرهنگی کردن مشق ننوشته زیاد داریم. باید فکر درست را به نسل جدید انتقال بدهیم؛ چرا در جامعه ما الگوی خیلی از جوانان، فلان فوتبالیست یا فلان بازیگر است. ما باید الگوی خوب و عشق آن الگوی مناسب را به جوانان تزریق کنیم. متأسفانه به‌طور جدی فعالیتی در رابطه با این الگو‌سازی انجام نداده‌ایم. ۱۰ سال پیش در صدا و سیما در برنامه‌ای کسانی آمدند و گفتند که شما دختران می‌توانید مهرتان را اجرا بگذارید، چرا نمی‌گذارید و... . نطفه فاجعه، همانجا شکل گرفت. در صدا و سیما وقتی یک نکته مطرح می‌شود روی اکثر مردم تأثیر دارد. باید این فکر‌سازی‌ به بیراهه نرود.

هر کس، سهمی دارد

هر کس به اندازه‌ای سهم دارد؛ مثلا در عرصه هنر چند هنرمند بدون حمایت از ارگان‌ها و سازمان‌‌ها می‌توانند خودشان به تنهایی اثری بسازند؟ این کار خیلی پسندیده و خوب است اما زمانی اثری فاخر و فراگیر تولید می‌شود که همه با هم همکاری لازم را به عمل آورند. مانند بدن انسان، همه باید وظایف خودشان را ایفا کنند. باید انگیزه‌ها را یکی و واحد کنیم تا به پیشرفت برسیم. در این میان اگر هنرمندانی به تنهایی با محدودیت فعالیت کنند در چرخ‌دنده محدودیت له می‌شوند.

چرا حمایت نکردند؟

در برنامه شب آفتابی در شهر تهران که ۱۲میلیون جمعیت دارد، در چند اجرا ۳۶۰ هزار نفر بازدید‌کننده داشتیم. حمایت رسانه‌ای نشد، اجرا فقط در یک نقطه شهر بود؛‌ ای کاش این برنامه در غرب تهران و دیگر نقاط هم اجرا می‌شد. ما هر شب برای ۳ هزار نفر اجرا می‌کردیم. خیلی‌ها در تهران اصلا نمی‌دانند شب آفتابی چیست؟ در تهران در روز آخر برگزاری این مراسم ۳ هزار نفر از داخل بازدید می‌کردند، ۲ هزار نفر بیرون از جایگاه پشت در‌ها بودند. چرا شب آفتابی را حمایت نکرده‌اند تا در نقاط مختلف تهران اجرا شود؟

دعا کنید من هم شهید شوم

فرض کنید با 4۰ - 3۰ نفر در جبهه رفاقت داشته باشید، آن هم رفاقت صمیمی دوران جنگ، بعد همه‌شان شهید شوند. آن موقع چه احساسی دارید؟ آنها بروند و شما تنها بمانید. دعا کنید ما هم شهید شویم.

شب آفتابی، کار من نیست!

تمام برنامه شب آفتابی قطعه‌ای از آسمان است. شب آفتابی حاصل آرزوی عده‌ای است که عاشق هستند. شب آفتابی محل تلاقی زمین به آسمان است. شب آفتابی شروعش با حضرت آدم و پایانش با امام زمان(عج) است. در واقع یک زیارت وارث است. شب آفتابی ساخته من نبود، ما وسیله بودیم. مرحمتی بود از جانب خدا. درون شب آفتابی آدابی وجود دارد، یکی از آن آداب این بود که تیتراژ نداشت. کسی نمی‌دانست چه کسانی این نمایش را ساخته‌اند. افرادش گمنام بودند. ما به صدقه سر شهدا این شب آفتابی را ساخته‌ایم.

شهرت‌طلبان، آدم برفی‌اند

من بعد از فیلم خداحافظ رفیق فیلمی نساخته‌ام. این یعنی شرایط برای من دشوار شده است. قطعا فیلمی که من بعد از خداحافظ رفیق بسازم اگر بهتر نباشد کمتر نخواهد بود. اگر من 10سال هم فیلم نسازم هیچ‌کس نمی‌آید بگوید آقای بهزاد‌پور چرا فیلم نمی‌سازید. این واقعیت را باید بپذیریم. ما تعدادی فیلمساز داریم که با اندیشه‌ انقلاب اسلامی بار آمده‌اند. باید از این افراد بهره ببریم ولی کسی دغدغه‌اش این نیست که بگوید بهزاد‌پور فیلم بسازد یا نسازد. بنده هم خدا را شکر، دنبال شهرت و مطرح شدن در سینما نیستم؛ چرا که انگیزه‌ بسیار بالاتری دارم. کسانی که دنبال شهرت رفتند مانند آدم‌‌برفی آب شدند. من اگر شرایط مهیا باشد فیلم می‌سازم و اگر نباشد نمی‌سازم اما دلم به حال نسل آینده می‌سوزد. ما تفکرمان اسلامی است ولی هیچ‌کس نمی‌گوید بیا و فیلم بر این مبنا بساز. سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت ارشاد، صدا و سیما و حوزه هنری قطب‌های فرهنگی و هنری کشور هستند و انتظار از آنها بسیار زیاد است. با راه‌اندازی انجمن یا گروهی برای فعالیت در عرصه هنر و جنگ نرم، ممکن است جنگ نرم را به تأخیر بیندازند اما کار را درست نمی‌کنند. باید کلان و کلاسیک برنامه‌ریزی شود.

منتشر شده در روزنامه همشهری
https://www.hamshahrionline.ir/news/280205

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">