باید کاری کرد

وبگاه شخصی حسن عبدالصمد

باید کاری کرد

وبگاه شخصی حسن عبدالصمد

۵۲ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

کار فرهنگی برای جشن نیمه شعبان

| شنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۱ ق.ظ | ۵ نظر


هرساله با نزدیک شدن نیمه شعبان خیابان ها پر از چراغانی می شود و پیر جوان با شرینی و شربت سعی دارند تا فضای شاد را برای همه مردم به ارمغان آورند.

در این میان جای فعالیت های فرهنگی بسیار خالی است به صورتی که تقریباً کمتر جایی را می توان پیدا کرد که خوراک محتوایی مناسبی را به عموم مردم ارائه دهد.

شور بسیار زیبایی که توسط خود مردم و نهاد ها شگل می گیرد خود جای تقدیر است، اما حیف است در این میان که دل های بسیاری آماده پذیرش گفتمان مهدویت را دارد، تقریباً هیچ اتفاق فرهنگی محتوایی نمیافتد.

چند سالی است که گروهی کوچکی در روز نیمه شعبان برنامه  فرهنگی را اجرا می کنند که اگر بتوان از این قبیل فعالیت ها را گسترش و با کیفیت تر کرد بسیار مفید خواهد بود.

اهداف این برنامه:

1-گسترش گفتمان مهدویت و سبک زندگی اسلامی ایرانی و آشنایی با وظایف منتظران

2- توزیع محصولات فرهنگی مفید و مناسب به عموم مردم

3- ایجاد ارتباط عاطفی میان کودکان با امام زمان(عج) و آشنایی با کلام اهل بیت

4-شناسایی افراد دغدغه مند و فعال فرهنگی و ارتباط مداوم با آنها به منظور اقدامات فرهنگی و فعالیت های گروهی دیگر

5-پاسخ دهی به شبهات دینی و مشکلات خانوادگی

جزئیات طرح:

فعالیت این گروه بدین صورت بود که 15 روز مانده به نیمه شعبان با توسل به امام زمان(عج) از طریق فراخوان با استفاده از پیامک، و چهره به چهره) به جمع آوری کمک های مردمی برای فعایت های فرهنگی می پرداختند.

بعد از آن با همکاری  شهرداری غرفه ای را با چادر و داربست در یکی از میدان های اصلی شهر(میدان خراسان)  بنا کردند. این غرفه به چند ایستگاه تقسیم شده بود که در آن فعالیت های زیر انجام می گرفت:

1-ایستگاه فروش محصولات فرهنگی(کتاب، سی دی،تابلو بازی های کودکانه و...)با تخیفیف ویژه

2- ایستگاه بلوتوث(فایل های صوتی و تصویری زیبا و کاربردی با موضع امام زمان(عج) به مخاطبان از طریق بلوتوث ارسال میشد و رم و یا فلش آنها پر از محتواهای فرهنگی مفید میگردید.

3-ایستگاه قرآن بخوانید جایزه بگیرد(کودک و نوجوانان در این ایستگاه با خواندن قرآن جایزه ای مانند بادکنک های منقش به نام امام زمان(عج)، کتاب داستان، پازل، مداد رنگی و..اهدا می شد)

4-ایستگاه نقاشی بکشید جایزه بگیرید(در این ایستگاه شابلون هایی از نقاشی های بدون رنگ با موضوع امام زمان کپی شده بود و کودکان با رنگ آمیزی آن در همان ایستگاه از جایزه ای مانند: بادکنک های منقش به نام امام زمان، کتاب داستان، پازل، مداد رنگی و..برخوردار می شدند)

5-ایستگاه عکاسی( در این ایستگاه کودک و نوجوانان پرچم و سربند یا صاحب الزمان را بدست می گیرند و در فضای مشخص و زیبا از آنها عکس گرفته می شود و دقایقی بعد عکس آنها به خودشان اهدا می شود.(عکس یادگاری در این روز میتواند  به عنوان یک نماد همیشه در ذهتن کودک ماندگار شود و با دیدن ان عکس آن خاطرات مرور شود)

6-ایستگاه مشاوره رایگان(در این ایستگاه از کارشناس مذهبی و خبره دعوت می شود که با حضور در غرفه سوالات و شبهات اعتقادی مهدوی و اخلاقی و همچنین مشاوره خانوادگی پاسخ میدهند.

7- ایستگاه نامه ای به امام زمان(عج)(در این ایستگاه برگه های آماده شده بود که در آن عباراتی ناقص آمده بود که باید شرکت کنندگان با ادامه دادن آن جمله، نامه ای به امام زمان(عج) می نوشتند و بعد از بررسی نامه ها در آینده، به برندگان جوایزی اهدا شود. یکی از حسنات این طرح جمع آوری بانک اطلاعات شرکت کنندگان است به صورتی که می توان با استفاده از سامانه پیامکی، هر هفته پیامکی مهدوی و اخلاقی برای این افراد ارسال کرد و فعالیت فرهنگی مداومی را با این افراد ادامه داد.

از دیگر اقدامات جانبی در این برنامه توزیع نشریه های تک برگی جذاب با موضوع امام زمان(عج) و پخش برچسب مخصوص شیشه و یا آویز خوشبو کننده برای اتوموبیل ها با موضوع امام زمان(عج) میان اتوموبیل های در حال رفت و آمد بود.

همچنین میتوان با طراحی پوسترهای زیبا با موضوع مهدویت در کنار غرفه و دیگر مناطق چراغانی شده یک سیر نمایشگاهی را در کنار چراغانی ها داشته باشیم.

خوشبختانه استقبال بسیار زیادی از این غرفه انجام گرفت و چه خوب است با راه اندازی این غرفه ها  در دیگر میدان های شهر،این خلاء بسیار بزرگ را تا حدودی جبران نمائیم و از این ظرفیت بسیارعظیم نهایت استفاده را ببریم.

----------------------------------------------------------------------------------------------------

تجربه های این گروه:

*تقریبا 5 سال است که در نیمه شعبان این فعالیت ها را شروع کرده ایم.در سال های اول تنها یک برگ کاغذ که محتوای مهدوی و جذابی داشت را همراه با شکلات درون پلاستیکی قرار دادیم و پخش کردیم در سال های بعد به تدریج سی دی،خودکار منقش با جمله در رابطه با امام زمان، کتاب، کتاب داستان ویژه کودکان و...به این مجموعه اضافه شد.

*خدا رو شکر تنها از طریق پیامک به تمام دفترچه تلفن مبلغی جمع آوری میشد که بر اساس آن میتوان بر کمیت کار اضافه کرد.

*اگر به هر دلیلی نتوانستیم تمام این اقدامات را انجام دهیم یکی از فعالیت های فرهنگی را انجام دهیم. برای مثال یک برگه ای را در رابطه با امام زمان تکثیر و پخش کنیم.

*برای دریافت فایل های زیبا صوتی توصیری و متنی در رابطه با امام زمان(عج) به آدرس bayadkarikard@chmail.ir ایمیل بزنید تا فایل های کاربردی برایتان ایمیل شود.

اگر در تهران هستید ما برای برپایی این غرفه ها نیاز به کمک حضوری افراد هم داریم اگر مایل بودید به این شماره اطلاع دهید

09358866865


برای کمک های مادی خود برای غرفه فرهنگی جشن نیمه شعبان 97 مبلغ نذری خود را به شماره کارت 6037997378164694  به نام عبدالصمد واریز نمائید


برای دیدن وبلاگ این مجموعه اینجا کلیک کنید

برنامه پیشنهادی کلاس‌های تابستانی برای مساجد و مراکز فرهنگی

 برای دیدن برنامه بر روی عکس کلیک نمائید

 

 

کلاس‌ها به‌صورت مجزا  برای دختران و پسران سنین 10 الی 15 سال برگزار می‌شود.در پایان دوره تابستانی ضمن گواهی اتمام دوره به‌تمامی شرکت‌کنندگان از افراد برتر موفق هر رشته تقدیر به عمل می‌آید

 

هزینه ثبت‌نام برای هر موضوع  در طول تابستان 15 هزار تومان است. خانوادگانی که بیش از یک فرزند خود را ثبت‌نام کنند از تخفیف ویژه برخوردار خواهند شد.

 

هزینه هر استاد، ساعتی 5 هزار تومان می‌شود که در ماه تقریبا 40 هزار تومان برای هر استاد باید در نظر گرفته شود.

با توجه به برنامه 12 استاد در این دوره نیازمندیم که در هرماه 480 هزار تومان برای استادها  در نظر بگیرم که در طول سه ماه تابستان یک‌میلیون 440 هزار تومان می‌شود.

همچنین هزینه ثبت‌نام هر نوجوان در هر موضوع 15 هزار تومان خواهد بود.اگر در هر کلاس 10 نوجوان ثبت‌نام کنند در هر کلاس 150 هزار تومان خواهیم داشت که با 12 کلاس 1 میلیون 800 هزار تومان خواهد شد.

با این حساب حدود400 هزار تومان هم اضافه خواهد ماند که 200 هزار تومان را به مسئول آموزش برادران و 200 هزار تومان را به مسئول آموزش خواهران داده خواهد شد.لازم به ذکر است مسئول آموزش باید یک روز در محل برگزاری کلاس حضورداشته باشد.

برای دانلود جدول برنامه اینجا کلیک کنید

بازخوانی سخنان رهبری پیرامون امر به معروف و نهی از منکر

چرا برداشتن یک زباله در پارک را امر به معروف نمی دانیم؟!


 چند درصد از افراد جامعه وقتی نام نهی منکر را می‌شنوند تنها به یاد تذکر به یک خانم بدحجاب نمی‌افتند؟!!!



تمامی مسلمانان میدانند که فریضه امر به معروف و نهی از منکر مانند دیگر واجبات انسان مثل نماز و روزه بر آنان واجب است، اما متأسفانه این فریضه به صورت فراگیر در جامعه گسترش پیدا نکرده است.

شاید علت اصلی این مهجوریت ضعف در شناخت این فریضه است. حال سخنان رهبر معظم انقلاب را پیرامون این واجب بررسی میکنیم.

ایشان در خطبه هاى نماز جمعه تهران‏  که در تاریخ 25/9/79 برگزار شد می‌فرمایند:

«بخش دیگرى که باز آن را مختصر عرض مى‏کنم - که مربوط به عموم مردم است - در درجه اوّل عبارت است از امر به معروف و نهى از منکر در مسائل اجتماعى. البته در مسائل فردى، تقوا بسیار زیاد مورد توصیه امیرالمؤمنین است؛ اما در زمینه مسائل اجتماعى شاید هیچ خطابى به مردم شدیدتر، غلیظتر، زنده‏تر و پُرهیجان‏تر از خطاب امر به معروف و نهى از منکر نیست.

امر به معروف و نهى از منکر، یک وظیفه عمومى است. البته ما باید تأسّف بخوریم از این‏که معناى امر به معروف و نهى از منکر درست تشریح نمى‏شود. امر به معروف، یعنى دیگران را به کارهاى نیک امر کردن. نهى از منکر، یعنى دیگران را از کارهاى بد نهى کردن. امر و نهى، فقط زبان و گفتن است. البته یک مرحله قبل از زبان هم دارد که مرحله قلب است و اگر آن مرحله باشد، امر به معروفِ زبانى، کامل خواهد شد. وقتى که شما براى کمک به نظام اسلامى مردم را به نیکى امر مى‏کنید - مثلاً احسان به فقرا، صدقه، راز دارى، محبّت، همکارى، کارهاى نیک، تواضع، حلم، صبر - و مى‏گویید این کارها را بکن؛ هنگامى که دل شما نسبت به این معروف، بستگى و شیفتگى داشته باشد، این امر شما، امر صادقانه است.

وقتی کسی را از منکرات نهی می کنید مثلا ظلم کردن، تعرض کردن،تجاوز به دیگران، اموال عمومی را حیف و میل کردن، دست درازی به نوامیس مردم، غیبت کردن، دروغ گفتن، نمامی کردن، توطئه کردن، علیه نظام اسلامی کار کردن، با دشمن اسلام همکاری کردن و می‌گویید این کارها را نکن، وقتی که در دل شما نسبت به این کارها بغض وجود داشته باشد، این نهی، یک نهی صادقانه است و خود شما هم طبق همین امر و نهی تان عمل می کنید.اگر خدای نکرده دل با زبان همراه نباشد، آنگاه انسان مشمول این جمله می شود که «لعن الله الامرین بالمعروف التارکین له ».کسی که مردم را به نیکی امرمی کند، اما خود او به آن عمل نمی کند; مردم را از بدی نهی می کند، اما خوداو همان بدی را مرتکب می شود; چنین شخصی مشمول لعنت خدا می شود; این چیزخیلی خطرناکی خواهد شد.»

رهبر معظم انقلاب در ابتدای فرمایشات خود امر به معروف و نهی از منکر را مربوط به عموم مردم می‌دانند در حالی که بسیاری از افراد و رسانه ها این فریضه را تنها به مسئولین و ستاد امر به معروف و نهی از منکر ارجاع می‌دهند و مسئولیت این فریضه با ارزش و شیرین را از سر خود باز می‌دارند.

ایشان در ادامه برای نشان دادن اهمیت امر به معروف و نهی از منکر  هیچ خطابی را شدیدتر، غلیظتر، زنده‏تر و پُرهیجان‏تر خطاب امر به معروف و نهى از منکر نمی‌دانند.

 رهبر معظم انقلاب این فریضه را زنده و پر هیجان معرفی می‌کنند این بدان معناست که هیچ گاه امر به معروف و نهی از منکر کهنه نمی‌شود و همیشه زنده می‌ماند و حتی اثر آن هم همیشه زنده و پویا است. و اینکه رهبر می‌فرمایند پر هیجان، شاید بدین معناست که فردی که این فریضه را انجام می‌دهد، هیچ گاه از انجام دادن آن خسته نمی‌شود چرا که از لحاظ روانی قدمی را برای اصلاح فرد که در نهایت به اصلاح جامعه منجر می‌شود برداشته است.

در ادامه رهبر معظم انقلاب از این مسئله ابراز تأسف می‌کنند که معنای امر به معروف و نهی از منکر به درستی تشریح نشده است. چرا که به فرموده خود آقا که در سخنانی دیگر فرمودند: «تا می گوییم نهی از منکر، فورا درذهن مجسم می شود که اگر یک نفر در خیابان رفتار و لباسش خوب نبود، یکی باید بیاید و او را نهی از منکر کند; فقط این نیست. این جز دهم است. نهی از منکر در همه زمینه های مهم وجود دارد. مثلا کارهایی که افراد توانادستشان می رسد و انجام می دهند; همین سو استفاده از منابع عمومی; همین رفیق بازی در مسائل عمومی کشور، در باب واردات، در باب شرکتها و در باب استفاده از منابع تولیدی و غیره..

حال باید ببینیم واقعا تا نقطه مطلوب چقدر فاصله داریم . چند درصد از افراد جامعه وقتی نام امر به معروف و نهی منکر را میشنودند یاد یک خانم بدحجاب نمی‌افتند؟!

چند درصد از مردم جامعه دعوت به محبت بین دو فرد را امر به معروف می‌دانند؟

چند درصد از مردم جامعه تواضع کردن را امر به معروف میدانند؟

چند درصد از مردم جامعه همکاری در مسائل مختلف اجتماعی و خانوادگی را امر به معروف میدانند؟

چند درصد از مردم فرستادن یک بلوثوت و یا هدیه دادن یک کتاب ارزشی به هموطن خود را امر به معروف می‌دانند؟

چند درصد از مردم جامعه پشت چراغ قرمز ایستادن را امر به معروف میدانند؟

چند درصد از مردم جامعه برداشتن یک زباله در پارک یا کوه را امر به معروف می دانند؟

چند درصد از مردم جامعه خاموش کردن یک لامپ اضافه را امر به معروف میدانند؟

چند درصد از مردم جامعه جلوگیری از غیبت یک نفر را نهی از منکر میدانند؟

چند درصد از مردم جامعه جلوگیری از اتلاف نان را نهی از منکر می‌دانند؟

 چند درصد از همین افرادی که این اقدامات را امر به معروف و نهی از منکر می دانند، به قول رهبر معظم انقلاب دل و زبانشان یکی است و مورد لعن خدا قرار نمی گیرند؟

به امید فراگیر شدن و چشیدن این فریضه شیرین در کام مردم مسلمان جهان.

وقتی رهبری "لبخند" را ضروری می‌داند

| چهارشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۲، ۰۵:۲۰ ق.ظ | ۴ نظر

وقتی رهبری "لبخند" را ضروری می‌داند


این جمله از کیست؟


( یکى از ضرورتهاى جامعه، لبخند است)


الف) چارلی چاپین

ب) دکتر شریعتی

ج) فرانسیس بیکن

د) آیت الله خامنه‌ای

زیاد فکر نکنید، گزینه صحیح (د) است. شاید خیلی از شما خوانندگان جملات آیت‌الله‌ ‌خامنه‌ای پیرامون لبخند را نشنیده باشید.

وقتی کلیپ صوتی سخنان رهبری راجع به لبخند را از تلفن همراه برادرم شنیدم، برایم خیلی جالب بود که رهبرمسلمین جهان صحبت از شادی و ضرورت داشتن لبخند در جامعه سخن به میان می‌آورد.اما بسیاری از ما شیعیان نسبت به این مهم بی توجه هستیم.

از زمان های گذشته تا کنون دشمنان اسلام سعی در سیاه نمایی و خشن بودن مسلمانان را داشته اند.این قضیه را میتوان از فیلم‌های دنیای غرب متوجه شد که مدام به مخاطب خود القا میکنند که مسلمانان افرادی عبوس، عصبانی، خشن و غیر لطیف هستند.

حال سخنان بسیار زیبا و دلنشین رهبر معظم انقلاب پیرامون لبخند را میخوانی: 

یکى از مقوله‏هاى بسیار مهم و یقیناً یکى از ضرورتهاى جامعه، لبخند است. لبخند یکى از نیازهاى زندگى انسان است. زندگىِ بى‏شادى و بى‏لبخند، زندگى دوزخى است. زندگى بهشتى، زندگى با لبخند است.

حضرت على فرمود: «المؤمن بشره فى وجهه و حزنه فى قلبه»؛ اگر غصه‏یى دارید، باید در دلتان نگه دارید؛ مؤمن این‏طورى است. لبخند و شادى مؤمن در چهره‏ى اوست. اصلاً چهره‏ها باید شاد باشد.

اگر با چهره‏ى خودتان مى‏توانید به جامعه شادى بدهید، باید این کار را بکنید. شادى لازم است و باید آن را براى مردم تأمین کرد؛ منتها این کار برنامه‏ریزى مى‏خواهد. مراقب باشید شادى در مردم با لودگى و ابتذال و بى‏بندوبارى همراه نشود؛ از این طریق به مردم شادى داده نشود. همه‏جور مى‏شود به مردم شادى داد؛ از نوع صحیح آن شادى داده شود.

گاهى اوقات یک لطیفه یا یک تعبیرِ بجا مخاطب را شاد و خوشحال مى‏کند؛ گاهى هم ممکن است یک آدم لوده با ده جور ادا درآوردن، نتواند آن‏طور شادى را ایجاد کند. شادى کردن و شادى دادن به مردم، به‏معناى لودگى نیست.

یکى از آقایانى که در صدا و سیما گاهى صحبت مى‏کند و مصاحبه‏هاى خوب و صحبتهاى خوبى دارد - من گاهى گوش کرده‏ام - اصلاً شوخى نمىکند؛ اما تعبیرات و کیفیت بیانش طورى است که انسان گاهى بى‏اختیار لبخند به لب مى‏آورد؛ این‏طور خوب است.

بیانات رهبر انقلاب در دیدار رییس و مدیران سازمان صدا وسیما11/09/89



(گاهى یک لبخند شما، از دارو و درمانى که براى این بیمار به کار میرود، ارزشش بیشتر است، اثرش بیشتر است. بیمار دچار آشفتگى است، دچار ناراحتى است - بخصوص بیماران سخت - کمک به او، فقط کمک به جسم او نیست؛ جسم او را با دارو و درمان و تزریق و تدابیر پزشکى بایستى علاج کرد؛ اما روح او با محبت، با لطف، با نوازش، با مهربانى درمان میشود. گاهى این درمان روحى، حتّى جاى درمان جسمى را هم میگیرد؛ این، هم علمى است، هم به تجربه ثابت شده است که شادى روح انسان، شادى عصبى و احساسى انسان، بر روى جسم او تأثیر مثبت میگذارد)
بیانات در دیدار گروه کثیری از پرستاران نمونه کشور01/02/89

------------------------------------------------------------------------------------------------------------

این مطلب را به مناسبت ایام مبارک ربیع باز نشر نمودم

رزق و روزی یک راننده تاکسی

| پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۴۹ ب.ظ | ۱۳ نظر

رزق و روزی یک راننده تاکسی

 

_ مرتیکه عوضی! چرا واسه یه مسافرمثل  گاو میپیچی جلو؟!

_ گاو جد و آبادته، تو مثل آدم رانندگی کن!

اعصابم خورد بود.خدا رو شکر جدامون کردن وگرنه جای مشت لگد رو صورتمون بود، نمیزارن آدم یه لقمه نون در بیاره، چیکار کنم  کلی قسط دارم .بالاخره باید زرنگ بازی در بیارم تا بتونم خرج زن بچمو در بیارم یا نه...

دیگه واسه امروز مسافر کشی بسه باید برم خونه؛ تو راه برگشت به خونه سر هر چراغ قرمزی یه مسافر جلوم سبز میشد که دقیقا هم مسیر من بود.تعجب کرده بودم، حتی وقتی یه مسافر  پیاده میشد جاش یه مسافر دیگه سوار میشد.

شاید باورتون نشه ولی تو را مسیر برگشت به خونه بدون اینکه قصد مسافر کشی داشته باشم کلی پول گیرم اومد.حتی بیشتر از 5 ساعتی که تو خیاباون ها دنبال مسافر میگشتم.

با خوشحالی رادیو ماشین رو روشن کردم تا یک آهنگ شاد بشنوم.گوینده رادیو حدیثی رو گفت که گویی روزی من بود: حضرت علی در نامه 31 نهج البلاغه (ع) می فرمایند: روزی دو گونه است: یکی آن که تو در جستجوی آن هستی و دیگری آن که تو را می جوید که اگر به دنبال آن نروی،‌ به سراغ تو می آید.

.......................................................................................................................................................

چند حدیث پیرامون رزق و روزی:

 

اللهُ یبسُطُ الرّزق لمن یشاءُویقدر.خدابرای هر که بخواهد روزی رابسط میدهد٬وبرای هرکه بخواهدروطی را تنگ میگیرد

من قُدرعلیه الرزق فالینفُق.یعنی اگرروزی برشماتنگ شد٬انفاق کنید

حضرت علی در نامه 31 نهج البلغه (ع) می فرمایند:: روزی دو گونه است: یکی آن که تو در جستجوی آن هستی و دیگری آن که تو را می جوید که اگر به دنبال آن نروی،‌ به سراغ تو می آید. فکر و اندوه سال آینده را بر فکر و اندوه امروز، اضافه مکن که برای رسیدگی به مشکلات هر روز، آن روز کافی است. اگر سال آینده جزء عمرت باشد، خداوند هر روز روزی تازه می‌دهد و اگر از عمرت نباشد، چرا غم و اندوه چیزی بخوری که مربوط به تو نیست؟ بدان کسی پیش از تو، به روزی تو نمی رسد و آن را از دست تو نمی تواند خارج کند و آن چه برای تو مقدّر شده،‌ هرگز نمی تواند آن را به تأخیر اندازد

امام علی(ع) می‌فرماید: "اگر دست یابی به روزی،‌ تنها به اندیشه و عقل بود؛ نباید چهار پایان و نادانان که فاقد عقل و اندیشه و تدبیرند، به زندگی خود ادامه دهند".

سعدی می‌گوید:
چنان روزی به نادانان رساند که صد عاقل در آن حیران بماند


می‌گویند: شهریار می‌گوید:

رزق مقسوم برات است،‌نباشی مغموم/ در سر وعده وصول است براتِ مقسوم
ما و این رزق مقدّر پی هم می گردیم /تا کجــا دست بیــابیم به وقت معــلوم

 

رسول خدا(ص) می فرماید: ازدواج کنید زیرا رزق شما بیشتر می شود

ای کاش دخترم باربی را نمیشناخت

| پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۵۱ ق.ظ | ۹ نظر

ای کاش دخترم باربی را نمیشناخت

 

ساعت 9 شب، خیابان ولیعصر،دختری که هزاران چشم او را بدرقه میکنند و بوق های ممتد اتوموبیل ها برای او، صدای حیا را در شهر گم کرده است.

ساعاتی بعد از کلانتری محل با پدر و مادر این دختر تماس گرفته میشود....

پدر و مادرش مدام خود را ملامت میکردند که مگر ما چه برای دخترمان کم گذاشتیم که این گونه حیائش را به حراج بگذارد....

پدر و مادر او شاید هیچ گاه نفهمیدند که همه چیز از عروسک ها و لوازم التحریر باربی کودکی دخترش شروع شد...

 (افرادی که عقیده دارند عروسک باربی یک عروسک معمولی است اینجا را بخوانند)

 

زمانی که او در ذهنش باربی را الگویی زیبا و دوست داشتنی برای خودش انتخاب کرده بود...

 

چه اشکالی دارد  برای کودکمان یا کودکان فامیل و همسایه، لوازم التحریر مناسب هدیه دهیم.

 

چند نمونه لوازم التحریر ایرانی و اسلامی :

موسسه روشنا

 

دفتر تحریر ایام

ثنا و ثمین

 

 

 راه بهشت

 

ضرورت ارتباط مدرسه با مسجد

| چهارشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۲۳ ق.ظ | ۰ نظر

ضرورت ارتباط مدرسه با مسجد

 

مدرسه، فضایی که هر فردی ناگزیر پا در آن می‌گذارد، جایی که قرار است تعلیم و تربیت را به کودکان ما بیاموزد.

شواهد نشان میدهد که آموزش پرورش ما در امر تعلیم علوم مختلف موفق عمل کرده است اما جای سوال است که آیا به همان اندازه که به تعلیم توجه میشود به تربیت هم توجه میشود یا خیر؟

با گذری دراکثر مدارس به خوبی این موضوع را متوجه می‌شویم که اکثر  دانش آموزان، معلمان، مدیران و حتی والدین  دغدغه اصلیشان بحث پیشرفت تحصلی است و موضوع تربیت در رتبه بعدی قرار دارد.

متاسفانه ساز کار مدارش به طوری تنظیم شده است که بار امر تربیتی دانش آموزان تنها بر دوش معلم پرورشی است؛ درست است که معلم پرورشی بیشترین سهم را در این امر به خود اختصاص داده است اما زمانی این تربیت به خوبی در رفتار دانش آموز نهادینه میشود که تمام ارکان مدرسه از مدیر تا معلمان دیگر و حتی والدین به این امر توجه ویژه ای داشته باشند و پازل های معلم پرورشی را تکمیل کنند که این اقدام نیاز به فرهنگ سازی بسیار ظریف و دقیق است.

فرض کنید یک معلم پرورشی با هزاران دلایل منطقی و احساسی ضرورت عبادت و خواندن نماز را برای دانش آموزان جا می‌اندازد اما معلم ریاضی همین دانش آموزان که اتفاقا فردی مهربان و مودب هم است، نماز نمی‌خواند و حتی به دانش آموزان هم می‌گوید بدون نماز هم میشود با خدا ارتباط داشت.

از طرفی دیگر مدیر مدرسه و والدین هم برای معلم ریاضی احترام زیادی قائل هستند و مدام از فرزندشان می‌خواهند که باید در نمره ریاضی نمره خوبی کسب کنی.

حال در شخصیت دانش آموز تعارضی رخ می‌دهد که سخن معلم پرورشی صحیح است یا سخن معلم ریاضی! این تعارض فکری ممکن است در آینده به تقابل تبدیل شود.شاید به همین علت است کلاس تربیتی در بسیاری از مدارس به عنوان یک کلاس نمادین پذیرفته میشود.

اکنون باید چه اقدامی انجام دهیم؟ چگونه می‌شود این دانش آموزان را در امر تربیت قدرتمند کنیم؟

در کدام مکان فضای غالب بر محور معنویت می‌چرخد؟

در چه جایی اکثر افراد در امری اتفاق نظر دارند و کمتر تناقض در امر تربیتی دیده می‌شود؟

شاید بتوان گفت نزدیک ترین فضا به این جریان "مسجد" باشد. مسجد جایی است که بر خلاف مدرسه منوط به گذارندن سال تحصیلی در سه یا چهار سال نیست بلکه مسجد می‌تواند فضایی باشد که یک فرد از کودکی تا میانسالی و حتی پیری در آنجا تربیت شود و سهمی را در آنجا داشته باشد.

به این ترتیب تنها فضایی را که روح معنویت و زمینه تربیت در آنجا به خوبی فراهم است را میتوان مسجد نام برد . جائیکه انسان پاک و ضلال به راحتی با قرار گرفتن در ان فضا میتواند ضمیر خودرا آماده زدودن از هر گونه زنگار کند.

در این مکان  اکثر افراد در امور تربیتی و معنوی اتفاق نظر دارند و همه حول امام جماعت مسجد حرف واحدی را میزنند و هنگام تعارض با کمک او راهنمایی میشوند بنابراین کمترین تناقضات رفتاری را میتوان در مساجد دید.

البته این موضوع در همه مساجد صدق نمی‌کند بلکه استثناهایی در این زمینه وجود دارد همانطور که د مدارس هم استثناهایی وجود دارد.

حال باید پرسید چگونه باید ارتباط مسجد و مدرسه را ایجاد کرد؟

آیا چنین امری ممکن است و تا چه حد دوام خواهد داشت؟

بدون شک این امر مستلزم برنامه هنری مناسب و نیروی انسانی کارامد تربیتی است. اگر یک معلم تربیتی فاقد ویژگی های لازم باشد و یا امام جماعت یک مسجد نتواند ارتباط خوبی را با معلم پرورشی دو دانش اموزان نگیرد یقییناً چنین امری امکان پذیر نمی‌باشد.

با فرض نیری انسانی  کارآمد حال به سراغ چگونگی این ارتباط ‌می‌رویم .

 در ادامه چند نمونه از مصداق های عملی این ارتباط را بیان می‌کنیم.

در ابتدا باید فردی در مدرسه به عنوان معلم پرورشی با امام جماعت مسجد و یا مسئول فرهنگی مسجد ارتباط نزدیکی داشته باشد. بسیار مهم است که این افراد کمترین فاصله سنی را با دانش آموزان داشته باشند البته نه تاحدی که دانش اموزان از این افراد حسابی نبرند

در گام بعدی میتوان مسابقات فرهنگی، ورزشی و علمی با همکاری مسجد و مدرسه انجام گیرد. تبلیغات این مسابقات می‌تواند در مسجد یا مدرسه برگزار شود.

نکته بسیار مهم و تاثیر گذار این است که اهدای جوایز برندگان این مسابقات در مسجد صورت گیرد. برای این کار میتوان در مسجد و محله پلاکاردهایی را برای تبریک به افراد برتر نصب و با ارسال کارت دعوت به خانواده ها و معتمدین محل، همه افراد را برای شرکت در یک مراسم شاد و با شکوه دعوت کرد.

شاید این اقدام در نگاه اول کمی دوام نداشته باشد اما هدف اصلی، تصویر ذهنی خوب دانش آوزان ازیک مسجد خوب است.

فرض کنید در همین اتفاق یک دانش آموزی که شاید تا حالا پایش را به مسجد محله نگذاشته است در یک رشته ورزشی و یا المپیاد علمی به عنوان نفر اول برگزیده می‌شود. بعد متوجه می‌شود مسجد محل بنری را در جلوی مسجد نصب کرده و این پیروزی را به این دانش آموز تبریک گفته است. بعد کارت دعوتی از طرف مسجد به خانواده این دانش آموز ارسال می‌شود و در مسجد هم بین دو نماز جایزه ای ارزنده به این فرد داده می‌شود. معلم، مدیر مدرسه و همکلاسی های این دانش آموز هم  در مسجد او تشویق می‌کنند.

 

بعد مسئول فرهنگی مسجد و یا امام جماعت از وی می‌خواهند که باز هم به مسجد بیاید و حتی کلاس های تقویتی را برای بچه های محل در مسجد برگزار کند. حال خود را جای این دانش آموز بگذارید، آیا با خود نمی‌گوید که چه مسجد خوبی که انقدر برای کار من ارزش قائل است. ارتباط خوب و گرم امام جماعت و مسئول فرهنگی مسجد در ارتباط های بعدی این دانش‌آموز بسیار مهم است.

از طرفی دیگر این دانش اموز برتر در رشته ورزشی تقریبا به عنوان یک الگو برای دیگر دانش آموزان معرفی میشود و با مسجدی شدن او ممکن است بسیاری از افراد دیگر  به مسجد نگاه زیباتری داشته باشند.

اقدام دیگر این است که گاهی معلم پرورشی این دانش آموزان را به بهانه‌های مختلف به مسجد بیاورد.

از تشکیل گروه سرود گرفته تا خواندن مقاله شعر و یا داستان و یا حدیث میان دانش آموزان  یا بر پایی نمایشگاه از آثار هنری دانش آموزان  و یا کمک کردن در غذای نذری و یا بر پایی جشن و یا...

همه این اقدامات منوط به فکر باز مسئولین مسجد و سعه صدر افراد است. چرا که گاهی ممکن است شعر خواندن یک دانش آموز دربین دو نماز اعتراض  چند پیرمرد را بلند کند اما با حمایت امام جماعت و مسئول فرهنگی مسجد این امر خنثی میشود.

پس مرحله اول کشاندن دانش آموزان  و ایجاد ارتباط بین مدرسه و مسجد است؛ در گام بعدی باید با برنامه های مداوم این ارتباط حفظ شود وبه طوری که دانش آموزان مسجد را مانند محفلی دوستانه برای خود ببینید به طوری که بعد از تمام شدت تحصیل در آن مقطع حضور دوستانه خو را در مسجد ادامه دهند و به نسل های آینده منتقل سازند، این ارتباط، با دادن مسئولیت های بزرگ و اثر گذار مختلف در مسجد به دانش آموزان تا حد زیادی محقق خواهد شد.

البته این نکته فراموش نشود که این پیشنهادات در دوره ابتدایی و راهنمایی بیشتر امکان پذیرتر است و شاید اجرای آن در دوره دبیرستان با کمی مشکل روبرو شود.

 

گوشه ای از بیانات مقام معظم رهبری:

«چه نیکوست که دانش آموزان برجسته و ممتاز در هر محل، در مسجد و در برابر چشم مردم و از سوی امام جماعت، تشویق شوند. مسجد باید رابطه‌ی خود را با جوانانی که ازدواج میکنند، با کسانی که به موفقیتهای علمی و اجتماعی و هنری و ورزشی دست می‌یابند، با صاحب همّتانی که کمک به دیگران را وجهه‌ی همت میسازند، با غمدیدگانی که غمگساری می‌جویند، و حتی با نوزادانی که متولد میشوند، برقرار و مستحکم کند. مسجد باید در هر منطقه و محل؛ مأمن و مایه‌ی خیر و برکت باشد.» ۲۰/۰۷/۸۹

 

انشالله در مطلب بعدی راهکار عملی رابطه مسجد با جوانانی که ازدواج میکنند و حتی نوزادانی که به دنیا می‌آیند را میخوانیم. 

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۹ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۲۳

رااننده تاکسی

| پنجشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۲۰ ق.ظ | ۰ نظر

سخنی دوستانه با آقای قالیباف:

امروز سوار تاکسی شدم، بر روی شیشه ماشین برچسبی  از طرف تاکسیرانی درج شده بود که مبلغ ورودی تاکسی  در سال ۹۲ را ۲۹۷۲ ریال اعلام کرده بود.

چند نکته

 چرا این مبلغ را رند نکردند تا راننده یا مسافر مجبور نباشند از حقشان بگذرند.براستی کسانی که این قیمت را تعیین کرده اند در ۲۰ سال گذشته سیر می‌کنند که نمیدااند دیگر  کم ترین پول خرد در جیبهای مردم ۲۵ تومنی است و فصل یک قرون دو زار گذشته است!

دوم: به دوستانی که این قیمت ها را تعیین کرده اند و به آقای شهردار توصیه می‌کنم نصف روزی از ماشین های شخصیشان پیاده  و سوار تاکسی های تهران شوند تا ببیند ۹۹ درصد راننده ها به این نرخ مصوب هیچ توجهی نمیکنند و کمترین مسافت را حدود ۵۰۰ تومان حساب می‌کنند.

آقای شهردار ما منکر زحمات و خدمات شهرداری تهران نیستیم اما انتظار میرود وقتی  قیمت مصوب در داخل تهران  را نمی‌توانید کنترل کنید چطور می‌توانید بازار های ایران را کنترل نمائید.... 

امیدوارم در این چند روز باقی مانده در شهرداری حداقل نظارت جدی بر رعایت نرخ تاکسی ها

 

 

من جنس خارجی نمی‌خرم...

| دوشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۱۰ ب.ظ | ۰ نظر

من جنس خارجی نمی‌خرم...

 

من جنس خارجی نمی‌خرم...

جنس خارجی سیاه است

سیاه تر از روزگار یک کارگر ایرانی که بیکار شده است!

 

من جنس خارجی نمی‌خرم...

جنس خارجی شکستنی است

شکسته تر از دل کودکی که پدرش را به علت ورشکستی کارخانه از کار اخراج کرده اند!

 

من جنس خارجی نمی‌خرم...

جنس خارجی براق است

براق تر از چاقویی که تسمه چرخش، چرخ های کارگاه تولیدی ایرانی را پاره کند!

 

من حتی یک ریال هم جنس خارجی نمی‌خرم،نمی‌خرم چون نمی‌خواهم شکسته شدن صدای استخوان های کارگر ایرانی در زیر چرخ های خریدم شنیده شود.

 

من با افتخار جنس ایرانی می خرم....

تو چطور؟

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۱۰

سوال22/ حرص در خریدشب عید

| سه شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۱، ۰۷:۴۸ ق.ظ | ۰ نظر

حرص در خریدشب عید

سوال ۲۲

با خبر می‌شوید که پرتغال در فلان میوه فروشی ارزان شده است شما چه اقدامی انجام می‌دهید؟

الف) سریعاً خودم رو به میوه فروشی میرسونم و چهار و پنج کیلو میخرم تا برای روزهای آینده نگه دارم

ب) اهمیتی به این موضوع نمیدم فوقش 100 تومن ارزون تره دیگه

ج) به داستان زیرعمل می‌کردم:

 

روزی من در «نوفل لوشاتو» به علت ارزانی ، حدود 2 کیلو پرتقال خریدم . فکر کردم چون هوا خنک است ، برای سه الی چهار روز پرتقال خواهیم داشت.

 امام خمینی با دیدن پرتقال‌ها فرمودند «این همه پرتقال برای چیست ؟» من برای این که کار خود را توجیه کنم ، عرض کردم : «چون پرتقال ارزان بود، این قدر را برای چند روز خریدم.» حضرت امام فرمودند: «شما مرتکب دو گناه شدید. یک گناه باری این که ما نیاز به این همه پرتقال نداشتیم و دیگر این که شاید امروز در نوفل لوشاتو کسانی باشند که به علت گران بودن پرتقال نتوانسته باشند آن را تهیه کنند، و شاید با ارزان شدن آن، می توانستند مقداری از آن را تهیه کنند، در حالی که شما این مقدار پرتقال را برای سه یا چهار روز، آن هم به جهت ارزان بودند آن خریده اید. ببرید مقداری از آن را پس بدهید!»

گفتم: «پس دادن آنها ممکن نیست.» حضرت امام فرمودند: «باید راهی پیدا کرد.» عرض کردم: «چه کار می توانیم بکنیم؟» حضرت امام در جواب فرمودند : پرتقالها را پوست کنید و به افرادی بدهید که تا حالا پرتقال نخورده اند. شاید از این طریق خداوند از سر گناه شما بگذرد

تصاویری از زنان قبل و بعد از انقلاب

| يكشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۳۴ ب.ظ | ۰ نظر

 تصاویر تطبیقی با عنوان "زنان ایرانی قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران" در قالب گزارشی تصویری:

بزای دیدن عکس ها به ادامه مطلب مراجعه نمائید 

 

داستان19/خود فروشی کیلویی چند؟

| دوشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۱، ۱۰:۴۶ ق.ظ | ۰ نظر

داستانی پیرامون نقش مردم در تعیین سرنوشت خود

خود فروشی کیلویی چند؟ 

1-امروز هم مثل همیشه برای رفتن به دانشگاه مجبور بودم از تاکسی استفاده کنم، سوار تاکسی شدم.درطول مسیر راننده مدام از مشکلات زندگیش می‌گفت از اینکه اجناس گرون شده و به مردم فشار می‌آیدو.. وقتی به مقصد رسیدم 1000تومن به راننده دادم تا او 400 تومن به من برگرداند. اما او 300 تومن به من برگرداند. بهش گفتم: آقا کرایش 600 تومونه چرا 700 حساب کردی؟ راننده در جواب گفت: ای بابا همه چی گرون شده، کرایه تاکسی چرا گرون نشه؟! بهش گفتم این درست، اما بنزین که گرون نشده! تازشم اگر بخواد کرایه گرون بشه تاکسیرانی نرخ مصوبش رو زیاد می‌کنه.خودت که نمی‌تونی هر چی دلت خواست بگیری؟ راننده هم گفت: برو بابا و گازش را گرفت و رفت...  

2- به دانشگاه رسیدم..برای گرفتن نامه اشتغال به تحصیل به بخش آموزش رفتم. هنگام ورود دیدم که صفی پشت در اتاق آموزش تشکیل شده است، پرس جو کردم، فهمیدم وقت ناهار است و باید تا یک ساعت صبر کنیم تا مسئولش بیاید. یکی از دانشجوها اعتراض می‌کرد و می‌گفت: مگر ناهار و نماز چقدر طول می‌کشه! نهایتا 20 دقیقه ناهار و 10 دقیقه هم نماز! چرا یکساعت! حق الناس نیست؟مالشون حروم نیست؟! بالاخره بعد از یک ساعت و نیم درب اتقاق آموزش باز شد و خانمی گفت: شلوغ نکنید، نوبت به نوبت بیاین داخل...

3- بعد از بالا و پایین کردن راه پله های دانشگاه و امضا گرفتن از چند نفر بالاخره  نامه اشتغال به تحصیلم رو گرفتم و به سرعت خودم را سر کلاس حقوق اساسی رسوندم. استاد که مثل همیشه با کمی تاخیر آمده بود نیمی از کلاس را به خاطرات شخصی خودش و ناکارمدی مسئولین سخن گفت و نیمی دیگه رو هم از روی کتاب درسی می‌خواند.بغل دستیم آروم بهم ‌گفت:ای کاش دو واحد هم حق الناس بهمون یاد میدادن! 

 4- کلاس تموم شد و به بوفه دانشگاه رفتم، گلوم خشک شده بود خواستم یک لیوان چای بخورم. 200 تومن به فروشنده دادم..

فروشنده:حاجی ما رو گرفتی! 500 تومن میشه!

من: 500تومن؟ یک لیوان یکبار مصرف با یک نبتون و دو تا قند میشه 500 تومن؟!

 فروشنده: بنده خدا کجای کاری! 200 تومن بهت آدامس هم نمی‌دن!

من: خودم قبلاً تو بوفه یک دانشگاه کار می‌کردم قیمت ها رو هم دارم. حدوداً هر لیوان یکبار مصرف 15 تومن، نبتون چای 80 تومن، دو تا حبه قند هم 25 تومن، آب جوش و گازهم رو هم 100 تومن حساب کنیم، تازه رو هم میشه 200 تومن! 500 تومن بی انصافی نیست؟

فروشنده: همینی که هست می‌خوای بخر نمی‌خوای برو اونطرف بزار جواب مشتری هامو بدم.

۵- بعد از خارج شدن از دانشگاه در انتظار تاکسی ایستاده بودم. ساعت 3 بعد از ظهر بود و ماشین کم گیر میومد. هر ماشینی که رد می‌شد پر بود؛ بوق ماشینی از دور مراخوشحال کرد، به من که رسید سرعتش را کم کرد و ایستاد..

 -کجا می‌رید برسونمتون؟

-مترو؟

بدون معطلی سوار شدم، برای آنکه مثل قضیه رفتنم به دانشگاه، راننده پول اضافی از من نگیره، اینبار 500 تومان پول خورد زودتر به راننده دادم و گفتم: بفرمائید، منتظر بودم که اعتراض کند و بگوید 700 تومان میشه! اما راننده با لحنی آرام بهم گفت: کرایه لازم نیست صلوات بفرستید. منم با تعجب گفتم: خیلی ممنون خدا خیرتون.کمی که جلوتر رفت، به راننده گفتم: نمیدونم چرا این روزها خیلی از مردم تهران همش گلایه میکنن نق میزنن که زندگی سخت شده، گرونی شده، چرا مسئولین فکر مردم نیستند و...اما خودشون به نحوی دیگه دارن سر بقیه رو کلاه میزارن.

راننده گفت: راست میگی.درسته مسئولین هم باید وظیفشونو انجام بدن. اما همین مسئولین هم از خودمون هستند دیگه، وقتی این مسئول تو جوونیش تو یک شرکتی از کارش میزده و لقمه حروم بدست میاورده، حالا بزرگ شده و مسئول کله گنده ای شده باز هم سر مردم رو کلاه میزاره تا مثلا زرنگی کرده باشه. به نظرم مشکل اینه که خودمون رو جای طرف مقابل نمی‌زاریم. این روزها ایثار خیلی کم شده. نق زدن شده یک پٌز کلیشه ای، جالب اینه که کارهای اشتبامون رو توجیه می‌کنیم. با خودمون می‌گیم می‌گیم: همه دروغ میگن، پس من هم دروغ میگم، همه از کارشون می‌زنن منم از کارم می‌زنم، .همه گرون می‌فروشن منم گرون می‌فروشم.

 

من هم به راننده گفتم: درسته، به نظرم یک مشکل دیگه هم اینه که خیال میکنیم مال حروم یعنی دزدی،الان من بخوام گوشیه موبایلم رو به شما بفروشم عیبشو نمیگم که افتاده تو آب و وقتی گرون فروختم میگم خوب شد نفهمید! اسم خودم هم میزارم بچه زرنگ! به نظرم هیچ فرقی بین کسی که 3هزار میلیارد اختلاس می‌کنه با کسی که کرایه تاکسی رو 300 تومن بیشتر میگیره نیست. اون راننده هم اگر تو اون جایگاه قرار می‌گرفت حتماً اختلاس می‌کرد؛ منتهی دستش نمیرسه.راستی دقت کردی هر کسی بیشتر حق مردم رو میخوره بیشتر نق میزنه و طلبکاره و هر کسی بدون منت داره زحمت میکشه و نون حلال بدست میاره خودشو مدیون مردم و مملکتش میدونه؟

راننده هم  با آه حسرتی که ته صداش بود گفت:  ای آقا... همه این ها برای اینه که باور نکردیم که یک روزی قراره از این دنیا بریم، اونم با یک کفن ساده، پول و قدرت و شهرت و...هیچ کدوم به کارمون نمیاد. فقط نتایج کارهامون می‌مونه. چه ذره ای کار خوب کرده باشیم و چه ذره ای کار بد.بیخود نبوده که پیامبر خدا گفتند که "عبادت 10 جزء داره، که 9 جزء آن طلب روزی حلاله".

من هم به راننده گفتم: مثل این کار شما که صلواتی مسافر کشی می‌کنید.

راننده با لبخندی ریز گفت: نه بابا کاری نکردم که. خدا بهم سلامتی داده.پدر و مادر، زن و بچه خوب هم داده.پوشاک و غذا هم داده.امنیت و مملکت و مردم خوب هم داده یک ماشینم با روزی که خودش بهم داده زیر پام گذاشته، اون وقت من با همه چیزهایی که مفت و مجانی بدون منت بهم داده یک بنده خدا رو که تو مسیرم هستش رو میرسونم، هنری نکردم! دارم با نعمتی که خدا بهم داده با خودش معامله می‌کنم....خنده دار نیست؟

من که تازه از گرم صحبت های راننده شده بودم، گفتم:حاجی خدا خیرت بده همین جا پیاده میشم. راننده سرش رو به طرفم چرخوند و گفت: مسیر بعدیت کجاست؟ گفتم خیابون انقلاب. با لبخندی در جواب گفت: بشین مسیر منم همونجاست...

در طول مسیر هر دو سکوت کرده بودیم و فقط فکر می‌کردیم. راننده رادیو ماشین را روشن کرد... صدای آیه ای از قرآن فضای ماشین و فضای فکری من و راننده را پر کرد...

(إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما به قومٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ) رعد-آیه4

 ترجمه:خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد، مگر آن که خودشان دست به تغییر زنند

 

پایان/

بازخوانی سخنان رهبری پیرامون امر به معروف و نهی از منکر

چرا برداشتن یک زباله در پارک را امر به معروف نمی دانیم؟!


 چند درصد از افراد جامعه وقتی نام نهی منکر را می‌شنوند تنها به یاد تذکر به یک خانم بدحجاب نمی‌افتند؟!!!



تمامی مسلمانان میدانند که فریضه امر به معروف و نهی از منکر مانند دیگر واجبات انسان مثل نماز و روزه بر آنان واجب است، اما متأسفانه این فریضه به صورت فراگیر در جامعه گسترش پیدا نکرده است.

شاید علت اصلی این مهجوریت ضعف در شناخت این فریضه است. حال سخنان رهبر معظم انقلاب را پیرامون این واجب بررسی میکنیم.

ایشان در خطبه هاى نماز جمعه تهران‏  که در تاریخ 25/9/79 برگزار شد می‌فرمایند:

«بخش دیگرى که باز آن را مختصر عرض مى‏کنم - که مربوط به عموم مردم است - در درجه اوّل عبارت است از امر به معروف و نهى از منکر در مسائل اجتماعى. البته در مسائل فردى، تقوا بسیار زیاد مورد توصیه امیرالمؤمنین است؛ اما در زمینه مسائل اجتماعى شاید هیچ خطابى به مردم شدیدتر، غلیظتر، زنده‏تر و پُرهیجان‏تر از خطاب امر به معروف و نهى از منکر نیست.

امر به معروف و نهى از منکر، یک وظیفه عمومى است. البته ما باید تأسّف بخوریم از این‏که معناى امر به معروف و نهى از منکر درست تشریح نمى‏شود. امر به معروف، یعنى دیگران را به کارهاى نیک امر کردن. نهى از منکر، یعنى دیگران را از کارهاى بد نهى کردن. امر و نهى، فقط زبان و گفتن است. البته یک مرحله قبل از زبان هم دارد که مرحله قلب است و اگر آن مرحله باشد، امر به معروفِ زبانى، کامل خواهد شد. وقتى که شما براى کمک به نظام اسلامى مردم را به نیکى امر مى‏کنید - مثلاً احسان به فقرا، صدقه، راز دارى، محبّت، همکارى، کارهاى نیک، تواضع، حلم، صبر - و مى‏گویید این کارها را بکن؛ هنگامى که دل شما نسبت به این معروف، بستگى و شیفتگى داشته باشد، این امر شما، امر صادقانه است.

وقتی کسی را از منکرات نهی می کنید مثلا ظلم کردن، تعرض کردن،تجاوز به دیگران، اموال عمومی را حیف و میل کردن، دست درازی به نوامیس مردم، غیبت کردن، دروغ گفتن، نمامی کردن، توطئه کردن، علیه نظام اسلامی کار کردن، با دشمن اسلام همکاری کردن و می‌گویید این کارها را نکن، وقتی که در دل شما نسبت به این کارها بغض وجود داشته باشد، این نهی، یک نهی صادقانه است و خود شما هم طبق همین امر و نهی تان عمل می کنید.اگر خدای نکرده دل با زبان همراه نباشد، آنگاه انسان مشمول این جمله می شود که «لعن الله الامرین بالمعروف التارکین له ».کسی که مردم را به نیکی امرمی کند، اما خود او به آن عمل نمی کند; مردم را از بدی نهی می کند، اما خوداو همان بدی را مرتکب می شود; چنین شخصی مشمول لعنت خدا می شود; این چیزخیلی خطرناکی خواهد شد.»

رهبر معظم انقلاب در ابتدای فرمایشات خود امر به معروف و نهی از منکر را مربوط به عموم مردم می‌دانند در حالی که بسیاری از افراد و رسانه ها این فریضه را تنها به مسئولین و ستاد امر به معروف و نهی از منکر ارجاع می‌دهند و مسئولیت این فریضه با ارزش و شیرین را از سر خود باز می‌دارند.

ایشان در ادامه برای نشان دادن اهمیت امر به معروف و نهی از منکر  هیچ خطابی را شدیدتر، غلیظتر، زنده‏تر و پُرهیجان‏تر خطاب امر به معروف و نهى از منکر نمی‌دانند.

 رهبر معظم انقلاب این فریضه را زنده و پر هیجان معرفی می‌کنند این بدان معناست که هیچ گاه امر به معروف و نهی از منکر کهنه نمی‌شود و همیشه زنده می‌ماند و حتی اثر آن هم همیشه زنده و پویا است. و اینکه رهبر می‌فرمایند پر هیجان، شاید بدین معناست که فردی که این فریضه را انجام می‌دهد، هیچ گاه از انجام دادن آن خسته نمی‌شود چرا که از لحاظ روانی قدمی را برای اصلاح فرد که در نهایت به اصلاح جامعه منجر می‌شود برداشته است.

در ادامه رهبر معظم انقلاب از این مسئله ابراز تأسف می‌کنند که معنای امر به معروف و نهی از منکر به درستی تشریح نشده است. چرا که به فرموده خود آقا که در سخنانی دیگر فرمودند: «تا می گوییم نهی از منکر، فورا درذهن مجسم می شود که اگر یک نفر در خیابان رفتار و لباسش خوب نبود، یکی باید بیاید و او را نهی از منکر کند; فقط این نیست. این جز دهم است. نهی از منکر در همه زمینه های مهم وجود دارد. مثلا کارهایی که افراد توانادستشان می رسد و انجام می دهند; همین سو استفاده از منابع عمومی; همین رفیق بازی در مسائل عمومی کشور، در باب واردات، در باب شرکتها و در باب استفاده از منابع تولیدی و غیره..

حال باید ببینیم واقعا تا نقطه مطلوب چقدر فاصله داریم . چند درصد از افراد جامعه وقتی نام امر به معروف و نهی منکر را میشنودند یاد یک خانم بدحجاب نمی‌افتند؟!

چند درصد از مردم جامعه دعوت به محبت بین دو فرد را امر به معروف می‌دانند؟

چند درصد از مردم جامعه تواضع کردن را امر به معروف میدانند؟

چند درصد از مردم جامعه همکاری در مسائل مختلف اجتماعی و خانوادگی را امر به معروف میدانند؟

چند درصد از مردم فرستادن یک بلوثوت و یا هدیه دادن یک کتاب ارزشی به هموطن خود را امر به معروف می‌دانند؟

چند درصد از مردم جامعه پشت چراغ قرمز ایستادن را امر به معروف میدانند؟

چند درصد از مردم جامعه برداشتن یک زباله در پارک یا کوه را امر به معروف می دانند؟

چند درصد از مردم جامعه خاموش کردن یک لامپ اضافه را امر به معروف میدانند؟

چند درصد از مردم جامعه جلوگیری از غیبت یک نفر را نهی از منکر میدانند؟

چند درصد از مردم جامعه جلوگیری از اتلاف نان را نهی از منکر می‌دانند؟

 چند درصد از همین افرادی که این اقدامات را امر به ممعروف و نهی از منکر می دانند، به قول رهبر معظم انقلاب دل و زبانشان یکی است و مورد لعن خدا قرار نمیگیرند؟

به امید فراگیر شدن و چشیدن این فریضه شیرین در کام مردم مسلمان جهان.

وقتی فرهنگ، بی فرهنگی باشد!

| جمعه, ۱ مهر ۱۳۹۰، ۰۱:۵۱ ب.ظ | ۴۸ نظر

وقتی فرهنگ، بی فرهنگی باشد!

 عکس هایی از داخل مترو تهران

اپیزود اول:

این داستان واقعیست

وقتی وارد متروشدم مثل دیگر افراد سریع به دنبال صندلی خالی بودم که بر روی آن بنشینم ولی کمتر از یک ثانیه صندلی های قطارپرشد.

روبرویم یک پسری که به گمانم اهل شهرستان بود نشسته بود.نمیدانم چرا احساس خوبی به او نداشتم.شاید به خاطر سر وضع لباسش بود. آمدم کمی آن طرفتر ایستادم، جایی که روبرویم یک پسر جوان خوشتیپ، نشسته بود و داشت آهنگی را گوش میداد...

در ایستگاه بعد خانمی در حالی که نوزادی رابه بغلش گرفته بود همراه با همسر خود وارد مترو شد...

قطار که راه افتاد نزدیک بود آن خانم تعادلش به هم بخورد. من هر چه  اطرافیانم را نگاه کردم که یکی بلند شود و جایش را به آن خانم بدهد، دیدم نه! انگار نه انگار...

پسری که موهای خود رادم ابس بسته بود، سرش را پایین انداخت و هنذفری را در گوشش گذاشت تا به آهنگش مشغول شود..

دانشجویی که کیفش را روی پایش گذاشته بود کتاب (فضائل اخلاقی) را ازکیفش درآورد تا مشغول خواندن کتاب شود.

مرد میانسالی کرواتی هم داشت با غرور و صدای بلند از سفرهای خارجی اش میگفت فخر فروشی میکردو ازوضع موجود انتقاد میکرد.

مردی دیگرهم،به آرامی چشمانش را بست که گویی خوابش برده است.

در این میان دیدم که آن جوان شهرستانی تا چشمش به این خانواده افتاد بلند شد و با همان لهجه اش گفتم: بفرمائیید بنشینید

همسر آن خانم تشکری کرد و آن خانم به همراه فرزندش بر روی صندلی نشستند.

با دیدن این صحنه از خودم بدم آمد که یک عمر ملاک ارزش انسانها را لباس عطر پول و تحصیلاتشان میدانستم...ای کاش زندگی به سبک غربی را پیش نمیگرفتم

وقتی به بیرون مترو آمدم چشمم به یک جمله ای از امام خمینی(ره) افتاد که بر روری دیوارنوشته شده بود:

(من یک موی کوخ نشینان را با همه دنیای کاخ نشینان عوض نخواهم کرد)

اپیزود دوم:...ادامه دارد

.............................................................................................................

*لازم به ذکر است که اینجانب متولد تهران بوده و هیچ خصومتی با بچه های با مرام تهرانی ندارم.هدف از نوشتن این داستان واقعی تنها این آیه بود(اِنَّ اکرمکم عند الله اتقاکم) و لا غیر

 

عشقولانه ترین نامه

| پنجشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۰، ۰۱:۳۴ ب.ظ | ۳۰ نظر
این نامه عاشقانه کدام شخصیت است؟

همسر عزیزم؛

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم؛ در این مدتی که مبتلا به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم، متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه‌ی قلبم منقوش است.

 عزیزم؛ امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. (حال) من با هر شدتی باشد می‌گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمده، خوش بوده. الآن در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتاَ جای شما خالی است. فقط برای تماشای شهر و دریا، خیلی منظره‌ی خوش دارد.

 صد حیف که حبوب عزیزم، همراهم نیست که این منظره‌ی عالی به دل بچسبد. به هر حال امشب، شب دوم است که منتظر  کشتی هستیم. از قرار معلوم و معروف یک کشتی فردا حرکت می‌کند... . خیلی سفر خوبی است. جای شما خیلی خیلی خالی است. دلم برای پسرت قدری تنگ شده... . 

                     قربانت...؟ ایام عمر و عزت مستدام 

 

الف)دکتر شریعتی

ب) هدیه تهرانی

ج)احمد شاملو

د)امام خمینی(ه)

شیطان در اتوبوس(داستان12)

| سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۰۵ ب.ظ | ۵۲ نظر

شیطان در اتوبوس

 

 

علی پسر۲۳ ساله ای است . تو این هفته که نزدیکای ماه رمضون شده خیلی داره لج منو در میاره. همش می خواد رو خودش مراقبت کنه. به خودش قول داده تمام نمازاشو اول وقت بخونه، ولی کور خونده من نمیزارم.

 امروز که سوار اتوبوس شده بود وسطای راه صدای اذان رو شنید با اینکه میخواست زودتر برسه خونه تا سریال مورد علاقشو ببینه،ولی روی من رو زمین زد و از اتوبوس پیاده شد و به مسجدی که در آن حوالی بود رفت و نمازش را خواند..

لجم رو درآورده بود. در این نبرد علی پیروز شد. ولی من باید انتقامم را بگیرم..

علی وقتی از مسجد برگشت دوباره در ایستگاه منتظر موند تا سوار اتوبوس بشه. وقتی داخل اتوبوس شد آرام تو  گوشش گفتم: قبول باشه علی آقا، آفرین ...تو خیلی آدم خوبی هستی...ببین بین این همه جماعتی که تو اتوبوس بودن، فقط تو بودی که موقع شنیدن صدای اذان از اتوبوس پیاده شدی و نمازت رو خوندی، تو از همه این ها بهتری...

در همین صحبت ها بودم که دیدم آرام آرام حرفم به دلش نشستو حرفم را قبول کرد.

آری من پیروز شدم. تمام عبادتش را به یکباره آتش زدم..

برات کربلایی را که خدا به خاطر نماز اول وقتش نصیبش کرده بود رو با این غرورش به باد دادم...

خدا کنه که توبه نکنه که بدبخت میشم...

‏((اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ))

(خدایا ببخش آن گناهانى را که در نعمتت را به روى من مى‏بندد)
بخشی ازدعای کمیل

ادامه دارد...

مانکنی که مسلمان شد

| سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۰۳ ب.ظ | ۱۲ نظر

مانکنی که مسلمان شد

دختر ۲۸ ساله فرانسوی است تا چندی قبل مدل لباس بسیار معروفی بود که شرکت‌های بزرگ به خاطر زیبایی‌اش با او قراردادهای کلان می‌بستند.او میگوید: «اگر لطف و رحمت خداوند شامل من نمی‌شد، هیچ گاه نمی‌توانستم مسلمان شوم و تا آخر عمرم مانند یک حیوان زندگی می‌کردم. من در آن زندگی فقط به دنبال سیراب کردن هوس و شهوت‌های خود بودم و هیچ اصول و ارزشی برای خود نداشتم. از کودکی آرزو داشتم پرستار شوم، اکنون که مسلمان شده‌ام به آرزوی خود رسیده‌ام

وقتی فا بیان مسلمان شد خیلی‌ها تلاش کردند او را از راهی که انتخاب کرده بود منصرف کنند. «فا بیان» در این باره گفت: «شرکت‌های مدل پس از اینکه از مسلمان شدن من با خبر شدند، سعی کردند مرا به راه قبلی باز گردانند از همین رو هدایای بسیار زیادی برایم فرستادند و پیشنهاد دستمزد سه برابری نسبت به قبل را به من دادند اما من که تازه راه اصلی را یافته بودم، هدایا را پس فرستاده و همه پیشنهادات آنان را رد کردم و اکنون احساس می‌کنم که در خوشبختی کامل به سر می‌برم.”

ادامه مطلب را حتما بخوانید

برای ترویج حجاب چه کرده ایم؟

| سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۰۱ ب.ظ | ۱۰ نظر

برای ترویج حجاب چه کرده ایم؟

 

 

مقام معظم رهبری ( دامت برکاته) :


*بر روی مسئله حجاب «کار هنری و کار زیبای تبلیغی» باید صورت گیرد تا این مسئله در ذهن جای گیرد .من فکر می کنم در وضع کنونی اگر در کنار میل طبیعی زن به حجاب شایسته، نوعی «تبلیغات صحیح» که بتواند نقطه نظر اسلام را هم تامین کند ارائه شود،زنان ما به حجاب اصیل اسلامی و شرعی رو خواهند آورد. در این جنگ نرم وظیفه مجموعه فرهنگی این است که «هنر» را تمام عیار و با «قالبی مناسب» به میدان آورد تا اثرگذار شود.

*یکی از دوستان مسئله حجاب و عفاف را مطرح کرد و حرف‌های او تعریض به بی ‌توجهی برخی مسئولان نسبت به حجاب فقهی بودُ."من این مطلب را قبول ندارم؛ مسئولان امروز همه حجاب فقهی را قبول دارند ولی اختلاف سلیقه در تاکتیک‌هاست ".

"فرضا دختری که حجاب کاملی ندارد اما شب قدر یا در مجلس دعای کمیل شرکت و به درگاه خداوند تضرع می‌کند و یا در راهپیمایی 22 بهمن تصویر امام را می‌گیرد، نمی‌توان گفت که بی‌دین است بلکه نمی‌داند حجاب اسلامی چیست که باید او را توجیه کرد. باید در باب حجاب کتاب نوشت و از طرق مختلف مانند فیلم‌های تلویزیونی حجاب را تبیین و افراد ناآگاه را ارشاد کرد ".


شما چه راهکار هایی رو پیشنهاد میکنید؟

بستنی با طعم غربی در ایران/عکس

| سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۰۱ ب.ظ | ۲۲ نظر

بستنی با طعم غربی در ایران

چند روز پیش به همرا دوستم دلو زدیم به دریا رفتیم بستنی فروشی. تا یخچال بستنی مغازه را باز کردیم چشممان به بستنی خورد که عکسی عجیب و غیر متعارف توجهمان را جلب کرد...

در این عکس مردی (که مثلا پدر است) سرش را رو پای زنی (که مثلا دخترش است) گذاشته است و در حال لبخند به دوربین نگاه میکنن!

هرچه فکر کردم که این عکس چه ربطی به بستنی دارد و جوابی پیدا نکردم!

سوال دیگر برایم این بود که خوب یک بابای پیرتر و یه دختر بچه سال تر رو چرا تو عکس نزاشتند، به طوری که این عکس رو به هر کسی نشون می‌دادم با تعجب می‌گفت بستنیش ایرانیه که عکس این زن و شوهر رو این جوری زدن!!

به امید این که هرچه زودتر جلوی این گونه تبلیغات ابزاری رابگیریم والا مطمئناً عکس های مبتذل تری را در سوپر مارکت ها خواهیم دید.

ای کاش این مسائل را کوچک ندانیم و بدانیم که دشمن قصد دارد آرم آرام سبک زندگی ما را تغییر دهد.

مشکل اصلی جوانان در جامعه ما چیست؟

| سه شنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۰، ۰۲:۱۹ ب.ظ | ۱۰۳ نظر

سوال

به نظر شما مشکل اصلی جوانان در جامعه ما چیست؟

راه حل این مشکل را چه چیزی پیشنهاد میکنید؟

 

منتظر جواب‌های شما دوستان عزیز هستیم...

خانواده(۱)

| دوشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۰، ۰۱:۵۶ ب.ظ | ۸ نظر

 

 حدس بزنید این جملات از چه شخصیتی هست؟

الف)دکتر شریعتی

ب)فرانسیس بیکن

ج)آیت الله خامنه ای

 

به ادامه مطلب مراجعه نمائید...

زن عنصر گناه و فریب است یا نه؟

| جمعه, ۱۲ شهریور ۱۳۸۹، ۰۱:۴۲ ب.ظ | ۰ نظر

زن عنصر گناه و فریب است یا نه؟

سوال:این نوع طرز تفکر که اساساً زن عنصر گناه و فریب است ، از کجا سرچشمه گرفته است و به طور کلی نظر اسلام در این زمینه چیست ؟

یک فکر بسیار غلط را مسیحیان در تاریخ مذهبی جهان وارد کردند که واقعاً خیانت بود . در مساله زن نداشتن حضرت عیسی و ترک ازدواج و مجرد زیستن کشیشها و کاردینایها ، کم کم این فکر پیدا شد که اساساً زن عنصر گناه و فریب است ؛ یعنی شیطان کوچک است . مرد به خودی گناه نمی کند و این زن است که شیطان کوچک است و همیشه وسوسه می کند و مرد را به گناه وامی دارد . گفتند اساساً قصه آدم و شیطان و حوا این طور شروع شد که شیطان نمی توانست در آدم نفوذ کند ، لذا آمد حوا را فریب داد و او آدم را فریب داد ، و در تمام تاریخ همیشه به این شکل است که شیطان بزرگ ، زن را و زن مرد وسوسه می کند .

اصلاً داستان آدم و حاو و شیطان در میان مسیحیان ، به این شکل در آمده ؛ ولی قرآن درست خلاف این را می گوید و تصریح می کند ، و این عجیب است . قرآن وقتی داستان آدم و شیطان را ذکر می کند ، برای آدم اصالت و برای حوا تبعیت قائل نمی شود . اول که می فرماید ما گفتیم ؛ می گوید : ما به این دو نفر گفتیم که ساکن بهشت شوید ( نه فقط آدم ) « لا تقربا هذه الشجره » به این درخت نزدیک نشوید ( حالا آن درخت هرچه که هست ) بعد می فرماید : « فوسوس لهما الشیطان »

شیطان این دو را وسوسه کرد . نمی گوید که یکی را وسوسه کرد و او دیگری را وسوسه کرد : « فدلیهما بغرور »

باز « هما » ضمیر تثنیه است « وقاسمهما انی لکما الناصحین » آنجا که می خواست فریب دهد ، برای هر دوی آنها قسم دروغ خورد . آدم همان مقدار لغزش کرد که حوا و حوا همان مقدار لغزش کرد که آدم . اسلام این فکر را ، این دروغی را که به تاریخ مذهبها بسته بودند ، زدود و شاید برای همین است که قرآن گویی عنایت دارد که در کنار قدیسین ، قدسیات بزرگ یاد کند که تمامشان در مواردی ، بر آن قدیسین علو و برتری داشته اند .