باید کاری کرد

وبگاه شخصی حسن عبدالصمد

باید کاری کرد

وبگاه شخصی حسن عبدالصمد

۲۹ مطلب با موضوع «مذهبی» ثبت شده است

7 مداحی زیبای استدویی ویژه ایام فاطمیه

| دوشنبه, ۸ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۵۹ ق.ظ | ۰ نظر

داستان 2/ تقدیر مسجد از قبول شدگان کنکور

| چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۵۷ ب.ظ | ۰ نظر


داستان دوم:

تقدیرمسجد از قبول شدگان کنکور

استرس داشتم، قرار بود تا یکساعت دیگه جواب کنکور در سایت زده بشه.برای اعلام نتایج کنکور لحظه شماری می کردم.تا یکساعت دیگه نتایج اعلام می شد.  بالاخره ساعت 12 رسید و من دقیقا همون انتخاب اولم یعنی دانشگاه تهران رشته حقوق قبول شده بودم.

از خوشحالی میخواستم جیغ بکشم. تلفن همراهم رو برداشتم و به دوستام پیام دادم که بالاخره قبول شدم.

از خوشحالی شب نتونستم بخوابم. مدام دوست داشتم همه از من بپرسند که نتیجه کنکورت چی شده و من هم با افتخار بگم حقوق تهران قبول شدم.

فردا بعد از ظهر با صدای زنگ منزلمون بیدار شدم، به سمت در رفتم دو جوان دم در بودند.

سلام بفرمائید:

-سلام ما از طرف مسجد محلتون خدمت رسیدیم راستش دیروز جواب کنکور اومده بود. می خواستیم ببینیم شما شرکت کرده بودید؟

بله شرکت کرده بودم چطور مگه؟ اتفاقا دانشگاه تهران رشته حقوق قبول شدم

خوب چه خوب: بهتون تبریک میگم. از طرف مسجد یه برنامه ای برای افرلادی که در محل ما کنکور دانشگاه یا حوزه هست برگزار میشه که قراره ازشون تقدیر هم بشه.میتونید همراه با خانواده تشریف بیارید

چه جالب، گفتید از طرف مسجد؟

بله این هم کارت دعوت خدمت شما. راستی تو دوستان و همسایه هاتون کسی رو میشناسی که تو دانشگاه یا حوزه قبول شده باشه؟

آره می شناسم همین همسایه بغلیمون پسرش قبول شده. دو تا کوچه بالاتر هم سعید یکی از همکلاسی هامه اون هم قوبل شده

خوب چه خوب لطف میکنی آدرس دقیقش رو بدی؟

چرا که نه ......

به خانه که برمی گردم. مادرم می گوید علی کی بود دم در؟

علی: از طرف مسجد اومده بودن یه برنامه ای برای ما گذاشتن.

مادر: از طرف مسجد! چه برنامه ای؟

این هاش این هم کارت دعوتشه

بخون برام دستم خیسه

نوشته

بسمه تعالی

پیامبر (ص) دانش اگر در ثریا هم باشد مردانی از ایران زمین به آن دست پیدا خواهند کرد.

با سلام خدمت جوان پر تلاش و با ایمان جناب آقای/سرکار خانم.......................

موفقیت شما در آزمون سراسری سال 94 تبریک گفته و از شما دعوت میشود که به همراه خانواده در مراسم جشن میلاد امام حسین(ع) شرکت نموده

سین برنامه:

قرائت قرآن

پخش نماهنگ و کلیپ

سخنرانی

سرود و مولودی خوانی

مسابقه و اهدای جوایز

تقدیر و اهدای هدیه به قبول شدگان در کنکور

 

یک هفته بعد:

حیاط مسجد پر از صندلی شده است  جوان ها جلو والدین انها انتهای حیاط مسجد نشسته اند. در ابتدای با قرائت قرآن مراسم آغاز میشود بعد کلیپی از شهدای دانشجو پخش می شود. بعد از آن سخنرانی به روی سن میآید و سخنان زیبایی را در رابطه با جوانان و دانشجو ها می گوید. و در انتها هم ضمن پذیرایی اسامی جوانان قبول شده در کنکور یکی به یک خوانده می شود تا به بالای سن بیایند و هدیه و لوح تقدیری را از دست امام جماعت دریافت کنند.

 

توضیحات:

هر فردی که در دانشگاه یا حوزه قبول میشود ذوق شوق بسیار زیادی دارد. چه خوب است که مسجد پیشتاز تبریک و تشویق این جوانان باشد. به صورتی که شاید جوانی که شاید تا کنون هیچ ارتباطی با مسجد هم نداشته است وقتی متوجه شود که مسجد برای او کارت تبریک فرستاده است تا از تقدیر شود مطمئناً بسیار خوشحال می شود و در این مراسم شرکت می کند.

در واقع این اقدام مسجد به نوعی هویت سازی به جوان است که در این برهه از زمان(یعنی مطلع شدن از قبولی در دانشگاه)  نیازبسیار زیادی به این هویت دارد. به یقین فضا و یا هر فردی اگر این هویت را به آن جوان بدهد، آن جوان بسیار خوشحال می شود و ارتباط بسیار زیادی با فرد یا فضایی که به او هویت داده است برقرار می کند.

در واقع این اقدام مسجد به نوعی هویت دهی به جوانان محل است که به معنایی به جوان می گوید که تو دیگر بزرگ شده ای و برای مسجد و محل افتخار آفرین شدی و ما به عنوان مسجد تلاش تو را دیده ایم و سپاس گذار تلاشت هستیم.

مطمئن باشیم که این اقدام باعث میشود که آن جوان دید بسیار زیبایی به مسجد محل پیدا کند و اگر روزی به مدارج علمی رسید بداند که مسجد جزئی از موفقیت او برای انگیزه بیشتر بوده است.

چه خوب است که در حین اجرای این مراسم برگه هایی برای عضویت خادمین افتخاری مسجد در نظر گرفته شود و جوانان با پر کردن ان علائق و استعداد های و زمینه همکاری خود با مسجد را بیان کند که در این صورت مسجد با بانک اطلاعاتی که از این جوانان در اختیار دارد میتواند از استعداد های این جوان در برنامه های مختلف آموزشی فرهنگی و هنری مسجد استفاده نماید. 

کار فرهنگی در روز عید غدیر مخصوص بچه شیعه ها

| يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۵۱ ب.ظ | ۹ نظر

کار فرهنگی در روز عید غدیر مخصوص بچه شیعه ها


هر ساله با امدن عید نوروز همه به تکاپو میافتند تا خانه تکانی انجام دهندف به دید بازدید یکدیگر بروند. لباس نو بخرند و به یکدیگر عیدی بدهند. خلاصه در ایام نوروز همه به نوعی شاد هستند.علت این اتفاق گردش زمین به دور خورشید است. هیچ گاه این اقدامات پسندیده را مذمت و یا کمرنگ نمیکنیم ولی چه خوب است که ما غیر از ایام نوروز همین اعمال را که اتفاقا سفارش هم شده است در روز عید غدیر انجام دهیم.

اگر اسم خود را شیعه گذاشته ایم پس به خوبی می‌دانیم که  عید الله اکبر به چه معناست. عیدی که در دین ما به  عنوان بزرگترین عید از ان یاد شده است.اما متاسفانه این روزها بسیاری از افراد متدین به جای برنامه برای عید غدیر روز شماری محرم را میکنند. هر چند محرم و سوگواری ابا عبدالله جز ضروریات است و باید زنده نگه داشته شود اما سوگواری که معنای ولایت و غدیر در ان نباشد کار را به ناکجا اباد میرساند.

برای عید غدیر چند پیشنهاد به شیعیان امیرالمونین علی (ع)‌داریم:

1-      عیدی و هدیه به کودکان: به فرزند خود و یا فرزند اقوام و هماسیگان خود عیدی دهید( این عیدی میتواند هم اسکناس باشد هم کتاب داستانی پیرامون حضرت علی ع و یا حتی یک خوراکی یا بادکنک)

2-      دید بازدید سادات و بزرگان فامیل: در این روز به سادات فامیل دوست و همسایه سری بزنید و عید را به او تبریک بگوئید(‌متاسفانه این روزها بسیاری از افراد به جای دیدار حضوری صله رحم خود را با پیامک و تلفن انجام میدهند که پیشنهاد اکید میشود همراه با خانواده به صورت شب نشینی خدمت سادات فامیل و یا بزرگتر های فامیل برسید)

3-      دادن غذا به فقرا و یا اقوام و همسایه:چه خوب است افرادی که توانش را دارند در این روز به فقرا و یا اقوام خویشان اطعام دهند. چرا که اطعام در این روز سفارش شده است. حتی میتوان به تعداد 2 یا سه نفر از همسایگان غذا بیشتر درست کرد و به انان دهیم(در حالی که اکثراطعام ها در ماه محرم انجام میشود که با اینکه ان هم پسندیده است اما در رابطه با اطعام روز غدیر ائمه سفارش فراوان کرده اند)

4-      اهدای هدیه: میتوان در کنار عیدی، اطعام ودید بازدید ها، شکلات و برگه ای را که حدیثی از امیرالمومنین باشد به دیگران هدیه دهیم.

همچنین اهدای نهج البلاغه های جیبی و یا سی دی های صوتی از امیرالمونین برای هدیه و یا جایزه بسیار مناسب است.

 

5-      مسابقه برای کودکان: میتوان از کودکان بخواهیم تا با نقاشی و یا رنگ امیزی نقاشی های  اماده، جایزه ای مانند کتاب داستان در رابطه با حضرت علی(ع)،سربند، پازل و یا حداقل بادکنک یا لوازم التحریر به انها هدیه داد.

و یا به کودکانی که اسم علی را دارند جوایزی اهدا کرد.

و یا همخوانی و یا پخش سرود "من بچه شیعه هستم" همراه با جوایز

 

6-      مسابقه برای جوانان و بزرگسالان:کتاب های مختلفی در رابطه با حضرت علی (ع)و روز غدیر نگاشته شده است میتوان با طراحی چند سوال از ان کتاب ها، مسابقه کتابخوانی برگزار کرد . اگر تعداد این سوالات زیاد بود میتوان به صورت پاسخنامه طراحی شود و اگر تعدادش کم بود میتوان گزینه های صحیح را پیامک کنند.(مسابقه میتواند از کتاب گرانبهای نهج البلاغه هم باشد چرا که اکثر مردم این کتاب را دارند و نیازی به تهیه مجدد کتاب ندارند)

7-       موبایل خود را علوی کنید( مساجد، هیئت ها و یا حتی تک تک افراد میتوانند در فضایی که کمی رفت امد دارد میزی بگذارند و با لب تاب و یا گوشی همراه خود فایل های مذهبی شامل،سخنرانی، مولودی، عکس پس زمینه، نرم افزار و... را به افرادی که از ان محل عبور میکنند ارسال نمایند. برای این کار میتوانند هم با رم ریدر هم با بلوتوث این انتقال فایل ها را انجام دهند. بهتر است در جلوی یا بالای میز، کاغذ یا بنرو یا پارچه نوشته ای مبنی بر" "موبایل خود را علوی کنید،رم و فلش رایگان پر میشود"( این اقدام هیچ هزینه ای برای فرد یا مجموعه ای ندارد اما اثرگذاریش فوق العاده زیاد است.)

8-      ترویج مفهوم ولایت فقیه: بهترین زمان برای تبلیغ مفهوم ولایت فقیه و ولایت پذیریف عید غدیر است. چه خوب است در ماحفل خانوادگی، دوستان، مساجد،هیئت ها، فضای مجازی و..بحث های سازنده پیرامون تبعیت از ولی و ابعاد شخصیتی امام خامنه ای صورت گیرد. این تبلیغ میتواند با صحبت و گفتگو. خواندن کتاب،برپایی مسابقه برای کودکان و بزرکسالان ،ارسال فایل های صوتی و تصویری و...در رابطه با همین موضوع باشد.  

9-       ایستگاه صلواتی: پخش و توزیع شرینی و شربت به عموم مردم

10- نصب پرچم و یا برگه های منقش به نام حضرت علی (ع) در بالای هر خانه

11- پشت نویشی اتوموبیل ها و یا توزیع برچسب هایی که به شیشه عقب ماشین و یا موتور میچسبانند. این کار میتواند همراه با هدیه یک سی دی صوتی از حضرت علی (ع) باشد تا در ماشین ها استفاده شود.

هر کسی که اسم خود را بچه شیعه میداند در ابتدا با خود بیندیشد که برای زنده نگه داشتن این روز چه اقداماتی را تاکنون انجام داده است و بعد استین همت را بالا بزند و با جمعی و یا حتی به صورت فردیف یک یا چند مورد از ایده های ذکر شده را اجرایی نماید.

دوستانی که توفیق اجرای این برنامه ها را دارند سعی کنند گزارشی تصویری و متنی از فعالیت خود تهیه نمایند و به نظرات همین وبلاگ ارسال نمیایند تا در سال اینده بتوانیم از تجربیات یکدیگر استفاده نمائیم

(امسال هم میخواهیم همین کار فرهنگی رو شروع کنیم دوستانی که مایل به همکاری در بحث فکری، حضوری و مالی هستند در نظرات همین مطلب اعلام همکاری کنند.

برای کمک های مالی خود میتوانید مبلغ نذری خود را (هرجند بسیار اندک) به شماره کارت  6037991745041651 بانک ملی به نام "عبدالصمد واریز نمایند.

یا علی مدد

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

سایت ها و مطالب مفید برای فعالیت های فرهنگی برای عید غدیر:

مجموعه صوتی شراب بهشتی(نهج ابلاغه صوتی)

داستان و شعر نقاشی ویزه کودکان در رابطه با غدیر

وبلاگ جامع و مفید فرزندان غدیر

رنگ امیزی و شعر ویزه کودکان

شعر و رنگ امیزی ویژه کودکان برای روز عید غدیر

معرفی کتاب کودک برای عید غدیر1

معرفی کتاب پندهایی از نهج البلاغه ویزه کودکان

معرفی کتاب ویژه حضرت علی(ع) بزرگسال1

معرفی کتاب یک روز در عید غدیر

مسابقه برای کودکان در روز عید غدیر

مناظره پدر و پسر در رابطه با غدیر

....

در حال تکمیل...


 


                                    106 توصیه برای ترویج نماز در کلام امام خامنه ای

                        باید ها و نباید های ترویج نماز در کلام رهبری


با اندک جستجویی در بیانات رهبر معظم انقلاب به این مهم پی می‌بریم که ایشان در اکثر سخنرانی های خود به موضوع ارتباط با خدا به ویژه نماز اشاره میفرمایند در ادامه با توجه به پیام اخیر ایشان در اجلاس سراسیر نماز گلچینی از بیانات رهبریبا عنوان   بایدها و نبایدهای ترویج نماز در کلام امام خامنه ای را گلچین نموده ایم  که این بیانات برگرفته از ۲۲ پیام رهبر انقلاب به  اجلاس سراسری نماز از سال ۱۳۷۰ تا 1394 است.

حسینی هستیم یا یزیدی؟

| دوشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۳۳ ق.ظ | ۳ نظر

حسینی هستیم یا یزیدی؟


اگر میخواهی کوفی نباشی


گفتم: سرت رو بنداز پایین زندگیتو بکن

به هیچ چیز و هیچ کس هم فکر نکن،ما بی طرفیم، کار به کسی نداریم...


گفت:زیارت عاشورا را خوانده ای...

دو دسته جمله دارد یا سلام یا لعن؛جامعه هم دو دسته دارد...

مورد سلام اهل بیت(ع) و مورد لعنشان،

عاقبت هم دو دسته میشوند، بهشت و جهنم ، وسط ندارد.


گفتم: حتی بی طرف ها؟؟؟؟


گفت در زیارت عاشورا جوابت هست...

( و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله)

امام صادق(ع) ان بی طرف ها را هم لعن کرده...

البته زیاد هم بی طرف نبودند...هر که در لشگر حسین(ع) نباشد

در محفل شراب باشد یا نماز...یزیدی است.


گفتم زمانه عوض شده ، فرق کرده...


گفت:باز زیارت عاشورا جوابت را داده،

(و اخر تابع له علی ذلک)

تا اخرالزمان هر کسی مثل این ها باشد لعن شده..

قرار نیست که فامیلیش یزیدی باشد.


گفتم با این حساب کل یوم عاشورا یعنی چه؟


گفت: یعنی حسین زمان و شمر امروزت را بشناسی.

در هیئتی که بوی استکبار ستیزی، نباشد ابن زیاد هم در ان هیئت سینه میزند.


گفتم حسین زمان که در غیبت است؟


گفت:اگر میخواهیم کوفی نباشی باید بدانیم تا حسین نیامده، مسلم ولی امر است.

ببین چقدر گوش به فرمان ولی فقیه هستی...

 

ایده برای ماه هیئت ها و ایستگاه های صلواتی،سری دوم

بیرق و سیاهی ها در کنار بنرهای استکبار ستیزی


چند سالی است که فضای محرم با سالهای گذشته تفاوت زیادی کرده است. گویی برخی ها می خواهند چهره یزید زمان را بزک نمایند و کاری کنند که این ملت شهید پرور دستش را به دست خون آلود یزید زمان دهد و به اسم مذاکره ابروی اسلام را معامله کنند.

به همین منظور چه خوب است که در کنار پوسترهای و سیاهی های عزاداری سید الشهدا پوسترهای زیر را در بنر و یا پوستر چاپ نمائیم تا با صدای بلند فریاد "هیهات من ذله" را براوریم.

اگر میگویم کل یوم عاشورا پس امروز هم عاشورا در حال تکرار است و باید با تمام توان با یزید زمان یعنی شیطان بزرگ"امریکا" بجنگیم.

بسم الله...








بر شمر زمان لعنت بر یزید زمان لعنت


شهید مطهری: شمر زمانه ات را بشناس
http://bayanbox.ir/id/7782945114255999864?view
اوباما و شمر

  • لینک فایل قابل چاپ
    «»
    طراح:محمودبازدار / با تشکر از موسسه خدمات مشاوره ای و جوانان آستان قدس

  • شعار مرگ بر امریکا رمی جمرات شیاطین امروز است
  • لینک فایل قابل چاپ
    «شعار مرگ بر امریکا رمی جمرات شیاطین امروز است»
    طراح:محمودبازدار


  • مکرر گوشزد نموده ام که رابطه ما با امثال امریکا رابطه ملت مظلم با جهانخواران است
  • لینک فایل قابل چاپ
    «مکرر گوشزد نموده ام که رابطه ما با امثال امریکا رابطه ملت مظلم با جهانخواران است»
    طراح:امیر خالقی

  • آناتومی شیطان
  • لینک فایل قابل چاپ
    «آناتومی شیطان»
    طراح:علیرضا تقوایی


  • من تو را می خواهم
  • لینک فایل قابل چاپ
    «من تو را می خواهم»
    طراح:پوریا رودبارانی

  • غیر قابل اعتماد ترین دولت
  • لینک فایل قابل چاپ
    «غیر قابل اعتماد ترین دولت»
    طراح:حمید فخار


  • امریکا دچار ضعف شده.هم ضعف اقتصادی و مالی، هم ضعف سیاسی،این یک واقعیت است.
  • لینک فایل قابل چاپ
    «امریکا دچار ضعف شده.هم ضعف اقتصادی و مالی، هم ضعف سیاسی،این یک واقعیت است.»
    طراح:محمدحسن صلواتی

  • رمی جمرات
  • لینک فایل قابل چاپ
    «رمی جمرات»
    طراح:محمود رازقی


  • مرگ بر امریکا امتیاز داره!
  • لینک فایل قابل چاپ
    «مرگ بر امریکا امتیاز داره!»
    طراح:حسین صمدزاده

  • خط پرواز مستقیم ایران - امریکا
  • لینک فایل قابل چاپ
    «خط پرواز مستقیم ایران - امریکا»
    طراح:حمید فخار


  • امن و امان جهان یکسره برهم زده
  • لینک فایل قابل چاپ
    «امن و امان جهان یکسره برهم زده»
    طراح:حامد محمدیان

  • جوان های ما سی سال از تاریخ تقویم جلوتر بودند
  • لینک فایل قابل چاپ
    «جوان های ما سی سال از تاریخ تقویم جلوتر بودند»
    طراح:سهیل صادقی


  • چند قربانی دیگر می گیرد چنگال های مدال صلح تو
  • لینک فایل قابل چاپ
    «چند قربانی دیگر می گیرد چنگال های مدال صلح تو»
    طراح:مرجانه رنجبر



    ایده برای هیئت ها و ایستگا های صلواتی(سری اول)

    سی دی صلواتی همراه چای صلواتی



    هر ساله با رسیدن ماه محرم هیئت ها مساجد و گروه های خودجوش فرهنگی شروع به سیاه پوش کردن محیط خود و برگزاری مراسم عزاداری برای سید الشهدا(س) می کنند.

    یکی از این اقدامات ایستگاه صلواتی است. معمولا در ایستگاه های صلواتی چای و شربت توزیع می شود و در کنار ان صدای مداحی فضای ان محمدوده را پر میکند.

    چه خوب است که ایستگاه های صواتی فرهنگی هم در کنار این ایستگاه ها ایجاد شود که به جای مداحی های خالی از مضمون، فایل های صوتی مفید و اموزنده شامل مداحی و سخنرانی های کوتاه شنیده شود. همچنین بتوان به هر اتومبیلی که در حال گذر هستند یک سی دی هدیه داد.که مطمئنا این اقدام با استقبال رانندگان مواجه خواهد شد.

    و یا میتوان با تهیه یک برشور و یا برگه در رابطه با سبک زندگی امام حسین(ع) و عبرت های عاشورا، و هدیه دادن ان به افراد، بتوانیم در انتقال مفایهم دینی سهیم باشیم.

    در ادامه گلچینی از فایل های مفید را برای دانلود در اختیار مخاطبان گذاشته ایم(دوستانی که برای دانلود این فایل ها مشکل و یا محدویتی دارند میتوانند در خواست خود برای سی دی را در نظرات این وبلاگ اعلام نمایند)

    مداحی و سخنرانی و داستان های کوتاه و شنیدینی در رابطه محرم و..


    نواهای محرم - کربلایی حنیف طاهری (جدید) 7,525

    صداهای نامکشوف 3,682

    نوکری برای حسین (ع)... 6,668

    محبت حسینی... 3,673

    درد و دل با امام حسین (حاج علی قربانی) 1,947

    کربلا 4,198

    محرم نزدیک است 3,568

    ماجرای مداحی گوش کردن جوان روس 1,724

    عدل ستمدیده - کلیپی زیبا از سخنان آیت الله جوادی آملی 1,870

    غریبانه (حضرت رقیه)...حاج محمود کریمی،نوای استدیویی 3.14

    نگاهش به سمت آسمون/در مورد حضرت رقیه (محمود کریمی) 1,037

    مقتل خوانی حضرت علی اکبر (ع) 2,311

    زائر کوی حسین - برادران میثم مطیعی و امیر عباسی 1,652

    شعر خوانی استاد شهریار در مورد حضرت علی اصغر 493

    شهید مطهری و شبهه ازدواج حضرت قاسم (ع) 299

    کلیپ صوتی زیبای مهرتو ای حسین جان (ع) 1,503

    شعر خوانی مقام معظم رهبری به زبان آذری در جمع شعرای اردبیل 446

    صبر و مدیریت حضرت زینب (علیها السلام) دربیان رهبری 856

    سخنان رهبر معظم انقلاب در مورد: 1-گریه و عاشورا 2-تبلیغ دین / امام خامنه ای 580

    خیلی غلط ها از ما سر زده - (حاج سعید حدادیان ) 1,358

    درد دل با امام حسین از زبان حاج حسن خلج 175

    السلام علیک یا ابا عبدالله ... (امام خامنه ای) 296

    قسمتی از زیارت عاشورا از زبان رهبر معظم انقلاب 1,322

    سخنان رهبری، در مورد امر به معروف و نهی از منکر 474

    توصیف وقایع اربعین حسینی توسط رهبر معظم انقلاب 155

    علمدار (حضرت عباس)...حاج محمود کریمی،نوای استدیویی 1,04

    ای هلال شب زینب.. (کلیپی زیبا از همخوانی و مداحی امام حسین (ع) 1,981

    روضه ای زیبا درباره ی امام حسین (ع) 451

    سخنانی سوزناک از آیت الله جوادی آملی در مورد کربلا 1,299

    روضه ای سوزناک از زبان حجت الاسلام پناهیان در مورد امام حسین (ع) 2,046

    از بین خیمه، اومد سرباز شش ماهه/در مورد حضرت علی اصغر (محمود کریمی) 2,843

    حاج سید احمد نجفی - عشق امام حسین(ع) 2,561

    روضه حضرت عباس(ع) (حاج سعید حدادیان) 1,469

    خداحافظ سیاهی ها (حاج سعید حدادیان) 2,297

    مقتل امام حسین(ع) در قالب شعر (مهدی اقدم نژاد) 2,333

     شعری زیبا در وصف حضرت علی اکبر (ع)- سید حمید رضا برقعی 1,989

    شعر خوانی حاج فیروز در رثای امام حسین(ع) «نهال دین پیغمبر ز خون او سیراب گشت» 1,449

    در اوج روضه - سید حمید رضا برقعی 1,183

    با یک قیامت است هم الغالبون حسین، در این قیام نقطه پرگار زینب است-محمود کریمی 1,356

    حج شما من هستم - استاد ضیا آبادی 702

    تعبیر «السلام من الله علیک یا ابا عبدالله »- آیت الله بهجت (ره) 590

    ما ملت گریه سیاسی هستیم - امام خمینی (ره) 658

    داستان زهیر بن قین - انصاریان 1,073

    حرمت زائر امام حسین - فاطمی نیا 435

    مرد شامی و امام حسین  - سید جواد هاشمی 593

    مهمان نوازی امام حسین- انصاریان 1,203

    روضه حضرت قاسم  - شهید مطهری 1,185

    حسین و آب حیات - علامه جعفری 862

    به بهانه ی دیدار امام خامنه ای و مردم اصفهان - ابراهیم های زمان 1,844

    بعثت خون 2 - فصل اول، فصل امتحان 2,392

    بعثت خون 2 - فصل دوم، فصل طوعه 2,248

    بعثت خون 2 - فصل سوم، شبیه ماه 2,144

     بعثت خون 2 - فصل چهارم،خاک وخون 2,009

     بعثت خون 2 - فصل پنجم، باهم تا بهشت 2,086

     بعثت خون 2 - فصل ششم، اشک تاریکی 1,189

    بعثت خون 2 - فصل هفتم، گهواره خالی 2,134

    بعثت خون 2 - فصل هشتم،بدرقه ستاره ها 2,138

      بعثت خون 2 - فصل نهم، مادر ادب 2,488

    بعثت خون 2 - فصل دهم،از بلندای آسمان 1,911

    بعثت خون 2 - فصل آخر، سمت بهشت 3,129

    بعثت خون 1 - فصل اول، فصل بی وفایی 1,450

    بعثت خون 1 - فصل دوم، فصل آزادگی 2,018

    بعثت خون 1 - فصل سوم، فصل یتیمی 2,107

     بعثت خون 1 - فصل چهارم، فصل یاران 1,769

     بعثت خون 1 - فصل پنجم، فصل آخرین یاور 2,574

     بعثت خون 1 - فصل ششم، فصل طعم عسل 2,858

    بعثت خون 1 - فصل هفتم، فصل عطش 1,468

    بعثت خون 1 - فصل هشتم، فصل پیامبر دوباره 2,966

      بعثت خون 1 - فصل نهم، فصل علمدار 3,202

    بعثت خون 1 - فصل دهم، فصل وداع 893

    بعثت خون 1 - فصل یازدهم، فصل عاشقی 3,665

    بعثت خون 1 - فصل آخر، فصل انتقام 3,026



    دفاع از ولایت فقیه، رو دربایستی ندارد (حجت الاسلام پناهیان) 2,661

    شهید دستغیب: لعنت خدا بر عمامه به سری که از رهبر انقلاب فاصله بگیرد 1,294

    اسلام آمریکایی... 3,544

    پرسشی از آقا در مورد حمایت از ولایت 273

    دفاع از اعتقادات در مقابل تهاجمات دشمن / امام خامنه ای 263

    تفکر و عبرت درباره فتنه 88، امیدوار کردن دشمن / امام خامنه ای 1,652

    سخنان هلالی در مورد رهبر معظم انقلاب در شب هفتم محرم سال 89 663

    انتظارات بی جا از ولی فقیه - پناهیان 479

    "چشم من و امر ولی، جان من و سید علی" - میثم مطیعی 470

    سخنرانی آیت الله توکل درباره ولایت مقام معظم رهبری 1,680

    استکبار جهانی / امام خامنه ای 89

    در مورد "مرگ بر آمریکا" / امام خامنه ای 157

    سخنرانی مقام معظم رهبری درباره ی جاهلیت مدرن 413

    سخنرانی مقام معظم رهبری درباره ی مکر و سیاست 779

    رابطه گرگ و میش را نمی خواهیم - بیانات امام خامنه ای 1,711

    حکومت از دیدگاه امیرالمومنین (ع) / امام خامنه ای 2,163

    ایستادن امیدوارانه / امام خامنه ای 867

    گریه سیاسی 966

    فقط رسانه کم است - استاد پناهیان 1,261

    غیر متعهد واقعی - امام خامنه ای 1,193

    صحبت های حجت الاسلام پناهیان درباره ولایت فقیه 1,655

    صحبت سید حسن نصرالله در مورد امام خامنه ای 851

    این پرچم باید برافراشته باشد - امام خامنه ای 824

    شنبه پس از انتخابات 901

    اصلح کیست؟ 1,215

    عوامل تامین مقصود دشمن در انتخابات 908

    نامزد اصلح - قانون 465

    نامزد اصلح - توان اجرایی و همت جهادی 1,124

    نامزد اصلح - حکمت و تدبیر 759

    نامزد اصلح - مقاومت در برابر دشمن 1,117

    نامزدهای انتخابات قول بدهند... 904

    انتخاب آگاهانه - بیانات رهبری در تاریخ شانزدهم اردیبهشت
    (کاری، مردمی، مقاوم، ارزشی، با تدبیر، پابند به قوانین، احساس در مردم، طبقات مختلف مردم)
    222

    انتخاب آگاهانه - بیانات رهبری در تاریخ شانزدهم اردیبهشت
    (تعهد، تدین، آمادگی، توانایی، طبق تشخیص، نیت خالص)
    346

    بدانند مدیریت اجرایی یعنی چه...  (بیانات در حرم رضوی) 243

    شرایط نامزدها
    (سیاست خارجی،سیاست های اقتصادی،اخلاق و حاشیه سازی،وعده های غیرواقعی)
    بیانات در حرم رضوی
    692

    ویژگی های رئیس جمهور
    (تکامل در سلسله رئیس جمهور ها، پایبند به انقلاب،ارزشها،نظام،عقل جمعی،تدبیر)
    بیانات در حرم رضوی
    476

    شاخصه های پیشرفت از دیدگاه مقام معظم رهبری (مدظله العالی) 1,545

    ازدواج... 1,215

    عمر تلف... 2,741

    بی حیایی 8,740

    تهذیب نفس 3,746

    داستان ها و حکایات







    داستان عاقبت بخیری رسول ترک (حجت الاسلام پناهیان) 3,430

    حکایت لباس خریدن یک شهید... (حجت الاسلام پناهیان) 2,188

    ماجرای مداحی گوش کردن جوان روس 1,724

    عنایت عجیب حضرت زهرا (س) به جوان گناهکار 3,357

    عنایت امام جواد (ع) به یک جوان به روایت آیت الله مشکینی 876

    داستان سگی که به حرم امام رضا پناه آورده بود 1,328

    خاطراتی از شهید برونسی از زبان استاد عباسی 2,781

    دفاع از ولایت فقیه، رو دربایستی ندارد (حجت الاسلام پناهیان) 2,661

    خاطره ای از استاد پناهیان :اوج شادی در جبهه ها 1,006

    داستانی از حجت الاسلام پناهیان در مورد موسیقی 422

    حکایتی شیرین از زبان آیت الله مجتهدی درباره گناه اولاد آدم 321

    داستانی در مورد "چشم مردم" از زبان حجت الاسلام پناهیان 599

    خاطره ای زیبا و عبرت آموز از حجت الاسلام قرائتی 2,054

    داستان یک جوان که خارج از کشور درس میداد و پدرش خادم حرم امام رضا بود 272

    داستان ازدواج یک پسر با عنایت امام رضا (ع) (پناهیان) 820

    تشرف حمال اصفهانی به محضر امام زمان (پناهیان) 717

    اگه شفا بگیرم شیعه می شم 647

    خوش به حال میوه فروشی که به خود آمد (فاطمی نیا) 693

    ترگ گناه، داستانی زیبا از یک آهنگر (حاج حسین مومنی) 928

    داستانی زیبا از مسلمان شدن یک مسیحی - پناهیان 2,463

    علی گندابی 1,355

    علی گندابی 2

    3,947

    قاسم جیگرکی (دانشمند) 4,990

    زیبایی بی نهایت (شیخ حسین انصاری) 1,649







    ببار ای بارون ببار (کریمی) 3,673

    سخنرانی به مناسبت ولادت حضرت زینب (س) 894

    این برگه را کاسب ها برسانید...

    | دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۰۹ ب.ظ | ۰ نظر

    صفحه ۱:

     کارنامه اعمال یک کاسب

     

    برای دریافت سایز اصلی اینجا کلیک کنید

    کارنامه اعمال یک کاسب PDF

    کارنامه اعمال یک کاسبword

    ----------------------------------------------------

    صفحه۲:

    آخرین روز یک کاسب

    -امروز هم مثل همیشه با بسم الله کرکره مغازه را بالا می‌کشم و جلوی در مغازه را آب و جارو می‌کنم.

    - صادق‌آقا اولین مشتری هر روز، طبق معمول ساعت 7 صبح به مغازه می‌آید تا خامه و کره بخرد، او مرد ساده لوحی است، همیشه خامه 750 تومانی را به او 800 تومان می‌دهم اما او چیزی نمی‌گوید

    -کمی بعد یک افغانی به مغازه می‌آید و یک تن ماهی و نان  می‌خواهد من هم یک نان بسته‌ای که از چند روز پیش مانده بود به او می‌دهم و بقیه پولش را به بهانه نداشتن پول خورد، آدامس می‌دهم. وقتی رفت در دلم گفتم ای کاش تمام مشتری‌هایم همین افغانی‌ها باشند نه چانه می‌زنند، نه دقت می‌کنند؛ حقشان است، آمده‌اند ایران همه چیز هم می‌خواهند!

    -نزدیک ظهر شده بود، خانمی جوان که فکر کنم به تازگی منزلی در این محله گرفته است به مغازه می‌آید، نمی‌دانم چرا وقتی با خانم ها صحبت می‌کنم خیلی مؤدب می‌شوم حتی گاهی اوقات تخفیف خوبی هم به آن‌ها می‌دهم!

    - اذان ظهر را می‌گویند خیلی دوست دارم یکبار هم که شده وقت اذان در مغازه را ببندم و به مسجد بروم یحداقل در گوشه مغازه نمازم را سر وقت بخوانم اما این شیطان لعنتی خوب کار خودش را بلد است..         

    - علی آقا، خرازی مغازه کناری به پیشم می‌آید و می‌گوید: این میوه فروشی که این روبرو تازه اومده، الان بار زده. اومد پیش من 50 تومان قرض می‌خواست تا فردا بهم بده، من 30 تومن بیشتر نداشتم بهش بدم، گفتم اگه 20 تومن داری بده تا کار این بنده خدا راه بیفته، من هم با اینکه تا آن موقع 40 تومان کار کرده بودم سرم رو کج کردم گفتم:شرمنده، تا الان 10 تومان بیشتر کار نکردم!

    -کمی بعد یک پیرزنی به مغازه می‌آید تا چند بستنی برای نوه هایش بخرد. وقتی بستنی را می‌گیرد می‌گوید این که روش نوشته 950 تومن چرا 1000تومن میدی، من هم به دروغ میگم باور کنید خودم هم 950 خریدم 50 تومان سود داره. همش تقصیر دولته هی جنسارو گرون میکنه. وقتی پیرزن از مغازه رفت با خودم گفتم: این پیرزن با اینکه پاش لب‌گوره برای50 تومان حرص میزنه! آخه کی با این 50 تومن ها مایه‌دار شده!

    - بعد از ظهر یک مشتری چند تخم مرغ و روغن و نمک می‌خواهد. وقتی به او می‌گویم 10هزار تومان می‌شود جیبش را می‌گردد و 8 هزار تومان پول خورد به من می‌دهد بعد رو به می‌کند و می‌گوید: ببخشید پولم کمه روغن ارزون تر دارید؟ این بار خیلی دلم برایش می‌سوزد و بهش می‌گویم باشد بعداً برایم بیاور. برای اولین بار تو امروز خیلی احساس خوبی داشتم.

    - در راه برگشت به خانه مدام به این فکر می‌کردم امروز چقدر کاسبی خوبی انجام دادم. ماشینم را آنطرف خیابان پارک می‌کنم، در حال رفتن به سمت خانه بودم که ناگهان تلفن همراهم از دستم رها می‌شود و در وسط خیابان می‌افتد تا می‌خواهم آن را بردارم چشم به موتو سواری می‌خورد...صدایی مهیبی میشنوم....

    - لحظاتی بعد خودم را در بیمارستان می‌بینم. نفسم خوب بالا نمی‌آید تمام اتفاقات امروز دیروز، حتی اتفاقات بچگیم جلوی چشمم می‌آید...

    - لحضاتی بعد صدای دو نفر را می‌شنیدم که می‌گفتند پرونده این مغازه دار هم بسته شد. باید دقیق به اعمالش رسیدگی کنیم.

    - نکیر به منکر گفت:  باید ببینیم این کاسب در طول این 16425 روزی که در این 45 سال عمر کرده رو به چه صورت گذرونده.

    - منکر به نکیر گفت: در این 24 ساعت آخرش 19 ساعت کار بیهوده، 4 ساعت 15 دقیقه کار شیطان پسند و تنها 45 دقیقه کار خدا پسندانه انجام داده. باید ببینیم وزن هر کدوم از کارهاش چقدر بوده. خدا کنه تو پروندش توبه واقعی هم نوشته شده باشه.

    ......................................................................................................................

    - آیا می‌دانستید در هر ثانیه به طور میانگین  19 انسان بدون هیچ بیماری قبلی بر اثر اتفاق از دنیا می‌روند!

    - شاید نفر بعدی من یا شما باشیم.

     -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

     با مشورت های بسیار زیاد به این نتیجه رسیدیم که بریشه همه مشکلات لقمه حرام است برای همین بهترین کار فرهنگی  ترویج لقمه حلال در میان مردم است.

    از آنجائیکه کاسب ها نقش مهمی را در اقتصاد و حتی فرهنگ مردم  ایفا می‌کنند این برگه در یک کاغذ آ۴ کپی  کردیم و در بین مغازه دار های محلمان پخش کردیم.

    محض رضای خدا شما هم اگر دغدغه فرهنگی دارید و اگر مایل بودید این برگه  را هر تعداد که توانستید بین مغازه دار ها محل خودتان توزیع کنید.

     برای دریافت فایل  PDF و  word این برگه  به لینک های زیر مراجعه کنید

     

    کارنامه اعمال یک کاسب PDF

    کارنامه اعمال یک کاسب word

    داستان آخرین روز یک کاسب  word

     

    • موافقین ۰ مخالفین ۰
    • ۰۹ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۰۹

    کار فرهنگی برای جشن نیمه شعبان

    | شنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۱ ق.ظ | ۵ نظر


    هرساله با نزدیک شدن نیمه شعبان خیابان ها پر از چراغانی می شود و پیر جوان با شرینی و شربت سعی دارند تا فضای شاد را برای همه مردم به ارمغان آورند.

    در این میان جای فعالیت های فرهنگی بسیار خالی است به صورتی که تقریباً کمتر جایی را می توان پیدا کرد که خوراک محتوایی مناسبی را به عموم مردم ارائه دهد.

    شور بسیار زیبایی که توسط خود مردم و نهاد ها شگل می گیرد خود جای تقدیر است، اما حیف است در این میان که دل های بسیاری آماده پذیرش گفتمان مهدویت را دارد، تقریباً هیچ اتفاق فرهنگی محتوایی نمیافتد.

    چند سالی است که گروهی کوچکی در روز نیمه شعبان برنامه  فرهنگی را اجرا می کنند که اگر بتوان از این قبیل فعالیت ها را گسترش و با کیفیت تر کرد بسیار مفید خواهد بود.

    اهداف این برنامه:

    1-گسترش گفتمان مهدویت و سبک زندگی اسلامی ایرانی و آشنایی با وظایف منتظران

    2- توزیع محصولات فرهنگی مفید و مناسب به عموم مردم

    3- ایجاد ارتباط عاطفی میان کودکان با امام زمان(عج) و آشنایی با کلام اهل بیت

    4-شناسایی افراد دغدغه مند و فعال فرهنگی و ارتباط مداوم با آنها به منظور اقدامات فرهنگی و فعالیت های گروهی دیگر

    5-پاسخ دهی به شبهات دینی و مشکلات خانوادگی

    جزئیات طرح:

    فعالیت این گروه بدین صورت بود که 15 روز مانده به نیمه شعبان با توسل به امام زمان(عج) از طریق فراخوان با استفاده از پیامک، و چهره به چهره) به جمع آوری کمک های مردمی برای فعایت های فرهنگی می پرداختند.

    بعد از آن با همکاری  شهرداری غرفه ای را با چادر و داربست در یکی از میدان های اصلی شهر(میدان خراسان)  بنا کردند. این غرفه به چند ایستگاه تقسیم شده بود که در آن فعالیت های زیر انجام می گرفت:

    1-ایستگاه فروش محصولات فرهنگی(کتاب، سی دی،تابلو بازی های کودکانه و...)با تخیفیف ویژه

    2- ایستگاه بلوتوث(فایل های صوتی و تصویری زیبا و کاربردی با موضع امام زمان(عج) به مخاطبان از طریق بلوتوث ارسال میشد و رم و یا فلش آنها پر از محتواهای فرهنگی مفید میگردید.

    3-ایستگاه قرآن بخوانید جایزه بگیرد(کودک و نوجوانان در این ایستگاه با خواندن قرآن جایزه ای مانند بادکنک های منقش به نام امام زمان(عج)، کتاب داستان، پازل، مداد رنگی و..اهدا می شد)

    4-ایستگاه نقاشی بکشید جایزه بگیرید(در این ایستگاه شابلون هایی از نقاشی های بدون رنگ با موضوع امام زمان کپی شده بود و کودکان با رنگ آمیزی آن در همان ایستگاه از جایزه ای مانند: بادکنک های منقش به نام امام زمان، کتاب داستان، پازل، مداد رنگی و..برخوردار می شدند)

    5-ایستگاه عکاسی( در این ایستگاه کودک و نوجوانان پرچم و سربند یا صاحب الزمان را بدست می گیرند و در فضای مشخص و زیبا از آنها عکس گرفته می شود و دقایقی بعد عکس آنها به خودشان اهدا می شود.(عکس یادگاری در این روز میتواند  به عنوان یک نماد همیشه در ذهتن کودک ماندگار شود و با دیدن ان عکس آن خاطرات مرور شود)

    6-ایستگاه مشاوره رایگان(در این ایستگاه از کارشناس مذهبی و خبره دعوت می شود که با حضور در غرفه سوالات و شبهات اعتقادی مهدوی و اخلاقی و همچنین مشاوره خانوادگی پاسخ میدهند.

    7- ایستگاه نامه ای به امام زمان(عج)(در این ایستگاه برگه های آماده شده بود که در آن عباراتی ناقص آمده بود که باید شرکت کنندگان با ادامه دادن آن جمله، نامه ای به امام زمان(عج) می نوشتند و بعد از بررسی نامه ها در آینده، به برندگان جوایزی اهدا شود. یکی از حسنات این طرح جمع آوری بانک اطلاعات شرکت کنندگان است به صورتی که می توان با استفاده از سامانه پیامکی، هر هفته پیامکی مهدوی و اخلاقی برای این افراد ارسال کرد و فعالیت فرهنگی مداومی را با این افراد ادامه داد.

    از دیگر اقدامات جانبی در این برنامه توزیع نشریه های تک برگی جذاب با موضوع امام زمان(عج) و پخش برچسب مخصوص شیشه و یا آویز خوشبو کننده برای اتوموبیل ها با موضوع امام زمان(عج) میان اتوموبیل های در حال رفت و آمد بود.

    همچنین میتوان با طراحی پوسترهای زیبا با موضوع مهدویت در کنار غرفه و دیگر مناطق چراغانی شده یک سیر نمایشگاهی را در کنار چراغانی ها داشته باشیم.

    خوشبختانه استقبال بسیار زیادی از این غرفه انجام گرفت و چه خوب است با راه اندازی این غرفه ها  در دیگر میدان های شهر،این خلاء بسیار بزرگ را تا حدودی جبران نمائیم و از این ظرفیت بسیارعظیم نهایت استفاده را ببریم.

    ----------------------------------------------------------------------------------------------------

    تجربه های این گروه:

    *تقریبا 5 سال است که در نیمه شعبان این فعالیت ها را شروع کرده ایم.در سال های اول تنها یک برگ کاغذ که محتوای مهدوی و جذابی داشت را همراه با شکلات درون پلاستیکی قرار دادیم و پخش کردیم در سال های بعد به تدریج سی دی،خودکار منقش با جمله در رابطه با امام زمان، کتاب، کتاب داستان ویژه کودکان و...به این مجموعه اضافه شد.

    *خدا رو شکر تنها از طریق پیامک به تمام دفترچه تلفن مبلغی جمع آوری میشد که بر اساس آن میتوان بر کمیت کار اضافه کرد.

    *اگر به هر دلیلی نتوانستیم تمام این اقدامات را انجام دهیم یکی از فعالیت های فرهنگی را انجام دهیم. برای مثال یک برگه ای را در رابطه با امام زمان تکثیر و پخش کنیم.

    *برای دریافت فایل های زیبا صوتی توصیری و متنی در رابطه با امام زمان(عج) به آدرس bayadkarikard@chmail.ir ایمیل بزنید تا فایل های کاربردی برایتان ایمیل شود.

    اگر در تهران هستید ما برای برپایی این غرفه ها نیاز به کمک حضوری افراد هم داریم اگر مایل بودید به این شماره اطلاع دهید

    09358866865


    برای کمک های مادی خود برای غرفه فرهنگی جشن نیمه شعبان 97 مبلغ نذری خود را به شماره کارت 6037997378164694  به نام عبدالصمد واریز نمائید


    برای دیدن وبلاگ این مجموعه اینجا کلیک کنید

    داستان/ لباس عروس نذری!

    | شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۲۷ ق.ظ | ۰ نظر

    داستانی که این روزها کمتر شنیده می‌شود:

    لباس عروس نذری!

    خیلی آرزوی داشتم که شب عروسیم باشکوه و بیادماندنی باشد برای همین برنامه و لیست هزینه‌های احتمالی رو3 ماه قبل روی کاغذ نوشتم.

    خیلی تلاش کردیم تا روز عروسیمان مصادف با روز تولد حضرت زهرا و روز زن باشد، بالاخره بعد از کلی پیگیری توانستیم یک  سالنی را رزرو کنیم.

    دو روز قبل از عروسی برای خرید لباس عروس به بازار می‌روم و لباسی زیبا را برای خود انتخاب می‌کنم. هنگام خرید لباس عروس، یک زن و شوهری وارد مغازه می‌شوند و لباس عروس  کرایه‌ای می‌خواهند، وقتی مغازه دار می‌گوید لباس کرایه‌ای زیر 200 هزار تومان ندارد، شوهر آن زن  با خجالت سرش را پایین می‌اندازد و همسرش در حالی که زیر لب به شوهرش می‌گفت "اشکالی نداره بالاخره پیدا میشه" از مغازه خارج شدند.

    دلم برایشان می‌سوزد؛ از مغازه خارج می‌شوم و خودم را به آن زن و شوهر می‌رسانم. به آن خانم می‌گویم اگر مشکلی دارید شاید ما بتونیم کمکتون کنیم. آن زن در جواب می‌گوید: "خیلی ممنون، نه نیازی نیست، خدا بزرگه، دو روز دیگه عروسیمونه فقط دعا کن مجلسمون خوب برگزار بشه".

    من هم به او می‌گویم "چه جالب! عروسی من هم همون روزه.انشالله همه چیز درست میشه". بالاخره به اصرار شماره ام را به او می‌دهم تا به من زنگ بزند و خودم هم شماره اش را می‌گیرم.

    در نهایت روز عروسی فرا می‌رسد تمام شب از استرس فردا، بیدار بودم و مراسم عروسی را تصور می‌کردم. از ذوق همان شب لباس عروسم را می‌پوشم و چند قدم راه می‌روم تا روز عروسی خدا نکرده از پله های سالن به پایین نیفتم!

    در حال قدم زدن بودم که ناگهان یاد آن زن و شوهری افتادم که در مغازه نتوانستند لباس عروس کرایه کنند. با خودم گفتم ای کاش او هم مشکلش حل میشد، برایش از ته دل دعا کردم. اما نمی‌دانم چرا باز هم یک عذاب وجدانی مرا همراهی می‌کرد.

    برای رهایی از عذاب وجدان با خودم گفتم "اگر هم بخواهم فردا به او پول بدهم تا لباس کرایه کنند که وقت نمی‌شود! او هم فردا روز عروسیش است و درگیر آرایشگاه و.."

    اما باز هم ذهنم درگیر بود. به سمت قرآن می‌روم و قرآن را باز می‌کنم. این آیه می‌آید (( لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ وَما تُنْفِقُوا مِنْ شَىْ‏ءٍ فَإِنَّ اللّه‏َ بِهِ عَلِیمٌ))ترجمه: هرگز به نیکی دست نیابید مگر اینکه از انچه دوست دارید انفاق کنید و هر چه انفاق کنید قطعاً خدا از آن آگاه است.

    دستم میلرزد.به فکر فرو می‌روم... نگاهی به لباسم می‌اندازم...

    لحظاتی بعد تلفن را بر می‌دارم و به همسرم زنگ می‌زنم و موضوع را به او می‌گویم. او هم می‌گوید لباس دست دوم خواهرت را رایگان به آن عروس بده. من در جواب میگویم: "باشه. ولی اگر اجازه بدید می‌خوام لباس نوی خودم را به اون عروس بدم".

    شوهرم پشت تلفن با تعجب می‌گوید: "چی!! میدونی چی میگی؟کلی گشتیم تا اون رو انتخاب کردیم! 1 ملیون تومن پول اون لباس رو دادیم! اصلا خودت چی می‌خوای بپوشی؟

    من هم با آرامش میگویم: "خب لباس دست دوم خواهرم رو..."

    بالاخره شوهرم راضی می‌شود و یک ساعت بعد ساعت 11 شب به در خانه  زوج جوان می‌رویم و به عنوان نذر آن لباس را به او هدیه می‌دهیم.

     

    روز عروسی:

    احساس خیلی خوبی دارم.مراسم بسیار خوبی برگزار شده است. همه چیز خوب پیش می‌رود. حتی بیش از حد تصورم.

    احساس می‌کنم  در روز مادر تواستم  لبخند رضایتی بر لبان "مادر خوبی ها"  قرار دهم.

    جانم زهرا(ص)

     -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

    این داستان را دقیقا سال گذشته در همین روز نوشته بودم که خواندش در این ایام مناسبت دارد

    • موافقین ۰ مخالفین ۰
    • ۲۳ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۲۷

    چه کنیم عاشورا تکرار نشود؟

    | سه شنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۵۷ ق.ظ | ۱ نظر

    عبرت گرفتن از تاریخ عاشورا

    قرآن، صادق مصدق است و ما را به عبرت گرفتن از تاریخ دعوت می کند. عبرت گرفتن از تاریخ، یعنی همین نگرانی ای که من الآن عرض کردم. چون در تاریخ چیزی هست که اگر بخواهیم از آن عبرت بگیریم، باید دغدغه داشته باشیم. این دغدغه، مربوط به آینده است. چرا و این دغدغه برای چیست مگر چه اتفاقی افتاده است؟

    اتفاقی که افتاده است، در صدر اسلام است. من یک وقتی گفتم که جا دارد اگر ملت اسلام فکر کند که چرا 50 سال بعد از وفات پیغمبر(ص)، کار کشور اسلامی به جایی رسیده باشد که همین مردم مسلمان، از وزیرشان، امیرشان، سردارشان، عالمشان، قاضی شان و قاری شان، در کوفه و کربلا جمع بشوند و جگر گوشه همین پیغمبر را، با آن وضع فجیع، به خاک و خون بکشند؟!

    آدم باید به فکر فرو برود که چرا این طوری شد؟ من 2، 3 سال پیش، این را در یک صحبتی مطرح کردم، به عنوان عبرتهای عاشورا، البته درسهای عاشورا جداست، درس شجاعت، درس ایثار و امثال آن. مهمتر از درسهای عاشورا، عبرتهای عاشورا است. من این را قبلاً گفته ام. کار به جایی برسد که جلوی چشم مردم، حرم پیغمبر را در کوچه و بازار بیاورند و به اینها تهمت خارجی بزنند! معنای خارجی این نیست که اینها از کشور خارج آمدند، خارجی به معنای امروز به کار نمی رود. خارجی یعنی جزء خوارج، یعنی خروج کننده. در اسلام یک فرهنگی است که اگر کسی علیه امام عادل خروج و قیام بکند، لعنت خدا و رسول و مؤمنین، علیه چنین کسی است. خارجی یعنی این، یعنی کسی که علیه امام عادلی خروج می کند. لذا همه مردم مسلمان آن روز، از خارجیها -از خروج کننده ها- بدشان می آمد. "من خرج علی امام عادل، فدمه هدر" در اسلام کسی که خروج کند، قیام کند علیه یک امام عادل، خون او هدر است، اسلامی که این قدر به خون مردم اهمیت می دهد.

    اینها آمدند پسر پیغمبر، پسر فاطمه زهرا، پسر امیرالمؤمنین را به عنوان خروج کننده بر امام عادل -که آن امام عادل، یزیدبن معاویه است- معرفی کردند؛ کارشان گرفت! آنها که دستگاه حکومت ظالمند، دلشان هر چه می خواهد، می گویند. چرا مردم باور کنند! چرا مردم ساکت بمانند!

    آن چیزی که من را دچار دغدغه می کند، این جای قضیه است، ملتفتید! من می گویم چه شد که کار به این جا رسید؟ چرا امت اسلامی که آن قدر نسبت به جزییات احکام اسلامی و آیات قرآنی دقت داشت، در یک چنین قضیه واضحی، این قدر دچار غفلت و سستی و سهل انگاری بشود که یک چنین فاجعه ای به وجود بیاید! این مسئله، انسان را نگران می کند. مگر ما از جامعه زمان پیغمبر و امیرالمؤمنین قرص تر و محکم تریم؟ چه کار کنیم که آن طوری نشود؟

    البته آن سؤالی که ما گفتیم چه شد، کسی جواب نداده است، جوابش پیش خودم هست. کسی در این مورد صحبت نکرده است، این را عرض می کنم، صحبتهایی شده است، اما کافی و وافی نیست. من امروز مختصری در این باره صحبت می کنم. البته نسبت به اصل قضیه، کوتاه خواهد بود. من سر رشته مطلب را به دست ذهن شما می سپارم تا شما خودتان روی این قضیه فکر کنید. کسانی که اهل اندیشه هستند، اهل مطالعه هستند، دنبال این رشته بروند. کسانی که اهل کار و عملند، دنبال این بروند که چگونه می شود جلوی این را گرفت؟

    اگر امروز من و شما جلوی این قضیه را نگیریم -ممکن است 50 سال دیگر، ممکن است 5 سال دیگر، ممکن است 10 سال دیگر- یک وقت دیدید جامعه اسلامی ما هم، کارش به آن جا رسید! تعجب نکنید.

    در آن عهد، کار به جایی رسید که پسر و نوه کسانی که در جنگ بدر، به دست امیرالمؤمنین و حمزه و بقیه سرداران اسلام، به درک رفته بودند، پسر همان افراد، نوه همان افراد، جای پیغمبر نشست و سر جگر گوشه پیغمبر را جلوی خود گذاشت و با چوب خیزران به لب و دندان او زد و گفت: "لیت اشیاخی ببدر شهدوا، جزع الخزرج من وقع الاسل"، یعنی کشته های ما در جنگ بدر بلند شوند، ببینند که ما با کشنده هاشان چه کار کردیم. این طوری شد!

    این جاست که قرآن می گوید عبرت بگیرید. این جاست که می گوید: "قل سیروا فی الارض" در سرزمین تاریخ سیر کنید، ببینید چه اتفاقی افتاده است، خودتان را بر حذر بدارید. من برای این که این معنا، انشاءالله در فرهنگ کنونی کشور ما، به وسیله انسان های صاحب رأی و نظر و فکر حرکت بکند و راه بیفتد، امروز یک مختصری برای شما صحبت می کنم.

    ویژگی های کلی خواص و عوام

    ببینید عزیزان من، به جماعت بشری که نگاه کنید، در هر جامعه ای، در هر شهری، در هر کشوری، مردم با یک دید با یک برش، به 2 قسم تقسیم می شوند.

    یک قسم کسانی که از روی فکر و فهمیدگی و آگاهی و تصمیم گیری کار می کنند، یک راهی را می شناسند و دنبال آن راه حرکت می کنند -خوب و بدش را کار نداریم- یک قسم اینها هستند، اسم اینها را خواص بگذاریم. یک قسم هم کسانی هستند که نه، دنبال این نیستند که ببینند چه راهی درست است، چه حرکتی صحیح است، بفهمند، بسنجند، تحلیل کنند، درک کنند. می بینند که جو این طوری است، دنبال آن جو حرکت می کنند. اسم این را بگذاریم عوام. پس جامعه را می شود به خواص و عوام تقسیم کرد.

    حالا دقت کنید: من نکته ای را درباره این خواص و عوام بگویم که اشتباه نشود. خواص چه کسانی هستند آیا یک قشر خاصی هستند نه، در بین اینهایی که ما می گوییم خواص، آدمهای با سواد هم هست، آدمهای بی سواد هم هست. گاهی کسی بی سواد است، اما جزء خواص است، می فهمد که چه کار می کند. از روی تصمیم گیری و تشخیص عمل می کند ولو درس نخوانده و مدرسه نرفته است، مدرک ندارد، لباس روحانی ندارد، اما می فهمد که قضیه چیست. در دوران انقلاب -یعنی پیش از پیروزی انقلاب- من در ایرانشهر تبعید بودم. از یک شهری از نزدیکی های ما، چند نفر بودند که یکی از آنان راننده بود. آدمهای اهل فرهنگ و معرفت نبودند. به حسب ظاهر به اینها عامی می گفتند، اما جزء خواص بودند. اینها مرتب در ایرانشهر، دیدن ما می آمدند و قضیه مذاکرات خودشان را با روحانی شهرشان می گفتند. آن روحانی شهر هم آدم خوبی بود، منتهی عوام بود! ملاحظه می کنید، راننده کمپرسی جزء خواص بود، آن روحانی محترم پیشنماز، جزء عوام بود. مثلاً آن روحانی می گفت: چرا وقتی که اسم پیغمبر می آید، یک صلوات می فرستید، اسم این آقا که می آید، 3 صلوات می فرستید؟ نمی فهمید! آن راننده به او جواب می داد، می گفت: آن روزی که دیگر مبارزه ای نداشته باشیم، اسلام بر همه جا فایق بشود، انقلاب پیروز بشود، ما همان 3 صلوات را هم نمی فرستیم، یک صلوات را هم نمی فرستیم. امروز این 3 صلوات، مبارزه است. او (راننده) می فهمید ولی او (روحانی) نمی فهمید! توجه کنید.

    این مثال را زدم برای این که بدانید خواص که می گوییم، معنای آن یک لباس خاص نیست. ممکن است مرد باشد، ممکن است زن باشد، ممکن است تحصیل کرده باشد، ممکن است تحصیل نکرده باشد، ممکن است ثروتمند باشد، ممکن است فقیر باشد، ممکن است یک انسانی در دستگاههای دولتی باشد، ممکن است جزء مخالفین دستگاه های دولتی طاغوت باشد. خواص که می گوییم -از خوب و بد آن- البته خواص را باز هم تقسیم خواهیم کرد.

    فرض بفرمایید یک وقت حضرت مسلم وارد کوفه می شود، می گویند پسر عموی امام حسین آمد، خاندان بنی هاشم آمدند، ببینید اینها می خواهند قیام کنند، می خواهند خروج کنند، تحریک می شود، می رود دور و بر حضرت مسلم، 18 هزار بیعت کننده با حضرت مسلم می شوند. بعد از 5، 6 ساعت، رؤسای قبایل داخل کوفه می آیند و به مردم می گویند: آقا چه کار می کنید! با چه کسی می جنگید از چه کسی دفاع می کنید پدرتان را در می آورند، اینها اول به خانه هاشان می روند، بعداً که سربازهای ابن زیاد دور خانه طوعه را می گیرند که مسلم را دستگیر کنند، همین افراد می آیند و باز علیه مسلم بنا می کنند جنگیدن! این عوام است، از روی فکری نیست، از روی یک تشخیصی نیست، از روی یک تحلیل درستی نیست. هر طور که جو بود، حرکت می کنند.

    پس در هر جامعه، خواصی داریم و عوامی. عوام را کنار بگذارید، سراغ خواص بیاییم. طبعاً، خواص 2 جبهه هستند، خواص جبهه حق و خواص جبهه باطل. مگر این طور نیست عده ای اهل فکر و فرهنگ و معرفتند، برای جبهه حق کار می کنند. فهمیده اند که حق با این طرف است، حق را شناخته اند، برای حق حرکت می کنند، کار می کنند. بالاخره حق را هم می شناسند، اهل تشخیص اند. اینها یک دسته اند. یک دسته هم نقطه مقابل حقند، ضد حقند. اگر باز به صدر اسلام برویم، یک عده اصحاب امیرالمؤمنین و امام حسین و بنی هاشمند، یک عده هم اصحاب معاویه اند. در بین آنها هم خواص بودند. آدم های با فکر، آدم های عاقل، آدم های زرنگ، طرفدار بنی امیه، آنها هم خواصند. آنها هم خواص دارند. پس خواص هم در یک جامعه 2 گونه شد: خواص طرفدار حق و خواص طرفدار باطل. شما از خواص طرفدار باطل چه توقع دارید؟ توقع دارید که بنشیند علیه حق و علیه شما برنامه ریزی کند. باید با او بجنگید، با خواص طرفدار باطل باید جنگید. این که محل کلام نیست.

    سراغ خواص طرفدار حق می آییم. حالا من همین طور که برای شما حرف می زنم، شما خودتان ببینید کجایید. این که می گوییم سررشته فکر، یعنی تاریخ را با قصه اشتباه نکنیم. تاریخ، یعنی شرح حال ما، منتها در یک صحنه دیگر. خوشتر آن باشد که وصف دلبران گفته آید در حدیث دیگران. تاریخ، یعنی من و شما، یعنی همین هایی که امروز این جا هستیم. پس اگر ما شرح تاریخ را می گوییم، هر کدام از ما باید نگاه کنیم ببینیم کجای این داستانیم، کدام قسمت قرار گرفته ایم. بعداً ببینیم آن کسی که مثل ما در این قسمت قرار گرفته بود، آن روز چگونه عمل کرد که ضربه خورد، ما آن گونه عمل نکنیم.

    ویژگی های عوام

    یک عده عوامند، تصمیم گیری ندارند. به شانس عوام بستگی دارد، اگر تصادفاً در زمانی قرار گرفت که امامی سر کار است -مثل امام امیرالمومنین(ع) یا مثل امام راحل(ره) ما- که اینها را به سمت بهشت می برد، خوب، این هم به ضرب دست خوبان، رانده خواهد شد و انشاءالله به بهشت می رود. اگر اتفاقاً طوری شد که در زمانی قرار گرفت که "وجعلناهم ائمة یدعون الی النار"، "الم تر الی الذین بدلوا نعمت الله کفرا و احلوا قومهم دار البوار، جهنم یصلونها و بئس القرار" اگر در یک چنین زمانی قرار گرفت، به سمت جهنم خواهد رفت.

    پس باید مواظب باشید جزء عوام نباشید. نمی گوییم جزء عوام نباشید، یعنی باید حتماً بروید تحصیلات عالیه بکنید. نه، گفتم که معنای عوام، این نیست. ای بسا کسانی که تحصیلات عالیه هم کردند و جزء عوامند. ای بسا کسانی که تحصیلات دینی هم کردند و جزء عوامند. ای بسا کسانی که فقیرند یا غنی اند و جزء عوامند. عوام بودن، دست من و شماست.

    باید مواظب باشیم، عوام نباشیم، یعنی هر کاری می کنیم، از روی بصیرت باشد. آن کسی که از روی بصیرت کار نمی کند، عوام است. لذا می بینید قرآن، درباره پیغمبر می فرماید: "ادعوا الی الله علی بصیرت انا و من اتبعنی" یعنی من و پیروانم با بصیرت عمل می کنیم و دعوت می کنیم و پیش می رویم.

    ویژگی های خواص

    در گروه خواص هم ببینیم ما جزو خواص طرفدار حقیم یا خواص طرفدار باطل؟ قضیه این جا روشن است. خواص جامعه ما، جزء خواص طرفدار حقند، تردیدی در این نیست، برای خاطر این که به قرآن، به سنت، به عترت، به راه خدا، به ارزش های اسلامی، دعوت می کنند. امروز جمهوری اسلامی این است. پس حساب خواص طرفدار باطل جدا شد. فعلاً به آنها کاری نداریم. آمدیم سراغ خواص طرفدار حق. همه مشکل قضیه، از این جا به بعد است.

    عزیزان من، خواص طرفدار حق، 2 دسته اند، یک دسته کسانی هستند که در مقابله با دنیا، با زندگی، با مقام، با شهوت، با پول، با لذت، با راحتی، با نام، موفقند. یک دسته موفق نیستند.

    همه اینها چیزهای خوبی است. همه اینها زیبایی های زندگی است. "متاع الحیاة الدنیا". متاع یعنی بهره، اینها بهره های همین زندگی دنیوی است. این که در قرآن می فرماید "متاع الحیاة الدنیا" معنایش این نیست که این متاع بد است. نه، متاع است. خدا برای شما آفریده است. منتهی اگر شما در مقابل اینها -این متاع و بهره های زندگی-، خدای ناکرده، آن قدر مجذوب شدید که آن جایی که پای تکلیف سخت به میان آمد، نتوانستید از اینها دست بردارید، این می شود یک طور و اگر نه، از این متاع بهره هم می برید، اما آن جایی که پای امتحان سخت پیش می آید، می توانید از اینها به راحتی دست بردارید، این می شود یک طور دیگر.

    اگر آن قسم خوب خواص طرفدار حق -یعنی آن کسانی که می توانند آن وقتی که لازم باشد، از این متاع دنیا دست بردارند- بیشتر باشند، هیچ وقت جامعه اسلامی دچار حالت دوران امام حسین(ع) نخواهد شد، مطمئن باشید. تا ابد بیمه بیمه است. اما اگر اینها کم باشند و آن دسته خواص دیگر زیاد باشند -یعنی آنهایی که به دنیا دل سپرده اند-، حق را هم می شناسند، طرفدار حقند، در عین حال در مقابل دنیا پایشان می لرزد!

    دنیا یعنی چه؟ یعنی پول، خانه، شهرت، مقام، اسم و شهرت، پست و مسئولیت و یعنی جان. اگر کسانی که برای جانشان راه خدا را ترک می کنند، آن جایی که باید حق بگویند، نمی گویند، چون جانشان به خطر می افتد یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا برای محبت به اولادشان، برای محبت به خانواده شان، برای محبت به نزدیکان و دوستانشان، راه خدا را رها می کنند، اگر عده اینها زیاد بود -آن وقت واویلاست! آن وقت حسین بن علی ها، به مسلخ کربلا خواهند رفت، به قتلگاه کشیده خواهند شد! یزیدها سرکار می آیند و بنی امیه بر کشوری که پیغمبر به وجود آورده بود، هزار ماه حکومت خواهد کرد و امامت به سلطنت تبدیل خواهد شد!

    جامعه اسلامی، جامعه امامت است، یعنی امام در رأس جامعه است. انسانی که قدرت دارد، اما مردم از روی ایمان و دل از او تبعیت می کنند، پیشوای مردم است. اما سلطان و پادشاه، آن کسی است که با قهر و غلبه بر مردم حکم می راند. مردم دوستش ندارند، مردم قبولش ندارند، مردم به او اعتقاد ندارند -البته مردمی که سرشان به تنشان بیارزد- در عین حال با قهر و غلبه بر مردم حکومت می کند. بنی امیه، امامت را در اسلام به سلطنت، به پادشاهی تبدیل کردند. و هزار ماه -یعنی 90 سال- در این دولت بزرگ اسلامی حاکمیت کردند. تازه، بنای کجی که پایه گذاری شده بود، آن چنان بود که بعد از آن که علیه بنی امیه انقلاب شد و بنی امیه رفتند، بنی عباس آمدند که 6 قرن -یعنی 600 سال- در دنیای اسلام، به عنوان خلیفه و جانشینان پیغمبر حکومت کردند! بنی عباس که خلفایشان یا به تعبیر بهتر پادشاهانشان، اهل شرب خمر، فساد و فحشا و خباثت و ثروت و اشرافی گری و هزار فسق و فجور بودند -مثل بقیه سلاطین عالم- مسجد هم می رفتند، برای مردم نماز می خواندند و مردم از روی ناچاری یا از روی اعتقاد غلط -ناچاری هم به آن معنا نبود- پشت سرشان نماز هم می خواندند! اعتقاد مردم را خراب کرده بودند!

    امروز هم شما به دنیای اسلام نگاه کنید، به کشورهای مختلف اسلامی، به آن جایی که خانه خدا و مدینه در آن است، نگاه کنید، ببینید چه فساق و فجاری در رأس قدرت و حکومتند! دارند حکومت می کنند! بقیه جاها را هم با آن جا قیاس کنید. لذا شما در زیارت عاشورا می گویید: "اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد" در درجه اول، گذارندگان خشت اول را لعنت می کنیم. حق هم همین است.

    خوب، یک مقداری به تحلیل حادثه عبرت انگیز عاشورا نزدیک شدیم. حالا سراغ تاریخ برویم -این مقدمه را شنیدید.

    آغاز انحراف خواص در تاریخ اسلام

    دوران لغزیدن خواص طرفدار حق، از حدود 6، 7 سال، 7، 8 سال بعد از رحلت پیغمبر شروع شد. اصلاً به مسئله خلافت کار ندارم. مسئله خلافت جداست. کار به این جریان دارم. این جریان، جریان بسیار خطرناکی است! همه قضایا، از 7، 8 سال بعد از رحلت پیغمبر شروع شد. اولش هم از این جا شروع شد که گفتند: نمی شود که سابقه دارهای اسلام -کسانی که جنگهای زمان پیغمبر را کردند، صحابه و یاران پیغمبر- با مردم دیگر یکسان باشند! اینها باید یک امتیازاتی داشته باشند! به اینها امتیازات داده شد -امتیازات مالی از بیت المال- این، خشت اول بود. حرکت های انحرافی این طوری است، از نقطه کمی آغاز می شود، بعداً همین طور هر قدمی، قدم بعدی را سرعت بیشتری می بخشد. انحراف ها از همین جا شروع شد تا به دوران عثمان رسید -اواسط دوران عثمان- در دوران خلیفه سوم، وضعیت این گونه شد که برجستگان صحابه پیغمبر، جزء بزرگترین سرمایه دارهای زمان خودشان شدند! توجه می کنید! یعنی همین صحابه عالی مقام که اسم هایشان معروف است -طلحه، زبیر، سعدبن ابی وقاص و امثال آنها- این بزرگان که هر کدامشان یک کتاب قطور سابقه افتخارات در بدر و حنین و احد و جاهای دیگر داشتند، اینها جزء سرمایه دارهای درجه اول اسلام شدند!

    همین وضعیت، مسایل دوران امیرالمؤمنین(ع) را به بار آورد، یعنی در دوران امیرالمؤمنین(ع)، چون برای یک عده، مقام اهمیت پیدا کرد، با علی(ع) در افتادند. حالا 25 سال هم از رحلت پیغمبر گذشته است و خیلی از خطاها و اشتباهات شروع شده است. نفس امیرالمؤمنین(ع)، نفس پیغمبر(ص) است.

    اگر این 25 سال فاصله نشده بود، امیرالمؤمنین(ع) برای ساختن آن جامعه، هیچ مشکلی نداشت. اما امیرالمؤمنین با این چنین جامعه ای مواجه شد. جامعه ای که "یأخذون مال الله دولاً و عبادالله خولاً و دین الله دخلاً بینهم". جامعه ای که ارزشها در آن، تحت الشعاع دنیا داری قرار گرفته است. این جامعه ای است که وقتی امیرالمؤمنین(ع) می خواهد مردم را به جهاد ببرد، برایش آن همه مشکلات و دردسر دارد.

    اکثر خواص دوران امیرالمؤمنین(ع) -خواص طرفدار حق، یعنی کسانی که حق را می شناختند، کسانی بودند که دنیا را بر آخرت ترجیح می دادند. نتیجه این شد که امیرالمومنین(ع) مجبور شد 3 جنگ راه بیاندازد! عمر 4 سال و 9 ماه حکومت خود را، دایماً در این جنگها بگذراند! آخرش هم به دست یکی از آن آدم های خبیث، به شهادت برسد!

    امام حسن(ع) مشکل ترین راه را انتخاب کرد

    در همین وضعیت بود که امام حسن(ع) نتوانست بیش از 6 ماه دوام بیاورد. او را تنهای تنها گذاشتند. امام حسن مجتبی (علیه السلام) دید که اگر الآن با همین عده کم برود با معاویه بجنگد و شهید بشود، آن قدر انحطاط اخلاقی در میان جامعه اسلامی، در میان همین خواص، زیاد است که حتی دنبال خون او را هم نخواهند گرفت! تبلیغات معاویه، پول معاویه، زرنگی های معاویه، همه را تصرف خواهد کرد. مردم بعد از یکی دو سالی که بگذرد، می گویند اصلاً امام حسن بی جا کرد در مقابل معاویه قد علم کرد! امام حسن دید خونش هدر خواهد رفت، لذا با همه سختی ها ساخت و خودش را به میدان شهادت نینداخت.

    می دانید گاهی شهید شدن آسانتر از زنده ماندن است. این طوری است. آدمهای اهل معنا، اهل حکمت و دقت، خوب درک می کنند. گاهی زنده ماندن و زندگی کردن و در یک محیطی تلاش کردن، به مراتب مشکل تر از کشته شدن و شهید شدن و به لقاء خدا پیوستن است. امام حسن(ع)، این راه مشکل را انتخاب کرد. وضع آن زمان این بوده است. خواص تسلیم بودند! حاضر نبودند، حرکتی بکنند! لذا وقتی یزید بر سر کار آمد، یزید کسی بود که می شد با او جنگید و کسی که در جنگ با یزید کشته می شد -چون وضع یزید خیلی خراب بود- خونش پایمال نمی شد، برای همین امام حسین(ع) قیام کرد.

    عظمت و مقام امام حسین(ع)

    وضع دوران یزید طوری بود که قیام، تنها انتخاب بود، برخلاف دوران امام حسن مجتبی(ع)، که 2 انتخاب وجود داشت، شهید شدن و زنده ماندن. و زنده ماندن، ثوابش و اثرش و زحمتش، بیشتر از کشته شدن بود. لذا امام حسن(ع)، این سخت تر را انتخاب کرد. در زمان امام حسین(ع)، این طوری نبود، یک انتخاب بیشتر نبود. زنده ماندن یعنی قیام نکردن، معنی نداشت. باید قیام می کرد، حالا به حکومت رسید که رسید، نرسید و کشته هم شد که شد، باید راه را نشان می داد، پرچم را بر سر راه می کوبید که معلوم باشد آن وقتی که وضعیت آن طوری بشود، حرکت باید این طوری باشد. لذا امام حسین قیام کرد.

    خوب، وقتی امام حسین قیام کرد -با آن عظمتی که امام حسین(ع) در جامعه اسلام داشت- خیلی از همین خواص پیش امام حسین(ع) نیامدند که کمک کنند! ببینید به وسیله این خواص در یک جامعه، چقدر وضعیت خراب می شود! به وسیله خواصی که حاضرند دنیای خودشان را به راحتی بر سرنوشت دنیای اسلام در قرنهای آینده ترجیح بدهند! با این که امام حسین خیلی بزرگ بود، خیلی معروف بود.

    من در قضایای قیام امام حسین و همان حرکت از مدینه و اینها نگاه می کردم، خوب، شب قبل آن روزی که امام حسین(علیه السلام) از مدینه بیرون آمد، عبدالله بن زبیر بیرون آمده بود. در واقع هر دو، یک وضعیت داشتند، اما امام حسین(ع) کجا، عبدالله بن زبیر کجا! امام حسین(علیه السلام)، حرف زدنش، مقابله اش، مخاطبه اش، طوری بود که همان حاکم آن روز مدینه که ولید باشد، جرأت نمی کرد با امام حسین درشت صحبت بکند. مروان یک کلمه گفت، حضرت آن چنان تشری به مروان زد که سرجایش نشست!

    همین افراد رفتند، دور خانه عبدالله بن زبیر را محاصره کردند. برادرش را فرستاد، گفت که اجازه بدهید من حالا به دارالخلافه نیایم. به او اهانت کردند، گفتند: پدرت را در می آوریم، مردک باید بیرون بیایی. اگر نیایی، تو را می کشیم و چه می کنیم، تا این که عبدالله بن زبیر به التماس افتاد. گفت: پس اجازه بدهید حالا برادرم را بفرستم، فردا خودم بیایم. یکی گفت: خیلی خوب، امشب را به او مهلت بدهیم!

    عبدالله بن زبیر که او هم یک شخصیتی بود، وضعیتش این قدر با امام حسین فرق داشت! کسی جرأت نمی کرد، چنین رفتاری با امام حسین(علیه السلام) داشته باشد. به خاطر حرمتش، به خاطر عظمتش، به خاطر شخصیتش، به خاطر قدرت روحیش، کسی جرأت نمی کرد، آن طور صحبت بکند. بعداً هم در راه مکه، هر کسی که به امام حسین رسید و صحبتی با آن بزرگوار کرد، خطابش به آن حضرت، "جعلت فداک" است، قربانت گردم، پدرم به قربانت، مادرم به قربانت، "عمی و خالی فداک"، عمو و دایی ام به قربانت. با امام حسین (علیه السلام) این گونه حرف می زدند. شخصیت امام حسین (علیه السلام) در جامعه اسلامی، این طور برجسته و ممتاز است.

    عبدالله بن مطیع، در مکه پیش امام حسین (علیه السلام) آمد، عرض کرد: یابن رسول الله، "ان قتلت لنسترقن بعدک"، یعنی اگر تو قیام کنی و کشته بشوی، بعد از تو این افرادی که بر سر کار حکومت هستند، ما را به بردگی خواهند گرفت. امروز به احترام تو، از ترس تو و به هیبت توست که اینها راه عادی خودشان را می روند!

    نامه های کوفیان به امام حسین(ع)

    اگر اسامی کسانی را که از کوفه، به امام حسین(علیه السلام) نامه نوشتند و دعوت کردند، نگاه کنید، اینهایی که نامه نوشتند، همه جزء آن طبقه خواصند، طبقه زبدگان و برجستگانند. نامه ها هم زیاد است. از کوفه، صدها صفحه نامه و شاید چندین خورجین یا بسته بزرگ نامه آمد. غالباً بزرگان و اعیان و شخصیت های برجسته و نام و نشان دارها و همین خواص، این نامه ها را نوشتند!

    منتهی لحن نامه ها را نگاه کنید، معلوم می شود که در بین خواص طرفدار حق، چه کسانی جزء آن دسته ای هستند که حاضرند دینشان را قربانی دنیاشان بکنند و چه کسانی هستند که حاضرند دنیاشان را قربانی دین بکنند؟ از خود نامه ها هم می شود، فهمید و چون کسانی که حاضرند دینشان را قربانی دنیا بکنند، بیشترند، نتیجه آن در کوفه، شهادت مسلم بن عقیل می شود و بعد هم از همان شهر کوفه ای که 18 هزار نفر آمدند با مسلم بن عقیل بیعت کردند، جمعیتی حدود 20 هزار یا 30 هزار یا بیشتر، بلند می شوند و به جنگ امام حسین (علیه السلام) در کربلا می آیند.

    یعنی حرکت خواص، به دنبال خود حرکت عوام را می آورد. نمی دانم عظمت این حقیقت که برای همیشه گریبان انسان های هوشمند را می گیرد، برای ما درست روشن می شود یا نه؟

    شما ماجرای کوفه را لابد شنیده اید، به امام حسین (علیه السلام) نامه نوشتند، حضرت هم مسلم بن عقیل را فرستاد، گفت: من او را می فرستم، اگر به من خبر داد که وضع خوب است، من هم خواهم آمد. مسلم بن عقیل هم به کوفه تشریف برد، منزل بزرگان شیعه وارد شد، نامه حضرت را خواند. گروه گروه مردم آمدند. همه اظهار ارادت کردند. فرماندار کوفه هم کسی به نام نعمان بن بشیر بود، آدم ضعیف و ملایمی بود. گفت: تا کسی با من نجنگد، من جنگ نمی کنم. با مسلم بن عقیل مقابله نکرد. مردم دیدند میدان باز است. آمدند و با حضرت شروع کردند به بیعت کردن.

    2، 3 نفر از خواص باطل -طرفداران بنی امیه- به یزید نامه نوشتند که اگر می خواهی کوفه را داشته باشی، یک آدم حسابی به این جا بفرست. این نعمان بن بشیر نمی تواند در مقابل مسلم بن عقیل مقاومت کند. او هم به عبیدالله بن زیاد که فرماندار بصره بود، حکم داد که به قول امروز، با حفظ سمت علاوه بر بصره، کوفه هم تحت حکومت تو باشد و عبیدالله بن زیاد، یک سره از بصره تا کوفه تاخت، در قضیه آمدن او هم، نقش خواص معلوم می شود، که اگر دیدم مجالی هست، ممکن است بخشی از آن جا هم عرض بکنم.

    عبیدالله بن زیاد به کوفه رسید، در حالی که شب بود. عوام کوفه -مردم معمولی کوفه، از همان قبیل عامی ها که قادر به تحلیل نبودند- تا دیدند یک نفری صورتش را بسته و با اسب و تجهیزات آمد، خیال کردند امام حسین است! راحت رفتند گفتند: السلام علیک یابن رسول الله! خاصیت آدم عامی این است! آدمی که اهل تحلیل نیست، منتظر تحقیق نمی شود، تا دید یک نفری با اسب و تجهیزات وارد شده، بدون این که یک کلمه حرف با او زده باشند، یکی می گوید این امام حسین است، همه می گویند امام حسین، امام حسین، امام حسین! بنا می کنند به او سلام کردن و احترام کردن! صبر کنید، ببینید او کیست!

    او هم اعتنایی به مردم نکرد! به دارالاماره رفت، خودش را معرفی کرد و رفت داخل. از همان جا مبارزه را با جریان مسلم بن عقیل آغاز کرد. اساس کار او عبارت بود از این که طرفداران مسلم بن عقیل را با اشد فشار مورد تهدید و شکنجه قرار بدهد، یعنی هانی بن عروه را با غدر و حیله آورد، سر و روی هانی را مجروح کرد، بعداً عده ای اطراف قصر جمع شدند، به دروغ و حیله مردم را متفرق کرد، که این جا هم، همان خواص بد -خواص به اصطلاح طرفدار حقی که حق را هم شناختند، تشخیص دادند، اما دنیایشان را ترجیح می دهند- نقش دارند.

    بعداً که حضرت مسلم با جمعیت زیادی، راه افتادند -در تاریخ ابن اثیر، نوشته است- به نظرم 30 هزار دور و بر حضرت مسلم آمدند، 4 هزار نفر از مردم، فقط اطراف خانه او با شمشیر، به نفع مسلم بن عقیل ایستاده بودند. اینها مربوط به روز نهم ذیحجه است -کاری که ابن زیاد کرد، یک عده از همین خواص را بین مردم فرستاد که مردم را بترسانند، مادرها و پدرها را-، تا بگویند با چه کسی می جنگید؟ چرا می جنگید؟ برگردید، پدرتان را در می آورند، اینها یزیدند، اینها ابن زیادند، اینها بنی امیه اند، اینها چه دارند، پول دارند، شمشیر دارند، تازیانه دارند، ولی آنها چیزی ندارند! مردم را ترساندند، به مرور همه متفرق شدند!

    آخر شب -وقت نماز عشا- هیچ کس همراه حضرت مسلم نبود! هیچکس! و ابن زیاد، پیغام داد که همه باید برای نماز عشا به مسجد کوفه بیایند، نماز را با من به جماعت بخوانند! تاریخ می نویسد: برای نماز عشا پشت سر ابن زیاد، مسجد کوفه پر از جمعیت شد!

    خوب، چرا چنین شد! من که نگاه می کنم، می بینم خواص مقصرند! همین خواص طرفدار حق مقصرند. بعضی از این خواص طرفدار حق، در نهایت بدی عمل کردند! مثل شریح قاضی! شریح قاضی که جزء بنی امیه نبود. کسی بود که می فهمید حق با کیست! می فهمید که اوضاع از چه قرار است! وقتی هانی بن عروه را به زندان انداختند و سر و رویش را مجروح کردند، سربازان و افراد قبیله اش اطراف قصر عبیدالله بن زیاد را گرفتند. ابن زیاد ترسید! آنها می گفتند که هانی را کشتید. ابن زیاد به شریح قاضی گفت: برو ببین هانی زنده است، برو به اینها بگو زنده است. شریح آمد، دید که هانی بن عروه زنده است، اما مجروح است. هانی بن عروه گفت: ای مسلمانها، این چه وضعی است! (خطاب به شریح) پس قوم من چه شدند؟ مردند! چرا سراغ من نیامدند! چرا نمی آیند مرا از این جا نجات بدهند! شریح قاضی گفت: می خواستم بروم و این حرف های هانی را به همین کسانی که اطراف دارالاماره را گرفته اند، بگویم، اما افسوس که جاسوس عبیدالله، آن جا ایستاده بود! جرأت نکردم! جرأت نکردم یعنی چه؟ یعنی همین که ما می گوییم: ترجیح دنیا بر دین.

    شاید اگر شریح، همین یک کار را انجام می داد، تاریخ عوض می شد. اگر شریح می رفت، به مردم می گفت که هانی زنده است اما در زندان است و عبیدالله قصد دارد او را بکشد -هنوز عبیدالله قدرت نگرفته بود- آنها می ریختند و هانی را نجات می دادند. با نجات هانی، قدرت پیدا می کردند، روحیه پیدا می کردند، اطراف دارالاماره می آمدند، عبیدالله را می گرفتند، یا می کشتند، یا می فرستادند می رفت! کوفه، مال امام حسین (علیه السلام) می شد و اصلاً واقعه کربلا اتفاق نمی افتاد! اگر واقعه کربلا اتفاق نمی افتاد، یعنی امام حسین (علیه السلام) به حکومت می رسید و اگر این حکومت 6 ماه هم طول می کشید -ممکن بود بیشتر هم طول بکشد- برای تاریخ برکات زیادی داشت.

    یک وقت، یک حرکت بجا، تاریخ را نجات می دهد. گاهی یک حرکت نابجا که ناشی از ترس و ضعف و دنیا طلبی و حرص به زنده ماندن است، تاریخ را در ورطه گمراهی می غلطاند. آقا چرا شما وقتی دیدی که هانی این طوری است، شهادت حق ندادی؟ نقش خواص، خواص ترجیح دهنده دنیا بر دین، این است.

    وقتی که عبیدالله بن زیاد، به رؤسای قبایل کوفه گفت بروید مردم را از اطراف مسلم متفرق کنید، اگر نروید، پدرتان را در می آورم، چرا اینها از عبیدالله بن زیاد قبول کردند؟ همه اینها که اموی نبودند، از شام نیامده بودند. بعضی از همین افراد، جزء نویسنده های نامه به امام حسین (علیه السلام) بودند، مثل شبث بن ربعی که به امام حسین نامه نوشته بود و دعوت کرده بود! خودش جزء کسانی است که وقتی عبیدالله گفت بروید مردم را از دور او متفرق کنید، این هم آمد و مردم را با ترساندن و با تهدید و تطمیع، از اطراف مسلم متفرق کرد! چرا این کار را کردند؟

    اگر امثال شبث بن ربعی، در یک لحظه حساس از خدا می ترسیدند -به جای این که از ابن زیاد بترسند- تاریخ عوض می شد! آنها آمدند، مردم را متفرق کردند. عوام متفرق شدند، ولی چرا آن خواص مؤمنی که اطراف مسلم بودند، متفرق شدند؟ در بین آنها کسان خوبی بودند، افراد حسابی بودند. بعداً بعضی از آنان در کربلا آمدند، شهید شدند، اما این جا اشتباه کردند. البته آنهایی که در کربلا شهید شدند، کفاره اشتباهشان داده شد، با آنها بحثی نداریم، اسمشان را هم نمی آوریم. اما از اینها کسانی بودند که به کربلا هم نیامدند! نتوانستند بیایند، توفیق پیدا نکردند! بعداً مجبور شدند، جزو توابین بشوند! وقتی امام حسین کشته شد، وقتی فرزند پیغمبر از دست رفت، وقتی فاجعه اتفاق افتاد، وقتی حرکت تاریخ به سمت سراشیب آغاز شد، دیگر چه فایده؟ به همین دلیل تعداد توابین در تاریخ، چند برابر عده شهدای کربلاست.

    شهدای کربلا، همه در یک روز کشته شدند، توابین هم همه در یک روز کشته شدند. اما شما ببینید اثری که توابین در تاریخ گذاشتند، یک هزارم اثری که شهدای کربلا گذاشتند، نیست! برای خاطر این که اینها در وقت خود نیامدند، کار را در لحظه خود انجام ندادند، دیر تصمیم گرفتند، دیر تشخیص دادند. چرا مسلم بن عقیل را تنها گذاشتید؟ دیدید که این نماینده امام آمده بود، با وی بیعت هم کرده بودید، او را هم که قبول داشتید -عوام را کاری ندارم، به خواص می گویم- شما چرا شب که شد، مسلم را تنها گذاشتید که به خانه طوعه پناه ببرد؟

    اگر خواص، مسلم را تنها نمی گذاشتند، مثلاً 100 نفر می شدند، این 100 نفر اطراف مسلم را می گرفتند، به خانه یکی از آنها می آمدند و می ایستادند، دفاع می کردند. مسلم تنها هم که بود، وقتی می خواستند، او را دستگیر کنند، چندین ساعت طول کشید! چندین بار حمله کردند، مسلم به تنهایی همه سربازان ابن زیاد را -همان عده ای که آمده بودند- پس زد. اگر 100 نفر مرد با او بودند، مگر می توانستند او را بگیرند! مردم باز هم اطرافشان جمع می شدند.

    پس خواص، این جا کوتاهی کردند که نرفتند اطراف مسلم را بگیرند. ببینید، از هر طرف حرکت می کنید، به خواص می رسید. تصمیم گیری خواص در وقت لازم، تشخیص خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنیا در لحظه لازم، اقدام خواص برای خدا در لحظه لازم، اینهاست که تاریخ را نجات می دهد، ارزشها را نجات می دهد، ارزشها را حفظ می کند. باید در لحظه لازم، حرکت لازم را انجام داد. اگر وقت گذشت، دیگر فایده ندارد.

    نمونه هایی از تصمیمات خواص در عصر ما

    در الجزایر، بعد از انتخاباتی که حزب جبهه اسلامی در الجزایر بردند -در انتخابات برنده شدند- با تحریک امریکا و دیگران، حکومت نظامی سر کار آمد! آن روز اولی که حکومت اسلامی سرکار آمد، هیچ قدرتی نداشت. اگر آن روز، مسئولین جبهه اسلامی در الجزایر، همان ساعت های اول که هنوز حکومت نظامی عرضه ای نداشت، کاری نمی توانست بکند، مردم را به خیابان ها کشانده بودند، حکومت نظامی از بین می رفت. حکومت تشکیل می دادند و امروز در الجزایر، حکومت اسلامی سر کار بود. نکردند! در وقت خودش باید تصمیمم می گرفتند، نگرفتند. یک عده ترسیدند، یک عده ضعف پیدا کردند، یک عده اختلاف کردند، یک عده گفتند ما رئیس، او رئیس، این رئیس!

    عصر روز 21 بهمن ماه سال 57 که در تهران اعلام حکومت نظامی شد، امام به مردم فرمود: مردم به خیابانها بروند! اگر امام آن لحظه این تصمیم را نمی گرفت، امروز هنوز محمدرضا در این مملکت بر سر کار بود! با حکومت نظامی می آمدند، مردم در خانه هاشان می ماندند، اول امام، بعد مدرسه رفاه، بعد بقیه جاها را قتل عام می کردند، نابود می کردند! یک 500 هزار نفر را در تهران می کشتند، قضیه تمام می شد! مثل این که در اندونزی یک میلیون نفر را کشتند، تمام شد. امروز هم آن آقا سر کار است و خیلی شخصیت آبرومند و محترمی هم هستند، آب هم از آب تکان نخورد! امام در لحظه لازم، تصمیم لازم را گرفت.

    اگر خواص، در هنگام خودش، کاری را که لازم است، تشخیص دادند و عمل کردند، تاریخ نجات پیدا می کند و حسین بن علی ها به کربلاها کشانده نمی شوند. اگر خواص، بد فهمیدند، دیر فهمیدند، یا فهمیدند و با هم اختلاف کردند -مثل آقایان افغانها- اگر در رأس کار، افراد حسابی بودند، اما طبقه خواص منتشر در جامعه، جواب ندادند. یکی گفت ما امروز کار داریم. یکی گفت جنگ تمام شد، بگذارید سراغ کارمان برویم، برویم کاسبی کنیم، چند سال همه آلاف و الوف جمع کردند، ما در جبهه ها گشتیم، از این جبهه به آن جبهه، گاهی غرب، گاهی جنوب، بس است دیگر، اگر این گونه عمل کردند، معلوم است که در تاریخ، کربلاها تکرار خواهد شد!

    خدای متعال وعده داده است که اگر کسی خدا را نصرت کند، خدا او را نصرت خواهد کرد. اگر کسی برای خدا حرکت و تلاش بکند، پیروزی نصیب خواهد شد، نه این که به هر یک نفری پیروزی می دهند، بلکه وقتی مجموعه ای حرکت می کند، البته شهادت ها هست، سختی ها هست، رنجها هست، اما پیروزی هم هست. "ولینصرن الله من ینصره" نمی فرماید که نصرت می دهیم، خون هم از دماغ کسی نمی آید. نخیر، "فیقتلون و یقتلون" می کشند و کشته می شوند، اما پیروزی به دست می آورند. این سنت الهی است. وقتی که از خون ترسیدیم، از آبرو ترسیدیم، از پول ترسیدیم، به خاطر خانواده ترسیدیم، به خاطر دوستان ترسیدیم، به خاطر راحتی و عیش خودمان ترسیدیم، به خاطر پیدا کردن کاسبی، برای پیدا کردن یک خانه دارای یک اتاق بیشتر از خانه قبلی، وقتی به خاطر این چیزها حرکت نکردیم، بله، معلوم است، 10 نفر مثل امام حسین هم که بیایند و سر راه قرار بگیرند، همه شهید خواهند شد. همه از بین خواهند رفت، کما این که امیرالمومنین (علیه السلام) شهید شد، کما این که امام حسین(علیه السلام) شهید شد. خواص، خواص، طبقه خواص! عزیزان من، ببینید شما کجایید. اگر جزو خواصید -که البته هستید- پس حواستان باشد. عرض ما فقط این است. البته این حرفی که ما زدیم، این مطلبی که می گوییم، خلاصه مطلب است.

    در 2 بخش باید روی این مطلب کار بشود، یکی بخش تاریخی قضیه است که اگر من وقت داشتم، خودم کار می کردم -متأسفانه من دیگر وقت ندارم- باید بگردند، نمونه هایی را که در تاریخ فراوان است، پیدا کنند و ذکر کنند که خواص کجاها باید عمل می کردند و عمل نکردند. اسم این خواص چیست؟ چه کسانی هستند؟ اگر الآن مجال بود و خودم و شما خسته نمی شدید، ممکن بود یک ساعتی در زمینه همین موضوعات و اشخاصش برای شما صحبت بکنم، در ذهنم هست.

    بخش دیگری که باید کار بشود، تطبیق با وضع هر زمان است، نه فقط زمان ما. در هر زمان، طبقه خواص، چگونه باید عمل بکنند که به وظیفه شان عمل کرده باشند؟ این که گفتیم اسیر دنیا نشوند، یک کلمه است. چگونه اسیر دنیا نشوند؟ مثال ها و مصداق هایش چیست؟ عزیزان من، حرکت در راه خدا، همیشه مخالف دارد. اگر یک نفر از همین خواصی که گفتیم، بخواهد کار خوب انجام بدهد، کاری را که باید انجام بدهد -اگر بخواهد انجام دهد-، ممکن است 4 نفر دیگر از همین خواص پیدا بشوند، بگویند آقا مگر تو بی کاری؟ مگر دیوانه ای؟ مگر زن و بچه نداری؟ چرا دنبال این طور کارها می روی؟ کما اینکه در دوره مبارزه می گفتند. خواص باید بایستند، یکی از لوازم مجاهدت خواص، همین است که در مقابل حرف ها و ملامت ها بایستند. بدیهی است، مخالفین تخطئه می کنند، بد می گویند، تهمت می زنند.

    عکس/شباهت کبریت و مال دنیا

    | چهارشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۲، ۰۸:۲۰ ق.ظ | ۷ نظر

    شباهت کبریت و مال دنیا 

     

    امام علی (ع) در نهج البلاغه خطبه96 میفرماید:

    «فلا تنافسوا فى عز الدنیا و فخرها، ولا تعجبوا بزینتها و نعیمها، و لاتجزعوا من ضرائها و بوسها، فان عزها و فخرها الى انقطاع، و ان زینتها و نعیمها الى زوال، و ضراءها و بوسها الى نفاد، و کل مده الى انتها، و کل حى الى فناء»

    به بزرگى و فخر ظاهرى این دنیا رغبتى نداشته باشید و به وسیله زینت و نعمت آن فریفته نشوید و از سختى‌ها و زیان‌هایش بى‌تابى نکنید، چرا که عزت و فخر این دنیا تمام شدنى است و زینت و نعمت آن نابود گشتنى است و سختى و زیانش پایان‌پذیر است. 

    هر مدت و دورانى در این دنیا سرآمدى دارد و هر زنده‌اى، مردنى... 

    --------------------------------------------------

    نهج البلاغه نسخه فیض الاسلام، خطبه 194

    ایهاالناس! انما الدنیا دار مجاز و الاخرة دار قرار. فخذوا من ممرکم لمقرکم، و لا تهتکوا استارکم عند من یعلم اسرارکم. و اخرجوا من الدنیا قلوبکم من قبل ان تخرج منها ابدانکم. ففیها اختبرتم، و لغیرها خلقتم. ان المرء اذا هلک قال الناس: ما ترک؟ و قالت الملائکه: ما قدم؟ لله آباوکم! فقدموا بعضا، یکن لکم، ولا تخلفوا کلا، فیکون علیکم!
    هان اى مردم! به هوش باشید که دنیا خانه‌اى است که باید از آن گذشت و آخرت است که خانه ماندن است. پس، از این دنیاى گذرا براى آنجا که محل قرار و آرامش است توشه برگیرید. نزد خداوندى که اسرار شما را مى‌داند پرده درى نکنید. دل از دنیا بر کنید پیش از آن که جسم شما از آن خارج شود. شما را در دنیا مى‌آزمایند در حالى که شما را براى آخرت آفریده‌اند. 
    آنگاه که کسى مى‌میرد، مردم مى‌گویند: - مال و ثروت از خود - چه به جا نهاد، و فرشتگان گویند: - از اعمال نیک و صالح - چه پیش فرستاد. پدر آمرزیده‌ها! قسمتى از اموال خویش را پیش فرستید که به سود شما خواهد بود، و همه را در این دنیا نگذارید که گریبانگیرتان مى‌شود.


    رزق و روزی یک راننده تاکسی

    | پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۴۹ ب.ظ | ۱۳ نظر

    رزق و روزی یک راننده تاکسی

     

    _ مرتیکه عوضی! چرا واسه یه مسافرمثل  گاو میپیچی جلو؟!

    _ گاو جد و آبادته، تو مثل آدم رانندگی کن!

    اعصابم خورد بود.خدا رو شکر جدامون کردن وگرنه جای مشت لگد رو صورتمون بود، نمیزارن آدم یه لقمه نون در بیاره، چیکار کنم  کلی قسط دارم .بالاخره باید زرنگ بازی در بیارم تا بتونم خرج زن بچمو در بیارم یا نه...

    دیگه واسه امروز مسافر کشی بسه باید برم خونه؛ تو راه برگشت به خونه سر هر چراغ قرمزی یه مسافر جلوم سبز میشد که دقیقا هم مسیر من بود.تعجب کرده بودم، حتی وقتی یه مسافر  پیاده میشد جاش یه مسافر دیگه سوار میشد.

    شاید باورتون نشه ولی تو را مسیر برگشت به خونه بدون اینکه قصد مسافر کشی داشته باشم کلی پول گیرم اومد.حتی بیشتر از 5 ساعتی که تو خیاباون ها دنبال مسافر میگشتم.

    با خوشحالی رادیو ماشین رو روشن کردم تا یک آهنگ شاد بشنوم.گوینده رادیو حدیثی رو گفت که گویی روزی من بود: حضرت علی در نامه 31 نهج البلاغه (ع) می فرمایند: روزی دو گونه است: یکی آن که تو در جستجوی آن هستی و دیگری آن که تو را می جوید که اگر به دنبال آن نروی،‌ به سراغ تو می آید.

    .......................................................................................................................................................

    چند حدیث پیرامون رزق و روزی:

     

    اللهُ یبسُطُ الرّزق لمن یشاءُویقدر.خدابرای هر که بخواهد روزی رابسط میدهد٬وبرای هرکه بخواهدروطی را تنگ میگیرد

    من قُدرعلیه الرزق فالینفُق.یعنی اگرروزی برشماتنگ شد٬انفاق کنید

    حضرت علی در نامه 31 نهج البلغه (ع) می فرمایند:: روزی دو گونه است: یکی آن که تو در جستجوی آن هستی و دیگری آن که تو را می جوید که اگر به دنبال آن نروی،‌ به سراغ تو می آید. فکر و اندوه سال آینده را بر فکر و اندوه امروز، اضافه مکن که برای رسیدگی به مشکلات هر روز، آن روز کافی است. اگر سال آینده جزء عمرت باشد، خداوند هر روز روزی تازه می‌دهد و اگر از عمرت نباشد، چرا غم و اندوه چیزی بخوری که مربوط به تو نیست؟ بدان کسی پیش از تو، به روزی تو نمی رسد و آن را از دست تو نمی تواند خارج کند و آن چه برای تو مقدّر شده،‌ هرگز نمی تواند آن را به تأخیر اندازد

    امام علی(ع) می‌فرماید: "اگر دست یابی به روزی،‌ تنها به اندیشه و عقل بود؛ نباید چهار پایان و نادانان که فاقد عقل و اندیشه و تدبیرند، به زندگی خود ادامه دهند".

    سعدی می‌گوید:
    چنان روزی به نادانان رساند که صد عاقل در آن حیران بماند


    می‌گویند: شهریار می‌گوید:

    رزق مقسوم برات است،‌نباشی مغموم/ در سر وعده وصول است براتِ مقسوم
    ما و این رزق مقدّر پی هم می گردیم /تا کجــا دست بیــابیم به وقت معــلوم

     

    رسول خدا(ص) می فرماید: ازدواج کنید زیرا رزق شما بیشتر می شود

    از بعد از ماه رمضان میترسم!

    | پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۲۰ ق.ظ | ۰ نظر

    از بعد از ماه رمضان میترسم!

     

    از این میترسم که ماه رمضان برای ساعت 4 ساعتم را کوک میکردم

    اما بعد از ماه رمضان زنگ ساعتم، 4 صبح را در خواب ببیند!

    ماه رمضان نشان داد میتوانم حتی نماز صبحم را اول وقت بخوانم

    نشان داد که میتوانم شبها رختخواب لعنتی را رها کنم و از وقتم استفاده کنم

    نشان داد که میتوانم چیزی را ببینم و نخواهم

    نشان داد که نه تنها برای گناهانم بلکه برای برخی از حلال هایم هم میتوانم ترمزی تعیین کنم.

    نشان داد که خواستن، توانستن است.

    خدایا توفیق ده رفتارم رمضانی باشد

    • موافقین ۰ مخالفین ۰
    • ۱۷ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۲۰

    پیامک هایی جدید برای امام زمان به مناسبت نیمه شعبان

    از مأموریت که برگشت، خوشحال بود. پرسید: «راستی فرمانده! گمراه کردن اینها چه فایده

    ای دارد؟» ابلیس جواب داد: «امام اینها که بیاید، روزگار ما سیاه خواهد شد؛ اینها که گناه

    میکنند، امامشان دیرتر می آید...»

     

    بقیه پیامک ها را در ادامه مطلب بخوانید

    فیلم/وقتی که اجل مرگ ‌میرسد

    | چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۱، ۰۵:۵۹ ق.ظ | ۰ نظر

     

    وقتی که  اجل مرگ ‌میرسد
     


     
     
     
     
    حضرت علی (ع)میفرماید:
    ( عجبت لمن نسی الموت و هو یری من یموت )
     
    در شگفتم از کسی که مرگ را فراموش کرده با این که می بیند کسی را که می میرد..

    عکس/باور کن تو هم می میری

    | يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۱، ۰۸:۳۲ ق.ظ | ۰ نظر

    باور کن تو هم می میری

     

    خانیمان  هر چقدر مجلل باشد...

     

    آخرین خانه یمان این است...

    ...

     

    حرص میزنیم تا خانه یمان چند متر بزرگتر باشد...

     

    لحظه خداحافظی با دنیا...

     

    این همه خانه برای کیست؟

    آیا ماموریتمان را در دنیا انجام داده ایم؟

    ثانیه هایمان دیگر برنمی گردد

    وقت کم است

    صحنه هایی از مراسم شبهای قدر/عکس

    | دوشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۰، ۰۳:۰۵ ب.ظ | ۴۰ نظر
     

     گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

     

    برای دیدن ادامه عکس ها به ادامه مطلب مراجعه نمائید

    با طلا باید نوشت

    | سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۰۶ ب.ظ | ۱۹ نظر

    با طلا باید نوشت

    خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و بی نیازم کن از هر کار که پرداختن به آن مرا از تو باز می دارد.

    مرا به کاری وادار که فردا از آن خواهی پرسید و چنان کن که روزهای عمرم در انجام دادن کاری سپری شود که مرا برای آن آفریده ای.

    بی نیازم گردان و روزی ام را فراوان ساز.

    مرا به نگریستن به دارایی مردم به فتنه مینداز.

    عزیزم گردان و به خوذد پسندی دچارم مکن.

    مرا به بندگی و خاکساری درگاهت توفیق ده و چنان مکن که عبادت خویش را بزرگ پندارم و آن را تباه کنم.

    دست مرا وسیله ای کن که با آن به مردم نیکی رسد و مخواه که به کدورت منت نهادن آمیخته گردد.

    مرا از کردار شایسته بهره مندی ده و از به خود نازیدن بر کنار دار

    بخشی از سخنان امام چهارم سجاد  در دعای مکارم اخلاق(صحیفه سجادیه)

    درمانگاه روح/5و6

    | سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۰۵ ب.ظ | ۱ نظر

                                        چرا ده سال دعایم مستجاب نمی‌شود؟/۵

    یکی از شرایط استجایت دعا این است که آن را با توجه مطرح کنیم. گاهی لقلقه زبان، جملاتی چون " خدایا ما را بیامرز"، " خدایا به ما سعه رزق بده" و " خدایا قرض ما را ادا کن" است. ده سال انسان اینگونه دعا می کند، اصلا مستجاب نمی شود. باید تضرع کنید و جدی بخواهید. باید از خدای متعال با الحاح بخواهید. باز بخواهید و باز بخواهید. در این صورت البته خدای متعال دعاها را مستجاب خواهد کرد.
    خطبه نماز جمعه 28/11/1373


                                                      نگویید این زیاد است/۶

     در روایات دارد وقتى براى حاجاتى دعا مى‌کنید، دعا و خواسته‌ى خود را زیاد ندانید. یعنى هرچه مایل هستید و مى‌خواهید، از خدا طلب کنید. نگویید این زیاد است؛ کمتر بخواهم تا بشود. ما از استکثار دعا منع شده‌ایم. یعنى دعا و مطلوب را در مقابل پروردگار زیاد نشمارید. از خدا خواسته‌هاى بزرگ بخواهید و خداى متعال برآورده مى‌کند. درِ امید به دعا را به روى خودتان نبندید و این راه و وسیله‌اى را که خداى متعال بین خود و بندگانش قرار داده است، بر روى خودتان مسدود نکنید. البته باز در روایات دارد «النّهىُ مِنْ الإسْتِعْجالِ فِى الدّعاءِ»، یعنى در دعا عجله نکنید. اگر چیزى را خواستید و در زمانى که شما خواستید برآورده نشد، نگویید که خداى متعال دعاى مرا مستجاب نکرد، نه. «الأمُورُ مَرْهُونَةٌ بِأوْقاتِها.»


    خطبه‌ نماز جمعه 7/12/71


    (فوق دکترای روح انسان ها، استاد آیت الله خامنه ای)

    درمانگاه روح7/سفره پهن شده تشریف نمیارید؟

    | سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۰۵ ب.ظ | ۹ نظر

    سفره پهن شده تشریف نمیارید؟

    این‌که مى‌گویند ماه رمضان، ماه ضیافت الهى است و سفره‌ى ضیافت الهى پهن است، محتویات این سفره چه چیزهایى است؟ محتویات این سفره که من و شما باید از آن استفاده کنیم، یکى‌اش روزه است؛ یکى‌اش فضیلت قرآن است - قرآن را گذاشتند در این سفره‌ى با فضیلت زیاد، بیش از ایام دیگر؛ و به ما گفتند که تلاوت قرآن کنید - یکى‌اش همین دعاهایى است که مى‌خوانیم؛ «یا على و یا عظیم»، دعاى افتتاح، دعاى ابوحمزه؛ اینها همان مائده‌هایى است که سر این سفره گذاشته شده.

    بعضى هستند که وقتى از کنار سفره رد مى‌شوند، این‌قدر حواسشان پرت است و متوجه‌ى جاهاى دیگرند که اصلا سفره را نمى‌بینند. داریم کسانى را که اصلا سفره‌ى ماه رمضان را نمى‌بینند؛ یادشان نیست که ماه رمضانى آمد و رفت. بعضى هستند که سفره را مى‌بینند، اما به خاطر همان سرگرمى‌ها و اشتغال، وقت ندارند سر این سفره بنشینند؛ مى‌خواهند سراغ یک سرگرمى بروند؛ کار دیگرى دارند - دنبال دکان، دنبال کار، دنبال دنیا، دنبال شهوات - مجال این‌که سر این سفره بنشینند و از آن بهره ببرند، ندارند. بعضى دیگر هم هستند که نه، سر سفره مى‌نشینند، سفره را مى‌بینند، قدرش را هم مى‌دانند؛ لیکن آدم­هاى خیلى قانعى‌اند؛ به کم قناعت مى‌کنند؛ لقمه‌یى برمى‌دارند و مى‌روند؛ نمى‌نشینند پاى سفره، خودشان را بهره‌مند و سیراب کنند و از آنچه در سفره هست، خود را محظوظ کنند؛ لقمه‌ى مختصرى برمى‌دارند و مى‌روند. بعضى هستند که احساس بى‌میلى مى‌کنند؛ یعنى اشتهایشان تحریک نمى‌شود؛ به خاطر این‌که غذاى پوچ بیهوده‌یى را خورده‌اند و پاى سفره‌ى ضیافتى که رنگین و جذاب و مقوى است، اصلا اشتها ندارند. بعضى هم هستند که نه، در حد اشتها - که اشتهاشان هم زیاد است - از این سفره استفاده مى‌کنند و واقعا سیر نمى‌شوند؛ چون مائده، مائده‌ى معنوى است. تمتع به این مائده، فضیلت است؛ چون فتوح و انفتاح و تعالى روح انسانى است، هر چه انسان از این مائده بیشتر استفاده کند، روح انسان تعالى بیشترى پیدا مى‌کند و به هدف خلقت نزدیک­تر مى‌شود.

    (فوق دکترای روح انسان ها، استاد آیت الله خامنه ای) (17/07/1384)

    درمانگاه روح2/علامت بد

    | سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۰۴ ب.ظ | ۴ نظر

    علامت بد

    نمى‌دانم روایت از معصوم علیه‌السّلام است یا عبارتى از غیر معصوم؛ هرچه هست، عبارت حکمت‌آمیزى است. مى‌گوید: «أنَا مِنْ أنْ أسْلُبَ الدُّعاءَ أخْوَفُ مِنْ أنْ أسْلُبَ الإجابَةَ؛ از این‌که دعا از من گرفته شود، بیشتر مى‌ترسم تا این‌ که اجابت از من گرفته شود.» گاهى حال دعا از انسان گرفته مى‌شود. این علامتِ بدى است. اگر دیدیم در وقت دعا، در وقت تضرّع و در وقت توجه و تقرّب، هیچ نشاط و حوصله‌ى دعا نداریم، علامتِ خوبى نیست. البته درستش هم مى‌شود کرد. انسان مى‌تواند با توجّه، با التماس و با خواستن، حال دعا را به طور جدّى از خدا بگیرد.

    (فوق دکترای روح انسان ها، استاد آیت الله خامنه ای)خطبه نماز جمعه 28 /11/73

    درمانگاه روح/4و3

    | سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۰۴ ب.ظ | ۲ نظر

     طبیب خود باشیم/۳

    طبیب خودتان باشید. بهترین کسى که مى‌تواند بیمارى ما را تشخیص دهد، خودمان هستیم. بیاورید روى کاغذ. بنویسید «حسد». بنویسید «بخل». بنویسید «بدخواهى براى دیگران؛ وقتى کسى به خیرى مى‌رسد، ما ناراحت مى‌شویم.» بنویسید «تنبلى در کار». بنویسد «روح بدبینى به نیکان و صالحان». بنویسید «بى‌اعتنایى به وظایف». بنویسید «علاقه به خود؛ شدیداً به خودمان علاقه داریم.» ماه رمضان فرصتى است که یکى‌یکى این بیماری‌ها را تا آن‌جایى که بشود، برطرف کنیم.

    (فوق دکترای روح انسان ها، استاد آیت الله خامنه ای اول ماه مبارک رمضان71

    مثل سگ تمام کرد/۴

     من بارها گفته‌ام: ظلم نکنیم. این هم یکى از آن اساسى‌ترین کارهاست. ظلم چیز بدى و چیز خطرناکى است. ظلم فقط این نیست که آدم توى خیابان به یکى کشیده بزند. گاهى یک کلمه‌ى نابجا علیه یک کسى که مستحقش نیست، یک نوشته‌ى نابجا، یک حرکت نابجا، ظلم محسوب میشود. این طهارت دل را و طهارت عمل را خیلى بایستى ملاحظه کرد.

     من این را به نظرم یک جائى گفتم. پیغمبر اکرم ایستاده بودند یک کسى را که حد رجمِ زنا را بر او جارى میکردند، میدیدند؛ بعضى‌ها هم ایستاده بودند؛ دو نفر با همدیگر حرف میزدند؛  یکى به یکى دیگر گفت که مثل سگ تمام کرد و جان داد - یک همچین تعبیرى - بعد پیغمبر به سمت منزل یا مسجد راه افتادند و این دو نفر هم همراه پیغمبر بودند. توى راه که میرفتند، رسیدند به یک جیفه‌ى مردارى - به یک مردارى، حالا جسد سگى بود، درازگوشى بود، هر چى بود - که مرده بود و آنجا افتاده بود. پیغمبر به این دو نفر رو کردند و گفتند: گاز بگیرید و یک مقدارى از این میل کنید. گفتند: یا رسول‌اللَّه! ما را تعارف به مردار میکنید؟! فرمود: آن کارى که با آن برادرتان کردید، از این گاز زدن به این مردار بدتر بود. حالا آن برادر کى بوده؟ برادرى که زناى محصنه کرده بوده و رجم شده و اینها درباره‌اش آن دو جمله را گفته‌اند و پیغمبر اینجور ملامتشان میکند!

     زیادتر نگوئید از آنچه که هست، از آنچه که باید و شاید. منصف باشیم؛ عادل باشیم. اینها آن وظائف ماست. اینجور نیست که ما چون مجاهدیم، چون مبارزیم، چون انقلابى هستیم، بنابراین هر کسى که از ما یک ذره - به خیال ما و با تشخیص ما - کمتر است، حق داریم که درباره‌اش هر چى که میتوانیم بگوئیم؛ نه، اینجورى نیست. بله، ایمانها یکسان نیست، حدود یکسان نیست و بعضى بالاتر از بعضى دیگر هستند. خدا هم این را میداند و ممکن است بندگان صالح خدا هم بدانند؛ لکن در مقام تعامل و در مقام زندگى جمعى، باید این اتحاد و این انسجام حفظ بشود و این تمایزها کم بشود.

    (فوق دکترای روح انسان ها، استاد آیت الله خامنه ای2/4/1389

    خنده دار نیست؟!

    | سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۰۳ ب.ظ | ۷۱ نظر

    خنده دار نیست؟!

    چقدر خنده داره که آقا در تمام اوقات به یاد و مراقب ما است و مشتاقانه ما را می‌طلبد ولی ما در  شبانه‌روز، حتی دقایقی را هم به او اختصاص نداده‌ایم.

    چقدر خنده داره زمانی که در مجلسی وارد می‌شویم و یا به دیدار کسی می‌رویم سعی می‌کنیم زیبا و آراسته جلوه نماییم، اما به اینکه تو چگونه ما را بپسندی و چگونه ما را دوست داشته باشی توجهی نکرده‌ایم و همیشه در محضرت آلوده و زشت حضور یافتیم

    ادامه مطلب را حتما بخوانید

    درمانگاه روح 1/بند کفش

    | سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۰۳ ب.ظ | ۱۰ نظر

    حتی بند کفش

    چیزی را که خدا می‏دهد، قبلاً باید از خدا بخواهیم. چرا بخواهیم؟ یکی از عللِ این‏که گفته‏اند حاجات کوچک را هم از خدا بخواهید، این است که به حوائج و عجز و حقارت و تهیدستی خودمان توجّه پیدا کنیم تا ببینیم که چقدر تهیدستیم. اگر خدای متعال کمک نکند، امکان ندهد، نیرو ندهد، فکر ندهد، ابتکار ندهد و وسایل را جور نیاورد، همان بندِ کفش هم به دست ما نخواهد رسید. اگر شما به قصد خریدنِ بند کفش از خانه بیرون آمدید، در راه جیبتان را زدند یا پولتان گم شد و یا مغازه مورد نظر، بسته بود و یا در بین راه، حادثه مهمّی پیش آمد که مجبور شدید برگردید، بند کفش گیرتان نیامده است. بنابراین، هر چیز را از خدا بخواهید؛ حتّی بند کفش را، حتّی کوچکترین اشیا را و حتّی قوت روزانه خود را. بگذارید این منِ دروغینِ عظمت یافته در سینه ما - که می‏گوییم «من» و خیال می‏کنیم مجمع نیروها ما هستیم - بشکند. این «من» انسانها را بیچاره می‏کند.

    (فوق دکترای روح انسان ها، استاد آیت الله خامنه ای)

    ۱۵ دقیقه عشق بازی..

    | سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۰۲ ب.ظ | ۵۰ نظر

                ۱۵ دقیقه عشق بازی...                                    

    این جملات از کیست؟

    (خدایا اگر بهم بگی چرا گناه کردی،منم میگم چرا منو نبخشیدی؟

    و اگه منو بندازی تو آتیش جهنم همه اهل جهنم رو جمع میکنم و میگم من تو رو دوستت دارم...)

    این جملات بخشی از ترجمه مناجات شعبانیه حضرت علی (ع) است.اگر تا حالا ترجمه این دعای عاشقانه رو نخوندید حتما ضرر کردید.خوندن این دعا همرا با ترجمه نهایتاً ۱۵ دقیقه طول میکشه.

    بسم الله...

    برای خواندن این دعا میتوانید اینجاکلیک کنید

    بخشی از عبارات این دعا:

    إِلَهِی! إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ

    خدایا! اگر مرا به جرمم بگیری، دست‏به دامان عفوت می‏زنم.

    وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ

    و اگر مرا به گناهانم مؤاخذه کنی، تو را به بخشایشت‏بازخواست می‏کنم.

    وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّکَ

    اگر در دوزخم افکنی، به دوزخیان اعلام خواهم کرد که تو را دوست دارم.

     

    التماس دعا

    آنگاه تو از ما خواهی بود...

    | سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۰۰ ب.ظ | ۱۵ نظر

         آنگاه تو از ما خواهی بود           

    به تو خیانت می کنند، تو مکن

    تو را تکذیب می کنند، تو مکن

    تو را می ستایند، فریب مخور

    تو را نکوهش می کنند، شکوه نکن

    مردم شهر از تو بد می گویند، اندوهگین مشو

    همه مردم تو را نیک می خوانند، مسرور مباش

    آنگاه تو از ما خواهی بود...

    (امام باقر «ع»)

    نهج البلاغه از ما گله میکند...

    | سه شنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۰، ۰۲:۱۹ ب.ظ | ۱۹ نظر
    جاذبه های کلمات امام علی(ع) شوری در من ایجاد کرد که ۲۰۰ بار نهج البلاغه را مطالعه کردم

    (جرج جرداق مسیحی)

     

    براستی چند بار سراغ نهج البلاغه رفته ایم!!!

    بسم الله...