باید کاری کرد

وبگاه شخصی حسن عبدالصمد

باید کاری کرد

وبگاه شخصی حسن عبدالصمد

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام خامنه ای» ثبت شده است

ضرورت لبخند و تفریح سالم در کلام رهبری

| يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۱۰ ق.ظ | ۰ نظر

علت تلاش برخی برای خشن نشان دادن چهره اقشار مذهبی چیست؟

 
 وقتی غرب متوجه شد که موج اسلام گرایی حتی به اروپا و آمریکا رسیده دست به کار شد و نوزادی را تربیت کرد تا چهره‌ای دروغین از اسلام را به نمایش بگذارد. اسم این نوزاد «داعش» بود. داعشی که ماموریت داشت مسلمانان را افرادی جنگ‌طلب و خشن جلوه دهد. علاوه‌بر ماموریت داعش، دستگاه‌های تبلیغاتی هم سال هاست تمام قدرت خود را برای تخریب اسلام ناب محمدی به کار گرفته و متاسفانه عده‌ای هم در داخل کشور به منظور سوق دادن کشور به سمت غرب گرایی، خشن نشان دادن چهره امت حزب‌الله را در دستور کار خود قرار داده‌اند. به لطف رشادت و مقاومت رزمندگان اسلام، پرونده داعش در سوریه و عراق بسته شد. اما تفکر مسموم داعش و حامیانش همچنان ادامه دارد. شاید یکی از برگ‌های برنده رشد تفکر داعش، عدم تبلیغات مناسب برای ترویج اسلام ناب محمدی باشد. اسلامی که « اَشِدّآءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم» است. اسلامی که بیش از هر آیینی انسان را به زندگی شاد و سالم سوق می‌دهد.
چه خوب است در ماه پر برکت ربیع، نگاهی بیاندازیم به بیانات کمتر شنیده شده رهبر انقلاب، که چه زیبا، لبخند و تفریح سالم را جزئی از ضرورت زندگی هر مسلمانی می‌دانند.
چهره‌ها باید شاد باشد
«یکی از مقوله‌های بسیار مهم و یقیناً یکی از ضرورت‌های جامعه، لبخند است. لبخند یکی از نیازهای زندگی انسان است. زندگىِ بی‌شادی و بی‌لبخند، زندگی دوزخی است. زندگی بهشتی، زندگی با لبخند است. حضرت علی(ع) فرمود: «المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه»؛ اگر غصه‌ای دارید، باید در دلتان نگه دارید؛ مؤمن این‌طوری است. لبخند و شادی مؤمن در چهره‌ اوست. اصلاً چهره‌ها باید شاد باشد. اگر با چهره‌ خودتان می‌توانید به جامعه شادی بدهید، باید این کار را بکنید. شادی لازم است و باید آن را برای مردم تأمین کرد.»
(بیانات رهبری در دیدار با مسئولین صدا و سیما 11/09/83)
جهنم شدن زندگی درصورت نبودن تفریح سالم
«راجع به موضوع تفریحات، چیزی که می‌توانم بگویم این است که موضوعی بسیار مهم و اساسی است. اگر چه در جامعه، خیلی‌ها هستند که ممکن است آن را جدی نگیرند و فکر کنند که یک زندگی جامد و خشک و بی‌انعطاف و بی‌لبخند، می‌تواند زندگی موفقی باشد. اما چنین نیست. اگر در زندگی تفریح سالم نباشد؛ اگر آن لبخند طبیعی که ناشی از نشاط است بر لب انسان ننشیند، زندگی برخود انسان و بر معاشران او، جهنم خواهد شد. مادیات، مقدمه‌ زندگی خوبند؛ و تفریح، عنصر اساسی زندگی خوب است. فرض کنیم کسی در آمدهای مالی بسیار کلانی داشته باشد، اما در زندگی دل خوشی نداشته باشد. این، زندگی نیست که دارد! تفریح، از باب تفعیل است؛ یعنی فرح آوردن؛ یعنی ایجاد فرح. اگر فرح و شادمانی در انسانی نباشد، ولو خیلی هم در آمد داشته باشد؛ مقام بسیار عالی داشته باشد یا نفوذ اجتماعی داشته باشد، این اصلاً برای او زندگی نیست و حتی نمی‌شود با او زندگی کرد.»
(بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا ۰۱/10/71)
لبخند بهتر از دارو
«گاهى یک لبخند شما (پرستاران)، از دارو و درمانى که براى این بیمار به کار می‌رود، ارزشش بیشتر است، اثرش بیشتر است. بیمار دچار آشفتگى است، دچار ناراحتى است - بخصوص بیماران سخت - کمک به او، فقط کمک به جسم او نیست؛ جسم او را با دارو و درمان و تزریق و تدابیر پزشکى بایستى علاج کرد؛ اما روح او با محبت، با لطف، با نوازش، با مهربانى درمان می‌شود. گاهى این درمان روحى، حتّى جاى درمان جسمى را هم می‌گیرد؛ این، هم علمى است، هم به تجربه ثابت شده است که شادى روح انسان، شادى عصبى و احساسى انسان، بر روى جسم او تأثیر مثبت می‌گذارد.»
(بیانات در دیدار گروه کثیری از پرستاران نمونه کشور01/02/89)
غلط بودن تصوّر چهره‌ اخمو و بداخلاق از اسلام
«تفریح، یک کار اسلامی است. من قبول ندارم کسی چهره‌ اسلام را یک چهره‌ خشمگین و اخمو و بد اخلاق تصور کند. به‌هیچ‌ وجه، اسلام این نیست. چهره‌ اسلام، چهره‌ یک انسان جدی است؛ یک انسان متین. یک چهره‌ جدی و متین را شما تصور کنید! این، چهره‌ اسلام است. یک چهره‌ جدی، در هر جای زندگی، آن کار بایسته را انجام می‌دهد. یک جا باید شادمانی کرد؛ یک جا باید تلخی نشان داد؛ یک جا انسان با دشمن روبه‌روست؛ یک جا با غریبه روبه‌روست؛ یک جا با خودی روبه روست و یک جا با یک مشتاق و دوست رو به روست. اینها با هم فرق می‌کند. یک انسان متین، چهره‌اش همه جا یکسان نیست. آن‌جا که با یک دشمن روبه‌روست، طبیعی است که چهره‌ دیگری خواهد داشت. آن‌جا که با یک انسان غریبه رو به روست - که دشمن هم نیست، اما غریبه است - یک‌طور روبه‌رو می‌شود، و با یک دوست و محبوب و عزیز و نزدیک و دلسوز، یک طور دیگر روبه رو می‌شود. اسلام این‌گونه است و هر جایی یک برخورد دارد.»
(بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا ۰۱/۱۰/۱۳۷۱)
شاد بودن محیط زندگی در زمان پیغمبر(ص)
«محیط زندگی پیغمبر، محیط شادی هم بود؛ با افراد شوخی می‌کرد، مسابقه می‌گذاشت و خودش هم در آن شرکت می‌کرد. آن مردمی که ده سال با او زندگی کردند، روزبه‌روز محبت پیغمبر و اعتقاد به او در دل‌هایشان عمیق‌تر شد. وقتی در فتح مکه، ابوسفیان مخفیانه و با حمایت عبّاس - عموی پیغمبر - به اردوگاه آن حضرت آمد تا امان بگیرد، صبح دید که پیغمبر وضو می‌گیرد و مردم اطراف آن حضرت جمع شده‌اند تا قطرات آبی را که از صورت و دست ایشان می‌چکد، از یکدیگر بربایند! گفت: من کسری و قیصر - این پادشاهان بزرگ و مقتدر دنیا - را دیده‌ام؛ اما چنین عزّتی را در آنها ندیده‌ام.»
(بیانات در خطبه‌های نماز جمعه‌ تهران ‌۲۸/۰۲/۱۳۸۰)
سعی دشمن در وارد کردن تفریح‌های منحرف در کشور
«درس خواندن، پاکدامنی و پرهیزِ از سرگرمی‌های عاطل و باطل، جزو وظایف جوان‌هاست. البته من با سرگرمی و تفریح و شادی جوان‌ها خیلی موافقم؛ اما بعضی از سرگرمی‌ها و تفریح‌های منحرف را دشمن به قصد غافل کردن ما و جوانان عمداً وارد جامعه‌ ما می‌کند. این، مخصوص جامعه‌ ما نیست؛ در خیلی جاهای دیگر هم این کار را می‌کنند. در یکی دو سال گذشته خبرهای متعددی داشتیم که در کشورهای مختلف آسیایی - مثل مالزی و چین و... - و حتّی کشورهای اروپایی، سی‌دی‌هایی که به صورت قاچاق وارد کشورشان شده بود و آنها برای جوان‌ها گمراه‌کننده و مضر تشخیص داده بودند، جمع‌آوری و منهدم کردند. در واقع با این سی‌دی‌ها مثل مواد مخدر - که دوروبر اینها گشتن، برای جوان‌ها گناه است - برخورد کردند. کسانی هم که این محصولات را قاچاق می‌کنند، غالباً صهیونیست‌های خبیث هستند؛ اینها عامل گمراهی و فساد جوان‌ها در خیلی از کشورها، بخصوص در کشورهای اسلامی، و به‌طور ویژه در ایران هستند. چرا؟ چون از آینده ایران می‌ترسند.»
(بیانات‌ در دیدار جمعی از اعضای انجمن‌‌های اسلامی دانش‌آموزان‌ 24/12/83)
ساخت برنامه تفریحی برای مردم عبادت است
«در چهره‌ اسلام، تفریح و ادخال سرور - دیگران را مسرور کردن، خشنود کردن، خوشحال کردن، شاد کردن و امیدوار کردن - جای بسیار حساسی دارد. بنابراین، شما همین‌طور که یک کار تفریحی را انجام می‌دهید، یک نمایش اجرا می‌کنید، یک ماجرای طنزآمیز را بیان می‌کنید، یک شعر اجرا می‌کنید و می‌خوانید یا یک مسابقه اجرا می‌کنید، در همان حال احساس کنید که یک عبادت انجام می‌دهید. حقیقتاً همین است. این یک واقعیت است. احساس کنید که بخشی از آن مجموعه‌ای را که زندگی اسلامی برای انسان‌ها در نظر گرفته، متعهد می‌شوید و انجام می‌دهید.»
(بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا۰۱/۱۰/۱۳۷۱)
چند شاخصه از الزامات برنامه‌های تفریحی در کلام رهبر انقلاب
1.برنامه‌های تلویزیون باید شاد باشد
««نباید نمایشنامه‌هایی پخش کنید که فضای زندگی را تلخ می‌کند. ایجاد نگرانی، اضطراب و دلهره، لزومی ندارد... ما متأسفانه در صدا و سیما - بخصوص بیشتر سیما - از این چیزها زیاد داریم. تلویزیون را باز می‌کنیم، می‌بینیم دعوای خانوادگی است و دو نفر دعوا می‌کنند. شما در خانه‌تان هم که نشسته باشید، اگر از خانه‌ همسایه‌تان صدای دعوا بیاید، ناراحت نمی‌شوید؟ مگر آدم دعوا را خودش باید راه بیندازد یا جلوی چشم خود انسان باشد تا ناراحت شود؟ فیلم، طبیعتش این است که انسان را در فضای حادثه ببرد؛ والّا فیلم نیست. وقتی انسان می‌رود در آن فضا، می‌بیند این فضا، فضای دعواست؛ فضای جنگ و جدل است و زن و شوهر با هم دعوا می‌کنند. این را چرا منتقل می‌کنید؟... از هر چیزی که مأیوس‌کننده است، باید به کلی پرهیز شود. برنامه‌ها باید شاد باشد. شادی را، فرح را و سرور را، اصل قرار دهید. هر پیامی هم که می‌خواهید بدهید، در لابه‌لای این شادی بیاید. چرا پیام‌ها در لابه لای موضوعی ناامید‌کننده باشد؟»
(بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا 01/10/1371)
 2.هدف خنداندن نیست، خنده باید آسایش و آرامش را همراه داشته باشد
«این نکته‌ بسیار مهمی است که اصلاً از تفریح مقصودمان چیست؟ شما انسان‌های برگزیده‌ای هستید. آن‌جا ننشسته‌اید که فقط مردم را بخندانید. فقط خنده که نیست. مقصود این است که این خنده، آسایش به روح بدهد و آرامشی ببخشد. همان‌طور که گفتیم، جامعه مثل کارخانه‌ عظیمی که از فولاد درست شده و یک میلیون قطعه فولاد را حرکت می‌دهد؛ سایش دارد، استهلاک دارد، لذا گاهی مقداری روغن لطیف و خوشرنگ، تمام سایش‌ها را از بین می‌برد و کار، تندتر، روان‌تر و بهتر انجام می‌گیرد. تفریح، چنین نقشی دارد و باید به حرکت کلی جامعه کمک کند. شما باید با برنامه‌های تفریحی‌تان، امید ببخشید. اگر مجموعه‌ کار شما، از اول تا آخر ناامید‌کننده باشد، از ارزش ساقط خواهد شد؛ یعنی همه‌ آنچه که انجام شده، هیچ می‌شود. مثل این‌که شما با بهترین ابزارهای نقاشی، یک تابلو بد بکشید. ما باید کاری کنیم که در دل مردم، نور امید بدرخشد. انتقاد و طنز، همه‌اش خوب است؛ تا این حد اثر دارد و شما می‌توانید کار را به این شکل هدایت کنید. باید امید ایجاد شود و نور امید در دل‌ها بدرخشد...»
 (بیانات در دیدار گروه «ورزش و سرگرمى» صدا 01/10/71)
3.پرهیز از ابتذال برای شادی دادن به مردم
«شادی لازم است و باید آن را برای مردم تأمین کرد؛ منتها این کار برنامه‌ریزی می‌خواهد... مراقب باشید شادی در مردم با لودگی و ابتذال و بی‌بند و باری همراه نشود؛ از این طریق به مردم شادی داده نشود. همه‌جور می‌شود به مردم شادی داد؛ از نوع صحیح آن شادی داده شود. گاهی اوقات یک لطیفه یا یک تعبیرِ به‌جا مخاطب را شاد و خوشحال می‌کند؛ گاهی هم ممکن است یک آدم لوده با ده جور ادا درآوردن، نتواند آن‌طور شادی را ایجاد کند. شادی کردن و شادی دادن به مردم، به‌معنای لودگی نیست... طنز فاخر و برجسته، یکی از هنرهاست. طنز، هنر خیلی بزرگی است... طنازهای واقعی را تقویت کنید، پرورش دهید و کمک کنید تا طنز بیاورند. طنز، یعنی مطلب مهمِ جدی که با زبان شوخی بیان می‌شود؛ محتوا و معنایی در آن هست، منتها به زبان شوخی.»
(بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما‌‌ 11/09/83)
با نگاهی گذرا به بیانات رهبری درمی‌یابیم، که برای ایجاد «تمدن نوین اسلامی»، می‌بایست به تمامی توصیه‌های امامان و پیشوایان معصوم«ع» عمل نمائیم، که یکی از فرامین مهم آن ضرورت زندگی سالم و شاد است.

گردآورنده: حسن عبدالصمد


همین مطلب در  روزنامه کیهان


داستان/ گفتگو پدر و پسر در رابطه با غدیر و ولایت فقیه


بابایی یکی از بچه های کلاسمون میگفت امام علی رو به عنوان امام قبول نداره؟

بابا: خوب تو چی جوابشو دادی؟

علیرضا: بهش گفتم واسه چی قبول نداری؛ اونم گفت چون پیامبر بعد از خودش کسی رو جانشین معرفی نکرد

بابا: پسرم. میدونی غدیر چیه؟

علیرضا: تو کتابمون یه درس داشتیم که میگفت پیامبر(ص) دست حضرت علی رو بالا گرفته و گفته هر کس که من مولای اویم از این به بعد حضرت علی مولای اوست.

بابا: خوب این رو به همکلاسیت گفتی؟

علیرضا: آره بابا گفتم. ولی گفت منظور از مولا یعنی دوست نه جانشین.

منم دیگه جوابی نداشتم بهش بگم گفتم فردا میرم از بابام سوال میکنم تا جوابشو بهت بگم.

بابا: ببین پسرم اول از همه این خیلی خوبه که با دیگران راجع به مسائل دینی صحبت میکنی فقط حواست باشه هر جایی جوابی نداشتی از خودت چیزی نگی بیا و سوال کن.

برو به دوستت بگو چطور میشه که پیامبر تو اخرین سفرش چندین هزار نفر رو تو گرما نگه میداره و میگه به کسانی که جلو هستند بگید بیان عقب و کسانی که کیلومترها عقب هستند بیان جلو تا من بهشون بگم امام علی(ع) دوست منه!

یعنی مردم نمیدوستن این رو. در حالی که همیشه حضرت علی در کنار پیامبر بوده.پس پیامبر یه چیز خیلی مهمی رو میخواسته بگه تا برای همه اتمام حجت بشه.

علیرضاک بابا اتمام حجت یعنی چی؟

بابا: یعنی،دیگه بقیه بهانه ای نداشته باشن. چون پیامبر قبل از این واقعه هم چندین مرتبه گفته بود که بعد از خودش مردم باید از حضرت علی پیروی کنن.حتی همون روز غدیر هم ایه قران نازل میشه.

علیرضا: بابایی وایسا قرآن رو بیارم بهم بگو کجای قرآن هستش تا فردا به دوستم نشون بدم.

بابا:خوب، برو فهرست قرآن سوره مائده آیه 60 رو پیدا کن

علیرضا با کمی مکث: پیدا کردم بابا. بخونم؟

بابا اول عربیش رو بخون بعدش ترجمش رو

علیرضا: یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ

ای پیامبر ، آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان ، اگر چنین نکنی امر رسالت او را ادا نکرده ای خدا تو را از مردم حفظ می کند ، که خدا مردم کافر را هدایت نمی کند

بابا:آفرین پسرم.دیدی خدا به پیامبر دستور داده اگر این پیام را نگویی انگار هیچ کاری انجام نداده ای.یعنی انقدر مهم هست.

علیرضا: خوب بعد از شهادت پیامبر چی شد؟

بابا: متاسفانه مردم به حرف پیامبر گوش ندادن و خودشون یکی رو برای حکومت انتخاب کردن.

علیرضا: ای کاش کاش حضرت علی(ع) حکومت میکرد

بابا: البته حضرت علی امام مسلمین بود اما تنها اواخر عمرشون تونستن حکومت کنن

علیرضا: خوب بابا الان چی/ وقتی امام زمان غایب شده باید چیکار کنیم؟

بابا: چه سوال خوبی پرسیدی پسرم.خود امام زمان مثبل پیامبر(وقتی میخواستند غیبت صغری کنند گفتند از این چهار نفر تبعیت کنید، بعد از اون گفتند که در زمان غیبت کبری از راویان حدیث رجوع کنید و از او تبعیت کنید.اگر خواستی تو کاغذ بنویس این حدیث رو تا فردا به دوستت بگی.

امام زمان حضرت مهدی (عج)- فرموده اند:

(أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعوُا فیها إِلى رُواهِ حَدیثِنا، فَإِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَأَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِمْ)

امّا در رویدادهاى زمانه، به راویان حدیث ما رجوع کنید. آنان، حجت من بر شمایند و من، حجّت خدا بر آنانم

علیرضا: خوب الان این راویان حدیث کیا هستند؟ معلممون میگفت وقتی امام زمان(عج) در غیبت هست باید به حرف ولی فقیه گوش بدیم.

بابا: معلمتون درست گفته، الان اقای خامنه ای نائب امام زمان(عج) هستند،و ما باید به همه حرفاشون گوش بدیم.

علیرضا: من خیلی آقا رو دوست دارم. عکسشون هم میخوام بزنم روی دفترم.

بابا:

بابا: آفرین پسرم.فقط حواست باشه با دوستت با ارامش صحبت کنی و اصلا به اعتقاداتش بی احترامی نکن حتی اگه اون بهت بی احترامی کرد.باید با هم دوست باشید اما محکم حرفت برو بزن. حالا هم برو کمک مادرت کن زودتر آماده بشید. میخوایم بریم پارک. داره دیر میشه.

علیرضا: اخ جون. بابا میشه یه توپ والیبال هم بخریم.

بابا: قران رو بزار سر جاش، باشه،توپ هم برات میخرم.  

 

نویسنده: حسن عبدالصمد

--------------

این اولین داستان بنده با ادبیات کودک برای قشر نوجوان است. نظرات و پیشنهادات خود را در این رابطه بگوئید