باید کاری کرد

وبگاه شخصی حسن عبدالصمد

باید کاری کرد

وبگاه شخصی حسن عبدالصمد

پیرمردهایی که قدرشان را نمیدانیم!

| يكشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۲، ۰۸:۴۶ ق.ظ | ۷ نظر

پیرمردهایی که قدرشان را نمیدانیم!

برای رد شدن از سیم خاردارها نیاز به یک نفر داشتن تا روی سیم خاردارها بخوابه و بقیه از روش رد بشن.....

داوطلب زیاد بود....
قرعه انداختند افتاد بنام یک جوان....
همه اعتراض کردند الا یک پیرمرد!
گفت چکار دارید بنامش افتاده دیگه!!
بچه ها از پیرمرد بدشون اومد.
دوباره قرعه انداختند بازم افتاد بنام همون جوان .
جوان بدون درنگ خودش رو با صورت انداخت روی سیم خاردار.
بچه ها با گریه و بی میلی و اجبار شروع کردن به رد شدن از روی بدن جوان.
همه رفتن الا پیرمرد!
گفتن بیا!
گفت نه شما برید من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای مادرش.
آخه مادرش منتظره....


اسلام علیک یا شهدا و الصدیقین

نظرات  (۷)

میان تو و مقصود راهی نیست که او را جدا از خود و غیر از خود می دانی.
چون دانستی که تو نیستی،اوست و بس،
راه نماند . . .
اجر این مادر ها با همان کسی ک باید..
وقتی تو گلزار یکی ازین مادرهارو میبینم با شتاب ب سمتشون میرم تا حداقل لیاقت یک جواب سلام رو از جانبشون برای خودم بخرم..برکت داره..
روحشون شاد
  • کردستان وب
  • سلام علیکم
    عزیز ارزشمند ضمن تقدیر وتشکر ازقلم توانا و زحمات بی بدیل جنابعالی خواهشمند است لینک شبکه وبلاگی را در بین پیوندهای با ارزشتان قرار دهید
    ______________
    *بهتر است این جمله پایینی که احتمالا بعلت تایپ تند ویا یا هر چیز دیگری بوده حرف "لام" افتاده ودر کل جمله رواصلاح بفرمائید:اسلام علیک یا شهدا و الصدیقین
    یا علی
  • حسین رازی زاده
  • سلام
    روزهای پیش چندین بار براتون پیامک زدم اما مثل اینکه نرسیده
    غرض ازمزاحمت:
    از زمانی که قالب سایت عوض شده مطالب در سایت درج نمیشه
    یعنی میرم تو قسمت ارسال پست وارسال هم میشه اما در سایت نمایش داده نمیشه
    لطفا راهنمایی کنین
    در ضمن اگه براتون ممکنه در وبلاگم بصورت کامنت راهنمایی کنین چون جدیدا دسترسی به اینترنت به صورت سابق ندارم ونمی تونم خیلی آن لاین باشم.
    با تشکر از شما
  • مهدی محمدزاده
  • ده بار این داستان رو در قالب های مختلف شنیدم و خوندم . هرکدوم یه طوری نوشته بودن .
    یکی نوشته بود"نوجوون"خوابیده روی سیم خاردار .
    یکی اصلا پیرمردی در داستان نداشت .
    خلاصه هر کس یه طوری نوشته بود.
    امیدوارم این داستان خیالی نباشه و اصلش (جوانمردی) واقعی باشه.
    اما جوانمردی جقیقی به اینه که یا برن دنبال علمی که دیگه نیاز به این کار(رد شدن از روی یه نفر) نباشه یا کلا اون عملیات رو بیخیال شن!
    عملیاتی که یه گردان با پوتین یه "نوجوون با بدن نحیف" رو له کنن واقعا در راه خداست؟!جوانمردیه؟اصلا دلت میاد از روی یه "انسان" رد شی واقعا ؟!
    می شد یه کاری دیگه کرد : چند تا تفنگ رو با چند حلقه چسب شیشه ای محکم به هم چسبوند که تبدیل به پل شه و از روی اون پل رد شد .
  • منیره غلامی توکلی
  • سلام
    مطلب جالب و عبرت آموزی بود
    واقعا ما کجاییم و آنها کجا بودند :(

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">